نقدي بر تأويل از نگاه نصر حامد ابوزيد و سلفيه
دوگانگي در معنا
آري در كتب زميني و بشري مي توان سراغ تأثيرپذيري از اجتماع، سياست و حتي مسائل روحي و رواني را گرفت اما هدف از ارسال رسل و انزال كتب آسماني، اصلاح خلق و اهل زمين و تأثير گذاردن بر آنان است
|
|
احمد صبحي
ترجمه: جهانداد معماريان، سهند صادقي بهمني
مسأله «تأويل» يا هرمنوتيك در محافل ديني و فلسفي و ادبي هر روز بيش از روز پيش شنيده مي شود چنان كه مي توان گفت علم هرمنوتيك «كانون» مسايل كلامي امروز را تشكيل مي دهد. در اين ميان نصر حامد ابوزيد در جهان اسلام از جايگاه ويژه برخوردار است. او در سال ۱۹۷۲ ليسانس زبان و ادبيات عربي و در ۱۹۷۷ فوق ليسانس خود را از دانشكده ادبيات دانشگاه قاهره دريافت كرد. وي چهار سال بعد دكتراي خود را در همان رشته و از همان دانشگاه با تحقيق در باب «تأويل قرآن در نظر ابن عربي» گرفت. ابوزيد در ماه اوت ۱۹۹۵ بنابه دعوت دانشگاه ليدن به هلند رفت و استاد رسمي اين دانشگاه و عضو شوراي علمي دايره المعارف قرآن شد. دو كتاب از او به فارسي ترجمه شده است: «مفهوم النص» ، «نقد الخطاب الديني» . جستار كنوني بخشي از مقاله احمد صبحي منصور، استاد دانشگاه الازهر است كه به نقد كلي تفكر ابوزيد در باب «تأويل» مي پردازد.
در مورد «تأويل» معمولاً با مشكل معاني واژگان مواجه هستيم. اين مشكل يكي از مسايل اساسي در سير تاريخ تفكر اسلامي بوده است. قرآن كريم از اصطلاحاتي استفاده مي كند كه اختصاص به خود قرآن دارد. وضعيت سنت نيز چنين است، بنابر اين منطقي نيست اصطلاحات سنت را به جاي قرآن و اصطلاحات قرآن را به جاي سنت بكار بريم، تأويل زمينه پيدايش اين مشكل را فراهم كرده است. اين تحقيق بررسي اين مسأله را و نحوه حل آن را متكفل شده است.
جالب است بدانيم كه خود اصطلاح تأويل نيز دچار همين دوگانگي در معني شده است. تأويل در قرآن با تأويل در گفتمان رايج مسلمانان متفاوت است. تأويل در قرآن به معناي محقق ساختن و داراي مابه ازاء خارجي شدن و همچنين تطبيق و اجرا كردن شريعت الهي توسط مومنين است. در اين رابطه مثال هاي قرآني زير قابل ذكر است: يوسف پيامبر(ع) در خواب مشاهده مي كند يازده ستاره و خورشيد و ماه براي او سجده مي كنند. [يوسف: ع]
اين رؤيا در زمان عزيزي وي در مصر محقق مي شود «و چون بر يوسف (ع) وارد شدند پدر و مادر و يازده برادر او، بر وي سجده كردند. يوسف (ع) گفت: پدرجان اين تأويل خوابم است كه از پيش ديده بودم خداوند آن را راست و درست گرداند.» [يوسف: ۱۰۰]
بنابراين تأويل روياي يوسف(ع) به معني محقق شدن عملي و مابه ازاء خارجي يافتن در عالم واقع است. همچنين از معجزات حضرت يوسف، قدرت تأويل وي به مفهوم قرآني است.
قدرت شگفت انگيزي كه او را قادر به خبر دادن از معني حقيقي خواب ها و رؤياها و كيفيت محقق شدن آنها مي كند. اين معجزه در چهارچوب علم يوسف(ع) به غيب جاي مي گيرد، علمي كه خداوند يوسف(ع) را به داشتن آن مفتخر مي گرداند.
«بدين سان يوسف را در آن سرزمين تمكن داديم تا به او از تعبير خواب بياموزيم و خداوند بر كارش تواناست ولي بيشتر مردم نمي دانند.» [يوسف: ۲۱]
«پروردگارا بهره فراوان به من دادي و بخشي از تأويل خواب را به من آموزاندي» [يوسف: ۱۰۱]
تأويل در اين معني علم غيبي است كه خداوند آن را به بعضي از پيامبرانش اعطا كرده است. به عنوان نمونه فرعون مصر خوابي مي بيند كه هفت گاو چاق، هفت گاو لاغر را مي بلعد، او از درباريان سؤال مي كند كه تأويل اين خواب چيست، آنها از جواب باز مي مانند و به او مي گويند اين ها خواب هاي پريشاني است كه تو مي بيني و ما نسبت به تأويل خواب هاي پريشان آگاه نيستيم [يوسف: ۴۴]
اما حضرت يوسف(ع) فرعون را از تأويل حقيقي آگاه مي كند، او مي گويد: هفت سال فراواني در پيش داريم كه پس از آن هفت سال، خشك سالي خواهد آمد پس در سال هاي فراواني نعمت بايد براي سال هاي خشك سالي ذخيره ساخت. [يوسف ۴۹-۴۶]
يوسف از تأويل خواب همبندي هاي خويش در زندان نير خبر مي دهد [يوسف: ۴۱]
بنابر اين تأويل در قرآن به معني علم غيب و خبردادن از آينده است. آنچه از شواهد قرآني گذشت گوشه اي از معني تأويل در قرآن است كه مربوط به علم غيب دنيوي مي شود. اما قرآن از علم غيب اخروي نيز خبر داده است، يعني آنچه كه در عالم آخرت، برزخ و دوزخ رخ خواهد داد. طبيعي است درك آخرت امري به كلي متفاوت از درك دنيا است. درك دنيا با حواس پنج گانه صورت مي گيرد، ولي درك آخرت به گونه اي كاملاً ناشناخته است. لغات بشري از توصيف آخرت به نحو حقيقي عاجز هستند. قرآن كريم براي حل اين مشكل و براي مفاهمه با بشر عادي از اسلوب مجاز بهره جسته است تا صورت حقيقي را به ذهن قاصر انسان تقريب كند. قرآن اسم اين اسلوب را «متشابهات» نهاده است. «تشابه» يعني وجود برخي از تناسبات و برخي از اختلافات البته هر كدام از يك جهت متفاوت.
نزديك كردن تصوير ذهن آخرت براي عقل بشري به عبارت ديگر فهماندن شيء مبهم كه عقل از درك آن عاجز است به گونه اي كه ذهن او را براي گفت وگو و تجربه كردن آماده سازد، اسلوبي است كه قرآن از آن با نام «تشابه» ياد كرده است. برهمين اساس سياق لغوي قرآن در بحث از آخرت و اوصاف آن در چارچوب مجاز قرار مي گيرد. زيرا در اين رابطه ما با غيبي مواجه هستيم كه در مرحله فعلي از توصيف آن عاجز هستيم گرچه تخيل و صورت سازي ذهني در رابطه آن امكان پذير است. قرآن دو گونه آيات را عرضه مي دارد. آيات روشن و صريحي كه به صورت شفاف مقصود خود را بيان مي كند و آيات ديگري كه از يك اسلوب مجازي در بازشناسايي مفاهيم خويش بهره مي جويد. اين اسلوب در مواردي كه خداوند از مسايل فراتر از حواس پنج گانه گفت وگو مي كند كارآيي مي يابد. اين آيات داراي تأويلي هستند كه درآينده و زماني كه خداوند مقرر كرده است متجلي مي شوند و در مرحله فعلي حواس ما حجاب ميان ما و آن مسايل است.
خداوند مي فرمايد: «تو در غفلت بودي پس حجابت را از ديده ات برداشتيم. امروز ديده ات تيز بين است» [ق:۲۲]
خداوند مي فرمايد: «او كسي است كه بر تو كتاب نازل كرده، بخشي از آنها آياتي محكم هستند، آنها اساس كتابند و برخي ديگر متشابهات هستند. اما آنان كه در دل كژي دارند، براي فتنه جويي و طلب تأويل آن از آنچه كه متشابه است پيروي مي كنند، ولي تأويل آن را جز خداوند كسي نمي داند، راسخون در علم مي گويند به آن ايمان آورده ايم همه آن از محكم و متشابه نزد پروردگار ماست.» [آل عمران:۷]
بنابر اين تأويل آيات مخصوص به قيامت را كسي نمي داند مگر خداوند كه داناي راز است، اوست كه مي داند اين آيات چگونه در روز قيامت محقق خواهند شد. از اين رو سه معني اساسي در باب تاويل در قرآن كريم مي يابيم:۱) تأويل به معني تحقق خارجي (حقيقت يك امر) ۲) تأويل به معني ما به ازاء يافتن خواب و رؤيا ۳) پياده كردن احكام شريعت توسط مؤمنين [نساء: ۵۹]
سياست و اختلاف در امر حكومت زمينه ظهور تأويل ميان مسلمانان را فراهم كرد. اختلافات سياسي كه بسيار زود ميان مسلمانان پديد آمده بود منجر شد تا هر گروهي از آنان تلاش كند تا نظريه سياسي خويش را با شواهد و آيات قرآني تقويت كند. به فرمان خويش در آوردن نصوص قرآني، تحميل نظرات خود به قرآن و اختراع متون مقدسي كه به پيامبر و خدا نسبت داده مي شد، همگي از مظاهر اين تلاش است. از اين طريق گونه اي از مشروعيت ديني حاصل مي شد كه در واقع به عنوان پوشش فعاليت هاي سياسي عمل مي كرده است. به مرور زمان اين رويه به گروه هايي كه داعيه سياسي نيز نداشتند راه يافت. صوفيه يكي از همين گروه ها است. در ادامه به تأويل هاي مختلف و گاه متضادي مي رسيم كه موجبات درگيري و نزاع ميان مسلمانان را فراهم كرده.
در تاريخ معاصر افرادي مانند محمد عبده در پژوهش ها و تحقيقاتي كه پيرامون قرآن انجام داده اند به اين نتيجه رسيده اند كه بازگشت به قرآن، توجه اصيل به آن و محور قراردادن آن در معارف اسلامي، تنها راه رهايي مسلمانان از وضع موجود خواهد بود. عبده البته توجه خويش را به اين موضوع نيز معطوف ساخته است كه مصطلحات قرآني به گونه اي خود بنياد و تنها از طريق قرآن معني شود. البته تلاش هاي عبده با اقداماتي كه شاگرد وي، از جمله باچاپ تفسير المنار انجام داد به گونه اي با موانع متعدد روبه رو شد. رشيدرضا كه نماينده نوعي تفكر سلفي تندرو بود مانع به ثمر رسيدن تلاش هاي عبده در راه تفاسير قرآن شد. تلاش ها و حركات رشيدرضا اما بي پاسخ نماند، طبيعي بود كه گونه اي از مقاومت را در برابر انديشه هاي سلفي خويش شاهد باشد. پرچم دار اين مقاومت تفكر سكولاري بود كه در شخصيتي چون دكتر نصرحامد ابوزيد متجلي مي شود. تفكر سكولاري كه هدفش نابودي كلي اسلام نبود تا عرصه را براي حاكميت تفكر سلفي آماده سازد. بنابر اين، اين گروه نيز به توليد فكر اسلامي پرداختند تا بتوانند به مصاف انديشه هاي سلفيه بروند، كاملاً ضروري به نظر مي رسيد كه اين نزاع و درگيري به عرصه سياست نيز كشيده شود. اين درگيري به ايجاد دو جناح در مصر منجر شد به نحوي كه گروه هاي اسلامي ديگر مانند صوفيه، شيعيان و طرفداران عبده به حاشيه رانده شدند. سلفيه وجود هرگونه مجاز و تأويل در قرآن را رد مي كند وبراين اساس معتقد است تنهامعاني ظاهري قرآن مقصود است وحتي اگرظاهر آيات باحكم عقل سازگار نيايد،آيات را حمل برمجاز نمي كند . مشهور است كه شيخ عبدالعزيز بن باز، مفتي عربستان سعودي منكر هر گونه مجاز در قرآن بوده و در يكي از مراسمي كه به مناسبت ورود مهمانان مصري در حضور شيخ برگزار شد، مفتي دوباره بر نظريه خويش درباره نفي هرگونه مجاز در قرآن پافشاري مي كند. يكي از مهمانان به نام دكتر الحوفي به او مي گويد: «حضرت شيخ اگر نظريه شما صحيح باشد بنابراين شما در آخرت از اهل جهنم خواهيد بود؛ چرا كه خداوند در قرآن مي گويد» هركس كه در اين دنيا كور باشد در آن دنيا نيز كور محشور خواهدشد وجهنمي خواهد بود «.» من كان في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي و اضل سبيلا.
معاني مصطلحات قرآني را بايد از درون قرآن دريافت كنيم، قرآن خود به نحو خودبنيادبه تفسير اين مفاهيم پرداخته است. بسياري از مسلمانان از گروه ها و فرقه هاي مختلف در طول تاريخ با اين ذهنيت به سراغ قرآن رفته اند كه پيش فرض ها و پيش دانسته هاي خود را هرچند به نحو غلط و اشتباه بر قرآن تحميل كنند
دكتر نصر حامد ابوزيد معتقد است مجازگويي در قرآن نه تنها در فروع، بلكه در اصول نيز جاري است. او آيات قرآن را اعم از محكم و متشابه به تأويل مي برد، چرا كه معتقد است قرآن در هنگام نزول تابع عواملي است كه زمينه نزول قرآن را تشكيل مي دهد؛ عوامل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي كه قرآن متأثر از آنان است. او از همين ديدگاه مسأله تساوي ارث زن و مرد را كه صراحتاً در قرآن مردود دانسته شده است مطرح مي سازد. همچنين او نظريه خلق قرآن را كه به وسيله سلف اعتزالي خويش مطرح شده است، از اين منظر مورد بررسي مجدد قرار مي دهد و آن را از چارچوبي كه معتزله براي آن نهاده اند خارج مي سازد. ابوزيد قرآن را مخلوق خدا نمي داند، بلكه آن را مخلوق مؤلفه هاي فرهنگي عصر نزول مي داند. قرآني كه متأثر از سياست و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع است. قرآني كه حتي از نحوه جنگيدن و زناشويي اعراب نيز تأثير پذيرفته است. مخالفين سلفي ابوزيد، تأثير قرآن از ظروف و زمينه فرهنگي عصر نزول را به معني انكار وحي و بالطبع انكار الهي بودن قرآن مي دانند؛ چيزي كه از نظر آنان تكفير ابوزيد را حتمي مي گرداند. البته تفاوت ابوزيد با آنان در اين است كه ابوزيد برخلاف آنان هرگز حاضر نمي شود به اجتهاد خود رنگ و بوي ديني دهد. البته حامد ابوزيد نيز در تفكر خويش سخت در اشتباه است و بر طريق خطاطي مسير مي كند، زيرا كتب آسماني را مانند كتب زميني كه داراي مؤلفان بشري هستند دانسته است. آري در كتب زميني و بشري مي توان سراغ تأثيرپذيري از اجتماع، سياست و حتي مسائل روحي و رواني را گرفت، اما هدف از ارسال رسل و انزال كتب آسماني، اصلاح خلق و اهل زمين و تأثير گذاردن بر آنان است و اين درحالي است كه بنابر نظر نصر حامدابوزيد كتب آسماني به منظور تأثير پذيرفتن از بشرنازل شده اندكه در اين صورت شاهد نقض غرض جدي خداوند از ارسال رسل و انزال كتب خواهيم بود. اين مسأله كاملاً صحيح است كه وحي الهي در پاسخ به يك نيازي زميني نازل شده است و سعي در تحليل و تفسير آن دارد ولي اين مسأله در چارچوب اسباب نزول مورد بررسي قرار مي گيرد، البته نه به گونه اي كه موجب تخصيص قرآن، به مورد، تنزل شود. قرآن با ظرافت و لطافت خاص خويش سعي در تعميم آيه بر تمام موارد مشابه دارد، به گونه اي كه آن را به حالتي عمومي در مي آورد و آن را از اسارات يك واقعه تاريخي زمان مند و مكان مند آزاد ساخته، حالتي فراگير و همه شمول به آن مي دهد. سپس آن را شايسته تطبيق و اجرا و مايه عبرت و موعظه در تمام طول تاريخ مي كند. اين روش قرآن در تمامي موارد است؛ از جمله قصه هاي قرآني كه در بسياري از آنان از نام و نشان و تاريخ خبري نيست، به گونه اي كه آنها را به صورت قصه اي براي تمام نسل ها و تاريخ ها درمي آورد، زيرا مقاصد تشريعي آن مربوط به يك زمان و مكان خاص نيست، مقاصدي مانند: اجراي عدالت اجتماعي، رفع عسر و حرج از دوش مردم و ساده گيري بر آنان كه در چارچوب يك دوره تاريخي قابل فهم و تفسير نيست، بلكه اهدافي است هميشگي و دائمي كه زمان و مكان در پيدايش و حدوث و استمرار و بقاي آن نقشي نداشته اند.
مهم اين است كه قبل از ورود به بحث و مقوله تفسير قرآن و درك مفاهيم آن، توجه خود را به اين نكته معطوف كنيم كه معاني مصطلحات قرآني را بايد از درون قرآن دريافت كنيم، قرآن خود به نحو خودبنياد به تفسير اين مفاهيم پرداخته است. بسياري از مسلمانان از گروه ها و فرقه هاي مختلف در طول تاريخ با اين ذهنيت به سراغ قرآن رفته اند كه پيش فرض ها و پيش دانسته هاي خود را هرچند به نحو غلط و اشتباه بر قرآن تحميل كنند. اين همان آسيب شناسي بزرگ تأويل است كه متأسفانه زمينه ضربه هاي مكرر بر مسلمانان را فراهم كرده است.
متأسفانه آنها از قرآن چيزي را انتظار دارند كه با هوي و هوس و انتظاراتشان از قرآن موافق باشد، با آن كه حق اين است كه در رويه اي كاملاً عكس را در پيش گيرند.
مشكل دكتر حامد نصر ابوزيد تنها اين نيست كه مصطلحات قرآني را به نحو خودبنياد معني نمي كند، بلكه او تا آنجا كه از نوشته هايش از تاريخ عقايد و آراء و ملل و نحل مسلمانان هويدا است؛ درك صحيحي از تاريخ اسلام و مسلمانان نيز ندارد.نشانه بي اطلاعي او نسبت به تاريخ در كتابي كه وي در ارتباط با امام شافعي نگاشته است، مشخص مي شود. او در آنجا تصريح مي كند كه فلسفه و تفكر شافعي بر اساس نزاع، صراع و درگيري پايه گذاري شده است. پيش فرض مؤلف اين است كه شافعي در رويكرد خويش مقاومت جانانه اي را در برابر دولت اموي در پيش مي گيرد. نصر حامد ابوزيد غافل از اين نكته تاريخي بسيار مهم است كه شافعي در سال ۱۵۰ ه . ق يعني ۱۸ سال پس از سقوط دولت اموي متولد شده است! همچنين او در سال ۲۰۴ ه . ق يعني ۷۲ سال پس از واژگون شدن اين دولت از دنيا رفته است، بنابراين چگونه مي توانسته است فلسفه و نحوه تفكر خويش را با آن كه در عصر عباسي زندگي مي كرده بر اساس نزاع و مقاومت در برابر حكومت اموي بنيانگذاري كرده باشد.
حامد ابوزيد علاوه بر غفلت از اهداف تشريع و نزول وحي، تاريخ را نيز فراموش كرده است، گرچه با تمام اين اوصاف براي ابوزيد بايد آزادي كامل در بيان و انديشه را قائل شد.
|