از دكل كاخ گلستان تا عمارت كلا ه فرنگي
حالا ما راديو داريم
اين فرستنده اقدامات دولت را براي مردم قرائت مي كرد و پيام هاي همگاني را نه با جارچي و اعلا ميه بر تن ديوارهاي كهنه شهر كه ازاين طريق به اطلا ع عموم مي رساند
|
|
آنها كه شميران رفته بودند و دروازه هاي شميران و دولت را به قصد اين جاده ترك كرده بودند، از كنار اين ساختمان مي گذشتند و مي گفتند: حرف هاي آدم هاي داخل جعبه از اينجا صادر مي شود
مهراد قوام-پدر جعبه اي به خانه آورد و روي تاقچه گذاشت. آن را در بقچه اي گلدار و تميز پيچيده بود. همه بچه ها دورش را گرفتند. چه چيز را به همراه آورده كه چنين لبخند دوسوي لبش را چال انداخته است؟ خوشحال و خندان از اينكه مي داند وضعيت خانه اش تغيير خواهد كرد، چنان پرده از رخ جعبه جادويي برداشت كه گويي ما بچه ها بايد رونما مي داديم و بهمان بخشيده است.
جعبه اي عجيب و غريب با دكمه ها و پيچ هاي كرم رنگ. يك كارت هم كه عكس او رويش بود و ممهور به مهر امنيه بود، در قاب كوچك چوبي گذاشته و آن را بر تن ديوار روي ميخ آويخت.
مادر يك استكان چاي با استكان كمرباريك درون پايه نقره اي جلوي پدر گذاشت تا خستگي از تن به در كند. گفت: پس از اين همه دويدن و بالا و پايين كردن و ديدن دم افسر و آژان توانستم مجوز خريد راديو را بگيرم. از دهنم در رفت: چي چيو؟ همه خنديدند و پدر گفت نام اين جعبه جادويي راديوست. از درونش صداي آدم ها و حتي موسيقي و اينجور چيزها مي آيد. پيچ آن را چرخاند. كمي خش خش گوشمان را پر كرد. با تعجب و ولع خيره اش بوديم. ناگهان صداي آدم از داخلش درآمد. حيرت زده چپ و راست و زير و بم جعبه را وارسي كرديم. چيزي دستگيرمان نشد. يعني يك آدم گنده چطور مي تواند داخل جعبه رفته باشد؟ اصلا از كجا رفته و كجا جا گرفته است؟ يادم نيست آدم داخل جعبه چه مي گفت.
راديو، سكوت و گوش هاي ما
چند روزي گذشت تا توانستم به حرف هاي آقا يا خانم داخل جعبه گوش دهم. بعضي وقت ها هم صداي موسيقي مي آمد. خيلي جالب بود كه صداي تنبك، تار، ويولن و چند ساز ديگر با هم از داخل جعبه بيرون مي آمد و فضاي خانه را به سكوت وگوش كردن دعوت مي كرد. من و خواهرها و برادرها و حتي پدر و مادر هنگام روشن بودن راديو ساكت مي مانديم و گوش مي كرديم. حرف هاي جديدي مي زد كه در كوچه و بازار نمي شنيديم. مردم محل پس از راديو حرف هاي آدم هايش را به هم مي گفتند.
وقتي راديو به طهران آمد، حال و هواي اخبار و ارتباطات شكل ديگري به خود گرفت. در آن موقع بيش از هرچيز روزنامه ها منبع اخبار بودند و گهگاه مردم از بازار و مسجد حرف هايي جديد به كوچه وخانه ها مي آوردند. حرف هاي راديو جديد بود و جذاب. سال 1303 بود. 4 سال از كودتاي رضاخان قلدر مي گذشت. او وزير جنگ شده بود وبا قلدري اقتداري به هم زده بود. دل خوشي از قجرها نداشت. در اين سال نخستين دكل 120 متري موج بلند را در ايران سر هم كردند تا بتوانند امواج راديويي و فركانس هاي سيال در هوا را جذب و از راه سيم به جعبه هاي جادويي روي تاقچه هاي مردم برسانند.
احداث نخستين فرستنده در باغ بي سيم
سالهاي بعد شاه فرنگ رفته و ديكتاتور تصميم به ساخت دكل و فرستنده راديو گرفت و قرار گذاشت اين فرستنده اقدامات دولت را براي مردم قرائت كند و پيام هاي همگاني را نه با جارچي و اعلا ميه بر تن ديوارهاي كهنه شهر كه ازاين طريق به اطلا ع عموم برساند. باغ بي سيم قصر، محل ساخت نخستين فرستنده در نظر گرفته شد. يك سال پيش از راه اندازي و افتتاح اين ساختمان، وزير پست و تلگراف و تلفن راجع به راديو و برنامه هايش اطلا عاتي را از طريق جرايد در اختيار مردم قرار داد.
ساعت 7 بعدازظهر روز چهارم ارديبهشت آئين گشايش دستگاه عمارت مركز فرستنده بي سيم با پرچم هاي سه رنگ ملي و چراغ هاي رنگارنگ تزيين شده بود. سرود عمارت در پرتو فروغ نورافكن ها و چراغ هاي الكتريكي مانند روز، محيط را روشن كرده بود.
چند رشته چراغ به رنگ پرچم ايران در اطراف دكل هاي بي سيم نور افشاني مي كرد. دستگاه هايي كه آماده به كار شده شامل يك فرستنده امواج متوسط به نيروي دو كيلو وات، يك فرستنده امواج كوتاه به نيروي 14 كيلووات، يك مولد برق و ادوات انتقال صوت است.
فرستنده امواج متوسط ويژه شهر طهران و حومه آن است و با هر موجي بين 250 و 350 متر قابل تنظيم و با موج 335/2 متر يا 895 كيلو سيكل كار مي كند.
فرستنده امواج كوتاه براي پخش صدا در كشورهاي دور بوده و با هر موجي بين 14 و 80 متر قابل تنظيم وبا امواج 16/16 متر يا 18 هزار و 500 كيلو سيكل و 19/87 متر يا 15 هزار و 100 كيلو سيكل و 27/75 متر يا 10 هزار و 800 كيلو سيكل و 30/99 متر يا 9 هزار و 680 كيلو سيكل و 36/99 متر يا 8 هزار و 110 كيلو سيكل و 48/74 متر يا 6 هزار و 155 كيلو سيكل كار مي كند.
از فرستنده امواج كوتاه براي تلگراف و تلفن بي سيم نيز استفاده خواهد شد و نيروي آن در كار تلگرافي 32 كيلووات است.
در مدخل مولد برق به اندازه راه انداختن دو فرستنده امواج متوسط و امواج كوتاه قرار دارد. لوازم انتقال صوت شامل دو مجموعه ميكروفن و تقويت كننده بوده و به وسيله آن مي توان دو برنامه مختلف به وسيله دو فرستنده پخش كرد. اين دستگاه ها كه از نظر خصوصيات و ويژگي با آخرين ترقيات و پيشرفت هاي فن بي سيم، مطابقت دارد در ماه هاي بهمن و اسفند 1316 به كارخانه تلفنكن سفارش و در اواخر آذرماه 1318 تحويل و نصب آنها در فروردين 1319 به پايان رسيده است.
ابنيه اي كه براي پايه ريزي و رشد و نمو فرستنده راديو در نظر گرفته اند؛ 2240 متر مربع در ظرف 7 ماه به وسيله شركت هوختيف انجام و با وسايل تهويه و گرم كردن و خنك كردن مركزي تمام شده در اين ابنيه توسعه بعدي منظور شده است.
۵۸ كيلومتر كابل مخصوص دستگاه فرستنده را به نقاط لا زم شهر و مركز، گيرنده بي سيم نجف آباد متصل نمايد و بدين ترتيب انتقال سخنراني ها از آن نقاط امكان پذير است. پس از تحويل شدن دو دستگاه فرستنده، امواج كوتاه ديگر كه از بنگاه، بل استاندارد خريداري و در آتيه نزديكي نصب خواهد شد و 12 دستگاه فرستنده امواج متوسط محلي كه در شهرستان ها برقرار خواهند كرد، سازمان پخش صدا در كشور ايران توسعه خواهد يافت.
آنچه از راديو پخش مي شد
از دروازه شميران و دروازه دولت به بالا چيز قابل توجهي جز بيابان و اندكي باغ در گوشه و كنار ديده نمي شد. جاده شميران از كنار باغ بي سيم قصر مي گذشت كه هنوز خاكي بود. رضاخان دستور داده بود اين باغ را به ساخت فرستنده اختصاص دهند. براي همين از يكي دو سال پيش درخت كاري در محوطه باغ شروع شد. چنارهايي كاشتند و بوته هاي شمشاد و ختمي. ساختماني ساختند مشتمل بر استوديو و چند اتاق براي ضبط برنامه ها تا پس از راه اندازي مشكل برنامه نداشته باشند. ساختمان با حضور مهندسان و كارشناسان خارجي و چند ايراني به اتمام رسيد. البته عمله ها از كارگران ايراني بودند.
خشت هاي ساختمان عمارت كلا ه فرنگي به همين منظور روي هم گذاشته شد و بالا رفت. روز چهارم ارديبهشت رضاخان و امراي لشگري و وزير دربارش تيمورتاش براي افتتاح عمارت كلا ه فرنگي در باغ بي سيم حضور پيدا كردند. در همين سال اتفاقات جالب توجهي روي داد، ولي به خاطر مسايل امنيتي قابل گويش در راديو نبود و جرايد اقدام به درج آن اخبار مي كردند. روز بيست و نهم ارديبهشت همين سال يعني 25 روز پس از افتتاح اولين فرستنده، محمد غفاري (كمال الملك) نقاش شهير ايراني در نيشابور– محل تبعيدش– درگذشت. ولي خبري از عمارت كلا ه فرنگي در اين باره اعلا م نشد. ارباب كيخسرو، نماينده زرتشتيان در مجلس بود كه ترور شد و خبرش پخش نشد. شايد اگر فرخي يزدي، شاعر و روزنامه نگار مبارز يك سال ديرتر توسط پزشك احمدي به قتل مي رسيد، باز چيزي از آن جعبه جادويي نمي شنيديم، ولي معمولا اخبار خارجي به ويژه جنگ هاي بين المللي از طريق عمارت كلا ه فرنگي به گوش مردم مي رسيد.
هنوز عمارت كلا ه فرنگي را برخي مردم جنوب شهر نمي شناختند. آنها كه شميران رفته بودند و دروازه هاي شميران و دولت را به قصد اين جاده ترك كرده بودند، از كنار اين ساختمان مي گذشتند و شده بود ماجرايي براي تبادل اطلا عات كه بگويند؛ حرف هاي آدم هاي داخل جعبه از اينجا صادر مي شود. مي آيند اينجا و برنامه ها را مي سازند و شما در خانه تان آن را مي شنويد.
هر روز اخبار آتش جنگ هاي بين المللي از عمارت كلا ه فرنگي به گوش مردم مي رسيد. آلمان پيش مي تاخت و مردم كه به هم پيمان بودن آلمان ها با ايران در خفا پي برده بودند، دچار هراس و هيجان بيشتري مي شدند. پس ازمدتي دستگاه هاي مدرن وارد طهران شد. وصل و نصب دستگاه هاي جديد در عمارت كلا ه فرنگي ميسر نبود. از اين رو ساختماني در ضلع جنوبي آن ساختند و تشكيلا ت جديد ضبط برنامه ها را به آن ساختمان منتقل كردند. عمارت كلا ه فرنگي چند ماه جايگاه نخستين فرستنده راديويي بود و پس از آن چند سال متروك و بلا استفاده ماند.
بازديد از موزه زير تيغ دستور
پس از پيروزي انقلا ب اسلا مي اين ساختمان بنا به پيشينه اش در اختيار صداوسيما قرار گرفت. پيش از آن به خاطر ارسال امواج بلند و پيغام هاي تلگرافي، عمارت كلا ه فرنگي متعلق به وزارت پست و تلگراف و تلفن بود. از اين رو در سال 1318 ابزار و ادوات راديويي را در آن نصب كردند و سال بعد به همين مناسبت افتتاحش كردند، ولي چند ماه نگذشته بود كه دوباره به همان كارايي سابقش براي اداره تلگرافخانه مورد استفاده قرار گرفت.
اكنون مالكيت كلا ه فرنگي به وزارت پست وتلگراف و تلفن برگردانده شده و مسوولا ن روابط عمومي قرار است آن را به موزه اي تبديل كنند تا مردم بتوانند نخستين تلگراف ها را در آن به تماشا بايستند.
خواستيم از موزه در حال ساخت گزارشي تهيه كنيم كه كارمندان روابط عمومي در نبود رئيس مربوطه، دكتر زارعيان اجازه ديدار با كلا ه فرنگي را ندادند. آنان معترف بودند زير تيغ دستور تمام امورشان را اجرا مي كنند و بدون دستور كتبي وي، ما هرگز نخواهيم توانست به اين ساختمان نزديك شويم. لابد اگر نزديك كلا ه فرنگي مي رفتيم اتفاق بدي روي مي داد!
|