سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۳۹
روضه خوان حسين (ع ) و ندبه خوان امام عصر (عج )
كافي، صوت خوش عاشورا
آنقدر ساده و صميمي حرف مي زد كه همگان سخنش را در مي يافتند. به همين سبب پاي منبرش پر مي شد از اقشار مختلف مردم، پير و جوان پاي خطابه اش مي نشستند و او استادانه...
029799.jpg
هادي سالاري
روزهاي محرم، در آن ايام حال وهواي عجيبي داشتيم، من و برادربزرگم. بعدازظهر كه مي شد ساعت هم سرعتش را كند مي كرد. دير و سنگين مي گذشت. هرلحظه چشمم به در كلون دار خانه قديمي مان در انتهاي كوچه تكيه تهراني هاي مشهد بود. خانه پا به گود باهشتي و اتاق هاي زياد كه هريكي دوتاشان متعلق به يك خانواده بود. روي هم 6 خانوار در آن خانه بزرگ- كه بعدها تبديل به هتل شد و بعد هم در جريان تعريض و نوسازي اطراف بست و حرم مطهر حضرت رضا ع خراب شد- زندگي مي كرديم. هر لحظه چشمم به در بود كه كي برادرم از سر كار بيايد و دست و رويي بشويد و آماده شود كه به اتفاق او و مادرم برويم تكيه تهراني ها. روضه خواني معمولا از ساعت 6عصر شروع مي شد و تا حدود 11شب ادامه مي يافت.
تكيه واقعا فضايي دلنشين و روحاني داشت، پرده هاي نقاشي شده، شعرها، علم هايي كه در اطراف به ديوار تكيه داده شده بود و هر كدام متعلق به دسته خاصي بود، لوسترها، نورهاي زرد و سفيد كه درهم مي آميخت و محيط را روحاني تر مي ساخت. دور تا دور شعرهاي آشناي محتشم باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است / باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است و در ميانه ضلع شرقي تكيه منبر بزرگ قرار داشت. مداحان و روضه خوان ها يكي يكي مي آمدند و به فراخور روزي از محرم كه در آن بوديم روضه مي خواندند و سخن مي گفتند. اما همه منتظر آخرين سخنران بودند. مي دانيد، هميشه بهترين سخنران آخرين كسي بود كه به منبر مي رفت و آن سالها مرحوم كافي آخرين منبري تكيه تهراني ها بود، شيخ احمد كافي آن وقت ها خيلي جوان بود، لاغر اندام وخوش سيما. چنان صداي گرمي داشت و چنان خطبه  اي در شروع منبرش مي خواند كه طي مدت كوتاهي در همه مشهد معروف شده بود و از نقاط دوردست، پاي منبرش مي آمدند.
من آن وقت ها 10۱۵، سالي بيشتر نداشتم و برادرم 18۱۹، ساله بود. هم او بود كه مرا با منبر كافي آشنا كرد و هر شب دستم را مي گرفت و با خود به تكيه مي برد. باور نمي كنيد، به محض اينكه نوبت منبر رفتن كافي مي شد، سكوت مطلق سرتا سر تكيه و كوچه هاي اطراف آن را كه معمولا پر از جمعيت مي شد، فرا مي گرفت؛ صلوات و صلوات. ما كه مشتري هاي اول بوديم معمولا جلو منبر جا گرفته بوديم ولي آنهايي كه دير مي رسيدند مجبور بودند آخر تكيه سر پا بايستند يا بيرون، در كوچه بمانند و به صدايي كه از بلندگو پخش مي شد اكتفا كنند. خدابيامرز كافي بي نظير بود. باور نمي كنيد، همه اش خدا خدا مي كردم سخنراني اش تمام نشود. وقتي روضه اش تمام مي شد و من و برادرم با چشم هاي نمناك تكيه را ترك مي كرديم، تا يكي دو ساعت حرف هايش را در ذهنم مرور مي كردم ومزه و حلاوت سخن هايش تا روز بعد با من بود. حيف كه دهه زود تمام مي شد و من بايد يك سال ديگر صبر مي  كردم تا بار ديگر پاي منبر كافي بنشينم. بعد هم كه مشهد را ترك گفت و آمد تهران، اقلا سالي دوبار مادرم را مي آورديم تهران كه صبح جمعه برود مهديه دعاي ندبه كافي را درك كند. مي گفت اگر هرچند وقت يكبار پاي منبرش ننشينم مريض مي شوم. تنها او نبود. خيلي ها چنين بودند، كم نظير بود.
احمد رحيميان، گوينده اين مطالب، 53سال دارد. او يكي از هزاران نفري است كه كودكي و بخشي از جواني خود را با وعظ و دعاي ندبه مرحوم حجت الاسلام احمد كافي سركرده است و آنقدر از او خاطره دارد كه اگر بخواهيم همه را بنويسيم بايد يك شماره را به آن اختصاص دهيم.
خرداد سال 1315 درخانواده حاج ميرزا محمد، فرزند يكي از علماي يزد كه به مشهد عزيمت كرده و در كنار مرقد هشتمين اختر  آسماني امامت و ولايت مجاور شده بود، پسري به دنيا آمد كه او را احمد نام گذاردند. پدرش، ميرزامحمد، از همان دوران كودكي آرزو داشت زماني فرزندش ذاكر آل عبا و واعظ اسلام و تشيع بشود و همين بود كه او را به حوزه فرستاد.
كافي به سبب استعداد درخشاني كه در حفظ حديث و روايت از خود نشان داد و نيز صوت خوشي كه از آن برخوردار بود، خيلي زود به مجالس وعظ كشيده شد و به نوآوري هايي كه در ارايه روضه ها و منبر داشت به سرعت شهره شهر مشهد شد.
مرحوم كافي آن وقت ها هنوز چندان ريش و سبيلي به هم نرسانده بود ولي مجلسش از وعاظ قديمي، طرفداران بيشتري داشت. در واقع او يك استعداد در حوزه وعظ و خطابه بود. آنقدر ساده و صميمي حرف مي زد كه همگان سخنش را در مي يافتند. به همين سبب پاي منبرش پر مي شد از اقشار مختلف مردم. پير و جوان پاي خطابه اش مي نشستند و او استادانه بعد از خواندن خطبه معروفش كه عده زيادي هنوز لحن و  آواي آن را به ياد دارند و بسياري از مداحان معروف به سبك و شيوه او مي خوانند، يك حديث را شروع مي كرد و آن حديث را چنان با داستان و شعر و نقل قول و حتي گاهي فكاهه در مي آميخت كه كم هوش ترين آدم ها آن را در مي يافتند و هرگز از خاطرشان محو نمي شد.
شهرت كافي از مشهد گذشت و به تهران رسيد. به مجالس مختلفي دعوتش كردند و خيلي زود در پايتخت جاي خود را باز كرد طوري كه لا زم شد خانواده اش را هم به تهران بياورد. خانه اي در قنات آباد اجاره كرد و پس از يكي دو سال توانست خانه اي را در كوچه درخشان خريداري كند.
از آغاز كافي علاقه ويژه اي به امام عصر (عج ) داشت و دعاي ندبه را بسيار گرامي مي داشت. همين مجالس دعاي ندبه صبح هاي جمعه كه هر هفته برگزار مي شد و مرتبا بر علاقه مندان و مستمعان آن افزوده مي شد، انگيزه خريد زمين و ساخت مهديه فعلي در خيابان اميريه شد. حاج محمود عبادي مي گويد: دعاي ندبه به اين شكل و صورت را بايد از مرحوم كافي بدانيم. نفس گرم و عشق بي حد و حصرش به امام مهدي (عج ) رونق عجيبي به محفلش بخشيده بود، طوري كه صبح روزهاي جمعه در مهديه، خيابان اميريه و اطراف آن جاي سوزن انداختن نبود. مردم از همه جاي تهران، حتي از شهرستان ها به مهديه مي آمدند. اگر مي خواستي داخل مهديه جا بگيري بايد قبل از نيمه شب مي رفتي و جا مي گرفتي. من هميشه حدود 11شب از نارمك راه مي افتادم و وقتي به مهديه مي رسيدم، مي ديدم خيلي ها جا گرفته اند و هميشه هم معلوم نبود جاي خوبي گيرم بيايد. خدايش بيامرزد، نظيرش را نديده ام. هر جا كه دعاي ندبه خوانده شود نام و ياد كافي با آن همراه است.
در زندگي مرحوم كافي كه با تصادف جاده مشهد در نيمه راه قطع شد، نكات جالب و خواندني فراوان است. از آقا جلال صاحب پارك شادي در عظيميه كرج كه تحت تاثير آن مرحوم دست از شغلش كه با لهو و لعب همراه بود كشيد تا مشروب فروشي كه در اثر دم گرم او منقلب شد و مغازه اش به فروشگاه نوارهاي مذهبي - از جمله نوارهاي دعاي ندبه و روضه هاي مرحوم كافي - تبديل شد تا هزاران نفر زن و مردي كه صرفا به واسطه استماع سخنان او از انحراف بازگشتند و به نيروهاي اسلام و بعدا انقلاب اسلامي بدل شدند، هر يك حاوي داستاني جذاب و شنيدني است.
تصادف مرحوم كافي در جاده تهران-مشهد و تشييع جنازه او در مشهد نيز ماجرايي خواندني است. علي توپ ريز خبرنگار روزنامه خراسان، مي گويد: آن وقت ها من خبرنگار حوادث بودم. تازه نامه معروف احمد رشيدي در روزنامه اطلاعات چاپ شده و باعث خيزش روحانيون در قم و واكنش رژيم و كشتار آنان شده بود و جو در سراسر كشور ملتهب بود، اما هنوز تظاهرات به صورت جدي مطرح نبود. يك شب در روزنامه بودم كه خبر تصادف مرحوم كافي به دستم رسيد. جو طوري بود كه بسياري حدس مي زدند تصادف ساختگي بوده و او را شهيد كرده اند. خبرش را چاپ كرديم و فرداي آن روز همه مردم شهر از قضيه باخبر شدند و منتظر ورود پيكر آن مرحوم بودند. چون حادثه در جاده شمال به مشهد كه آن وقت ها به آن خط كناره مي گفتند پيش آمده بود، جسد آن مرحوم را از سمت جاده قوچان آوردند. از ميدان فردوسي تابوت را پياده كردند و مردم سروسينه زنان دنبال تابوت به راه افتادند. با هر قدمي كه جنازه به جلو حمل مي شد، تعداد تشييع كنندگان افزايش مي يافت. نزديكي هاي دروازه قوچان جمعيت بسيار انبوهي دنبال جنازه بود و كم كم الله اكبرها به شعارهاي تند انقلابي تبديل شد. تشييع جنازه كافي يكي از جرقه هاي انقلاب در مشهد بود كه خيلي به حركت نهضت شتاب و سرعت بخشيد.
كافي هميشه آرزو داشت حكومت نايب امام زمان (عج ) را به چشم ببيند، اما عمرش كفاف نداد و پيش از پيروزي انقلاب اسلامي درگذشت، اما بي شك روحش با پيروزي مردم مسلمان ايران و ورود امام خميني (ره ) و استقرار حكومت الله به زعامت نايب امام زمان در آرامش كامل فرو رفت. يادش گرامي باد.

درباره وصلت پرنس چارلز با كاميلا 
يك ازدواج نه چندان ميمون!
029793.jpg
گاردين به عنوان ارگان چپ گرايان بريتانيا خبر از موفقيت 54 درصدي مردم جزيره با ازدواج مجدد پرنس چارلز مي دهد، اما واقعيت چيز ديگري است. بسياري از مردم اين كشور نمي توانند خانم كاميلا پاركر باولز را به خاطر آنچه از آن به تباه كردن زندگي زناشويي پرنسس داياناي فقيد تعبير مي كنند، ببخشند.
اين ازدواج مجدد كه قرار است در تاريخ 8 آوريل امسال رسميت يابد، مي تواند آينده پرنس چارلز را به عنوان وليعهد دربار انگلستان نابود كند. نظر سنجي ديلي تلگراف نشان مي دهد كه 49 درصد بريتانيايي ها اعتقاد دارند اگر چارلز پادشاه شود، نبايد رياست تشريفاتي كليساي انگلستان را نيز به دست آورد. نكته اينجاست كه طبق قانون كليساي اسقفي انگلستان، زنان مطلقه حق ازدواج مجدد ندارند. ضمن اينكه خانم پاركر به اين دليل كه خانواده سلطنتي نيست، نمي تواند در آينده ملكه انگلستان شود. البته نظر سنجي هاي ديگري هم هست كه بيشتر آنها حاكي از نارضايتي و بي توجهي مردم نسبت به خاندان دربار است. مثلا اينكه خيلي ها بر اين باورند كه خاندان سلطنتي بايد با يك نسل جهش، پس از مرگ اليزابت به نوه اش پرنس ويليام 22 ساله برسد.
ويليام پرنس هري كه چندي پيش به خاطر بر تن كردن پيراهن افسران نازي در يك ميهماني بالماسكه رسوا شده بود، با ازدواج پدرشان با كاميلا موافقت خود را اعلام و براي اين زوج آرزوي موفقيت كردند. اين دو فرزندان مشترك پرنس چارلز و پرنسس دايانا هستند و اكنون بايد شاهد باشند كه پدر با هووي غير رسمي مادر مرحوم شان ازدواج مي  كند.
چارلز كه از 34 سال قبل تاكنون با كاميلا آشنايي دارد، آنقدر به او علاقه مند است كه حاضر شده يك كمك 10 ميليون پوندي را در اختيار همسرش بگذارد. اين كمك در ازاي سالي 400 هزار پوند خواهد بود كه حتي پس از مرگ چارلز يا طلاق اين زوج نيز قابل پرداخت است. در صورت مرگ كاميلا كه يك سال از چارلز بزرگتر است، اين مبلغ به وليعهد انگلستان و فرزندانش استرداد خواهد شد.
كاميلا مدت هاست كه درباره ازدواج ترديد دارد. او پس از آنكه حلقه ازدواج را دست كرد، بلافاصله گفت: من فقط دارم از آسمان به زمين هبوط مي كنم! آنها به اين دليل كه قبلا ازدواج كرده اند، مشمول مراسم مذهبي ازدواج در كليسا نخواهند شد و مراسم آنها كاملا تشريفاتي خواهد بود.
كاميلا پس از ازدواج به لقب دوشس كورنوال مفتخر مي شود؛ اما او تا دريافت لقب ملكه فاصله بسياري دارد، فاصله اي به اندازه همه عمر باقيمانده اش.
حتي شايد اين ازدواج در آينده از سوي برخي محافل مذهبي جزيره مورد انتقاد شديد قرار بگيرد، به اين دليل كه همسر سابق خانم پاركر هنوز هم زنده است و اين با قانون كليساي كاتوليك در تضاد است.
نتايج  نظرسنجي ها
نتايج نظر سنجي روزنامه ديلي تلگراف نشان مي دهد كه دو سوم بريتانيايي ها 65 درصد از تصميم اين زوج براي ازدواج حمايت مي  كنند، اما تنها 40 درصد معتقدند خانم پاركر بولز بايد پس از نشستن پرنس چارلز بر تخت سلطنت، پرنسس كانسورت يا همسر پادشاه خوانده شود.
حدود 47 درصد نيز اعتقاد دارند كه اصلا نبايد به خانم پاركر بولز لقبي اعطا شود و تنها 7 درصد فكر مي كنند وي بايد ملكه شود.
دنياي خارج
در كشورهايي كه علاقه به خاندان سلطنتي بريتانيا به چشم مي خورد، واكنش مردم به اين موضوع متضاد است.
يك گردشگر هنگ كنگي كه به لندن آمده است، گفت: تمام اعضاي خانواده اش مخالف اين وصلت هستند. در همين حال، پيشگويان هنگ كنگي پيش بيني كرده اند كه ازدواج اين زوج موفقيت آميز خواهد بود. ادوين ما با اشاره به سال تولد پرنس چارلز در تقويم چيني گفت: هشتم آوريل براي متولدان سال موش، خوش يمن است.
در استراليا، جمهوريخواهان مجددا خواستار استقلال كشورشان از بريتانيا شدند و وفاداران به تاج و تخت به پرنس چارلز تبريك گفتند.
استراليايي ها در سال 1999 به قطع ارتباط با نظام پادشاهي بريتانيا و تبديل كشورشان به جمهوري راي ندادند. نماينده ملكه در استراليا، فرماندار كل ناميده مي شود كه به توصيه نخست وزير منصوب مي شود. جان هووارد، نخست  وزير استراليا، نيز امروز گفت كه اين ازدواج تاثير حقوقي بر كشورش نخواهد داشت.

دكه
029802.jpg
اميد به ازدواج 
روزنامه شيكاگو تريبون در تاريخ 13 فوريه خبري جالب درباره بيماران مبتلا به ايدز در هندوستان داده است. در هند از اين به بعد افراد مجردي كه به ويروس ايدز مبتلا هستند، مي توانند با ثبت نام در يك سازمان با يكديگر ازدواج كنند. عكس بزرگ صفحه اول اين روزنامه درباره به بازار آمدن تفنگ جديدي است كه به جاي كشتن افراد، آنها را موقتا فلج مي كند.
029805.jpg
دردسر پرنس چارلز
روزنامه ساندي  اكسپرس به جنگ آشكار حزب كارگر با پرنس چارلز اشاره كرده است. به نوشته اين روزنامه حزب كارگر انگلستان پرنس چارلز را متهم كرده است كه از طريق پرداخت نكردن ماليات هايش نزديك به يكصد ميليون پوند به جيب زده است. به نظر مي رسد شادي پس از ازدواج مجدد پرنس چارلز به همين زودي به اتمام رسيده باشد.
029808.jpg
انتخابات آزاد
روزنامه عربستاني عرب نيوز به نقل از برندگان انتخابات اخير در عربستان نوشته است كه اين افراد خود را اسلام گرا نمي دانند. آنان همچنين اين انتخابات را آزاد و دموكراتيك خواندند. آنان با اسلام گرا نخواندن خود خاطرنشان كردند كه تمام جامعه عربستان اسلامي است. اين روزنامه همچنين خبر از موافقت اسرائيل با بازگشت ده ها فلسطيني تبعيدي به سرزمين شان داده است و نيز شمار قربانيان حادثه سد در پاكستان به 135 نفر رسيد.
029817.jpg
بمبگذاري ادامه دارد
روزنامه مايامي هرالد بخشي از صفحه اول خود را به خبر آتش بس بين نيروهاي فلسطيني و اسرائيلي ها اختصاص داده است. جهاد اسلامي و حماس از جمله گروه هايي هستند كه در اين آتش  بس سهيم هستند. اين روزنامه در جاي ديگري خبر به قتل رسيدن 17 عراقي در يك شهر نسبتا شيعه نشين عراق را بر اثر يك بمبگذاري به چاپ رسانده  است. عكس بزرگ صفحه اول اين روزنامه به كارهاي هنري 2 هنرمند در پارك مركزي نيويورك اختصاص يافته است.

سرقلم
مدرسه گروهبان عبدالامير
حسام گلبري- پس از حمله نظاميان اشغالگرآمريكايي به عراق، امنيت در اين كشور تبديل به واژه اي بي معنا شده است و اين نا امني هنگامي شدت گرفت كه انتخابات عراق  آغاز شد. نا امني حتي در ميان نيروهاي امنيتي اين كشور نيز موج مي زند.
يك پليس عراقي در ماه 200 دلار حقوق مي گيرد؛ 200 دلار به ازاي فعاليت در شغلي كه در عراق هر لحظه بوي مرگ مي دهد. تنها در يك هفته گذشته بيش از 100پليس عراقي در مكان هاي مختلف از جمله ايست  بازرسي ها، نقاطي كه در آنجا حقوق نظاميان را مي پردازند و... جان باخته اند. اگر آماري كلي تر را در نظر بگيريم در 6 ماه گذشته بالغ بر 1400 پليس عراقي كشته شده اند.
با وجود اين آمار و ارقام، نظاميان عراقي روحيه بالايي دارند. در واقع حركت شجاعانه يكي از گروهبان هاي عراقي در جريان برگزاري انتخابات باعث بالا رفتن روحيه آنها شده است. صبح روز سي ام ژانويه، در يكي از مدارس بغداد كه به عنوان يكي از حوزه هاي راي گيري در نظر گرفته شده بود گروهبان عبدالامير كه از ماموران حفاظتي آن حوزه بود متوجه فرد مظنوني شد كه به طرف جمعيت مي آمد. گروهبان به طرف او رفت و وي را بازرسي بدني كرد. متوجه شد كه او بمبي را با خود حمل مي كند.
او را از ميان جمعيت بيرون كشيد و به بيرون از حياط مدرسه برد و ناگهان صداي انفجار مهيبي فضاي انتخاباتي را در برگرفت.
مدير مدرسه مي گويد: عبدالامير از يك فاجعه جلوگيري كرد و براي همين امر ما قصد داريم نام جديدي بر مدرسه خود بگذاريم، مدرسه عبدالامير قهرمان .
علاوي، نخست وزير عراق در يكي از شبكه هاي تلويزيوني عراق از امير تحت عنوان نخستين جوان قهرمان دموكراسي ياد كرد.
همكاران امير تمام وسايل نظامي كه از امير به جا مانده، از جمله پوتين و ماشين منهدم شده وي را به عنوان ياد بودي از وي نگهداري خواهند كرد تا وي سمبل فداكاري و ميهن پرستي مردم عراق باشد.
به هر حال ، گاهي اوقات وجود يك قهرمان براي يك ملت از نان شب هم واجب تر است .

چارچوب
029820.jpg
اين تصوير زني است كه 20 سال تمام به خاطر ضايعه مغزي قادر به تكلم و ادراك نبود. سارا اسكانتلين پس از بهبودي در مركز مراقبت بهداشتي گلدن پلينز واقع در هاچينسون به مادرش - بتسي - نگاه مي كند؛ نگاهي كه برخلاف نگاه هاي قبلي اش معنادار است. او در سال 1985 توسط يك راننده مست زير گرفته شد و به مدت 2 دهه حافظه اش را از دست داد. گزارش كامل اين ماجرا را در شماره فردا بخوانيد.

كوتاه تر از گزارش
مجازات پدر و مادركودكان تنبل 
ديترويت- بچه ها تنبلي مي كنند، پدر و مادرها بايد جورشان را بكشند. اولياي چند بچه تنبل به علت آنكه بچه هايشان به طور مرتب به مدرسه نمي رفتند، براي بار اول اخطار دريافت كردند، اما يك قاضي به خاطر تكرار اين مساله آنها را به دادگاه فراخواند و سرانجام پليس آنها را با دستبند به دادگاه برد. قاضي يك دادگاه مي گويد: معمولا بعضي از پدر و مادرها دلايل خوبي به خاطر شركت نكردن بچه هايشان در مدرسه دارند، اما اكثرا خود را بي گناه نشان مي دهند. در آمريكا بچه ها موظفند تا به مدرسه بروند و اولياي آنها حتما در اين مورد بايد پاسخگو باشند.
پنج جفت برادر در يك تيم 
مربي يك تيم راگبي در روماني ادعا مي  كند كه بايد نام او و تيمش را به خاطر حضور همزمان پنج  جفت برادر در اين تيم، در كتاب ركوردهاي جهان ثبت كنند.
اسيمي نيتي، لان، پوريس، گراسو و پيستيا نام اين برادران است كه سن آنها بين 20 تا 26 سال و 10 نفر از 15 بازيكن اين تيم هستند.
مربي باشگاه مي  گويد: اين تنها تيمي است در دنيا كه همزمان پنج جفت برادر در آن بازي مي  كنند و تيم ما هم بسيار خوب نتيجه مي  گيرد.
وي افزود: اخيرا شنيده  بودم كه يك تيم اسكاتلندي ادعا كرده با در اختيار داشتن سه جفت برادر ركورد تازه اي را زده است، بنابراين تصميم گرفتم حضور 5 جفت برادر در تيمم را به گوش مردم دنيا برسانم.
سخنگوي كتاب ركوردهاي جهان در اين مورد گفت: متاسفانه ما در حال حاضر هيچ نوع دسته بندي براي ثبت اين ركورد خاص نداريم، اما شنيدن اين خبر بسيار جالب است.
دزد ناشي كيف پولش راجا گذاشت 
يك سارق كه به بهانه خريد سيگار وارد يك فروشگاه شده بود با اسپري به صندوق دار حمله كرد و مبلغ۱۱۰ فرانك پول دزديد. غافل از اينكه هنگام خريد سيگار كه كيف پول خود را از جيبش درآورده بود، دفترچه تلفن وي روي زمين افتاد.
صاحب فروشگاه بعد از پيدا كردن دفترچه تلفن، آن را به پليس تحويل داد تا با تماس پليس سارق با پاي خودش به دام بيفتد.
ورود انسان به پارك ممنوع 
هنوز خيلي از آدم ها پا روي وسيله اي به نام تردميل نگذاشته اند يا در يك استخر خوب و درجه يك شنا نكرده اند، اما در برزيل حيوانات از اين نعمات بهره مند هستند.
پارك سلامتي حيوانات خانگي و گياهان در برزيل مكاني است كه مردم مي  توانندحيوانات خانگي و گياهان و گل هاي خود را با خيالي آسوده در آن رها كنند. برنامه روزانه براي حيوانات، شنا، دويدن روي تردميل و قدم زدن اطراف پارك است و گياهان و گل ها نيز از نور آفتاب، آب چشمه معدني و غذاي مناسب سود مي  برند.
ويروس مرگ در اينترنت 
يك مرد آمريكايي كه به گمان پليس ترتيب دهنده خودكشي هاي اينترنتي است، بازداشت شد.
جرالد كرين روز چهارشنبه به همراه كامپيوترش بازداشت شد تا بررسي هاي لازم روي اطلاعات كامپيوتر وي صورت گيرد. بيش از 30 نفر از مردم آمريكا و كانادا تاكنون جزو هم پيمانان خودكشي در سايت اينترنتي شده اند.
خودكشي اينترنتي محدود به آمريكا نبوده و در بسياري كشورهاي دنيا به خصوص در ژاپن بسيار شايع است.
حسادت به غذاي حيوانات 
حسودي اساسا يك آفت است. اما اگر روزي خدايي ناكرده حسودي كرديد، به يك چيز درست و حسابي حسادت بورزيد كه ارزشش را داشته باشد.
يك مرد چيني كه غذاي روزانه اش بخور و نمير بود وقتي ديد همسايه ثروتمندش به سگ خود غذايي مي  دهد كه به مراتب از غذاي او بهتر است، حسادتش بالا گرفت و تصميم به دزديدن غذاي سگ گرفت اما سگ كه از نيت وي با خبر شده بود دست راستش را گاز گرفت و شروع كرد به پارس كردن. مرد همسايه با شنيدن صداي سگ از موضوع باخبر شد و دزد غذاي سگ را به تيمارستان فرستاد.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
محيط زيست
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |