شايد جوانان امروز اين مرز و بوم تنها اسم جزيره مجنون را شنيده باشند يا صرفاً اطلاعاتي را از طريق مشاهده فيلم جزيره مجنون به دست آورده باشند، اما آنچه در اين جزيره گذشت به وسيله هيچ دوربيني به تصوير كشيده نمي شود و توسط هيچ قلمي نگاشته نمي شود. اوايل اسفند ماه سالگرد اين عمليات پيروزمندانه در سال ۶۲ مي باشد. لذا سعي كرديم در مطلبي در اين زمينه كه با همكاري مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه تهيه شده به تشريح اين عمليات و بازتاب هاي آن بپردازيم.
مروري بر اوضاع قبل از عمليات خيبر (ضرورت تغيير در شيوه نبرد)
در پايان عمليات والفجر،۱ فرماندهان نظامي به درك جديدي از توانايي هاي دشمن و وضعيت عمومي صحنه جنگ دست يافتند كه براساس آن مي بايست در شيوه رويارويي با دشمن و انتخاب زمين درگيري تغييرات اساسي داده مي شد. همين درك موجب شد مرداب هاي هورالهويزه براي عمليات بعدي انتخاب شود. كارا نبودن تاكتيك هاي دوره گذشته نيروهاي خودي نشان داد كه بايد ابتكار جديدي وارد برنامه ريزي و استراتژي نظامي ايران شود. در اين استراتژي، ابتكار عمل جايگزين منابع نظامي شد تا بن بست جنگ شكسته شود. مزيد بر اين، در صحنه تصميم گيري عملياتي، ارتش و سپاه تا حدود زيادي با استقلال عمل، به برنامه ريزي پرداختند.
منطقه هورالهويزه به عنوان ابتكار عمل جديد در جنگ، با نظر سپاه پاسداران انتخاب شد و بر همين اساس، اين منطقه به سپاه و منطقه زيد نيز به ارتش واگذار شد.
تشكيل قرارگاه خاتم الانبيا(ص)
در وضعيت جديد، به يك فرمانده هماهنگ كننده بالاتر نياز بود، به همين دليل و مهم تر از آن به دليل سخت و پيچيده شدن جنگ، در زمستان ،۱۳۶۲ حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني به فرمان امام خميني(ره) به عنوان فرمانده عالي جنگ انتخاب شد و با تشكيل قرارگاه خاتم الانبيا(ص) در رأس سپاه و ارتش قرار گرفت. ستاد قرارگاه خاتم نيز از عناصر سپاه و ارتش به طور مشترك تشكيل شد. فرماندهي جديد جنگ و ستاد قرارگاه خاتم(ص) در ابتداي كار بيشتر هماهنگ كننده سپاه و ارتش و تأمين كننده نيازهاي لجستيكي و پشتيباني جنگ بودند و در تعيين هدف هاي كلان و استراتژي نظامي جنگ نقش داشتند و تدوين استراتژي عملياتي و پيشبرد جنگ همچنان به دست فرماندهان نظامي انجام مي شد.
پشتيباني همه جانبه از عراق
پيش از اجراي عمليات خيبر، رسانه هاي جمعي عراق و حاميان آن، تبليغات گسترده اي را درباره توانايي هاي ارتش عراق در جلوگيري از حملات رزمندگان آغاز كردند و رژيم صدام نيز به صراحت اعلام كرد كه هرگونه عمليات نيروهاي ايراني به داخل خاك عراق را با شكست روبه رو خواهد كرد. در اين حال، در اواخر سال ۱۳۶۲ راديوهاي آمريكا، بي.بي.سي، كلن، بغداد و اسرائيل تبليغات گسترده اي درباره استقرار صدها هزار تن از نيروهاي ارتش و سپاه در جبهه هاي جنوبي به راه انداختند و جالب اينكه، تحليل گران و مفسران اين راديوها حتي محل عمليات آينده ايران را نيز پيش بيني كرده، بيشتر از منطقه بصره و مناطق شرقي آن نام مي بردند.
پيش از آغاز عمليات خيبر، در سطح بين المللي و منطقه اي چند مسئله بااهميت به وقوع پيوست:
الف) وزارت خارجه آمريكا تصميم اين كشور را درباره حمايت علني از عراق اعلام كرد. معاون وزارت خارجه آمريكا گفت كه آمريكا نگران پيروزي جمهوري اسلامي در جنگ با عراق است. همچنين، در هفتم بهمن ،۱۳۶۲ ريچارد مورفي، معاون وزير خارجه آمريكا در بغداد با صدام ملاقات كرد.
ب) تحويل هواپيماهاي سوپراتاندارد فرانسوي به عراق.
ج) تصويب قطعنامه شماره ۵۴۰ شوراي امنيت سازمان ملل درباره جنگ در ۹ آبان ۱۳۶۲.
د) انفجار مقر تفنگداران آمريكايي در بيروت.
بيست روز نبرد و مقاومت طاقت فرسا
يك روز پيش از اجراي عمليات، نيروها وارد هور شده و تا حد ممكن در داخل آبراه ها پيشروي كردند و سرانجام در ساعت ۳۰/۲۱ سوم اسفند ۱۳۶۲ عمليات خيبر با رمز «يا رسول الله(ص)» آغاز شد.
در مرحله اول عمليات در منطقه قرارگاه نجف، قرارگاه هاي نصر و حديد موفق شدند در محور العزير و القرنه هدف هاي خود را تصرف كنند. در جزاير، وضعيت عمليات مطابق برنامه پيش نمي رفت. پاك سازي نشدن جزاير تا ساعت ۳۰:۳ بامداد مانع از آن شد كه بعد از تصرف جزاير، نيروهاي موج دوم بتوانند براي حمله، به سوي طلائيه حركت كنند. لذا، در شب اول عمليات الحاق انجام نشد و به همين دليل، قرارگاه فتح كه مي بايست پس از پاك سازي جزيره، به آن محور ملحق مي شد، با مشكل مواجه گرديد و با وجود شكستن خط و رسيدن به نزديكي محل الحاق، مجبور به توقف شد و سرانجام، به دليل حضور پرشمار قواي دشمن در محور طلائيه و مقاومت آنها، به رغم اجراي چند حمله براي الحاق يگان ها در دو محور طلائيه و جزيره، اين مهم ميسر نشد. ارتش عراق پس از كشف اهداف عمليات و محورهاي اصلي تك، تلاش اصلي خود را ابتدا روي پاك سازي حوالي جاده بصره- العماره و سپس روي طلائيه متمركز كرد.
تمركز آتش دشمن در طلائيه، كه زميني بسيار محدود را شامل مي شد، فوق العاده بود.
در محور زيد، قرارگاه كربلا موفقيتي به دست نياورد و صبح عمليات يگان هاي عمل كننده در اين محور به عقب آمده و در خط قبل از عمليات مستقر شدند. اين وضعيت مانع از آن شد كه يگان هاي قرارگاه نجف بتوانند در محورهاي القرنه و العزير باقي بمانند، زيرا امكان پشتياني آنها وجود نداشت و راه زميني نيز همچنان مسدود بود.
از سوي ديگر، دشمن با حضور سريع در منطقه كه با اعلام آماده باش در مركز استان عماره و انتقال يگان هايش همراه بود، با قواي زرهي و اجراي آتش، فشار زيادي بر اين محور وارد مي كرد؛ لذا، يگان هاي قرارگاه هاي نصر و حديد به ناچار به جزيره شمالي برگشتند. از اين پس، جزيره، محور كنش و واكنش دو طرف درگير بود.
براي خارج شدن از اين وضع نگران كننده، سپاه تصميم گرفت بار ديگر تمام توان خود را براي باز كردن محور طلائيه به كار گيرد. در پنجمين روز عمليات (۸/۱۲/۱۳۶۲)، پس از آن كه اخبار اوضاع جبهه به تهران گزارش شد، آقاي هاشمي رفسنجاني، فرمانده جنگ، به منطقه آمد و به سرعت خود را به سنگر فرماندهي سپاه رساند.
پس از نشست فرماندهان عمليات با آقاي هاشمي، براي خارج شدن از بن بست، حمله مجدد از محور طلائيه تشخيص داده شد تا شايد با باز شدن راه زميني، گره عمليات گشوده شود. در ۱۰ اسفند ۱۳۶۲ حمله مورد نظر آغاز شد. اما مشكل عبور از زمين هاي آب گرفته مانع بزرگي بود.
با وجود تلاش فراوان يگان هاي سپاه، به دليل مقاومت نيروهاي عراقي و آتش بسيار شديد آنها، باز هم حمله نيروهاي خودي در محور طلائيه ناكام ماند. نيروهاي دشمن كه در آغاز حمله مجبور شدند برخي مواضع خود را ترك كنند و عقب بروند، با فرا رسيدن روز، پاتك هاي پياپي خود را آغاز كردند و سرانجام، مانع پيشروي لشكر ۱۴ امام حسين(ع) و لشكر ۲۷ حضرت رسول(ص) شدند.
در جريان حملات دشمن، برادر حسين خرازي فرمانده لشكر ۱۴ امام حسين(ع) به شدت مجروح و دست راستش قطع شد و در حالي كه بدنش پر از تركش بود، او را از ميدان خارج كردند.
با توقف پيشروي در محور طلائيه، وضعيت جديدي پديد آمد. از اين پس، جبهه خودي مي بايست قابليت و توانايي خود را در حفظ جزاير نشان مي داد؛ كاري كه بسيار دشوار مي نمود. ارتش عراق توانست رزمندگان اسلام را از محورهاي العزير، القرنه وطلائيه وادار به عقب نشيني كند.
پس از توقف درگيري در محور طلائيه تا شروع حمله به جزاير، حدود پنج روز جبهه ها حالت عادي داشت و دشمن تلاش خاصي از خود نشان نداد. در بعدازظهر ۱۴ اسفند ،۱۳۶۲ مسئولان بيت امام به قرارگاه اطلاع دادند كه فرمانده سپاه به تهران باز گردد. همچنين گفته شد:
«امام فرموده اند: جزاير حتماً بايد نگه داشته شوند، هر طور كه شده.»
اين فرمان، تحولي اساسي در سرنوشت عمليات ايجاد كرد و سپاه اين بار هر آنچه را كه در اختيار داشت، از فرماندهان تا باقي مانده سازمان يگان ها را وارد صحنه كرد. از لحاظ روحيه و استقامت نيز توان سپاه دو چندان شد.
مطابق پيش بيني امام و فرماندهان، پس از چند روز، در ۱۶ اسفند ،۱۳۶۲ عراق با اجراي آتش سنگين، بمباران وسيع هوايي و استفاده از هلي كوپتر، تانك و نيروهاي پياده، پاتك سنگيني را به جزاير مجنون آغاز كرد.
حمله عراق در آن روز بدون نتيجه پايان يافت. اما دشمن در صبح روز ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ حمله ديگري را آغاز كرد. اين حمله دشمن با استفاده از تجهيزات و تسليحات بيشتر و شديدتر و وسيع تر بود. در مقابل، وضع جبهه خودي بسيار حاد و مهمترين مسئله، كمبود نيرو و مهمات بود. عراقي ها نيز دست به جنگ رواني زده و به نيروهاي ايراني اعلام كردند، اگر جزاير را خالي نكنند، آنجا را به موشك بسته و به شدت بمباران مي كنند. در اين روز، دفتر امام به طور مستمر در تماس با قرارگاه، تحولات جنگ را پيگيري مي كرد.
روز ۱۸ اسفند ،۱۳۶۲ عراق حمله شديدتري را آغاز كرد و سپاه و بسيج با همه وجود، پايداري و استقامت كرده و مانع از پيشروي دشمن شدند. در اين موقعيت دشمن از سلاح هاي شيميايي نيز استفاده كرد.
از آغاز روز ۱۹ اسفند ،۱۳۶۲ ارتش عراق باز هم حملات خود را از سر گرفت. اما اين بار هم رزمندگان اسلام با گوشت و پوست و خون خود، قواي ارتش بعثي را متوقف كردند. شهادت فرماندهاني چون حاج ابراهيم همت، مرتضي ياغچيان، حميد باكري و اكبر زجاجي، بهايي بود كه براي حفظ جزاير پرداخته شد.
در اين سه روز، اوج حماسه و استقامت و شهادت طلبي سپاهيان و بسيجيان به نمايش گذاشته شد. جزيره سمبل پايداري و استقامت شده بود.
به هرحال، حمله ۷۲ ساعته ارتش عراق ناكام ماند. دشمن كه در مقابل خود مقاومتي دور از تصور و پيش بيني را مشاهده مي كرد، به مرور با تحمل تلفات و ضايعات فراوان، دريافت كه ادامه تك غير از به مسلخ بردن نيروها، نتيجه اي ديگر ندارد. لذا از پس گرفتن جزاير مجنون منصرف شد و شروع به تحكيم مواضع كرد.
در عمليات خيبر، ارتش عراق براي اولين بار در سطحي گسترده به بمباران شيميايي اقدام كرد. اين بمباران بيشتر به دليل هراس دشمن از استقرار و تثبيت نيروهاي خودي در منطقه عملياتي صورت گرفت. رژيم عراق پس از نااميدي از بازپس گيري جزاير شمالي و جنوبي مجنون، بمباران شيميايي اين منطقه را تشديد كرد.
نتايج و دستاوردهاي عمليات
منطقه عملياتي خيبر در حوزه استحفاظي سپاه سوم ارتش عراق قرار داشت و در جريان عمليات يگان هاي زير از ارتش عراق در اين منطقه درگير شدند:
۲۳ تيپ پياده ۷، تيپ زرهي، يك تيپ مختلط، ۵ تيپ مكانيزه، ۳ تيپ گارد مرزي و يك تيپ از گارد رياست جمهوري، يك تيپ از نيروي مخصوص، بيش از ۱۰ گردان جيش الشعبي و كماندو و حدود ۳۰ گردان توپخانه.
يگان هاي درگير دشمن در اين عمليات به طور متوسط از ۲۰% تا ۱۰۰% منهدم شدند. گفتني است كه تيپ ۵۶ زرهي دشمن به ميزان ۱۰۰% منهدم شد.
واكنش آمريكا
پيروزي عمليات خيبر بيش از همه، منافع قدرت هاي بزرگ و در رأس آنها منافع دولت آمريكا را تهديد مي كرد. مهم ترين نگراني در محيط بيروني احتمال شكست عراق بود. راديو آمريكا در اين باره گفت:
«آمريكا خواستار پيروزي هيچ طرفي نيست و حل جنگ را از راه گفت وگو ترجيح مي دهد. اما برخي كارشناسان معتقدند كه عراق روز به روز آسيب پذير تر مي شود و آمريكا دلواپس آن است كه عراق جنگ را ببازد.»
برژينسكي، مشاور امنيتي رئيس جمهوري سابق آمريكا نيز گفت:
«شكست عراق در اين جنگ، منافع آمريكا را به خطر مي اندازد و كشورهاي خليج فارس از جمله كويت، قطر، بحرين و عربستان سعودي را فوراً تحت تأثير قرار خواهد داد. امروز اوضاع خاورميانه به ويژه منطقه خليج فارس غيرقابل پيش بيني ترين حالت را دارد و نگران كننده است.»
همچنين، جرج بوش معاون رئيس جمهور آمريكا در سخنان خود خطاب به كميته روابط آمريكا و اسرائيل نگراني عميق خود را از چشم انداز پيروزي ايران ابراز كرد:
«در صورتي كه ايران در اين نبرد به پيروزي دست يابد، برآيند اين تهديد نسبت به كشورهاي حوزه خليج فارس و تمامي منطقه، تا آن حدي عظيم خواهد بود كه منطقه تاكنون شاهد آن نبوده است.»
برپايه اين تشويش و نگراني كه نتيجه سياست هاي كلي آمريكا در منطقه و در مقابله با جمهوري اسلامي بود، خطر ايران آن چنان بزرگ جلوه داده شد تا آمريكا بتواند، برخلاف گذشته، تعهد خود مبني بر حمايت از عراق را علني كرده و كمك به حكومت عراق و آمادگي آمريكا براي رويارويي با تحولات احتمالي در منطقه خليج فارس را مطرح بسازد. شبكه تلويزيوني سي .بي.اس آمريكا گزارش داد:
«آمريكا اطلاعاتي را كه از طريق ماهواره هاي شناسايي خود دريافت مي كند، در اختيار عراق قرار مي دهد تا پيش بيني تهاجمات ايران امكان پذير باشد. به گفته راديو بي.بي.سي، دولت ريگان ظاهراً تصميم گرفته است بيش از پيش، در اين جنگ، طرف عراق را بگيرد؛ زيرا كشورهاي عرب، وي را متقاعد ساخته اند كه پيروزي ايران عواقب فاجعه آميزي بر تعادل منطقه خواهد داشت.»
اقدام ديگر آمريكا، ديپلماسي فعال منطقه اي است. پس از بروز شكست عراق، رامسفلد و ريچارد مورفي، از جمله مقام هاي آمريكايي بودند كه با سفر به كشورهاي منطقه و گفت وگو درباره جنگ ايران و عراق، خطر شكست عراق را با مقام هاي حكومتي اين كشورها در ميان گذاشتند. مورفي، معاون وزير خارجه آمريكا درباره سفر خود و ديدار از كشورهاي عربي منطقه خليج فارس گفت:
«اوضاع كنوني منطقه متشنج و توأم با خطر و تهديد است و مناسب است كه اقدام به اجراي مذاكرات دائم و پيوسته جهت بالا بردن سطح آمادگي به منظور مقابله با هرگونه اوضاع استثنايي كه احتمال بروز آن هست، داشته باشيم.»
روزنامه آمريكايي وال استريت ژورنال نيز نوشت:
«ريگان كه از تضعيف تدريجي عراق در جنگ با ايران دچار هراس شده است، دستور تهيه طرح هاي جديدي را به منظور تقويت عراق در جنگ با ايران به دستيارانش صادر كرده است .به گفته مقام هاي آمريكايي، در پي اين دستور مخفي ريگان كه اخيراً به امضا رسيده است، دولت ريگان هيأت عالي رتبه اي را به كشورهاي حوزه خليج فارس اعزام كرده است. اين هيأت كه رياست آن را ريچارد مورفي معاون وزارت خارجه آمريكا، به عهده دارد و از پادشاهي سعودي، شيخ نشين بحرين و عراق ديدار خواهد كرد، مامور تهيه طرح هاي سفارش شده ريگان است .به توصيه ريگان، نقش وزارت خارجه آمريكا در تهيه طرح هاي جديد، چاره انديشي در مورد جلوگيري از سقوط صدام است و اين احتمالاً از طريق متقاعد ساختن اردن و فرانسه براي ارسال مقادير بيشتري تسليحات نظامي به عراق، مي تواند انجام پذيرد.»
عمليات خيبر از نگاه حضرت امام(س)
«ميزان در اين كه جنگ ما خوب است يا بد، تبليغاتي است كه در خارج مي شود، هر جا هر چه بيشتر تبليغ بر ضد مي شود، معلوم مي شود كه اينجا زيادتر است، ... مثل خرمشهر كه بيشتر از جاهاي ديگر، ما پيروزي داشتيم، آنجا بيشتر تبليغات مي كردند. من امروز وقتي ملاحظه مي كنم، مي بينم از هميشه الان بيشتر تبليغات بر ضد مي شود... مثلاً در رأس اخبار هيچ وقت بنابر اين نبود، آن وقت، دروغ هايي كه در آنجاها گفته مي شود، اين كه اين ايراني ها چطور شدند، اينها از بين رفتند، دوروبرشان را گرفتند، محاصره شان كردند، از بين بردند. يك دفعه مي گويند عراق مي گويد ما ۳۰ هزار نفر را كشتيم، يك دفعه مي گويند ۱۸ هزار نفر را، امروز گفتند ۵۰ هزار نفر، خوب فردا هم لابد مي گويند ۲۰۰ هزار نفر. آنها هر وقت شكست زيادتر باشد، به عبارت ديگر، حجم شكست آنها موافق با حجم تبليغات شان است. هر چه تبليغات شان زياد بشود، اين ميزاني است كه بايد ملت توجه كند. هر جا ديدند كه زيادتر هياهو مي كنند، زيادتر راجع به شكست ما مي گويند، بدانيد كه آنجا ما پيروزمند زيادتر بوديم.»