شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۳۷
ابوالقاسم وحدتي اصل، مديرعامل سازمان زيباسازي تهران :
اعتقاد ملي به حفظ هويت تهران وجود ندارد
به من مي گويند خيابان لاله زار را روي ماشين ها ببند و مرمت كن، در حالي كه لاله زار 5 عصر به بعد مرده است. آنجا ديگر آن فضاي سابق خود و سالن هاي تئاتر، سينما، كافه ها و فروشگاه هاي مد روز را ندارد. اين وظيفه به عهده خيابان هاي ديگري در بالاي شهر گذاشته شده است 
029544.jpg
اخيرا مقاله اي از شهردار لندن خواندم كه عنوان آن اين بود: لندن سال 2015، شهر پياده ها. آيا ما يك خيابان پياده در شهرمان داريم؟ بايد اعتقاد عمومي اين باشد كه شهر از آن انسان هاست 
مهرداد مشايخي 
سعادتمندترين شان آنهايي هستند كه در ليست ميراث فرهنگي يا سازمان هاي دولتي قرار مي گيرند، نه براي تخريب، براي بازسازي و تبديل شدن به موزه، مجتمع فرهنگي هنري، فرهنگسرا و مكان هاي فرهنگي عمومي نظير اينها. باقي اين بناها آينده اي جز تخريب ندارند، يا در جايي قرار گرفته اند كه ارزش اقتصادي خود را از دست داده اند يا در جايي هستند كه ارزش اقتصادي زمين آنها به شدت رشد كرده است. در مورد اول كاملا دچار بي توجهي شده و در نهايت به انبار، پاركينگ يا نظير اينها تبديل مي شوند و در مورد دوم براي تبديل شدن به برج هاي تجاري مسكوني تخريب مي شوند.
تهران شهري است كه بناهاي تاريخي و هويتي آن در مركز و در بخش هايي از شمال آن قرار گرفته است، اما اين بناها يا به تدريج جاي خود را به بناهاي زشت و ناهمگون و بي سليقه ساخته شده مي دهند يا در ميان اين بناهاي نوساز گم و مهجور مي شوند. اعتقاد ما و همه كساني كه حفظ هويت تهران را در حفظ بافت ها و بناهاي هويتي آن مي دانند اين است كه بالاخره بايد دستگاه يا مجموعه دستگاه هايي از مديريت شهري آستين بالا زده و محلات و بناهاي ارزشمند تاريخي را با شيوه هاي تجربه شده و موفق در بسياري از كشورها و با صدور دستورالعمل ها و آئين نامه هاي اجرايي حفظ كنند. شايد در آن صورت 50 سال بعد كتاب هايي نظير تاريخ مشروطه و اسامي محله ها و ميادين ذكر شده در آن براي نسل هاي بعد به افسانه شبيه نباشد. اما ظاهرا همه ماجرا به اين راحتي قابل حل نيست. مهندس ابوالقاسم وحدتي اصل، مديرعامل سازمان زيباسازي شهرداري تهران به سوالاتي در همين زمينه پاسخ داده است.
وقتي به چهره تهران نگاه مي كنيم به نظر مي آيد به شهري با ظاهر چند تكه تبديل شده است. فضاها و بناهايي در نقاط مركزي و به خصوص منطقه 12 داريم كه ساخت آنها به دهه هاي اوليه پايتخت شدن تهران بازمي گردد و بخش هاي ديگري و البته رو به نابودي است. هم در دوره هاي بعدي اين پايتخت ساخته شده است و البته روبه نابودي است. ساخت و ساز در تهران چه به صورت انبوه و چه جزيي، چه در مركز و چه در پيرامون بدون در نظر گرفتن عناصر هويتي، فرهنگي و تاريخي ادامه داشته است و دارد و در اين بين معماري در فضاهاي شهري و بناهاي نقاط مركزي شهر نامانوس با بافت هاي هويتي و تاريخي پيش مي رود. مي دانيم كه اين روال از گذشته تا به حال ادامه داشته است و ريشه در دهه هاي قبل دارد، اما آيا قرار نيست كه ترتيبي براي حفظ بافت هاي هويتي و تاريخي تهران داده بشود؟ برنامه اي براي حفظ بخش هاي تاريخي شهر، مثل كارهايي كه در كشورهاي اروپايي صورت مي گيرد در دست نيست، برنامه ايي نظير ملزم كردن صاحبان بناهاي قديمي به حفظ بنا، مرمت و بازسازي آن؟
اولين چيزي كه بايد بگويم اين است كه براي حفظ هويت تهران بايد به آن اعتقاد داشت و فكر مي كنم مهمترين عامل هم همين است.
وقتي اعتقاد به اين كار وجود داشته باشد، ابزارش هم فراهم مي شود. الان چندين سازمان مشغول انجام برنامه هايي براي حفظ فضاهاي تاريخي هستند يا اين ادعا را دارند كه اين بناها بايد حفظ شوند، اما اين اصلا به آنچه در اروپا اتفاق مي افتد شباهت ندارد.
اگرچه اخيرا شهرداري تهران در يك برنامه فشرده براي هر منطقه يك مشاور براي طرح تفصيلي آن تعيين كرده كه مشكلات عمومي منطقه را پيش بيني و براي آنها طرح و برنامه بدهد، اما به عقيده من براي مناطقي مثل منطقه 12 بايد برنامه هاي ويژه اي داشت تا بتوانيم در نقاط خاصي كه بيشترين معضل را از نظر فرسودگي دارند و بيشترين هويت تاريخي را هم در خود جاي داده اند به شكل موضوعي و موضعي برخورد كنيم. اين بافت هاي تاريخي فرسوده در تهران تنها بافت هاي واقعا متعلق به اين شهر هستند كه چون متعلق به مكان خودشان هستند هويت مكان را در خود دارند، اما اين بافت ها با سياست هاي غلط شهرسازي مهجور و رو به ويراني رفته و فرسوده شده اند.
اينطور كه مشخص است يك مديريت در يك دوره معين را مقصر نمي دانيد. ظاهرا شرايط، كار را به اينجا كشانده است.
تهران و شهرهاي بزرگ ما يك مشكل عمده داشتند و آن اينكه با صنعتي شدن اروپا و به تدريج ورود صنعت و ابزار مدرن زندگي شهري به ايران، جوامع سنتي مانند جوامع اروپايي دچار تحول شدند. بحران هاي شهرسازي به وجود آمد و در اروپا به اين ختم شد كه بعد از مطالعات و تحقيقات گسترده با معماري و شهرسازي مدرن اين مشكلات تا حدودي تخفيف پيدا كرد. اما نكته مهم اينجا بود كه كشوري مثل كشور ما كه هنوز در كوران صنعتي شدن قرار نگرفته بود و ساختارهاي سنتي خودش را داشت ابزار زندگي در جامعه صنعتي را وارد كرده بود. در تهران تا پايان دوره قاجار روابط كالبدي از طريق بازار و تيمچه ها و شريان هايي نظير اينها متصل مي شد. معماري ما هم يك معماري درونگرا بود كه اكثر خانه ها را از بيرون شبيه هم نشان مي داد، اين خانه ها در ابعاد مختلف كه در كنار هم قرار مي گرفتند شريان ها و كوچه هايي را با پيچ و خم و به شكل نامنظم تشكيل مي دادند. بافت شهري ما به اين شكل براساس نياز مردم شكل گرفته بود و پايه شهرسازي ما در تهران قديم نياز ساكنان به آن معماري و شهرسازي و مقياس آن يك مقياس انساني بود. با ورود صنعت روز به كشور و ورود راه آهن و اتومبيل، معماري شهري براي ما ايجاد مشكل كرد و مديران به جاي آنكه به دنبال راه حل هاي همخوان با فرهنگ و شيوه هاي زندگي ما باشند از همان شيوه هاي تكرار شده در غرب استفاده كردند، يعني ساخت خيابان هاي عريض، عريض كردن و صاف كردن كوچه ها و ... ، غافل از اينكه اين در كوچه ها و بافت هاي قديمي يك تفكر و يك فرهنگ حاكم بود. بحران هويتي ما از زماني آغاز شد كه با ورود محصولات صنعتي و رشد شهرها هيچ برنامه اي براي مقابله با پيامدهاي بحراني آن نداشتيم.
اينها كه گفتيد درست، البته شما بهتر مي دانيد كه بعدها اروپا راه حل هايي را براي حفظ بافت هاي هويتي و تاريخي خود پيدا كرد و حتي از آن طريق اين بافت ها را درآمدزا كرد. چرا ما اين راه حل ها را اجرا نمي كنيم؟ گفتيد كه اعتقادي به حفظ بافت هاي قديمي و هويتي تهران وجود ندارد. واضح تر بگوييد كه اين اعتقاد در چه رده اي از مديريت وجود ندارد؟ سازمان هاي تابعه شهرداري؟ شهرداري؟ دولت يا...؟
اين اعتقاد بايد در سطح كلان مديريتي وجود داشته باشد، بايد ملي باشد. سازماني كه بيشترين دغدغه را در اين زمينه دارد ميراث فرهنگي است. آيا ميراث مي تواند به تنهايي چنين كاري را انجام دهد؟ يا اصولا ميراث فرهنگي توان انجام اين كارها را دارد؟
آقاي مهندس، نمي خواهيم در اين مورد كلي صحبت كنيم. به طور مشخص مي خواهيم بدانيم كه آيا امكان حفظ بافت هاي هويتي تهران زيرنظر يك متولي كه طرح و برنامه داشته باشد با همكاري سازمان ها و نهادهاي ديگر وجود دارد؟ در حال حاضر بسياري از فرزندان ساكنان قديمي تهران هم بيشتر بافت ها و بناهاي هويتي و تاريخي را نمي شناسند و در اين بين اتفاقاتي مي افتد كه باعث مي شود اين بيگانگي تشديد شود. مثلا يك ماه پيش عده اي سعي كردند دروازه محمديه تنها دروازه به جا مانده از باروي تهران را خراب كنند، چند هفته پيش عمارت مسعوديه آتش گرفت كه مشخص نشد دليل آن چه بود. از طرف ديگر شركت هاي توريستي معتقدند كه اگر توريسم شهري را راه بيندازيم با توجه به پتانسيل بالاي تهران، هم آموزنده است، هم اشتغالزا و درآمدزا و هم باعث حفظ آثار و اماكن تاريخي شهر مي شود. اگر همه اين جوانب را در نظر بگيريم آيا امكان آن هست كه متوليان حفظ اين بافت ها و بناها بتوانند با ترغيب ساير ارگان ها و سازمان هاي دولتي يك اعتقاد ملي را براي تدوين طرح و برنامه جهت حفظ اين بافت ها به وجود بياورند؟
نمي خواهم از موضع نااميدي صحبت كنم اما واقعيت ها آينده خوبي را نشان نمي دهند. سازمان ميراث فرهنگي و سازمان زيباسازي بر اساس وظيفه بايد هويت شهر تهران را حفظ كند و تا جايي كه توانايي هاي مالي و فكري شان چنين امكاني بدهد اين وظيفه را انجام مي دهند. مردم ما هم قطعا علاقه مند به اماكن و فضاهايي هستند كه آنها را با گذشته شان ارتباط مي دهد، ولي وقتي نمي توانند در آن بافت ها زندگي كنند به ناچار آنجا را ترك مي كنند. اصيل ترين مردم شهر در بافت هاي تاريخي و بناهاي ارزشمند زندگي مي كردند، اما حالا اين بافت ها به انبار و خوابگاه كارگران بازار تبديل شده است.
به نظر من بايد ديد برنامه ريزي شهري ما به كدام سو مي رود. در واقع از زماني كه در برنامه ريزي شهري خودرو بر انسان ارجحيت داده شد، هويت اصلي شهر رو به نابودي رفت. با احداث بزرگراه ها و خيابان هاي عريض براي راحتي تردد انواع خودرو فرهنگ ما هم تحت تاثير قرار گرفت و آن فرهنگ تعاون در محلات ما از بين رفت. در شهرسازي گذشته و تاريخي ما نگرش شهرسازي در دل خود موجب پرورش و رشد فرهنگ تعاون و همكاري مي شد، ولي نگرش شهرسازي دهه هاي اخير انسان هايي را پرورش مي دهد كه همسايه هاي خود را هم نمي شناسند. به نظر من اعتقاد و باور عمومي به حفظ بافت هاي تاريخي نيست، نگرش شهرسازي ما را به سمتي مي برد كه ديگر به هويت گذشته اعتقادي نداشته باشيم.
البته اينكه باور عمومي براي حفظ بافت هاي تاريخي وجود دارد يا نه، قابل بحث است. كشورهاي اروپايي راه حل هايي پيدا كردند تا در كنار حفظ امكانات زندگي مدرن بافت هاي تاريخي و هويتي شهرهاي خودشان را حفظ كنند...
در اروپا شهر را به تسخير اتومبيل ها در نياوردند. در آنجا شهر از آن پياده هاست. اصلي ترين خيابان رم پياده روست. آنها بيشترين فضاي عمومي را به پياده ها اختصاص داده اند. اخيرا مقاله اي از شهردار لندن خواندم كه عنوان آن اين بود: لندن سال 2015، شهر پياده ها. آيا ما يك خيابان پياده در شهرمان داريم؟ بايد اعتقاد عمومي اين باشد كه شهر از آن انسان هاست. مي خواهم بگويم باور عمومي و ملي بر اين نيست، الان همه به دنبال اين هستند كه معضل ترافيك را حل كنند. چاره اي هم ندارند، شرايط مسوولان را به اينجا كشانده است.
فكر مي كنم جرقه اين دغدغه بايد از يك جايي زده شود. در جايي از طريق رسانه ها به آن پرداخته شود و كم كم نزد مسوولان به يك دغدغه تبديل بشود تا با اين پافشاري ها از يك دغدغه مديريتي در سطوح ميانه به سطوح بالاتر برسد.
نگراني شما را درك مي كنم، ولي من در توضيحات قبلي سعي كردم خيلي ريشه اي به اين قضيه بپردازم. اعتقادم اين است كه نه ميراث فرهنگي، نه شهرداري تهران و نه وزارت مسكن هيچ كدام در بي توجهي به هويت تهران مقصر نيستند. مشكل اصلي ما نداشتن برنامه بود كه ما را به اينجا كشاند و حالا به طور روزمره ناچاريم فقط مشكل ترافيك را حل كنيم. اين مشكل هم در حالي كه يك معضل ملي است تنها به شهرداري واگذار شده است تا حل شود و معتقدم در رقابت نابرابر بين كارخانه هاي خودروسازي و شهرداري، بازنده قطعا شهرداري است.
منظورم از بيان اين مطالب اين بود كه يك مجموعه عوامل بايد پشت سر هم قرار گيرند تا اراده حل مشكل بافت هاي تاريخي و هويتي به وجود بيايد.
البته من فكر مي كنم هنوز با يك مجموعه سياستگذاري ها و اعمال آنها بتوانيم بخش هايي از بافت هاي تاريخي تهران را احيا كنيم و هويت شهر را در آن مناطق برگردانيم. به نظر من مشكل اصلي بافت هاي تاريخي تهران، فرسودگي كالبدي آنهاست و اين فرسودگي به نوعي با ازهم گسيختگي اقتصادي اجتماعي علت و معلول است.
بازسازي و احياي بافت هاي تاريخي تهران و بازگرداندن زندگي به محله هاي تاريخي آنقدر پرهزينه است كه از عهده شهرداري و ميراث فرهنگي خارج است، اين كار به عزم ملي نياز دارد
به همين دليل هم نبايد نگاه صرفا فيزيكي به اين بافت  ها داشت. ما ضمن اينكه از هم گسيختگي كالبدي بافت هاي تاريخي را ترميم مي كنيم، بايد ساختار جمعيتي اش را هم ترميم كنيم تا از ازهم گسيختگي اجتماعي آن جلوگيري كنيم و در نهايت ازهم گسيختگي اجتماعي را جبران كنيم. اگر اين 3 عامل را با هم در نظر بگيريم، مي توانيم بافت هاي تاريخي را احيا كنيم، در غير اين صورت موفق نمي شويم.
براي مثال سازمان زيباسازي، ميدان حسن آباد را مرمت كرد، اما در اين مرمت يك نكته فراموش شد و آن اينكه اين بخش هاي مركزي شهر كه داراي بافت هاي تاريخي است، جزو پررونق ترين بخش هاي اقتصادي شهر است. از ساعت 6 يا 7 بعدازظهر ميدان حسن آباد و نقاطي مانند آن تقريبا خالي از سكنه است در حالي كه بافت تاريخي شهر بايد در ساعت 10 شب هم شاهد زندگي و رفت و آمد مردم باشد. اگر مردم حضور نداشته باشند، امنيت هم به وجود نمي آيد. به من مي گويند خيابان لاله زار را روي ماشين ها ببند و مرمت كن، در حالي كه لاله زار 5 عصر به بعد مرده است. آنجا ديگر آن فضاي سابق خود و سالن هاي تئاتر، سينما، كافه ها و فروشگاه هاي مد روز را ندارد. اين وظيفه به عهده خيابان هاي ديگري در بالاي شهر گذاشته شده است، بنابراين هرچند لاله زار يك خيابان تاريخي است، اما جذابيت هاي اقتصادي اين خيابان بسيار بالاست و به اين راحتي نمي شود كاربري بناهاي آن را تغيير داد، اما اگر اين فضاهاي اقتصادي را به فضاهاي فرهنگي و پاتوق فرهنگي تبديل كنيم، مثل پارك و خانه هنرمندان كه از يك فضاي مرده به يك محل فرهنگي پررفت و آمد تبديل شد، مي توانيم به ماندگاري اين بافت ها و فضاها اميدوار باشيم.
در كشورهاي ديگر هم تجربه هاي موفقي از اين راه به دست آمده...
در برخي از بندرهاي انگليس مثل ليورپول، به باراندازهاي قديمي و متروكه كه به محلات خطرناك و مستعد بزهكاري تبديل شده بودند، جذابيت هاي فرهنگي دادند، بازسازي كردند و فضايي را به وجود آوردند تا مردم به آنجا بروند. اگر جايي با حفظ جنبه هاي فرهنگي و اقتصادي به محل تجمع مردم تبديل شود، رفته رفته ارزش هاي هويتي خودش را حفظ مي كند. مردم به فضاهايي مثل لاله زار علاقه دارند، اما آن محله امروز يك محله پررونق اقتصادي است. مي دانيد سرقفلي يك مغازه در لاله زار چقدر است؟ مي توانيم بافت هاي آن را مرمت كنيم، اما وقتي اين مرمت و بازسازي ماندگار مي شود كه دوباره در آن تئاتر اجرا شود و فضاي فرهنگي خاص خودش را پيدا كند.
يعني انتقال فروشندگان لوازم الكتريكي از لاله زار به مكان ديگر و تبديل اين خيابان به خياباني فرهنگي امكان پذير نيست؟
دست كم امكانش در اختيار سازمان زيباسازي و ميراث فرهنگي نيست. در آن خيابان كساني مشغول كسب و كار هستند كه سرمايه هر كدامشان ميلياردها تومان است، امكان ندارد بشود  آنها را جابه جا كرد. اين در حالي است كه در اروپا در قديمي ترين محلات اقشار فرهنگي زندگي مي كنند. هنرمندان، استادان دانشگاه و نويسندگان زندگي مي  كنند. بايد راه هايي پيدا كنيم كه بتوانيم مراكز اقتصادي را هم براي شب زنده نگه  داريم و امكان فراهم كردن زمينه هاي آن تنها توسط شهرداري و ميراث فرهنگي امكان پذير نيست. اين كار امكاناتي بسيار وسيع، عزمي ملي و برنامه ريزي كلان مي خواهد. تنها از اين طريق است كه مي توان مردم را به داخل فضاهاي تاريخي فرهنگي آورد، وقتي از اين طريق به فضاهاي تاريخي و هويتي زندگي داديم خود به خود زمينه احياي  آنها فراهم مي    شود. البته ما در حال حاضر هم به طور پراكنده روي بناهاي تاريخي كار مي   كنيم.
همان طور كه شما گفتيد بازسازي و احيا با اين شيوه ها آنقدر هزينه بر است كه از عهده شهرداري و ميراث فرهنگي خارج است، ولي آيا در سطوح بالاتر هم قابل طرح و به بحث گذاشتن نيست؟ با توجه به اينكه مديريت پايتخت يك مديريت واحد نيست، به بحث گذاشتن آن امكان پذير است؟
مشكلات كوچك و بزرگ متعددي وجود دارد كه تصميم گيري ها را مشكل مي           كند. براي نمونه زيباسازي با همكاري منطقه 12 براي كف سازي و بهسازي بناهاي كوچه مروي و ساماندهي آن برنامه ريزي كرده است. مطالعات آن انجام شده است ولي مي دانيم كه وقتي وارد كارهاي اجرايي مي شويم نقطه نظرات متفاوتي بروز خواهد كرد؛ ميراث فرهنگي مي گويد كه ساختمان هاي آن محله قديمي و تاريخي است و اهالي نمي  توانند به خودي خود ساختمان ها را بازسازي كنند و در بازسازي بايد نكاتي كه ما مي گوييم رعايت شود. مردمي كه در محله اي مثل عودلاجان زندگي مي كنند نيازهاي امروزي خود را دارند و مثلا  وقتي سقف خانه شان در حال ريختن باشد از ميراث فرهنگي مي خواهند يا خانه را از آنها بخرند يا هزينه مرمت آن را بر اساس طرح هاي ميراث فرهنگي بدهند يا بالاخره اجازه بازسازي بدهند.
وقتي هيچ كدام از اينها اتفاق نيفتد كم كم سردر و بعد حياط و ديوارها خراب مي  شود و بعد مي  بينيم يك تيرآهن از وسط خانه بيرون مي  زند و بعد هم تبديل مي شود به يك ساختمان نوساز، اما زشت و بي قواره. اينها ديگر نه تقصير شهرداري است نه ميراث فرهنگي، تنها دليل آن بي  برنامگي و عدم تخصيص بودجه مناسب است. نمونه تاريخي ديگري كه در يك دهه اخير به شدت ضربه خورده است، گذر لوطي صالح است. اين محله قديمي و زيباي تهران كه از پيش از پايتخت شدن وجود داشته است حالا پر است از پاساژهاي تجاري. اصلا نمي  دانيم اين همه پاساژ چه موقع آنجا ساخته شده است. راستش را بخواهيد حتي اگر مسوولان دلسوز هم مقابل خواست مردم قرار بگيرند، وقتي با مشكلاتي كه پيشتر گفتيم كمبود بودجه، نبود برنامه و فرسودگي بنا روبه رو شوند و از سوي مردم هم تحت فشار قرار بگيرند با درخواست تخريب و ساخت مجدد بنا موافقت مي  كنند.
در كوتاه مدت چطور؟ آيا برنامه اي براي احياي فضاها و بناهاي هويتي و تاريخي تهران داريد؟
با همكاري منطقه 12 برخي خانه هاي تاريخي اين منطقه را بازسازي مي كنيم. البته اعتقادم اين است كه براي هويت بخشيدن به برخي محلات تهران بايد آن محلات را براي راحتي پياده ها آماده كنيم و فضاهاي پياده را گسترش دهيم. الان حتي پياده روهاي ما براي پياده روي شهروندان مناسب نيست. از ميدان ونك تا همين خيابان دامن افشار محل ساختمان سازمان زيباسازي كه بياييد با يك پياده روي دومتري مواجه مي شويد كه نيمي از آن دست انداز و چاله است، بخش هايي از آن را ساختمان هاي نيمه ساخته اشغال كرده اند، در بخش هاي ديگرش مصالح ريخته است و دقت كه مي   كني مي  بيني پل هم ندارد.
اين مشكل واقعا در تهران مشهود است كه تهران اصلا شهر پياده ها نيست و كسي در آن نمي  تواند با آسودگي پياده روي كند. متولي پياده روها كدام سازمان است؟
مشخصا متولي ندارد، هر بخش كار را يك سازمان به عهده مي گيرد. شايد بايد سازمان ترافيك كه براي ترافيك خيابان ها تصميم  مي  گيرد ترافيك پياده ها را سامان دهد. علي القاعده ساختن پياده رو از نظر فيزيكي به عهده معاونت فني عمراني شهرداري است. زيباسازي مي تواند پياده روها را از نظر روكش سازي و مبلمان طراحي كرده و الگو بدهد. البته ما براي نمونه و الگو با همكاري منطقه 12 يك خيابان پياده طراحي  كرده ايم. به اين ترتيب كه طرحي آماده كرديم تا خيابان باغ سپهسالار كه محل كفاشي ها و كفش فروشي هاست و مردم هميشه در آن حضور دارند روي اتومبيل ها بسته شود. در اين طرح، خيابان كف سازي شده و مبلمان مناسب برايش در نظر گرفته مي           شود. چند بناي قديمي هم مرمت شده و به فضاي عمومي تبديل مي           شود، طوري كه مردم بدون دغدغه در آن خيابان قدم بزنند، خريد كنند، از نيمكت ها براي استراحت استفاده كنند و ضمنا كسبه هم از محيط بهتري برخوردار شوند. اميدواريم وقتي اين طرح به عنوان الگو براي خيابان هاي مشابه اجرا شد و مردم استقبال كردند، بتوانيم در خيابان هاي ديگر هم اين كار را انجام دهيم.
اين طرح كي اجرا مي  شود؟
كار طراحي و برنامه ريزي آن تمام شده است، اما چون به عيد نوروز چيزي نمانده و ممكن است انجام عمليات ساخت وساز براي كسبه ايجاد مشكل كند، كار اجراي آن را بعد از عيد نوروز شروع مي   كنيم.
اين توضيح را هم بايد اضافه كنم كه خيلي از معابر و خيابان ها قابليت تبديل شدن به خيابان پياده را دارند، اما فشارهاي مردم گاه موجب مي  شود كه از چنين طرح هايي صرفنظر كنيم، چون اهالي آن محله گمان مي  كنند وقتي خياباني روي ماشين ها بسته شد از ارزش ملك شان كم مي  شود.اما مطمئن هستم وقتي طرح خيابان سپهسالار انجام شد مردم استقبال مي  كنند و زمينه براي اجراي طرح هاي مشابه ديگر هم فراهم مي  شود. مثل خيابان تربيت و بخش هايي از خيابان ولي عصر تبريز كه تبديل به خيابان پياده  شده است و مردم از آن خيابان ها استقبال زيادي كرده اند.
اجراي طرح خيابان سپهسالار چقدر طول مي  كشد؟
كف سازي و آماده سازي خيابان  زمان زيادي طول نمي   كشد، فقط ممكن است مرمت و تغيير چند بناي قديمي كمي زمان ببرد.
همان طور كه مدير عامل سازمان نوسازي شهرداري تهران هم چند ماه پيش در مصاحبه با ايرانشهر گفت مشكل ما در مورد ترميم بافت هاي تاريخي از جايي شروع شد كه زندگي را از اين بافت ها خارج كرديم، كسي انتظار ندارد كه فروشگاه هاي زنجيره اي بزرگ، مراكز تجاري مدرن و پيتزا فروشي هايي با طراحي هاي متفاوت و امروزي به وجود نيايد، اما اين را هم مي دانيم كه وجود بافت هاي تاريخي كه هويت و تاريخ پر تلاطم يكصد سال اخير كشور را در دل خود جاي داده اند، نياز امروز و فرداي تهران است؛نيازي كه مي تواند تعلق خاطر شهروندان به تهران و در نهايت احساس مسووليت آنها نسبت به شهر را تقويت كند.

شهر آرا
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |