عبور از كنار روزهاي شلوغ تهران
... وقتي كه بال نداريم
پيك موتوري، دنده هوايي يا يك جفت بال. به فراخور وضعيت بايد يكي را انتخاب كنيد كه شب عيد است!
اين 25 روز آخر سال براي خيلي ها كابوس است. وحشت آنها از آنجا طبيعي به نظر مي رسد كه دوران، دوران بالندگي ترافيك تهران است!
مشكل با يك جفت بال حل مي شود. افسوس كه زندگي با روياپردازي روبه راه نمي شود. همين كه چشم ها را بازكني به جاي يك جفت بال، همان جفت پاي هميشگي را داري. چاره اي نيست، بايد روي همين يك جفت پا حساب كرد و از كنار مشكلات گذشت.
حالا بيش از هميشه به پرواز نيازمنديم. روزهاي خلوت تهران دقيقا از 2 روز پيش به پايان رسيد. نوشتيم روزهاي خلوت تهران، اما مي دانيم كه مي دانيد تهران روز خلوت ندارد، با اين حال از 2 روز پيش تا امروز حتما متوجه شده ايد كه تهران در معيار خودش تا پيش از اين خلوت بود.
اگر يك جفت بال داشتيم و از روي اين ترافيك لعنتي پرواز مي كرديم، اين روزها ديگر ارزش نوشتن يك مطلب را نداشت، اما حالا فقط پا داريم و اين ابزار، تبديل به بدوي ترين پيشنهاد براي سپري كردن روزهاي شلوغ تهران مي شود.
غم، غم شيرين جور كردن بساط عيد است. حالا همه به تكاپو افتاده اند. به عقربه هاي ساعت نگاه مي كنند و فرصت اندك باقي مانده به انتهاي سال، همه را ياد كارهاي انجام نشده مي اندازد. غير از اين حتي ماهي قرمز شب عيد هم بهانه اي بزرگ براي بيرون انداختن خودروها از خانه مي شود. حالا خودروهاي تك سرنشين بيش از هر زمان ديگري در مغز آدم دور درجا مي زنند. البته مي شود خيلي محترمانه از همشهري هاي عزيز درخواست كرد كه حداقل براي خريد نيم كيلو سبزي از سبزي فروشي انتهاي كوچه خودروي شخصي را به خيابان نياورند، اما شب عيد است و كسي حوصله و وقت گوش سپردن به درخواست ديگران را ندارد، پس بايد مثل هميشه تحول گروهي را فراموش كنيم و به فكر موفقيت شخصي بود. اين روزها موفقيت يعني خروج از اسارت ترافيك.
خانم لطفا برويد جلوتر و منتظر تاكسي باشيد تا شب عيد برنامه همين است. جمله داخل گيومه را بگذاريد داخل دهان يك پليس كه داخل خودروي بنز نشسته و مي داند هيچ چيز جز گذشت زمان مشكل ترافيك اين روزهاي تهران را حل نمي كند. در خيابان هاي اطراف ميادين معروف تهران، يافتن يك صندلي در تاكسي هاي رهگذر، تبديل به جنگ ماندن و رفتن شده. حالا اگر جنگجوي ماهري هم باشي، با يافتن يك صندلي خالي فاتح سربلند نيستي. اين روزها مسيرهاي چند دقيقه اي، چند ساعته طي مي شوند. ديدن خط هاي سفيد روي آسفالت خيابان هم ديگر حسرت شده، حالا كسي با يافتن تاكسي خالي هم مسافر خوشبخت خيابان نمي شود.
داشتن يك جفت بال كه روياست، مي توانيد به داشتن يك موتورسيكلت فكر كنيد. وسيله اي كه در خيابان هاي تهران از هيچ قانوني پيروي نمي كند، از لابه لاي خودروها، كوچه هاي ورود ممنوع، عبور از خيابان هاي يكطرفه يا حتي استفاده از پياده رو، سريع به مقصد مي رسد، اما اين پيشنهاد حداقل براي همه قابل استفاده نيست، مثلا بانواني كه حتي هنوز حضور در ورزشگاه و تماشاي بازي هاي تيم ملي فوتبال برايشان آرزوست، چگونه مي خواهند اين روزها را به لطف نشستن روي صندلي موتور سپري كنند؟ از اين گذشته آقاي مدير كه نمي تواند با كت و شلوار، خود را با موتور هوندا۱۲۵ - موتورسيكلت پيك موتوري- به دفتر رياست برساند. از همه اينها گذشته دوره بي قانوني زندگي موتورسوارها هم رو به پايان است، متاسفانه(!)، يعني موتورسواري بدون گواهينامه و كارت منتهي به پاركينگ راهنمايي و رانندگي مي شود، نه مقصد موردنظر!
چاره اي نيست بايد به خط اول بازگشت. بال كه نداريم تا روي ابرها باشيم و حتي چشممان هم به ترافيك نيفتد، اما پا كه داريم تا آرام از كنار ترافيك بگذريم و به شلوغي خيابان بخنديم. روزهاي برفي تهران، با تمام دردسرهايشان تمرين خوبي براي پشت سر گذاشتن روزهاي شلوغ تهران بودند. اين راحت ترين پيشنهاد براي عبور از اين روزهاي تهران است. غير از اين تا ساعت۱۰:16 دقيقه كه سال به اول فروردين مي رسد، چاره تنها انديشيدن به شعري از شل سيلور استاين است:
من جوجو ام توي اين تخم مرغ
نميام بيرون از اين تو
خروس ها همه اش خواهش و التماس، مرغ ها همه اش قدقد
اما من نمي خوام، نمي خوام بيام بيرون
بيرون همه اش حرف جنگه و آلودگي
مردم داد و هوار مي كنند و هواپيماها
مي غرند دم به دم
پس من همين جا مي مانم
كه هم گرمه و هم نرم
|