دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۸۴
نقش آموزش و پرورش «پژوهش محور» در توليد علم
پژوهيدن براي زندگي
012138.jpg
راحله حشمتي
تاريخچه علم و پژوهش در ايران
از ديرباز ايران به عنوان كشوري كه داراي تاريخ و تمدني پيشرفته بوده شناخته شده است. در واقع تا پيش از اسلام، ايران، صاحب امپراتوري عظيمي بود و گستره قدرت و نفوذ آن عالم را درمي  نورديد. بررسي شواهد تاريخي نشان مي دهد كه در دوران هخامنشيان، ايران باستان صاحب حوزه ها و مدارس علمي بزرگي بود و علوم مختلفي همچون مهندسي آب، نجوم، فلسفه، الهيات، جغرافيا و كشاورزي در آن رشد يافته بود. آنچه در تاريخ هخامنشيان ديده مي شود آن است كه علوم كاربردي از رونق و اهميت درخور توجهي برخوردار بوده است همچنين در آن عصر مدارس ويژه براي تربيت نخبگان و آموزش پزشكي وجود داشت. در عصر سامانيان و ساسانيان نيز علوم از رشدي درخور توجه برخوردار بود و پزشكي، رياضيات، فلسفه، الهيات، تاريخ، نجوم، ادبيات، هنر و موسيقي و كشاورزي به شكوفايي رسيده بود.
در عصر ساماني بيش از هر زماني بر فرصت آزاد انديشي و فضاي تبادل فكر در مدارس عالي آن زمان تأكيد مي شود (گزارش ملي آموزش عالي ۱۳۸۰).
پس از تشرف ايرانيان به آئين اسلام مساجد به عنوان مدارس تربيتي از اهميت خاصي برخوردار شدند. در اين ايام و تا پيش از حمله مغول كه به ويراني بنيادهاي علم و دانش ايرانيان انجاميد آموزش و تحقيق همچنان تداوم داشت.
در دوران اسلامي، مدارس عالي، دارالعلم ها و نظاميه هاي بغداد، فارس، هرات، اصفهان، بصره و آمل، مروج اصلي آموزش و تحقيق در سطوح عالي بودند. البته توجه به علم و دانش در قرن ششم هجري در تمامي سرزمين ايران گسترده بود اما در فاصله بين اين قرن تا قرن يازدهم علم و دانش ايراني متحمل آسيب ها و صدمات جدي شد. در دوران صفويان با توجه حاكمان و پادشاهان آن عصر، اشاعه علم و دانش مجدداً رونق يافت و بزرگاني همچون صدرالمتألهين، مقدس اردبيلي و... از آن عصر برخاستند. بنابراين درمي يابيم كه توجه به حوزه علم و پژوهش از گذشته در اين آب و خاك ريشه داشته است. اما آنچه كه باعث ركود در حوزه هاي علم و پژوهش در دهه هاي اخير شده است، نپرداختن به اين سه مقوله توليد دانش (خلاقيت علمي)، انتقال دانش (آموزش) و اشاعه و نشر دانش (فن آوري) به صورت هماهنگ و يكجا بوده است.
متأسفانه در سازمان آموزش و پرورش و حتي در مراكز آموزش عالي نيز در عمل فقط به مقوله دوم انتقال دانش (آموزش )اهميت داده مي شود، يعني به يادگيري فقط در سطح دانش پرداخته شده و در نهايت تأسف بايد گفت كه دو مقوله ديگر به فراموشي سپرده شده است. در حالي كه مطالعات به عمل آمده توسط گروهي از پژوهشگران نشان مي دهد كه توليد دانش (خلاقيت علمي) در بين سه مورد فوق از اهميت و جايگاه ممتازي برخوردار بوده است كه اين وظيفه در وهله اول به عهده دانشگاه و در مرحله بعد وظيفه آموزش و پرورش است كه به اين امر مهم بپردازند. در حقيقت اين توليد دانش است كه امكان رشد و گسترش فناوري را فراهم مي كند.
نظام آموزش عالي در غرب
اگر نگاهي گذرا به نظام هاي آموزش عالي غربي ها بيندازيم، مي بينيم كه دانشگا ه هاي غربي براساس اصول ويليام هر مبولت، چرخشي همه جانبه به سوي آزادي علمي به وجود آورده اند. بر اين اساس دانشگاه ها در تعيين جزئيات آموزشي و چگونگي پژوهش يا تفكر، آزادي يافته و جامعه تنها به عنوان پشتيبان تلقي مي شد نه يك مداخله گر و سياست هاي آنها مبتني بر دو اصل زير بوده است:
الف- جذب متفكران و افراد خلاق در عالي ترين سطح ممكن
ب- فراهم آوردن امكانات پشتيباني و تحقيقاتي در سطح ممكن
در حالي كه در كشور ما بررسي ها نشان مي دهد به اين سياست ها كمتر توجه شده است؛ به عبارتي ديگر مي توان گفت دانشگاه هاي محلي و يا سازمان آموزش و پرورش كشور هدفشان جذب افراد خلاق و يا پرورش آنها نبوده است و يا نتوانسته است در اين زمينه به درستي عمل كند. متأسفانه در دهه هاي پاياني قرن بيستم در كشورهاي صنعتي و حتي كشورهاي در حال رشد به دليل نياز وسيع مردم به مدارس و دانشگاه، باعث ايجاد امكنه هاي آموزشي انبوه گرا شد و همين امر موجب شده تا نقش توليد علم در مدارس و حتي در دانشگاه ها به توزيع علم تغيير يابد و همين مساله امكان ابداع و نوآوري را از محيط هاي آموزشي سلب كرده است.
در واقع ضعف توليد علم و دانش از يك طرف و عدم تعليم انديشه هاي خلاق و بي توجهي به آن سبب آفرينش يك نظام نوآور با پنج مرحله تفكر، تحقيق، اختراع، نوآوري و انتشار شده است. البته شايد بتوان گفت در كشور ما مجموعه اي از نظام نو آور خلاق در نظام تحقيقي و آموزشي وجود دارد وليكن با وجود زمينه ها و استعدادهاي موجود، هنوز داراي نظام نوآور و سازمان يافته اي نيستيم.
عوامل بازدارنده خلاقيت هاي علمي و پژوهشي
البته با توجه به اطلاعات به دست آمده توسط پژوهشگران در زمينه بررسي عوامل بازدارنده يا تسهيل كننده خلاقيت هاي علمي و پژوهشي مي توان نكات زير را مهم دانست.
- كاهش ميزان مشاركت اعضاي هيأت علمي مراكز آموزشي در تصميم گيري ها
- نبود حمايت كافي از خلاقيت هاي علمي در بين اساتيد، معلمين و دانش آموزان از طرف مديران مراكز عالي و سازمان آموزش و پرورش
- بهره برداري نكردن از انديشه ها و دستاوردهاي خلاق افراد در نظام برنامه ريزي دانشگاه  و آموزش و پرورش
- بي توجهي به رقابت علمي بين گروه ها از طرف مديران مراكز عالي و سازمان آموزش و پرورش
- وجود مقررات اداري و سازماني به طوري است كه تسهيل كننده خلاقيت نيست
- فقدان تجهيزات علمي، امكانات آزمايشگاهي و منابع مطالعات علمي
- بي توجهي به روحيه خلاق افراد و معرفي آنها
- فقدان فرهنگ جهت ترويج روحيه نوآوري و ابداع
- نبود آزادي عمل براي انتخاب دروس متناسب با توان و استعدادهاي خود
- استفاده كمتر استادان و معلمين از روش تدريس فعال (اكتشافي- حل مسأله و پژوهش محور و...)
- نبود برنامه هاي كافي براي پرورش ارتقاء خلاقيت و نوآوري
- فقدان مركزي مستقيم و مشخص براي شناسايي افراد و شكار ايده هاي خلاق
بنابراين با توجه به مطالب ياد شده براي حل اين معضلات و ارايه راهكار در مراكز آموزش عالي و سازمان آموزش و پرورش بايستي بتوان موارد زير را به صورت عملي درآورد.
راهكارها
- ايجاد روابط مديران و استادان و معلمين بايستي طوري تنظيم گردد كه در جهت حمايت و بهره گيري از فعاليت هاي علمي آنان قرار گيرد.
- ايجاد رقابت هاي علمي در سطوح مختلف مراكز آموزشي و بين گروه هاي آموزشي
- مقررات و آئين نامه هاي مراكز آموزشي طوري تهيه گردد كه خلاقيت ورزي علمي را تسهيل كند.
- مجهز شدن مراكز آموزشي بر آخرين فناوري هاي علمي و مطالعاتي
- پرورش خلاقيت در بطن تمامي واحدهاي درسي (البته ناگفته نماند در بعضي از واحدهاي درسي تا حدودي در اين زمينه كار شده است).
- ايجاد امنيت شغلي استادان، معلمين و دانش آموزان خلاق و نوآور
- به افراد خلاق و نوآور حق انتخاب آموزشي و تحقيق داده شود.
- خلاقيت ورزي در حوزه هاي تخصصي به عنوان امتيازي محسوب شود. البته جهت ايجاد رقابت هاي مفيد و ارزنده
- مراكز آموزشي و مدارس از شكل سنتي مصرف كننده علم به توليد علم تغيير جهت دهند.
ضعف توليد و پژوهش علم
شايد يكي از دلايل اين مسأله كه توليد و پژوهش علم در كشور ما از وضعيت مطلوبي برخوردار نيست اين است كه دانش آموزان با الفباي پژوهش در مدارس آشنا نمي شوند بنابر اين بايستي با حركت جديد و بنيادي تر به اين امر علاوه بر دانش گاه ها در مدارس نيز پرداخت به همين منظور براي بهبود وضعيت آموزشي علم در مدارس و علاقه مندي جوانان با كتاب و مجله علمي بايستي به نكاتي چند توجه كرد.
جايگاه آموزش و پرورش پژوهش محور
آموزش علم، خود تخصص جداگانه اي را مي طلبد. به عبارت ديگر وقتي مي توان در آموزش موفق بود كه هم با رشته مورد نظر آشنايي كامل داشت و هم با مباني نحوه آموزشي علوم آشنا بود. در بسياري از كشورهاي پيشرفته دنيا اين تخصص ها آموزش داده مي شود و جايگاه ممتازي دارد و اين در شرايطي است كه متأسفانه در كشور ما به بحث ارتباطات علمي چندان پرداخته نمي شود. بايد دست به حركت هاي عملي زده و موسسات، سازمان و يا مجلاتي كه در زمينه آموزش علوم مختلف فعال هستند را شناسايي كرده و به مردم معرفي كنيم. از طرف ديگر سعي شود با نشر كتاب يا ارايه سمينارهاي هدفمند دانش آموزان را با مباني تفكر علمي آشنا كنيم. همچنين بايستي آموزش و پرورش شيوه هاي تدريس در مدارس را متحول كند به عبارتي ديگر بايد مبناي آموزشي را بر مبناي پژوهش محوري قرار دهد تا دانش آموز خود ياد بگيرد كه چگونه طرح سؤال كنند و چگونه به پاسخ پرسش هاي خود دست يابد.
از جمله معضلات ديگري كه با آن مواجه هستيم، اين كه دانش آموزان در مدارس با مفاهيم بسيار گوناگوني آشنا مي شوند ولي مصداق هاي بيروني آن را خوب نمي شناسند.
راه حل ها
- بايد سعي كرد كه دانش آموزان را با موسسات پژوهشي آشنا كرد و از طرف ديگر فهرستي از مفاهيم و موضوعاتي را كه در كتاب هاي مهارتي تدريس مي شود تهيه كنيم و با ارايه بازديدها و گردش هاي علمي نمونه اي عيني از همان مباحث نظري كه در كتاب ها به صورت تئوري آموزش داده مي شود ارايه دهيم.
- بايد دانش آموزان را با حرفه ها و مشاغل گوناگون آشنا و تجربه هاي عملي براي آنها مهيا كنيم.
- تأسيس آزمايشگاه هاي عمومي كه اين آزمايشگاه ها مراجعه كنند عام داشته باشد.
- تأمين اعتبار مناسب براي پژوهش هاي دانش آموزي
- ايجاد انجمن هاي علمي با جايگاهي ثابت جهت بازديد و عملكرد بهتر.
سياست هاي آموزش و پرورش در پژوهش محوري
لازم به توضيح است كه در سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي علاوه بر تحقيق و بررسي در مسايل كيفي آموزش و پرورش و ارزشيابي مستمر برنامه هاي تحصيلي، اين سازمان به برنامه  ريزي پژوهش- محور با هدف تربيت دانش آموزان پژوهنده و يادگيري به صورت حل مساله كه جزء اصول اساسي در برنامه ريزي درسي است نيز مي پردازد.
همچنين سياست كلي سازمان پژوهشي براين است كه هيچ تصميمي و يا تدبيري بدون پژوهش انجام نشود و امكان سنجي و بررسي جوانب مختلف امر، لازمه ضروري هر گونه تصميم گيري تلقي مي شود.
- ايجاد سيستم بازديدي يا پردازش  داده ها براي توليد ايده هاي نوين و بازخورد آن به بدنه آموزش پرورش
- نياز به پرورش الگوي تفكر به شكل منسجم و سيستمي تر آن
- پرورش انسان هايي با توانايي هاي لازم براي ايفاي نقش خلاق و مؤثر در جامعه (كارآفريني)
- پرورش باورهاي مذهبي، اخلاقي، فرهنگي و هنري مؤثر
- پرورش توانايي لازم براي ادامه تحصيل
- پرورش مهارت هاي لازم زندگي در دنياي كنوني
- پرورش انديشيدن به جاي آموزش صرف انديشه ها به عبارتي مهارت فكر كردن براي زندگي مناسب و با هم زيستن.
- پرورش پژوهيدن آن هم پژوهش علمي براي يك زندگي مناسب و با هم زيستي.
البته ناگفته نماند كه در زمينه هاي فوق كارهايي از جانب آموزشي و پرورش انجام شده است ولي لازم و كافي نيست و بايستي با توجه به ضرورت هاي آن با ديد وسيع تر و دقت نظر بيشتري به اين موضوعات بپردازيم تا كه در آينده اي نه چندان دور بتوانيم افراد خلاق و پژوهشگري وارد عرصه دانشگاه نموده تا كه رسالت خود كه خدمت به مردم و همنوعان است را در آنجا به كمال برسانند.

مرور كتاب
آسيب شناسي تربيت ديني
012141.jpg
آسيب شناسي تربيت ديني كتابي است كه حاصل چهار جلسه گفت و گو با دكتر غلامعلي حداد عادل است. پديدآورنده اين كتاب دكتر اسدالله مرادي است كه در گفت و گويي مفصل با دكتر حداد عادل، مبحث تربيت ديني در نظام آموزش و پرورش كشور را به نقد كشيده است.
دكتر غلامعلي حداد عادل، در مقدمه اي كه خود بر اين كتاب نوشته، آورده است: در جمهوري اسلامي ايران كه بنا بر آن است كه تعليم و تربيت، ديني باشد، ما در همه ابواب تعليم و تربيت، بويژه در حوزه تربيت ديني نيازمند انواع مباحث نظري و انواع نظريه پردازي ها هستيم.
دكتر حداد عادل در مقدمه اين كتاب ابراز اميدواري كرده است كه خوانندگان اين كتاب معلمان و دبيران درس هاي ديني و قرآن مدارس كشور باشند. وي تصريح كرده است ما نخواسته ايم و شايد نتوانسته ايم همه جا يكديگر را تا سرحد توافق قطعي، قانع سازيم و از اين بابت چندان نگران نيستيم. مهم اين است كه سخن و اظهارنظر دو طرف برخاسته از تفكر باشد، اگر چنين خصوصيتي در اين مصاحبه ها موجود باشد، قطعاً مي تواند خواننده را نيز به تفكر وادارد.
آسيب شناسي تربيت ديني با همكاري ستاد اعتلاء و هماهنگي دروس قرآن، ديني و عربي تهيه شده است. ناشر اين كتاب سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي وزارت آموزش و پرورش است و كتاب در شمارگان ۳۰۰۰ نسخه منتشر شده است. طي سالهاي گذشته يكي از دغدغه هاي اصلي نظام جمهوري اسلامي ايران، تعليم و تربيت ديني جامعه به خصوص تربيت ديني نسل جوان و نوجوان بوده و هست. براي تحقق اين امر در مدارس و دانشگاه ها و صدا و سيما و سازمان هاي تبليغاتي و جاهاي ديگر، هزينه هاي مادي و معنوي فراواني صرف شده است.
امروزه جاي اين پرسش مهم وجود دارد كه آيا آن هدف محقق گشته است و آيا آن برنامه ها به رفتارهاي اخلاقي و معنوي در جامعه منجر شده است يا خير؟ اگر شده است هوالمطلوب، در غير اين صورت، لازم است صادقانه و مجدانه و از سر انصاف و تعهد به بررسي و ريشه يابي اين عدم توفيق پرداخته شود و علل و عوامل آن مورد نقد و تحليل علمي قرار گيرد.
اين كتاب تربيت ديني را به طور جدي مورد بررسي قرار داده است.

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |