سيداحمد نادمي
شعرهايي كه در زير مي آيد، از چند نظر اهميت دارد: يكي آن كه براي اولين بار «تدكوسر» برنده جايزه پوليتزر ۲۰۰۵ را به خواننده فارسي زبان معرفي مي كند و اما مهم تر دقت در اسلوب اين شاعر جهاني است كه مي تواند مايه عبرت شاعران پيشروي ما باشد، چراكه پس از خواندن اين شعرها و مروري بر اشارات آمده در انتهاي متن، تعهد او را در بياني قابل فهم و تخيل با ذوق سليم (اصطلاح بومي خود مان ) در مي يابيم.
* خواننده محبوب من (۴)
پيش از هر چيز، مي خواهم زني باشد زيبا
و در متروك ترين لحظه يك بعدازظهر
شعرم را به دقت گز كند،
موهايش روي گردن
هنوز خيس است از شستن.
بايد باراني بر تن ش باشد
يك باراني كهنه و چركين
چون پول ندارد بدهد خشكشويي،
عينكش را برمِي دارد،
و آن جا، در كتاب فروشي،
كتاب شعرم را ورق مي زند
بعد
آن را مي گذارد سرجايش در قفسه
با خودش مي گويد:
«با اين پول، مي توانم بدهم باراني ام را بشويند»
و چنين مي كند.
دكمه دان
اين يك مغزي ست
نمونه برداشته شده از ته «درياي رفو»،
استوانه اي صدف بندي شده
كه سال ها پيش
غرق شد در ژرفاژرف پيراهن ها-
دكمه هاي مرواريدي، دكمه هاي آبي-
و كنار هم آرام گرفتند
زير امواج سختكوشي،
اقيانوسي كه بر آن
نسل هايي از زنان
زير بادبان هايي از پرده هاي كتاني پيش رفتند،
و پهلو به پهلوي هم نشستند
بر عرشه هايي كه گاهي
نمك سود مي شد از اشك،
و رفوهايي كردند مختصر
اما مهم.
در درمانگاه بيماران سرطاني
براي رفتن به آزمايشگاه
مي برندش _ زن را _ به سوي دري گشوده
دو زن جوان كه به گمانم خواهرانش باشند.
هر يكي خم شده زير وزن يك بازو
و گام برمي دارند راست، با باري از شهامت.
در مسافتي، انگار، بسيار دور
پرستاري در را باز نگاه داشته،
لبخندش ترغيب مي كند،
چه شكيباست در جامه موج موج سپيد و كرباسي اش.
از زير كلاه كشباف مضحكش، بيمار
خيره شده به پاهايش
كه نامطمئن، به جلو كشيده مي شوند
و نوبت به نوبت وزن او را تاب مي آورند.
نه بي قراري، نه تنگ حوصلگي، نه هيچ خشمي
به چشم نمي آيد.
بركت
پيمانه پاك اين لحظه را سرشار كرده است.
و تمام مجله هاي ناآرام
آرامند.
ملخ ها
امسال، درست، قد ته مدادي هستند
كه پدربزرگم با آن
روزهاي سپري شده پس از باران را
شماره مي كرد.
و، دقيق، به رنگ خاكند، رنگ جاده هايي
كه از ميان كشتگاه هاي مرده دهه سي مي گذشتند
بگذري اگر از كوره راه هايي كه مي گذرند
از انبار خالي غله، سيلوي خالي،
مي شنوي كه با استهزاء وصله مي زنند
مي شنوي افتادن علف را
انگار كه قطره هاي باران بيفتند.
يك تولدت مبارك
همين عصر، نشستم كنار پنجره اي گشوده
و خواندم و خواندم تا روشنايي فرو مرد و كتاب
پاره اي شد از تاريكي.
مي شد چراغي بيفروزم
اما خواستم نشسته بر زين اين روز، به شب فرو شوم.
بنشينم تنها و
رام كنم برگ ناخوانا را
با شبح پريده رنگ و خاكستري دستم.
يك شعر زاد روز
همين سپيده اي كه دميد
در سايه سار سياه درختان
خورشيد مي ايستد، سرش سنگين و سرخ،
در انتظار او كه بيايد
سطلي داشته باشد
براي برداشتن نور سفيد كف آلود
و آن گاه درازناي روز چراگاه.
من نيز روياهايم را مي چرم
هر لحظه سبزم سوري ست، جشني،
تا آن دم كه تاريكي بانگ بردارد
و با ديگران
وارد شب شوم.
با جنباندن زنگوله كوچك اسمم.
پس از سال ها
از دور، تو را ديدم امروز
دور مي شدي و
سطح تابناك يك كوه يخ
بي صدا مي سريد در دريا.
بلوطي كهن در كامبرلندز (cumberlands)
كه بضاعتش مشتي برگ بود
بر خاك افتاد
و پيرزني
كه دانه مي پاشيد براي مرغ هاش،
لحظه اي سر بلند كرد.
در سوي ديگر كهكشان
ستاره اي
سي و پنج بار درشت تر از خورشيد ما
به انفجاري ناپديد شد
و از آن،نقطه اي سبز و ناچيز
بر مردمك چشم ستاره شناس باقي ماند
و او بر كنگره بي دفاع دل من ايستاد،
كسي نبود براي گفت.
***
اشارات
۱ _ Delights and shadows اين كتاب را انتشارات «كوپركنيون پرس» منتشر كرده است. بر جلد اين كتاب آمده است: «بيش از سي سال است كه«تد كوسر» شعرهايي مي نويسد كه در آنها، اشياء ناهمگون را براي بيان يگانگي و يكساني به كار مي گيرد. در طي مشغوليت طولاني مدت و متمايز گونه هاي مختلف نوشتن، شعرهاي او قابليت وضوح و آسانِ يابي را يافته است. او شعر را به طراوت و خودانگيختگي يك نقاشي آبرنگ مي سازد: يك ژيروسكوپ متوازن در دستهاي يك كودك، يك دكمه دان كه نسل هايي از زنان را فراخواني مي كند، پرنده اي كه از بيرون پنجره، سرگرم پاييدن است؛ هر يك درونه چشمگير جهاني ديگر گونه را آشكار مي سازد.»
رقباي اصلي «سرخوشي ها و سايه ها» كتابهاي «باغ ميوه» سروده خانم پگين كلي و «ضيافت جستجو: مجموعه شعرها» سروده شاعر تازه در گذشته، ويليام متيوز بودند.
۲ _ Ted Kooser _ تدكوسر، ملك الشعراي جديد (سال ۲۰۰۵) ايالات متحده است. او از سپتامبر گذشته اين سمت را پذيرفته است. كوسر، جايگزين لوئيز گلوك شد كه او نيز اين جايگاه را از بيلي كالينز گرفته بود. شعرهاي كوسر، همچون شعرهاي بيلي كالينز (كه گويا منتخبي از اشعار او به زودي در دسترس خواننده فارسي زبان از سوي انتشارات مرواريد قرار مي گيرد) در ايجاد رابطه با خواننده بسيار موفق است. هر چند تأكيد كوسر بيشتر بر تخيل است در حالي كه كالينز به روايت اهميت بيشتري مي دهد.
خود كالينز، كوسر را با والاس استيونز _ شاعر نامدار آمريكا _ مقايسه مي كند.كوسر سيزدهمين ملك الشعراي آمريكا اولين شاعر ايالت نبراسكاست (ايالتي با دشتهاي وسيع) كه به مقام ملك الشعرايي رسيده است.اين جغرافيا، سهم بزرگي در كارهاي كوسر دارد. البته به گفته بيلينگتن؛ شعرهاي كوسر به فراسوي قلمروي بومي اش مي رسد و بن مايه ها و مضامين جهاني را به طرزي قابل دسترس ارائه مي كند.تدكوسر در ۱۹۳۹ در «ايمز» ايالت يووآ به دنيا آمده است. در ۱۹۶۲ از دانشگاه ايالتي يووآ فارغ التحصيل شد و در ،۱۹۶۸ درجه استادي هنر را از دانشگاه نبراسكا دريافت كرد.
او تاكنون ۱۰ كتاب منتشر كرده است كه از ميان آنها مي توان به پياده روي هاي صبح زمستاني، مركز آب و هوا، يك جهان در يك زمان، نشانه هاي قطعي و صد كارت پستال براي جيم هريسن (كه آخري جايزه كتاب شعر نبراسكا را از آن خود كرده است) اشاره كرد.
اليزابت لند در مقاله اي كه در كريسشن ساينس مانيتور درباره كوسر و شعرهايش نوشته نقل قولهايي از او آورده است كه براي شناخت بيشتر او، نمونه هايي را در اينجا مي آورم:
- «من نوعي از شعر را بسيار دوست دارم كه نگاهش به جهان است و طراحي ها، زيبايي و مفهومش را به شيوه اي نو نشان مي دهد. چيزي شبيه كاليدوسكوپ (لوله اشكال نما)، با اين تفاوت كه من تراشه هاي شيشه اي را رنگ نمي كنم، فقط، واژه ها را به مثابه آيينه به كار مي گيرم؛ الگوهايي آيينه اي كه اشياء معمولي را جذاب مي سازد.
- اگر به همين جهان معمولي توجه كنيد انواع چيزهاي شگفت انگيز را در آن مي يابيد، اما اغلب ما يك روز را مي گذرانيم بي آن كه توجهمان معطوف چيزي شود.
- سانتي مانتاليسم يك واژه ذهني كامل است. اگر من خطر را بپذيرم، با شعري بي جان از نفس مي افتم. من مجبورم كه روي لبه تيغ حركت كنم.
۳ _ Politzer، (كه تلفظ صحيح آن پوليتسر [ Pullit,sir] است) مهمترين جايزه اي است كه به ژورناليسم تعلق مي گيرد. اين جايزه را جوزف پوليتسر، روزنامه نگار آمريكايي _ مجار، در اواخر قرن نوزدهم بنا نهاد. اولين جايزه در چهارم جون ۱۹۱۷ اعطا شد.
تا سال ،۱۹۲۲ جايزه مستقلي براي كتاب شعر در نظر گرفته نشده بود (البته در سالهاي ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ از كتابهاي شعر تقدير شد). در اين سال، اولين جايزه شعر پوليتسر به مجموعه اشعار الوين آرلينگتن رابنيسن تعلق گرفت. از آشناترين شاعراني كه پوليتسر شعر را دريافت كرده اند مي توان از ادنا سنت وينست ميلي، رابرت فراست، وي.ايچ.اودن، كارل سندبرگ، والاس استيونس، ويليام كارلوس ويليافر، جان اشبري، سيلويا پلات ولوئيز گلوگ نام برد. مبلغ ده هزار دلار براي اين جايزه در نظر گرفته شده است.
۴ _ نام اصلي اين شعر،« برگزيدن يك خواننده »(Selecting a Reader) است. اين شعر در مجموعه «نشانه هاي قطعي»كوسر قرار دارد. دليل من براي آوردن اين شعر، (كه ربطي به كتاب«سرخوشي ها و سايه ها »ندارد) اين است كه تدكوسر را پيش از ملك الشعرايي و تصاحب پوليتسر، با اين شعر شناخته ام.