|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
آغداشلو، غرب و غرب تر
براي اولين بار آيدين آغداشلو، در خارج از كشور، مجموعه اي از كارهايش را به نمايش خواهد گذاشت. اگرچه او تا به حال نمايشگاه هاي متعددي برپا كرده، اما اين نمايشگاه كه قرار است در دو كشور فرانسه و كانادا ودر شهرهاي تورنتو و پاريس برگزار شود اولين نمايشگاه انفرادي اين هنرمند ايراني است.
در اين نمايشگاه 6 تابلو از مجموعه شفاعت فرشتگان و 6 تابلو از دوره آثار رنسانس و 6 تابلو ديگر از مجموعه نقاشي معروف مينياتورهاي مچاله شده به نمايش درخواهد آمد. نمايشگاه آغداشلو با حمايت يونسكو در پاريس و تورنتو و در ژوئن 2005 خردادماه سال آينده به مدت 20 روز برگزار خواهد شد. آيدين آغداشلو، هدف برگزاري اين نمايشگاه را برقراري ارتباط با ايرانيان مقيم خارج از كشور عنوان كرد، بويژه هموطنان مقيم خارج از كشور كه مدت ها از جريان هاي هنري ايران و كارهاي آغداشلو دور بوده اند.
مي توان اين نمايشگاه را اقدامي مناسب از سوي يونسكو تلقي كرد كه با حمايت از اين نقاش و هنرمند بزرگ معاصر، زمينه اي براي آشنايي بسياري از هموطنان مقيم خارج از كشور با آثار او دانست. اگرچه مدت ها آغداشلو با چاپ بسياري از آثار خود در نشريات و ماهنامه هاي معتبر فرهنگي و همچنين برپايي نمايشگاه هاي متعدد در داخل، همواره يكي از هنرمندان صاحبنام
بوده، اما از مدت ها پيش، جاي خالي يك نمايشگاه انفرادي در خارج از كشور در برنامه هاي هنري او حس مي شد.
|
|
|
دكتر مجتهدزاده و خليج فارس
نشنال جئوگرافيك هم مثل بي بي سي
دكتر پيروز مجتهد زاده نامي خوش آهنگ كه در ماه گذشته بارها آن را شنيديم، پژوهشگري با تاليفات متعدد به زبان انگليسي و فارسي كه چاپ كتاب او نام خليج فارس در درازناي تاريخ با تحركات اخير كشورهاي حوزه خليج فارس و اقدام بي شرمانه نشنال جئوگرافيك در استفاده از يك نام جعلي در كنار خليج فارس توام شد، كتابي محترم و دقيق كه براي مطبوعاتي ها برانگيخته از ماجراهاي اين چند هفته به مانند يك مائده آسماني بود. مجتهدزاده مي گويد:
من حدود 40 سال پيش مطالعاتم را در زمينه خليج فارس شروع كردم. اولين كتاب من هم كه در سال 1340 منتشر شده، راجع به خليج فارس است. اولين مقاله من هم در مورد خليج فارس بوده است. همچنين اولين رساله دكتراي من هم پيرامون خليج فارس است كه در دانشگاه آكسفورد ارايه دادم. لاجرم جاي تعجب نيست كه من در مورد خليج فارس و مسايل خليج فارس بنويسم يا كتابي در اينباره تدارك ببينم و بخصوص راجع به تغيير نام آن.
اين تغيير نام از گذشته هاي دور مطرح بود. امروز اما بنا به دلايلي مساله تغيير نام خليج فارس توجه عموم جامعه راجلب كرده است. بايد بدانيد اين تلاش ها، چيز جديدي نيست. اين توطئه سال هاي زيادي بود كه جريان داشت. صدام حسين هم در تمامي دوران حكومت خود تلاش هاي فراواني براي به انجام رساندن اين مقصود داشت و طرح ايران زدايي را در منطقه خليج فارس و جنوب ايران در مخيله خودش پياده مي كرد. براي زدودن فرهنگ ايراني و موجوديت ايراني و مايملك ايراني و خليج فارس با توطئه تبليغي و با ادعاهاي سرزميني كه عليه ايران داشت، همه اينها در ارتباط با هم معنا مي دهند و براي بيرون راندن ايران از خليج فارس شكل گرفته است. دكتر، اهل نوراستان مازندران است و در دو ماهي كه براي فراغت از تدريس در دانشگاه لندن به ايران مي آيد سري آنجا مي زند. به عقيده او كاري كه نشنال جئوگرافيك مي كند كاملا قابل توضيح است. اما چگونه اين موسسه همان كاري را مي كند كه قبلا بي. بي. سي مي كرد. قبلا روزنامه تايمز لندن كرده است. فلان جفنگ نامه در فرانسه مي كرد. از كجا اين حركت ها سرچشمه مي گيرد؟ آشكار است كه از دلارهاي نفتي شيخ نشين هاي خليج فارس. اين شيوخ منطقه، دلارها را پخش مي كنند بين عده اي كه دست به خرابكاري بزنند. كاري كه صدام برنامه ريزي كرد. حالا شيوخ منطقه به شدت آن را پيگيري مي كنند و بادادن پول مي خواهند فرهنگ و تاريخ منطقه را وارونه جلوه دهند.
|
|
|
كتابي كه هنوز داغ چاپ نديده است
جديدترين اثر ماركزدر ايران
|
|
مسعود مير- بعد از كسي به سرهنگ نامه نمي نويسد، يادداشت هاي روزهاي تنهايي، زني كه هر روز راس ساعت 6 صبح مي آمد، روزي همچون روزهاي ديگر، قديس و صد سال تنهايي ، گابوي خسته دوباره دست به قلم شده تا بنويسد.
وره هاي حوزه ادبيات نام گابريل گارسيا ماركز مقدس و خواستني است و در دنياي ادبيات چهره اي است كه خبر انتشار كتاب جديدش بازار كتاب را دستخوش تحول كند.
وقتي كتاب جديد برنده جايزه نوبل ادبيات دو ماه پيش در آمريكا و اروپا چاپ شد علاقه مندان يك شاهكار جديد از ماركز را مقابل روي خود ديدند. در 15 روز اول، اين كتاب به چاپ سوم رسيد و تمام اين اتفاقات در حالي رخ داد كه اين كتاب قبل از چاپ به صورت قاچاق در كلمبيا وطن گابريل گارسيا ماركز فروخته مي شد.
تب اين كتاب همزمان در اروپا و آمريكا ميان علاقه مندان به ماركز در ايران هم بالا گرفته است.تبي كه چند ماه پيش نيز با نوشته هاي جي.كي رولينگ با نام هري پاتر، بازار كتاب ايران را پرحرارت كرده بود.
چندي پيش در همين صفحه خبري داشتيم از سپري شدن مقدمات چاپ كتاب جديد ماركز توسط نشر نيلوفر. كريمي مسوول اين انتشاراتي مي گويد كه اين كتاب حدود دو ماه پيش همزمان با انتشار كتاب در آمريكا و اروپا به وسيله كاوه ميرعباسي ترجمه شده و براي كسب مجوز چاپ در راهروهاي وزارت ارشاد معطل مانده است.
نيلوفر سالهاي پيش هم از ماركز كتاب چاپ كرده بود. سرگذشت يك غريق و گروگانگيري فيلمنامه آثاري از اين نويسنده اند كه انتشارات نيلوفر آنها را به چاپ رسانده است.
مسوولان اين انتشارات تمام تلاش خود را به كار بسته اند تا هر چه زودتر مشكلات مميزي كتاب خاطرات دلبركان غمگين من بر طرف شود، اما ماجراي كتاب جديد ماركز به اينجا ختم نمي شود. علاوه بر انتشارات نيلوفر، انتشارات آريابان نيز براي به بازار رساندن كتاب جديد غول كلمبيايي ادبيات اين روزها با مشكلات فراواني دست و پنجه نرم مي كند. آريابان كه پيش از اين هم 6 كتاب از اين نويسنده نامدار را ترجمه و چاپ كرده، براي عرضه كتاب جديد تلاش فراواني انجام داده است. آريابان اين كتاب را به كمك كيومرث پارساي ترجمه و با شماره 63544 به تاريخ 23/8/83 در اداره كتاب ارشاد به ثبت رسانده است.
كتاب ترجمه شده در 128 صفحه، قطع رقعي در انتظارچاپ است. اما با تمام تلاش هاي دو مركز نشر كتاب هنوز خبري از كتاب جديد گابريل گارسيا ماركز در كتاب فروشي هاي پايتخت نيست.
|
|
|
ته مانده ليوان آب الويس پريسلي؛ 455 دلار
چند قاشق آب در ته يك ليوان پلاستيكي كه الويس پريسلي در يكي از كنسرت هايش در كاروليناي شمالي در 1977 از آن نوشيده بود، توسط يكي از طرفدارانش ويدجونز كه در آن زمان 13 سال داشت در يك حراج اينترنتي به قيمت 455 دلار فروخته شد.يكي از محافظان پريسلي ليوان را به عنوان يادگاري به جيمز داد و او آب را در يك فريزر تا سال 1985 در يك ظرف سربسته نگهداري كرد، اما آن را نفروخت. جونز كه در حال حاضر 40 سال دارد گفت: پريسلي هنگام معرفي اعضاي گروهش در يك كنسرت در گرنيسبورو از اين ليوان نوشيد!
|
|
|
جوليان مور: جراحي پلاستيك؟! هرگز!
جوليان مور اعلام كرد كه ديگر مورد جراحي پلاستيك قرار نخواهد گرفت. بازيگر 43 ساله ايده رفتن زير چاقوي جراحي پلاستيك را ترسناك مي داند. او مي گويد: آيا اين وحشتناك نيست؟ من هرگز ديگر تن به جراحي پلاستيك نخواهم داد. ما همگي راه اشتباهي را برگزيده ايم. من مي دانم كه اين كار جزئي از زندگي افراد مشهور است، اما چيزي است كه من كاملا با آن مخالفم. من مي خواهم دخترم چيزي را كه واقعا وجود دارد ببيند نه آنچه را كه مصنوعي و غيرواقعي است.بازيگر صاحب جايزه اسكار كه دو فرزند 7 و 2 ساله دارد، همچنين اعتقاد دارد: بازيگران زن بايد با افتخار سال هاي زندگي خود را طي كنند نه اينكه خود را به جراحي پلاستيك بسپارند.
|
|
|
قدرداني سارايوو از سونتاگ
سارايوو، بوسني و هرزگوين- مقامات شهر سارايوو خياباني را به نام سوزان سونتاگ، نويسنده فقيد كه به ساكنان شهر سارايوو در جنگ 95-1992 بوسني كمك هاي فراواني كرد، نامگذاري خواهند كرد.
سونتاگ روز سه شنبه در نيويورك در سن 71 سالگي به علت ابتلا به سرطان درگذشت
ومسوولا ن شهرداري بلا فاصله چنين اعلا م كردند:شهر سارايوو و شهروندان آن سپاسگزاري عميق خود را از نويسنده بشردوستي كه مشتاقانه در خلق تاريخ شهر سارايوو و بوسني شركت داشت اعلام مي دارند. همچنين يك لوح به افتخار سونتاگ بر سردر يكي از تئاترهاي شهر نصب خواهد شد.
سونتاگ بارها طي جنگ به سارايوو سفر كرد و براي خاتمه دادن به محاصره پايتخت بوسني لايحه اي تقديم كرد. در 1993 سونتاگ و گروهي از بازيگران و كارگردانان، نمايش در انتظار گودو را در تئاتر جوانان روي صحنه بردند.
نرمين توليك، يك بازيگر و كارگردان تئاتر جوانان در بوسني مي گويد: هر كس چهار سال را در سارايووي تحت محاصره گذرانده باشد نمي تواند امروز، سوزان سونتاگ را كه عاشق عدالت، عشق و ارزش هاي انساني بود به ياد نياورد. او مصيبت هاي جنگ و خوبي هاي خودش را با ما تقسيم كرد.هريس پاسويچ، تهيه كننده تئاتر در انتظار گودو گفت: مرگ سونتاگ ضايعه بزرگي براي عالم بشريت بود.
ديگر افراد بزرگي مثل سونتاگ يك شورشي و مبارز براي كسب حقيقت و نيز هنرمندي به معناي واقعي كلمه در دنيا وجود ندارد. او در سارايوو هميشه براي ما، سوزان، باقي خواهد ماند.
|
|
|
جولي، پاپانوئل زيباي بيروت
آنجلينا جولي، پاپانوئل را روانه بيروت كرد. او روز كريسمس، 25 دسامبر 2004، به كودكان بيروتي كه دچار سرطان هستند،CD Player هديه داد.
اين بازيگر پردرآمد آمريكايي و پسرش مادوكس، از مركز كودكان مبتلا به سرطان در لبنان ديدن كردند و به يكي از آنها كه 18 سال سن داشت، يك هديه مخصوص دادند و اين چنين شد كه ميثم مشرفيه به همراه آنجلينا جولي تيتر صفحه اول بهترين روزنامه اين كشور را به خود اختصاص دادند. او مي گويد: او مرا چنان در وضعيت آرامش بخشي قرار داد كه هنگام مصاحبه با او فراموش كردم كه به سرطان مبتلا هستم.
آنجلينا جولي اخيرا اعلام كرد كه مي خواهد 2 كودك ديگر را به فرزندخواندگي بپذيرد. او كه سال 2002 پسر 3 ساله اش، مادوكس را از كامبوج به فرزندي گرفت، مايل به گسترش خانواده اش است.
|
|
|
دكه
منت بر سر مصيبت ديدگان!
نگاهي كوتاه به روزنامه هاي منتشر شده در اولين روز از سال 2005 ميلادي نشان مي دهد كه تمامي كشورها همچنان متاثر از پديده سونامي و زلزله اخير هستند.
روزنامه ليبراسيون در اولين شماره اش در سال جديد، عكس مراسم ويژه اي به ياد 125 هزار قرباني حادثه اخير چاپ كرده، اما روزنامه انگليسي ديلي اكسپرس كار جالبي كرده است. در شماره اول سال 2005 اين روزنامه منتي هم بر سر مصيبت زدگان زلزله گذاشته است.
۴۵ ميليون پوند كمك به زلزله زدگان تيتر اول اين روزنامه طوري طراحي شده كه گويا از زبان كودك مصيبت زده است. بريتانيا! از اينكه جان ما را نجات دادي، متشكريم.
روزنامه بالتيمورسان مي نويسد: آمريكا كمك به زلزله زدگان را به 350 ميليون دلار افزايش داد.
تيتر اول واشنگتن تايمز هم مشابه روزنامه سان است. عكس اول اين روزنامه به مراسم گراميداشت خاطره زلزله زدگان در فوكت - تايلند اختصاص دارد.
|
|
|
كوتاه تر از گزارش
۵۴ ساعت بوسيدن ماشين
يك مرد باانگيزه شيليايي، در يك رقابت جالب توانست پس از 54 ساعت بوسيدن يك اتومبيل آن را صاحب شود. مسابقه بدين شرح بود كه هر فرد زمان بيشتري مي توانست اتومبيل را ببوسد، برنده آن مي شد.
جوزالي ايج 22 ساله در هر ساعت تنها 7 دقيقه اجازه استراحت داشت و نهايتا پس از 54 ساعت و 22 دقيقه رقابت نفسگير، كليد اتومبيل را دريافت كرد. پس اگر انگيزه باشد كار نشد ندارد!
مبل كاناپه، مخفيگاه دزد
يك زنداني فراري كه در داخل مبل كاناپه پنهان شده بود، توسط پليس دستگير شد. فرد كينگ 24 ساله، 3 ماه پيش از زندان استانفردهيل گريخته بود و وقتي فهميد كه ماموران پليس به وي بيش از پيش نزديك شده اند و در حال دستگيري دوباره است، به ناچار مبل را پاره كرده و داخل آن مخفي شد، ولي پليس از او زرنگ تر بود و او را بازداشت كرد و در حالي كه به همان مبل زنجير شده بود، او را روانه دادگاه كرد.
دزد بود، پاپانوئل نبود
يك سارق ناشي كه جهت سرقت از منزلي راهي بهتر از دودكش شومينه پيدا نكرده بود، بعد از گير افتادن در ميانه دودكش توسط ماموران آتش نشاني نجات يافت.جناب دزد هنگامي كه خود را گرفتار ديد، نه راه پس داشت و نه راه پيش. براي همين تصميم گرفت صاحبخانه را از نيت خيرخواهانه اش باخبر سازد.صاحبخانه نيز پس از شنيدن صدا از دودكش، ابتدا تصور كرد كه او پاپانوئل است. اين دزد پس از آزادي توسط ماموران آتش نشاني، تحويل پليس داده شد.
|
|
|
چارچوب
بلندترين آسمانخراش جهان
تايوان- مراسم افتتاح بلندترين آسمانخراش دنيا جمعه گذشته در يك مراسم باشكوه با حضور مقامات بلندپايه كشور تايوان در تايپه برگزار شد.
در اين مراسم پس از اجراي اپرا، چن شويي بيان، رئيس جمهور تايوان به همراه شهردار تايپه به طبقه هشتاد و نهم رفتند تا از بلندترين ساختمان جهان نظار ه گر شهر خود باشند.
اين برج كه تايپه 101 نام دارد، داراي پيشرفته ترين امكانات است و آسانسورهاي آن قادرند در هر دقيقه 1010 متر را بپيمايند. يعني مدت زمان لازم براي رسيدن به طبقه هشتادونهم تنها 39 ثانيه است.
تايپه 56 101 متر از بلندترين برج سابق دنيا يعني برج پترونا طويل تر است.
تايوان كشوري زلزله خيز است وليكن اين ساختمان غول پيكر از استحكام كافي در برابر لرزه ها برخوردار است.
|
|
|
سرقلم
نامه مادر، 60 سال بعد
وقتي هيچ نامه اي از مادرم به من نرسيد، فكر كردم فراموشم كرده. اين جمله كن مك كرنان۷۹ ساله اهل ليورپول است كه در جنگ جهاني دوم به عنوان تفنگدار ارتش سلطنتي بريتانيا با نازي ها جنگيد و به واسطه اتفاقي عجيب به آمريكا رفت.
ماجرا، ماجراي نامه اي است كه به دست مك كرنان نرسيد؛ نامه اي به قلم مادر كه 60 سال بعد به دست كن رسيد.
مك كرنان كه از دوران كودكي و پس از مهاجرت مادرش به ايالات متحده نزد اقوامش زندگي مي كرد، چنين مي پنداشت كه مادرش او را فراموش كرده است.
او در اين باره مي گويد: اي كاش اين نامه همان موقع به دستم رسيده بود. اگر چنين اتفاقي افتاده بود، حتما پيش مادرم مي رفتم و با او زندگي مي كردم.
اما نامه هايي كه مادر او در سال 1944 نوشته بود از يك جعبه سيگار در يكي از موزه هاي هلند سر درآوردند و بعد از تحقيقات وسيع بين المللي براي يافتن نويسنده آنها، سرانجام اين نامه ها پس از 60 سال به دست مك كرنان رسيدند. مادر مك كرنان در اين نامه ها عشق و محبت مادرانه خود را به فرزندش ابراز كرده بود، عشق و محبتي كه كرنان هرگز از آن آگاه نشده بود.
مك كرنان مي گويد: وقتي هيچ نامه اي از مادرم دريافت نكردم، فكر كردم كه او من را فراموش كرده است. با دريافت اين نامه ها ممكن بود زندگي من به كلي دگرگون شود. وقتي بسته نامه ها را باز كردم، اولين چيزي كه ديدم اين كلمات بود: پسر عزيزم و بعد كه نامه ها را خواندم، گريستم.
دنيا عجيب است و تقدير ويرانگر... شما اين طور فكر نمي كنيد؟
|
|
|