سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۳۹
تهران در هفته سفيد
خوب، برف، زشت
029763.jpg
هفته عجيبي بود. حتي پيرمردهاي تهران هم مي گفتند سالها بود كه شهر را چند روز پي در پي سفيد نديده بودند.
موصوف كردن يك اتفاق به واژه هاي مختلف، به آن امر ويژگي هاي آن صفت را نسبت مي  دهد. بد ناميدن برف هم بنا به همين سنت مردمي، بدي هاي آن را به رخ آدم ها مي  كشد، اين كار خيلي بد است! 

اديب وحداني
دنيا به كنار، در ايران با اين برف بي نظير چه اتفاق هاي مختلفي افتاده است و دارد مي افتد و خواهد افتاد.

خوب: آنها چوب اسكي دارند
بشقابي اسم وسيله اي است كه اسكي بازها مي گيرند و به آن آويزان مي شوند كه تا آخر پيست را بروند بالا و سربخورند بيايند پايين. آفتاب يا برف يا هر دو سوختگي يك احتمال است و سفر در جاده هايي كه به گزارش خبرنگار ايرانشهر از پليس محلي معمولا روزي 5-4 تصادف را شاهد هستند يك احتمال ديگر. سرخوردن فقط مخصوص آدم ها نيست و برف ها هم وقت هايي به ليزخوردن يا سرخوردن علاقه مند مي شوند تا بهمن هاي مكرر جاده را بگيرند و فقط بازهم طبق همان گزارش در مدت 5 روز اول ريزش برف، حدود 150-140 بهمن حسابي در راه آمده است. مي گويند يك بار در پيست اسكي ديزين پاي يك نفر لاي كابل هاي بلند، محكم، سفت و قطور گير كرد و اسكي باز نگونبخت با يك پا كمتر، اول يك سر به بيمارستان زد و بعد برگشت خانه.
هتل ديزين دست بخش خصوصي نيست، يعني كارمندها الزامي نمي بينند كه حتما سعي كنند رضايت مشتري ها را جلب كنند و نتيجه اين مي شود كه خيلي از آدم ها به هتل نروند. به جاي آن به خانه گرمشان در شهر بر مي گردند يا به شله ها مي روند. گارث بروكز ترانه خوبي براي اين حال و هوا دارد:
آب و هواي بيرون ترسناك است
اما آتش ها لذت مي بخشد
و چون جايي نداريم كه برويم
بگذار برف ببارد، ببارد، ببارد
نشستن در معرض شعله به خصوص اگر از سوختن هيزم نور ببارد، جذاب است. يك استكان چاي داغ يا قهوه مي چسبد، به خصوص اگر قوري يا كتري يا قهوه جوش روي آتش همان شومينه قرار گرفته باشد و دست ساقي به وقت برداشتن آن نسوزد. گل گاوزبان هم براي تمدد اعصاب خوب است، اعصابي كه از ديدن آدم هايي خرد شده كه به جاي ورزش يا بازي، مدام در فكر درصد كرم ضد سوختن پوستشان  هستند و گپ و گعده و صحبت و ژست.
2 خوب:آنها گلوله برفي دارند
پنجره ها را بالابكش عبارتي است كه اتومبيل  سوارهاي شب هاي برف تهران از پياده هاي حوالي خيالان وليعصر با تجمع كانوني در پارك ملت مي شنيدند . پياده ها به شيشه هاي اتومبيل ها گلوله برفي پرت مي كردند و سرنشين ها، با برداشتن برف از سقف ماشين و گلوله كردن و پرت كردن آن به پياده ها دين خود را به جشن سفيد ادا مي كردند .
در گوشه و كنار شهر از اين مسايل جشن مآبانه زياد ديده مي شود. حوالي پل مديريت مردم روي كيسه هاي لاستيكي مي نشستند و سراشيبي تپه هاي پل مديريت را به پايين سر مي خوردند. درون پارك ها آدم ها بي آنكه بشناسند به همديگر برف مي زدند و وقت هايي هم دلخور مي شدند، اما دعوا نمي كردند.
آدم هاي احساساتي دل به تكاندن برف از روي درخت هاي جوان مي سپردند كه زيرسنگيني برف خم مي شدند و كمرهاشان مي شكست. ترانه ديويد ويل كاكس برازنده حال اين آدم ها بود كه وقت هايي به درخت ها تنه مي زدند تا با ريختن برف از روي شاخه ها قدري از سنگيني بار آنها كم شود و بعضي وقت ها، البته خود آدم ها زير برف جا مي ماندند:
من يه ترانه عاشقانه بلد بودم
كه درباره يك گل بود
كه زود پژمرد
وقتي حال يك روز آفتابي دگرگون شد

فقط يه ساعت
پژمردگي توي برفه
معصوميت قشنگه
اما راه درازي مونده

برف يخ زده است
بهار آواز خوان در راه است 
برف يخ زده است
3 بد: آنها لا ستيك بدون آج دارند
كاملا طبيعي است كه آدم ها كارهايي داشته باشند كه رسيدگي به آنها را واجب تر از رسيدگي به كارهاي خودشان بدانند، كاملا انساني است كه آدم ها وقتي ضعيف يا ضعيفه اي را در موقعيتي مي بينند كه نياز به كمك دارد دست ياري به سمت او دراز كنند و جوانمردي شان را دست كم به خودشان ثابت كنند. هرسال كه مي گذرد از آن دسته آدم هاي بامرام و معرفتي كه به راحتي از آسايش خودشان مي گذرند تا به رهيدن آد م هاي ديگر از رنج كمك كنند، كمتر مي شود يا ظاهرا اين طور به نظر مي آيد. اتومبيل هايي كه در بزرگراه قطار شده اند و با سرعت 30-20 كيلومتر در ساعت راه مي روند را فقط در دو حالت مي شود ديد. طبعا اولي ترافيك آرام و روان است و دومي وقتي است كه خط سريدن روي برف هاي كومه شده لاستيك خودرو آدم ها را تهديد مي كند. هر نوع ترمز محكم يا آهسته در اين نوع رانندگي خطر دارد و تعداد زياد آدم هايي كه به گاردريل هاي وسط اتوبان خورده بودند و بوق نزدن عجو ل هايي كه مرتب در هر حالتي غير از اين بوق مي زنند نشانه خطر است، خطري كه هم در ايستادن وجوددارد و هم در رفتن  ، اما از هر دوي اينها بيشتر در راه افتادن اتومبيل به چشم مي خورد و بعد در ترمز كردن آن. آدم هاي زيادي در تهران مي ديدند كه آدم يا آدم هاي ديگري در اتومبيل هاي ديگر نشسته اند يا زير برف ايستاده اند و درمانده اند كه چطور از ضرر تصادف خودشان با اتومبيل هاي ديگر يا گاردريل وسط بزرگراه بكاهند ... كسي نمي ايستاد كه به آدم ها كمك كند و بي آنكه بخواهيم خيلي احساساتي شويم مي شود ترانه برف لورنامك كينت را به ياد آورد:
029766.jpg
عكس : گلناز بهشتي 
عصر عمق مي گيرد و خاكستري
آسمان و زمين را نزديكتر مي پوشاند
دنيا زير مه به نظر مي آيد و در دوررس
سر و صداها فرو مي خوابد.
4 بد: آنها گلايه دارند
همين يكشنبه كه مطلب خوب، برف، زشت نوشته مي  شود عده اي خوشحالند كه ديگر برف نمي  آيد، عده اي ديگر از همين الان ناراحتند كه ديگر برف نمي  بارد. دل خيلي از آدم ها براي برف تنگ شده و عده اي هم كه دغدغه هاي اقتصادي دارند، خوشحال تر مي شوند كه برف بيشتري ببارد. زياد شدن آب در كشور ما از كم آبي رنج مي  برد و كشت ها عمدتا به صورت ديم است به اين معناست كه توليد محصولات كشاورزي افزايش پيدا مي  كند و صنايع تبديلي هم فعال تر مي  شوند. كار براي كشاورزها و كارگرها بيشتر مي  شود و عده زيادي از مردم مي  توانند حتي به ميزان كمي از رفاه بيشتري بهره مند شوند. برف را نخواستن و از بارش آن اظهار خستگي كردن، آن هم در تهران كه از آلودگي شديد آب و هوا رنج مي برد، اتفاق چندان قشنگي نيست، گرچه بدي ها به همين يك موضوع خلاصه نمي  شود. يك اعتقاد قديمي عمومي وجود دارد كه آدم ها با آوردن اسم چيزي، آن چيز را احضار مي  كنند. در روستاهاي سرد ايران و در انواع آب و هواهاي ديگر هم به جانورهايي مثل عقرب و مار و گزنده هايي از اين دست مي  گويند اسمش را نبر . همين باورها به ما مي  آموزد كه موصوف كردن يك اتفاق به واژه هاي مختلف، به آن امر ويژگي هاي آن صفت را نسبت مي  دهد. بد ناميدن برف هم بنا به همين سنت مردمي، بدي هاي آن را به رخ آدم ها مي  كشد، اين كار خيلي بد است! 
5 بد: آنها بخاري هاي گازي بدون گاز دارند
اگر به حساب متلك گذاشته نشود، طبعا مي  توان به جناب نامدار زنگنه و ياران او تبريك هاي جدي گفت كه در بعضي از محله هاي پايتخت كشوري كه 20 درصد ذخاير گاز جهان را داراست، در اوج سرماي شب هاي برفي به مردم بيماري و ناراحتي را هديه مي  دهند و - چون اطلاعيه اي كه معناي عذرخواهي ايشان و وزراتخانه شان را بدهد نديده ايم - ككشان هم نمي گزد. در سالهاي گذشته هم سابقه داشته است كه محله هايي از تهران به دلايل مختلف دچار قطع گاز لوله كشي شوند كه جداي از سرما، خطرات ديگري را هم به مردم تقديم مي كند. البته امسال كسي كشته نشد اما به راحتي مي  توان حدس زد كه اگر گاز منزل آدم هاي مختلف قطع مي  شد و شير گاز كه در حال سوختن بود باز مي  ماند و بعد، جريان گاز دوباره ادامه مي  يافت نتيجه چه مي  شد. چون لحن اين قسمت از گزارش به اندازه كافي تند شده است كه جوابيه دريافت كنيم، همين جا سوال بعدي را هم مطرح مي  كنيم: اگر سال بعد هم دوباره شاهد تكرار همين مشكلات باشيم، چه كسي بايد پاسخگوي مردم باشد؟ امسال چه كسي پاسخگو ست؟
6 زشت : آنها زنجير دارند
قيمت ها را هميشه در روزهاي باراني و برفي بالاتر مي  برند، ما هم اعتراضي نمي  كنيم يك مسافر اين را مي  گويد، دومي اضافه مي  كند: مسيرها را هم عوض مي  كنند، به اين بهانه كه مسيرهاي قبل ترافيك دارد . مسافركش شخصي كه مي  رسد قيمت را 2 برابر اعلام مي كند و مسير را هم عوض مي  كند و وقتي مسافرها سوار مي  شوند به يك مسافر سيگاري اعتراض مي  كند كه سيگارش را به بيرون بيندازد و چند ثانيه تاخير مسافر باعث مي  شود كه همه را پياده كند. هيچ كدام از مسافرها از قبل اين اتفاق را گزارش نداده اند اما كسي هم اعتراض يا حتي ابراز تعجب نمي  كند. راننده هاي زنجير چرخدار در شهر غوغا مي  كنند و ترافيك و لغزندگي را بهانه مي  كنند. تمام آدم هايي كه در مسيرهاي پر ترافيك و نامناسب براي اتومبيل هاي غير مجهز تردد مي  كنند، به اين راننده هاي متوقع ابن الوقت كمك مي      كنند تا شهر شلوغ تر شود و مردم آزرده تر. آزردگي همگان و فراهم آوردن فرصت براي سوءاستفاده زنجير چرخداراني كه نياز مردم به خدماتشان باعث غرور و هتك حرمت مسافران مي   شود زشت است، زشت.
7 زشت:آنها گوشه پياده روها را دارند
در شهر حضور دارند و قيافه هاي همه شان هم نشان نمي  دهد كه شب ها را به چه كاري مشغولند. عده اي با آنها دشمني دارند و گروهي فكر مي  كنند همه اين افراد دزد و گدا و معتادند. بعضي ها از ترس ابتلا به بيماري هايي مانند ايدز و هپاتيت و برخي از بيماري هاي ناشناخته يا هنوز كشف نشده از آنها حذر مي  كنند، در حالي كه اين افراد تكه هايي از جامعه اند كه اصطلاحا در جوي  ها مي  خوابند و در واقع زير پل ها و كنار زيرگذرها و در بعضي از پارك ها و خوش شانس هاشان، روي هواكش هاي زيرزمين هاي بزرگ. بعضي از اين آدم ها توان پرداخت كرايه را ندارند. عده ديگري مي  توانند جايي گير بياورند اما نمي  توانندچون پول رفت وآمد را ندارند. عده اي از اينها آدم هاي خيلي با آبرويي هستند كه در شهرستان هاشان زن و بچه و خانه و احترام دارند و تميزي لباس هاي بعضي ديگر حكايت از آن دارد كه اين آدم ها واقعا كار دارند، اما نمي  توانند يا نمي  خواهند با كسان ديگري همخانه شوند. روزها و شب هاي اين آدم ها در حال و هواي جوي مناسب به هر نحوي سپري مي  شود. شب هاي برفي تهران محلي براي آنها موجود نيست. بيشتر ما نمي توانيم وقتي دست و صورتمان را تازه شسته ايم به كوچه برويم يا حتي پنجره هاي خانه هاي گرممان را - اگر وزارتخانه تابع آقاي زنگنه كارش را درست انجام داده باشد -باز كنيم.
آدم هايي كه مثل هر كدام از ما چندين سالي را در اين دنيا زندگي كرده اند، شب ها را به صبح ها رسانده اند و روزها را سر كرده اند. هر كدام دوست داشته اند و دوست داشته شده اند، قصه هايي از آنچه كه بر سرشان آمده و گذاشته اند بر سرشان بيايد دارند، آرزوها و اميدهايي براي فرداها دارند و وجود داشتنشان درست مثل بودن هر كدام از ما طبيعي و واقعي است امكان دارد شب هاشان را به صبح نرسانند، تنها فرق آن  آدم ها به عنوان آدم با ما فقط در اين است كه آنها از اين برگه هاي رنگي به دقت چاپ شده و جزوه هاي منگوله دار به دقت نوشته شده و كارت هاي قطور اعتباري كمتر دارند. آنها در حالي نتوانند شب را صبح كنند كه اميد و آرزو و انتظار دارند. درست مثل كورت كوبين كه در ترانه چيزي در راه مي     نويسد:
زير پل
سقف سوراخ شده
و حيوان هايي كه همراهند
حالا همه اهلي شده اند
و گياه مي  خورم
و قطره ها از سقف مي  ريزند
و ماهي خوردن اشكالي ندارد
چون ماهي ها احساس ندارند

چيزي در راه
نقل از كتاب درختان گريان ترانه هاي نيروانا ترجمه علي نشاندار

سيگار در سواحل  هاوايي ممنوع!
سيدحسين غضنفري - هاوايي براي آمريكاييان حكم كيش براي ايرانيان را دارد، البته با كمي تفاوت در ميزان امكانات.
مسافراني كه از اقصي نقاط جهان به  هاوايي مي روند از اين به بعد مي توانند از طبيعت زيباي  هاوايي و سواحل آن لذت دوچندان ببرند.
مسوولان اين جزيره در نظر دارند تا گردشگران سيگاري به اين جزيره را با محدوديت هاي جديدتري روبه رو سازند. اين محدوديت ها شامل ممنوعيت استعمال دخانيات در سواحل و پارك هاي  هاوايي است. متخلفان از اين قانون 250 دلار آمريكا جريمه خواهند شد. اين قانون كه هنوز در  هاوايي به اجرا درنيامده است به نظر مي آيد با استقبال گردشگران روبه رو شود و كساني كه از دود و دم شهرها به ستوه آمده اند،  هاوايي را همچون بهشتي براي خود بيابند. با تصويب قانون منع استعمال دخانيات در  هاوايي سيگاري ها فقط اجازه خاموش كردن سيگارشان را در سطل آشغال هاي مخصوصي كه با علامت از ساير سطل ها متمايز شده اند، دارند. در سانفرانسيسكو و هونولولو ، ديگر شهرهاي آمريكا، سيگاري ها با ممنوعيت هايي از اين درست روبه رو هستند. در صورت به تصويب رسيدن قانون منع استعمال سيگار در سواحل و پارك هاي  هاوايي، اين ايالت اولين ايالتي در آمريكا خواهد بود كه چنين قوانيني را به تصويب رسانده است. پيش از اين كاليفرنيا و ايالت دلاور خواهان به تصويب رساندن قوانين مشابهي بودند كه با مخالفت قانونگذاران روبه رو شدند.
كريك كالون از حزب دموكرات و طراح اين قانون مي گويد: شما به ساحل مي رويد كه از هواي پاك و نسيم ساحل لذت ببريد و در زيرآفتاب، پرتوهاي آن را روي پوستتان حس كنيد و يك دفعه دود سيگار يك نفر را روي صورتتان احساس مي كنيد كه بسيار آزاردهنده است.

توضيح يك خبر
هر قدر هم دقت كني، گاهي اشتباه گريزناپذير است.
روز يكشنبه گزارشي را خوانديد از مركز ساماندهي معتادان تزريقي. در متن گزارش به وسايلي اشاره شده بود كه در زندان ها از آن براي تزريق مشترك استفاده مي كنند. وسايلي كه خود زنداني ها به آن پمپ مي گويند. عكاس خوش ذوق ما از اين پمپ هاي كوچك كه در ظاهر قطره چشمي يا بيني هستند، عكس گرفت، اما او از محتويات پكيچ هاي درماني هم عكس گرفت. محتوياتي كه تك به تك روي تابلو نصب شده بودند، شامل سرنگ، سرسوزن، بتادين، قاشق و چنگال و .... اشتباه درست زماني رخ داد كه شرح عكس براي وسايل تزريق پنهاني نوشته و در توضيح با عكس پكيچ درماني چاپ شد. خلاصه آنكه عكس وسايل نصب شده روي تابلو، وسايل موجود در پكيچ درماني را نشان مي دهد، نه وسايل تزريق معتادان.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
طهرانشهر
محيط زيست
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |