كاري كه كرد تفرقه با ما تبر نكرد
«همه دستگاه ها و مسئولان بايد مراقب رفتارها
و موضع گيري هاي خود باشند»
مقام معظم رهبري
انقلاب ايران كه پس از بيست وپنج سال تلاش اكنون در نقطه اي از عقلانيت ايستاده است در نشيب وفرازهاي بسياري در جدال عقلانيت و افراطي گري لحظه هاي بسياري را به تماشا نشسته است و به اين ترتيب فراز و نشيب جدال عقلانيت جامعه و دولت اسلامي كه متأثر از همان عقل متدين حاكم بر جامعه است با افراطي گري و تندروي جناح هاي چپ و راست خود از موضوعات قابل مطالعه و بررسي در تاريخ جريانات فكري و سياسي در انقلاب اسلامي ايران شده است.
در تاريخ ربع قرني انقلاب ايران چندين جريان افراطي گرا و تندرو را مي بينيم. از شاخص ترين اين جريان هاي افراطي جريان هاي فرقان و منافقين در ابتداي انقلاب هستند كه تشابهات ايدئولوژيك هم داشتند و فرجامي جز خسران دنيوي و اخروي براي خود نخواستند.
جريان ديگر افراطي، مدعيان ساختارشكني و مبلغين سكولاريسم هستند كه در دهه ۷۰ به صورت حلقه هاي روشنفكري ودانشگاهي شكل يافتند وپس از دوم خرداد در ابتدا با نگاه اصلاح ، توسعه و مشاركت درحوزه عمومي و عقلانيت نمودار شدند اما با افراطي گري و تندروي و هتك حرمت و كژ فهمي در مبادي عقلاني حكومت اسلامي و عدم توجه به بسترهاي ديني جامعه علي رغم يكه تازي هايي در چند سال بحرانها ساختند و مي پنداشتند جامعه را به سوي دوقطب حاكميت دين بر اجتماع و سكولاريسم سوق دهند و حتي اركان حكومت را نيز دوقطبي كنند و در مقابل هم قرار دهند و اين گروه كه در مجلس ششم هم نفوذ كرده بودند نهايتاً وقتي سال ۸۲ در پايان عمر مجلس در خانه ملت به تحصن نشستند نيز كوچكترين تكاني را به حوزه عمومي جامعه وارد نساخته و بي اعتباري و كمي اهميت افكار و عملشان در جامعه آشكار شد و نهايتاً اين فرجام نيز به از دست دادن حيثيت هاي اجتماعي بعضي از نيروهاي خوب انقلاب انجاميد.
متأسفانه در آستانه مهمترين رويداد سياسي ايران؛ يعني انتخابات رياست جمهوري باز شاهد انواعي از افراطي گري ها و جريان هاي تندرو شده ايم. تاريخ به ما مي آموزد سقيفه بني ساعده اوج افراطي گري و بي معياري و خارج شدن از اعتدال و عقلانيتي بود كه پيامبر(ص) و علي(ع) منادي و مروج آن بودند. اين حادثه بزرگترين صدمات را به تداوم راه حق پيامبر اسلام(ص) وارد آورد زيرا مفسدين بني اميه، بني مروان و بني عباس را بر مسند پيامبر(ص) و علي(ع) نشاند و همين عبرتي است كه از افراطي گري و تندروي بي پروا به شدت بپرهيزيم. افراطي گري فقط در لباس و شعار سكولاريسم و مخالفت با حاكميت دين بروز نمي كند، بلكه به همان نسبت مدعيان ناصادق حفظ ارزش ها ي اصولي با غيراصولي ترين روش ها در جهت تخريب ارزشها نيز مي توانند افراطي گري و عدم اعتدال را ظهور و بروز دهند و نمونه آن هتك حرمت بزرگان و فرزندان ارشد انقلاب با تمسك غيرصادقانه به شعارهاي مقدس است. اين بزرگان همان نسل اول انقلابند كه ثابت نموده اند جز ايراني مسلمان و خردورز و مسئول آرزويي ندارند و بي ترديد تداوم اين حريم شكني ها حتي اگر به بهانه حمايت از ارزشها باشد مي تواند جامعه را به قهقر اي عدم عقلانيت و اعتدال پيش برد. امروز ستيزندگان با عقلانيت مي توانند با همين بهانه ها تيشه به ريشه جامعه اسلامي بزنند.
اين افراطي گري با توسل به شعارهاي ارزش گرايانه مي تواند به همان سمتي سوق پيدا كند كه تفريط راديكال بعضي از دانشجوياني كه رئيس جمهوري فعلي را كه روزي اسوه اي براي آنها بود در مراسم دانشگاهي استهزاء و هتك حرمت كردند.
برخي از اين تندروها براي توجيه افراط هاي غيرعقلاني تأكيد بر عقلانيت را
مغاير انقلابي گري جلوه مي دهند و حتي حماسه سازي و تهور آفريني در طول هشت سال دفاع مقدس را مغاير عقلانيت و به اصطلاح خود ناشي از عشق مي دانند. اما اينان يا نمي دانند و يا تجاهل مي كنند كه حماسه سازي ها و تهورهاي دوران دفاع مقدس وقتي به نتيجه رسيد كه فرماندهان و طراحان با تكيه بر عقلانيت اصول هنر جنگ و تاكتيك و استراتژي ها را بكار گرفتند.عقلانيت ناظر به عقل معاش انديش و مآل انديش است و هر حماسه اي اگر از عقل معاش انديش فارغ باشد به هيچ وجه از عقل مآل انديش جدا نيست و اين يكي جزء لاينفك عقلانيت نيز است.
افراطي گري يعني، اقتدار طلبي. اقتدار طلبي يعني قبض حوزه عمومي جامعه و يعني دور كردن عقلانيت از دولت و سياست و اينها يعني نبودن، نخواستن، نشدن و اينكه افراطي گري براي هر درختي هر چند تنومند مانند موريانه است، كه بيشه ها را از ريشه مي كاود و شايد راز اينكه هيچ جريان راديكالي به فرجامي خوش نمي رسد از اين حيث است كه:
«چون موريانه بيشه ما را ز ريشه خورد
كاري كه كرد تفرقه با ما تبر نكرد.»
|