آقاي خوشدل مردي است با موهاي فلفل نمكي كه سالهاي بازنشستگي را مي گذراند. او در اين روزها كه بوي عيد و بهار مي آيد به فكرفرزندش است كه در جايي دور از ميهن روز و روزگار مي گذراند. آخر، دوري از فرزند در شرايطي كه رنگ آسمان، حال و روز آفتاب و ابر بهار را فرياد مي زند، دشوار است. عقربه هاي ساعت بدون درنگ در تقلا هستند تا زودتر دست بهار را بگيرند و بياورند به شهر. زمين و زمان دست به يكي كرده اند تا همه چيز را باور كنند و نوروز را به بازار بياورند. آقاي خوشدل گزارش ما، حضور اين روح غريب و خوشايند را در شهر حس كرده. نشانه ها براي او كامل و روشن هستند؛ تكاپوي مردم، آتش بازي هاي كودكانه معمول اين روزها و شلوغي خيابان ها و بزرگراه هاي پيچ در پيچ. در هر حال اين روح نوروزي به همه جاي شهر و مردمش سرك مي كشد و همه چيز را قلقلك مي دهد.
براي همين است كه خيلي ها از جمله آقاي خوشدل را هوايي مي كند و به فكر مي اندازد.
اين روزها چيزي در خودش دارد كه آدم را به ياد دوستان و آشنايان مي اندازد، به خصوص آنها كه دور از ما و به قول معروف آن ور آب زندگي مي كنند. در اين طور مواقع طبيعي است كه بازار نامه نگاري و مكالمه هاي تلفني و غير تلفني داغ مي شود و بسته هاي پستي در قالب هديه و چشم روشني رد و بدل مي شوند. حالا شما مي توانيد آقاي خوشدل را تصور كنيد كه سخت در فكر تهيه هديه اي براي فرزند دلبندش است و مدام كابوس شلوغي سال گذشته اداره پست محله اش را پيش چشم مي بيند. او نسبت به اين طور مسايل حساس است و از طرفي دغدغه فرستادن هديه نوروزي سالهاي سال است كه گريبانش را رها نكرده است. براي همين است كه يك جمله پرسشي روي اعصابش رژه مي رود؛ اداره پست خلوت مي شود؟
قطاب يزدي به مقصد توكيو
اسفندماه آخر سال است و تهران در اين وقت سال شلوغ ترين و پرتقلاترين روزها را تجربه مي كند. غير از ترمينال ها و امور مربوط به مسافران، شايد نقطه اوج كاري مربوط به اداره هاي پست باشد. اين آخري يك دليل عمده دارد. ايراني ها در روزهاي پايان سال براي قوم و خويش ها هديه مي فرستند و شايد اين دوستان همه جاي دنيا پراكنده باشند. پس اداره پست يكي از ابزارهاي ارتباط و ديدار است. فرستادن ديوان حافظ و مثنوي معنوي، يك تخته گبه يا گليم تركمن، پسته ، بادام، زعفران يا كارت پستال هايي از مكان هاي ديدني ايران هم مي تواند دستمايه مناسبي براي زنده شدن و تجديد حيات ارتباط هاي دور و نزديك باشد. با اين توضيح مي شود وضعيت آقاي خوشدل را بهتر درك كرد و نگراني هايش را فهميد. حالا ماجرا را از نزديك نگاه مي كنيم. اداره پست ميدان فردوسي براي قدم اول نقطه دم دست خوبي است. اينجا هم رنگ و بوي عيد با ازدحام جمعيت و هيجان گره خورده است. مركز شهر براي كساني كه سرگرم كار و كسب روزانه اند مي تواند در روزهاي مياني آخرين ماه سال ميداني باشد كه مدام از مردم پر و خالي مي شود. ازدحام جمعيت نگران، حالتي غيرعادي به اداره پست حوالي ميدان فردوسي داده است. مجسمه مشهور سرجاي خودش ايستاده و به افق دودآلود نگاه مي كند.
براي او همه چيز يكسان است. روزهاي شلوغ را با همين بي تفاوتي تاب آورده است. در اداره پست صف هاي طولاني پشت پيشخوان ها تاب خورده و تا انتهاي سالن پيش رفته است. اينجا اكثر آدم ها براي حواله هاي داخلي مراجعه كرده اند و كمتر كسي هست كه به قصد ارسال هدايايي به خارج از كشور صابون شلوغي و دردسر را در روزهاي باقيمانده سال به تن كشيده باشد. رئيس اين حوزه مي گويد: معمولا در ماه اسفند تعداد مراجعه كنندگان افزايش چشمگيري پيدا مي كند و به همين خاطر فشار زيادي به كارمندان وارد مي شود. طبيعي است كه در چنين فضايي سطح كيفي و كارايي آنها هم افت مي كند.
بعد از سخنان رئيس حوزه به ياد دغدغه هاي بي پايان آقاي خوشدل مي افتيم و اينكه هديه او به فرزندش چه مي تواند باشد؟ حتمات مرد گزارش ما هديه اش را بارها سبك و سنگين كرده تا از ميزان وزن واقعي آن باخبر شود. او خوب مي داند كه عقربه ترازو به سادگي با پولي كه او بايد بسلفد نسبت مستقيم برقرار كرده اند. پس پاسخ پرسش ما از رئيس حوزه براي او شنيدني است: قيمت فرستادن محموله هاي پستي، امسال با سال گذشته هيچ تفاوتي نكرده است.
مرد جواني كه در صف پشت پيشخوان پا به پا مي كند، توي بازار تهران غم نان را سبك مي كند. او آمده است تا براي برادرش كه چند سال است در ژاپن كار مي كند يادگاري بفرستد. خودش مي گويد: برادرم آنجا ماندگار شده و با زني ژاپني ازدواج كرده است. ما اهل نازي آباد هستيم و معمولا هر سال اسفندماه براي برادرم هديه اي مي فرستم. قطاب يزدي ، انجير و ديگر تنقلات ايراني چيزهايي هستند كه مي فرستم ژاپن...
به نظر اين مرد جوان قيمت پست نسبت به سال قبل تفاوتي نكرده، اما نسبت به سالهاي پيش از آن تفاوت بسياري كرده است. او معتقد است كه نرخ ارسال كالاهاي پستي افزايش قابل توجهي داشته است.
سيدخندان تجريش؛ بدون توقف
حوالي سيدخندان يك حوزه پستي ديگر قرار دارد. آقاي هادي كارمندي است كه از سالها قبل در اين حوزه كار مي كند. تمام كساني كه از اين حوزه، بسته پستي به خارج از كشور مي فرستند، با او آشنا هستند.
آقا هادي به نكته اي جالب اشاره مي كند و آن اينكه چند سال است كه سال نوي مسيحي به رقيبي بالقوه براي عيد نوروز تبديل شده و تعداد زيادي مراجعه كننده در دي ماه علاوه بر اسفند به باجه هاي پستي مراجعه مي كنند و هدايايي به خارج از كشور مي فرستند. شايد ازدواج ايراني ها با غيرايراني ها در اين سالها رواج بيشتري يافته است.
از آقاي هادي درباره اشيايي كه فرستادن آنها به خارج از كشور ممنوع است، مي پرسم. او كاغذي را به من نشان مي دهد كه نام اين اشيا روي آن نوشته شده است: تمبرهاي قبل از انقلاب، موادمخدر و مشروبات الكلي، سنگ هاي قيمتي همچون الماس و زمرد، كالاهاي يارانه اي مانند قند، شكر و كاغذ و عتيقه جات .
پيش از اين، فيلم و عكس قبل از فرستادن به خارج از كشور بايد در اداره ارشاد تاييد مي شد، اما اكنون اين قانون حذف شده و آنها با دردسر و صرف وقت كمتري مي توانند چنين اقلامي را براي آشنايان بفرستند.
حوزه بعدي در حوالي ميدان تجريش است. مي توان انبوه زنان و مردان كهنسالي را ديد كه براي فرستادن اجناس خود به اداره پست مراجعه كرده اند. فرزندان آنها اكثرا در خارج از كشور به سر مي برند و آنها برايشان از سبزي خشك تا فرش و پتو مي فرستند.
تعدادي از آنها گله مندند كه اگر كشور مقصد كانادا يا آمريكا باشد به خاطر اينكه كالاهاي پستي ايران مستقيم به آنجا نمي روند و از طريق آلمان يا هلند ترانزيت مي شوند، هزينه بالاتر مي رود.
يكي از كارمندان درباره بيمه اجناس مي گويد: بنا به درخواست سفارش دهنده اجناس بيمه مي شود و براي هر 10 هزار تومان، يكهزار تومان حق بيمه گرفته مي شود. هزينه ديگر، قيمت كارتن است كه با درخواست خود شخص با هزينه بيشتر، مي تواند كالا را دو قبضه سفارشي كند تا به فرستنده اطلاع دهند، چيزي كه فرستاده به مقصد رسيده است.
اكنون بهاي فرستادن يك كيلو كالا به استراليا 19 هزار و 200 تومان است كه بيشترين قيمت در ميان مراسلات است.
نقطه پايان
حالا يواش يواش دارد نوبت به آقاي خوشدل مي رسد. او صف طولاني را با صبر و تحمل پشت سر گذاشته و فقط به فكر اين است كه يك كيلو و 270 گرم كتابي كه مي خواهد به مقصد سيدني بفرستد برايش چقدر آب مي خورد. غير از اين نگراني، باقي ذهن آقاي خوشدل در حالت آرامش ظهرگاهي به سر مي برد. او حالا لبخند مي زند و اين جمله را با زيركي مرور مي كند: اداره هاي پست در روزهاي 29 و 30 اسفند تعطيل نيستند و ساعت كاري آنها مانند روزهاي قبل از 8 صبح تا 30:2 بعدازظهر است.