پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۲۵
جذابيت هاي پنهان معابر تهران
هركوچه بهانه ايست براي نوشتن 
028635.jpg
وقت عبور از خيابان ها و كوچه هاي تهران، به تابلوهاي آهني دقت كنيد. گاهي اسامي جالبي در نگاهتان مي نشيند.
شهرام فرهنگي 
هر كوچه خاطره ايست. لازم نيست حتما زاده كوچهخاطره باشي تا هر بار كه پا روي سنگفرش پياده رويش مي گذاري ياد روزهاي خوب سادگي بيفتي. گاهي يك رهگذر از كوچه اي بيگانه، خاطره اي مي سازد ماندگارتر از خاطرات كليشه اي ساكنان 40ساله آن كوچه.
دركوچه بهانه ايست براي نوشتن. پيش از آغاز خاطرات، يك تابلوي كوچك آهني است و يك عنوان. مثلا كوچه آرزو، تماشا، سايه يا ...، چه مي دانيم. بگذريم، نقل خاطره نيست كه هر خاطره اي قابل بيان نيست. پيش از آنكه كوچه، خاطره شود، تنها يك تابلوي آهني است و يك عنوان . خاطرات را كه يك مرحله به عقب برگردانيد، مي رسيد به اول اين مطلب؛ جذابيت پنهان كوچه ها و خيابان هاي تهران.
تهران حدود۲۰هزار معبر دارد. احتساب اعداد دقيق نياز به يك حسابدار دارد كه ما همه چيز داريم غير از اين يك مورد. پس شما روي كمي كمتر يا بيشتر از 20هزار معبر حساب كنيد و تهران را در ذهنتان بسازيد. ميان اين همه عنوان، شك نكنيد كه حتما سوژه هايي براي نوشتن پيدا مي شود.
طالع خيابان
زمستان است اما در كوچه و خيابان خبري از زمستان نيست.
مي گويند تهران شهري است با چهار فصل مشخص. تمام كوچه ها و خيابان ها را دنبال زمستان گشتيم، نگرديد كه نيست.
اينكه چرا در تهران هيچ معبري به نام زمستان وجود ندارد،  سوالي است كه از ما نبايد بپرسيد. اما گذشته از زمستان در خيابان هاي تهران مي توانيد سه فصل باقي مانده و 12 ماه را پيدا كنيد.
فصل فقط بهار وماه ارديبهشت. اين انتخاب خيابان است. در معابر تهران 101 بهار و 26ارديبهشت وجود دارد. كاش اين چند خط بهانه  اي شود براي رساندن بهار به۱۰۰ ، تا تهران روي نقشه زمستان هم داشته باشد.
شاعر خيابان
خيابان شعر مي خواند. پروين اعتصامي، سپهري، حافظ و فردوسي و... اما شاعر مورد علاقه خيابان سعدي است. البته ركورد در اختيار حافظ است. در تهران 33 معبر با عنوان حافظ وجود دارد، در مقابل، اسم سعدي 30بار در كوچه و خيابان تكرار مي شود. با اين حال وقتي اسامي گلستان و بوستان بيش از هر عنواني تكرار شود، مشخص مي شود كه سعدي محبوبترين شاعر خيابان است.
در خيابان هاي تهران عنوان گلستان 235 بار و بوستان 126 بار تكرار شده . از اين لحاظ گلستان در رتبه اول قرار دارد و بوستان سوم است. رتبه دوم در جدول اسامي تكراري خيابان هاي تهران به يك گل اختصاص دارد؛ لاله با ركورد 158. تابلوهاي حسيني، محمدي، شقايق و بهار را هم بالاي 100 بار در شهر مي بينيد. نكته جالب اينكه ما قبل از آغاز اين آمارگيري روي كلمهآزادي حساب ويژه اي باز كرده بوديم، اما آزادي با ركورد 36 بار تكرار  در تهران تنها يك اسم معمولي است.
آمارخيابان
اسم ميدان كه بيايد همه ياد آزادي، انقلاب ، ونك و 7تير مي افتند كه اين آخري اصلا شكل ميدان نيست. با اين حال تهران ميدان  هاي ديگري هم دارد كه احتمالا شما هرگز دورشان نچرخيده ايد. اگر بخواهيم اسم تك تك اين ميدان ها را بنويسيم، اين مطلب تبديل به اطلس تهران مي شود. فقط عدد۳۳۶ را به خاطر بسپاريد تا اگر كسي پرسيد شهر شما چند ميدان دارد، نگوييد فوقش 10 تا!
حالا كه آمار ميدان  هاي تهران را در اختيارتان گذاشتيم، بد نيست تعداد بلوارها را هم برايتان بنويسيم. به هر حال در فرهنگ ما بلوار خاطره خيز است و تهران هم 193 بلوار دارد. تا برسيم به خاطرات 193 ضربدر چند؟
پرنده هاي خيابان
گنجشك و كلاغ پاي ثابت آسمان تمام شهرهاي ايران هستند. غير از اين در تهران قمري، كبوتر، دم جنبانك، سبزه و داركوب هم پيدا مي شود. ميناها و مرغ عشق هاي فراري از قفس را هم مي توانيد به آسمان تهران اضافه كنيد، اما فارغ  از آسمان در خيابان هاي تهران پرنده هاي ديگري هم پيدا مي شود.
از ميدان كتابي كه به سمت پل سيد خندان حركت كنيد، به خيابان  جلفا مي رسيد.
نامجلفا آدم را ياد اصفهان مي اندازد، اصفهان باغ پرندگان دارد و جلفا هم باغ پرندگان خيابان هاي تهران است. اسامي كوچه هاي خيابان جلفا از نام پرنده ها انتخاب شده. كبك، درنا، گنجشك،  سهره، قناري، چكاوك، دراج، فاخته، طاووس ، ترنگ، بلبل، پرستو، عقاب،  چلچله، باز، طوطي و بالاخره سيمرغ كه از شاهنامه بيرون پريده و در خيابان جلفا روي يك تابلوي آهني نشسته. در خيابان جلفا تنها جايشاهين خاليست.
اين پرنده گرچه در باغ پرندگان جلفا نمي پرد اما با 14 بار تكرار در ساير نقاط شهر، ميان حيوانات بهترين ركورد را دارد. با اين حال سلطان حيوانات هنوز هم شير است، حتي اگر نامش تنها روي يك كوچه باشد. راستي حرف شير شد، بد نيست از دوستانش هم بنويسيم. كوچه ببري يا كوچه پلنگي، عنوان جالبي براي يك كوچه نيست؟!
خيابان ميهمان نواز است. مي تواني به تهران بيايي و در شهر خودت زندگي كني. شهرهاي شمالي سهميه بيشتري دارند. بندرانزلي، رامسر، رشت و رودبار. بعد خوزستان با آبادان، اهواز و خرمشهر. مشهد، اصفهان، تبريز و شيراز را هم نمي شود از ياد برد
خيابان شعر مي خواند. پروين اعتصامي، حافظ و فردوسي و... اما شاعر مورد علاقه خيابان سعدي است. اسم سعدي 30بار در خيابان تكرارشده و وقتي اسامي گلستان و بوستان بيش از هر عنواني تكرار شود، پس سعدي محبوبترين شاعر خيابان است 

عجايب خيابان
از ببري و پلنگي مطلب قبل بگيريد و به اين بخش برسيد؛ اسامي جالب معابرتهران. مثلا تصور كنيد شما در كوچه اي زندگي مي كنيد كه اسمش كاركن اساسي است.
اين از آن عناويني است كه حتما حكايت جالبي دارد. احتمالا كسي در اين كوچه زندگي مي كرده كه هر كسي مي خواسته كارهايش اساسي انجام شود، مي رفته سراغ او. البته اين فقط يك حدس است، شايد اين كاركن اساسي بابت مساله اساسي تري باشد.
غير از اين ما سر از حكايت عناويني مثل بنيوني، آبنيكي، آرميون و اشكستانپور! هم در نياورديم. البته ساكن كوچه هاي بدلي گيوي، تخته رونده، تويوتا، آق بابا، دروازه بان و الف بودن هم لذتي دارد. گرچه اين لذت احتمالا وقت نشاني دادن پشت تلفن به عذاب تبديل مي شود. به هر حال زندگي در كوچه هاي متقاوت سخت است، ديگر!
معني خيابان
ناخودآگاه خودتان را سفت مي  كنيد و به هر رهگذري مشكوك مي شويد. سركوچه هشدار لازم به شما داده شده است؛ احتياط!
براي ما كه عادت داريم براي هرچيز بي معني، معني بسازيم، با معنا بودن اسامي بعضي از كوچه هاي تهران دردسر بزرگيست. مثلا فكر كنيد آدم با چه آرزوهايي مي تواند پا به كوچه آرزو بگذارد و سرشكسته برگردد. كوچه هاي اقبال، با صفا، اعتماد، پسنديده و البته دالان بهشت هم حكايتي مشابه دارند. غير از اين خودتان را در آستانه ورود به كوچه اي تصور كنيد كه روي پيشاني اش اسمكلك حك شده. در كوچهتهراني ها هم ما شك داريم كه يك تهراني اصيل پيدا شود. كوچه سكوت در منطقه پر رفت و آمد 14،برف در منطقه 13؟!
و بالاخره كوچه اي به اسم باش؛ مار و باش، اينارو باش يا حالا باش؟!
اقامت در ايتاليا
براي كساني كه شيفته زندگي در خارج از كشور هستند، اين امكان وجود دارد كه در همين تهران مثلا ساكن ايتاليا باشند. البته اين وسط يك مشكل كوچك وجود دارد. اينكه گاهي حتي اجاره كردن يك خانه در خيابان هاي ايتاليا، آرژانتين يا برزيل خرج بيشتري از سفر به اين كشورها دارد.
به هر حال اگر دوست داريد در شهر خودتان ساكن كشور ديگري باشيد، بايد از ليست محدود خيابان هاي تهران انتخابتان را انجام دهيد. آرژانتين ، ايتاليا، بوسني و هرزگوين، برزيل، تركمنستان، فلسطين و پاكستان، كشورهايي هستند كه در تهران خيابان شده اند. راستي ايران از قلم افتاد. آدرس جالبي مي شود: تهران، ايران... فقط اگر كسي از خارج برايتان نامه بفرستد، اداره پست آن كشور تصور مي كند، فرستنده سركارشان گذاشته!
دو قاره
اينكه در خيابان هاي تهران زندگي در قاره اي غير از آسيا يا آفريقا ممكن نيست، نكته قابل تقديري است. در اين بخش نيازي به توضيح بيشتر نيست، فقط شما تصور كنيد مثلا اسم خيابان آفريقا، اروپا بود. بايد واقع بين بود و البته نكات مهم ديگري را هم در انتخاب عنوان براي خيابان ها در نظر گرفت!
ميهمان نوازي خيابان 
غربت بد دردي است. اگر براي زندگي، شهري ميهمان نواز را انتخاب نكنيد، اين درد علاجي ندارد. حرف ميهمان نوازي كه مي شود، نام تمام شهرهاي ايران پشت پيشاني رژه مي رود، غير از تهران. با اين حال خيابان هاي تهران غم غربت را از بين مي برند.
تصور كنيد به هر دليل ناچار شده ايد زادگاهتان را ترك كنيد و به تهران بياييد. اهل آبادان كه باشي، اينجا نه خورشيدش را پيدا مي كني، نه لهجه اش و نه نخلستان هايش را. با اين حال يك دلخوشي كوچك برايت باقي است. وقت پياده روي در خيابان هاي تهران، سرت را بالا بگير؛ روي ديوار يك كوچه با خط خوش نوشته اند: آبادان.
خيابان ميهمان نواز است. مي تواني به تهران بيايي و در شهر خودت زندگي كني. شهرهاي شمالي البته سهميه بيشتري دارند. بندرانزلي، رامسر، رشت و رودبار. بعد خوزستان با آبادان، اهواز و خرمشهر. مشهد، اصفهان، تبريز و شيراز را هم نمي شود حتي در كوچه و خيابان از ياد برد. نكته جالب اينكه در خيابان هاي تهران حتي دلتنگي ميهمانان خارجي هم پيش بيني شده. ميلان و رم تابلوهايي جذاب براي علاقه مندان پرشمار ايتاليا هستند. انتخاب نام ايروان براي يك كوچه هم حتما حكايتي دارد و بالاخره گرچه ما اهل كوفه نيستيم، اما در تهران خيلي ها اهل كوفه هستند، خيابان كوفه، البته!
وحشت در خيابان 
من پا به كوچه رنج گذاشتم. اين مي تواند آغاز يك شرح حال، يك داستان، يك شعر يا هرچيز كه شما مي پسنديد باشد، اما از فضاي ادبيات بيرون بياييد، اين جمله اتفاقي است كه براي خيلي ها در اين شهر همه روزه رخ مي دهد.
از احساس شاعرانه خيابان نوشتيم، از ميهمان نوازي اش هم نوشتيم، اما خيابان گاهي هم وحشتناك مي شود.
حالا به كوچه هايي رسيده ايم كه بهتر است در آنها سربه زير باشيم. نديدن تابلوي سر كوچه توصيه اي است كه باعث مي شود وقت عبور از اين كوچه ها احساس بهتري داشته باشيد. كافي است كه دم  دماي غروب، وقتي نه هنوز هوا آنقدر تاريك است كه جايي را نبينيد و نه آنقدر روشن كه دلتان نگيرد، سر كوچه جاني  ايستاده باشيد. كاش ماجرا با همين يك كوچه تمام مي شد. كوچه هاي جنايي، حاد، داد، دارآفرين، داشي، رنج و عاقبت فرياد هم در مسير عبور ما قرار دارند. راستي نام يك خيابان از قلم افتاد؛ بعد از فرياد نوبت تشخيص هويت است!
پيروزي استقلا ل در خيابان 
پيروزي استقلال در خيابان پيروزي 12 استقلال 9. روي چمن كه به صفر صفر كلاسيك عادت كرده ايم، اما در خيابان مسابقه پيروزي استقلال به فوتسال شباهت دارد. نام 12 خيابان پيروزي است و 9خيابان استقلال. البته اگر دو تيم معروف تهران را با نام هاي قديمشان در نظر بگيريد، تاج يك برصفر پرسپوليس را شكست مي دهد. در تهران هيچ خياباني يا كوچه اي به اسم پرسپوليس وجود ندارد. اين نتيجه به نتايج داربي تهران نزديكتر است.
تيم خيابان
حالا كه بحث فوتبال شد، بگذاريد ليست تيم ملي خيابان را هم برايتان بنويسيم، ميرزاپورفولاد، رحمتي سپاهان، قرباني استقلال، كريمي الاهلي، نيكبخت الوصل، نصرتي پاس، كاظميانپرسپوليس، عنايتياستقلال، علوي فولاد، عليزاده فجرسپاسي، خدادادپاس، داييصبا باتري،رجب زادهذوب آهن، رجبيپاس، زارع برق شيراز، شفيعي ذوب آهن، شيرزادملوان، صادقياستقلال، طالبيفجر سپاسي، اكبري استقلال اهواز و آقاييپاس. اسامي خيابان هاي تهران اين اجازه را مي دهد كه پروين، روشن و سجادي را هم روي نيمكت تيم ملي خيابان بنشانيم. مطمئن باشيد اين ليست حتي مي تواند نتايجي بهتر از تيم مورد نظر برانكو به دست بياورد. به هر حال اين تقريبا همان تيم ملي است به علاوه اوت دست هاي عليزاده!
ژيلا و ژاله
ژ حرف غمگين خيابان  هاست. در تهران تنها 14 كوچه و خيابان وجود دارد كه اسمشان با حرفژ آغاز مي شود. نكته جالب اينكه از اين تعداد، 6 تا ژاله است و 2 تا هم ژيلا.
ظاهرا مشكل از اجدادمان است كه زياد به ساختن اسامي با حرف ژ علاقه اي نداشتند و چيزي براي خيابان هاي امروز تهران باقي نگذاشتند. رتبه بعدي در جدول حروف غمگين در اختيار ض با 17 عنوان وث با 27 عنوان است. اما اين فقط يك آمار است، كسي چه مي داند شايد عبور از كوچه حروف غمگين، جذابتر از زندگي در كوچه شادي باشد. خاطراتتان را مرور كنيد!

خيابان ها بهانه اي براي رسيدن هستند
ماني رادچه فرقي مي  كند... انبوهي از نام ها بر خيابان هاي تهران نشسته اند و كمتر اتفاق مي  افتد كه كسي آنها را به نام امروزيشان صدا كند. مثلا همين خيابان اميركبير. شايد روزي كه بناي كارخانه چراغ گاز را علم مي  كردند تصور اينكه اين نام تا سال ها باشد، وجود نداشت. هنوز هم خيابان شرقي ميدان توپخانه ؟ چراغ گاز است. انگار اين كارخانه اي كه تقريبا 170 سال پيش ساخته شده بود و اتفاقا بيش از 4 سال دوام نياورد و تنها محدوده ارگ سلطنتي و خيابان هاي منتهي به آن را روشن كرد، در تاريخ ما بسيار پرفروغ تر از اميركبير بود. انگار راست مي   گويند كه حافظه تاريخي مردم دير به دير بازسازي مي   شود. اين خيابان  مدت ها چراغ گاز بوده و هست و آدم هاي امروزي تر به آن مي  گويند چراغ برق، اما كمتر كسي نام اميركبير را در مورد اين خيابان  به كار مي  برد.
آيا خيابان ها مقصرند؟!
نه، خيابان ها مقصر نيستند. آنها فقط خيابانند و بايد از آن عبور كرد. آنها فقط يك راه هستند براي رسيدن به مقصد. ممكن است درختاني هم در آن ديده شوند يا حتي چهره آشناي يك دوست قديمي. چيزي كه اين خيابان ها را در تصورات و تفكرات مختلف با نام  هاي گوناگون ثبت  مي   كند، ماجراهايي است كه رخ مي  دهند. ممكن است يك حادثه تاريخي نام يك خيابان را در اختيار بگيرد كه اتفاقا هم كم نيستند، مانند 17 شهريور، ميدان شهدا، 15 خرداد، 30 تير و 12 فروردين. ممكن است يك آدم سرنوشت ساز در تاريخ ما كه توانست خدماتي هم انجام دهد، نامش بر سينه كش ديوار كوبيده شود و از فردا آن خيابان را به نام او بخوانند مانند همين اميركبير، طالقاني، مدرس، كاشاني، اشرفي اصفهاني، محلاتي و شريعتي. يا حتي ممكن است نام يك ميدان يا منطقه برگرفته از مفاهيم آرماني يك ملت مثل ايران باشد كه روي خيابان ها گذاشته مي   شود مثل آزادي، انقلاب، جمهوري اسلامي، استقلال و...
اما چه چيز باعث مي  شود كه يكي از مناطق اصلي پايتخت كه امروزه مركزي تجاري مسكوني شده، نامي كهن اما جاويد داشته باشد؟ منظور سيدخندان است. اگر بخواهيم صفحات تاريخ را ورق بزنيم نام و نشاني از او نيست. هيچ كدام از متون تاريخي صفحاتي ندارد كه از سيدخندان چيزي گفته يا نوشته باشد. اما دليل اين نامگذاري چيست؟
آنچه كه در خاطره مانده 
روزي روزگاري، پيرمردي با شالي بركمر در ميانه راه تهران به شميران در منطقه اي خوش آب و هوا سكونت داشت. درختاني در اطراف خانه اش بود و او منطقه اي كوچك براي خود ساخته بود. روزهاي حكومت مظفرالدين شاه بود. هر كس كه به قصد شميران قدم در راه مي  نهاد، حتما لحظاتي را نزد اين پيرمرد به استراحت مي  پرداخت. او نيز با آب خنك از مسافران پذيرايي مي  كرد. بسياري معتقد بودند كه اين مرد خوش ضمير قدرت پيشگويي آينده را دارد. مردم به او احترام مي  گذاشتند و هر كس كه از ميهمان نوازي هاي او باخبر مي  شد، تجليل اش مي  كرد. حالا بعد از گذشت يك قرن و اندي از آن روز هنوز هم به حرمت خنده هاي هميشگي  اين مرد، نام اين منطقه را سيدخندان گذاشته اند. ما نه او را مي  شناسيم و نه حتي از او در تاريخ چيزي خوانده ايم. اما آوازه نام بلندش آنقدر هست كه امروزه مردم نامش را بر زبان مي  آورند. شايد لوطي صالح، جوانمرد قصاب، شيخ هادي، اسماعيل بزاز و طيب از كساني باشند كه نامشان كمتر از زبان ها بيفتد. راستش را بخواهيد، اين خيابان ها فقط راه اند و بهانه اي براي به مقصد رسيدن. باقي ديگر ماييم. انبوهي از آدم ها كه نام هاي زيادي را در ذهن انبار مي  كنيم و از برخي از آنها راضي هستيم و خشنود و از برخي ديگر ناخشنود و منزجر.
تابلوها، دليلي بر نام خيابان ها نيست 
ريشه نامگذاري مردمي در سه چيز است:
الف: اماكني كه به دليل كار و پيشه يا يك مشخصه شغلي و اقتصادي نامگذاري مي  شوند مانند: خيابان  چراغ برق، يخچال و ميدان توپخانه و پليس. ب: اماكن و خيابان هايي كه وجود افراد صاحب منصب، سفارتخانه ، يك ساختمان دولتي يا ارگاني نظامي باعث نامگذاري آن شده اند مانند: ميدان حسن آباد، يوسف آباد، فرمانيه، كامرانيه و پل رومي. ج: ميادين و خيابان هايي كه دليل نامگذاريشان وجود افراد خوشنام در منطقه بوده، هر چند سال ها از آن تاريخ مي  گذرد مانند: ظهيرالاسلام، سيدخندان، سرقبر آقا، ملك الشعراي بهار و كوچه ايرج ميرزا.
البته تمام اين نامگذاري ها، غيررسمي و از سوي مردم است. آنها با تكيه بر حافظه تاريخي خود، همواره نام خيابان ها را آنگونه كه دوست دارند، مي  گويند. شايد سال ها بگذرد و تابلوهاي مختلف بر ديوارها يا ستون هاي كوچك و بزرگ نصب و كنده شود، اما باز هم مردم به تابلوهاي شهرداري اعتماد نكنند و آنچه را كه دوست دارند بگويند. هنوز هم مي  توان محلات مختلف و كوچه ها و خيابان هاي فراواني را يافت كه از روزهاي آغازين اين پايتخت دهن گشاد، به نامي واحد خوانده مي  شوند و تابلوهاي كوچك و بزرگ بسياري را ديده اند، اما حرف مردم همان است كه بود. مردم بيش از آنكه از تابلوهاي سينه كوب ديوار نام خيابان را بخوانند، به خاطره هايشان رجوع مي  كنند و نام خيابان ها را از آنجا مي  خوانند. براي نمونه كافي است بدانيم كه هيچ كس نامي از خيابان آيزن هاور بر زبان نمي  آورد. نام اين خيابان آزادي است و چقدر زود اين نام برزبان مردم جاري شد والان نامي چون آيزن هاور در اوراق تاخورده تاريخ فراموش و خاموش شده.
نامگذاري هاي مردمي 
در بسياري از مواقع مسوولان به پيروي از مردم نام خيابان ها و اماكن را تعيين مي كنند. مثلا اين روند در دوران قاجار بسيار متداول بود. نامگذاري هاي عاميانه در زمان قاجار آنچنان به سرعت رسميت مي يافت كه مسوولان هم به تبعيت از مردم بعدها در نقشه نگاري ها و سرشماري هاي خود براي آن مناطق از همان نام هاي عاميانه بهره  مي گرفتند. شايد يكي از جالب ترين نام هاي عاميانه كه روي يكي از مهمترين دروازه هاي تهران گذاشته شده بود، نام دروازه  دولاب باشد. اين دروازه كه در جنوب شرق تهران قرار داشت، حدفاصل شهر و منطقه روستايي محسوب مي شد و از آنجا كه مردم آن منطقه براي آبياري زمين هاي زراعي شان از دلو هاي دوطرفه استفاده مي كردند، به آن ناحيه دلوآب گفته مي شد. به تدريج نام دلوآب هم به دولاب تغيير كرد و دروازه اش را هم به همين نام خواندند.

ستون ماو شما
ايرانشهر
اسم، خاطره، كوچه 

احتمالا شما هم جزو آن دسته آدم هايي هستيد كه اسامي بعضي از معابر و خيابان ها در ذهنتان مانده. همين پارسال بود كه يكي از خوانندگان ايرانشهر مطلب جالبي در اين مورد براي ما فرستاده و در آن اشاره كرده بود كه اسامي خاص، شمالي وجنوبي ندارند و مثلا سراج شرقي يعني چه؟
حالا ايرانشهر امروز درباره همين اسامي است و اينكه اين نام ها براي چه گذاشته شده و آدم را ياد چه چيزي مي اندازد.
در اين گزارش همچنين به نكات جالبي اشاره شده. مثلا اينكه نام سكوت براي يك خيابان پر رفت وآمد چه معنايي مي  تواند داشته باشد.
درشهر
پرسه در سرنوشت 

خيابان هميشه هم به بيراهه ختم نمي شود. راه خودش اتفاق مي افتد ولي از فراز و نشيب ناگريز است. سعيده امين در گزارش امروز صفحه درشهر به فراز و نشيب هاي دو مركز نگهداري از دختران فراري پرداخته است. چند خطي از آغاز: مركز ارشاد و اميدوار از تنها مراكزي هستند كه به صورت خانه و مامن دختران فراري يا در معرض آسيب درآمده اند. ساختمان ارشاد كه در حال حاضر 13 دختر در معرض آسيب را در خود جا داده است، 25 سال قبل درست پس از انقلاب در اختيار سازمان بهزيستي قرار گرفت اما 2 سال قبل به موازات ادعاي مالكيت بنياد امور جانبازان و معلولان، مسوولان سازمان بهزيستي ناچار به واگذاري اين ملك 18 هزارمتري به بنياد شدند.!
شهرآرا
گل يخ 

تنمان لرزيد. مريم و گلايل در انتظار سردخانه. اما نه، اين مطلب ربطي به حوادث ندارد. قصد و غرض، توانمند كردن صنعت گل و گياه ايران است. كم و كيف ماجرا را در صفحه 17 بخوانيد.
محيط زيست 
آق ماهي 

اگر يك روز در هنگام ماهيگيري يا شنا ديديد كه يك ماهي شبيه آدم به چشمانتان زل زده، اصلا تعجب نكنيد. آدم ماهي يك مخلوق عجيب است كه يكي از آنها تازه دم به تله داده؛ تله يك پسر 8ساله كه او، پدربزرگ و ماهي را به شهرت جهاني رساند.
يك شهروند
پيش غذا

سامان گلريز، آشپز مشهور شهر ماست؛ آشپزي كه از آشپزي شروع كرد و با تلويزيون آنقدر مشهور شد كه حالا چند رستوران را اداره مي كند. مصاحبه خوشمزه ايرانشهر با او را بخوانيد. به عنوان پيش غذا بد نيست.

ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
محيط زيست
شهر آرا
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |