سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

نگاهي نقادانه به شعارها و برنامه هاي انتخاباتي
شترسواري در قطاري به مقصد ايران ۱۳۸۸
002034.jpg
حنا يحيي پور
كانديداهاي نهمين انتخابات رياست جمهوري در برنامه هاي تبليغاتي خود شعارها و برنامه هاي مختلف و متفاوتي را مطرح مي كنند. اين شعارها و برنامه ها از يك سو نشان دهنده ميزان و عمق شناخت كانديداها از جامعه و مردم و علائق، نيازها و نگرش هاي اجتماعي است و از سوي ديگر افكار، انديشه ها و نيز توانايي هاي كانديداها را براي حل مشكلات عديده اجتماعي آشكار مي كند.
در اين گزارش با نگاهي انتقادي برخي از برنامه ها و شعارهاي تبليغاتي كانديداها مرور شده است.

* وقتي كتاب دستم بود و يك آقا گوشم را بريد!
«هن وهن كنان از نمايشگاه كتاب زده بودم بيرون. شانه هايم داشت از زور سنگيني دو بسته  كتابي كه خريده بودم مي افتاد. مقنعه ام روي سرم كج شده بود و جلوي در جنوب غربي پابه پا مي كردم كه ماشين بگيرم. اما مگر مي شد؟ بايد براي يك مسير ۲۵۰۰ توماني حداقل ۶۰۰۰ تومان مي دادم تا مي توانستم خودم را روي صندلي هاي خالي عقب ماشين ولو كنم و از اين درد شانه، خلاص شوم.
لحظه اي كه بالاخره خودم را راضي كردم تا بادادن كرايه اي بيشتر از دو برابر به آقاي راننده اي كه به جز صداي خودش هيچ صداي ديگري را نمي شنيد سوار ماشين بشوم، واقعا احساس مي كردم اين آقاي راننده كسي به سن و سال پدرم است كه دارد جلوي چشم هاي خودم گوشم را مي برد. اين كه گوشم را بريده بودند بيشتر از اين عصباني ام مي كرد كه فقط ۱۰۰۰ تومان ته كيفم پول داشتم!»
* وقتي از هرم آقاي مازلو بالا نمي رويم!
ابراهام مازلو- روانشناس انسان گرا _ نيازهاي بشري را در يك هرم ترسيم كرده است.
براساس هرم مازلو نيازهاي اقتصادي مثل خوراك، پوشاك، مسكن و نيازهاي جنسي از اولين نيازهايي هستند كه هر انساني بايد برآورده اش كند. اين نيازهاي اوليه كف هرم مازلو هستند. مدت ها به اين فكر مي كردم كه آيا اولين بودن اين نيازها دلايل مهم تر بودنشان هم هست؟ بقيه هرم مازلو را نياز به ايمني، عشق و تعلق، احترام، فهميدن، زيبايي شناختي و در نهايت نياز به خوديابي و خودشكوفايي پر كرده است درواقع از نگاه مازلو انساني كه بتواند به خودشكوفايي دست پيدا كند سقف نيازهاي انساني اش را پر كرده است. حالا سئوال اينجاست كه آيا براي رسيدن به سقف هرم مازلو بايد پله ها پاييني را به كمال طي كرده باشيم؟ يعني آدمي كه از برآورده كردن نيازهاي اوليه اش در اين هرم عاجز شده است محكوم به خالي ماندن حفره نيازهاي برتر انساني اش مي شود؟ و آن ضرب المثل معروف كه مي گويد: «آدم گرسنه دين و ايمان ندارد!» كليشه پوسيده اي نيست كه در گذر انديشه هاي ماركسيستي توي ذهن ما به باوري حقيقي تبديل شده است؟
راستي اگر قرار شود كه همه آدم هاي گرسنه دنيا براي سير كردن شكمشان از مرتبه انساني شان دست بكشند بازيچه هاي بهتري براي از ما بهتران نيستند؟ آيا انساني كه براي هميشه در مرحله شيرخوارگي باقي بماند فنا پذيرتر از انساني نيست كه بخواهد زودتر به يك بلوغ چند بعدي اجتماعي، فرهنگي و سياسي برسد؟
اين طوري هاست كه فكر مي كنم شايد اين هرمي كه آقاي مازلو ترسيم كرده است در واقع يك هرم نباشد. به نظر مي رسد اين پنج نياز به مثابه پنج ريل موازي كنار هم هستند كه پوسيدگي هر كدامشان حركت قطار انساني را با مشكل مواجه مي كند. راستي براي قطاري كه دارد به مقصد ايران سال ۱۳۸۸ به راه مي افتد پوسيدگي كدام يك از اين ريل ها خطرناك تر است؟ آيا هدف ما رسيدن به ايراني است كه در آن همه آن قدر خوشبخت  و سير باشند كه به فكر بريدن گوش  كسي نيفتند يا ايراني كه آدم هايش آن قدر به خودشان احترام بگذارند كه اگر چه كاملا خوشبخت نيستند و شكمشان قار و قور مي كند چاقويشان را براي بريدن گوش كسي تيز نكنند. آيا مشكلات اقتصادي، و سياسي ماست كه مي تواند ما را به جامعه اي تبديل كند كه به مثابه شهروندان شهر... به كوري دچار شويم يا آن قدر به خودمان احترام نمي گذاريم تا كور شويم و خود به خود چشم هايمان به جز نيازهاي اوليه مان چيز ديگري را نبينند؟ در اين مدت هيچ شده كه برنامه هاي نامزدهاي رياست جمهوري نهمين دوره انتخابات را به اين قصد نگاه كرده باشيم تا ببينيم احترام به هويت انساني ما فراتر از نيازهاي اوليه مان چه حجمي از برنامه هايشان را اشغال كرده است؟
* شترسواري دولا دولا هم مي شود!
«ما انصافا شترسوار نيستيم!» تيتر شعار تبليغاتي يكي از كانديداهاي همين دوره است. توضيح اين شعار تبليغاتي مي خواهد بر اين نكته تاكيد كند كه من به عنوان رئيس جمهور محبوب آينده چهره واقعي ملتي را كه امروز به عنوان شتر سوار در دنيا به چشم مي آيد به «خارجي ها» نشان خواهم داد.
ما «تخت جمشيد» ، «جاده چالوس» و «نقش جهان» را داريم در حالي كه خارجي ها هنوز فكر مي كنند وسيله نقليه رسمي در كشور ما شتر است!
آيا رسيدن به موقعيتي احترام برانگيز در چشم جهانيان بدون عبور از پل احترام خودمان به خودمان امكان پذير است؟
در يك تحليل گفتماني از اين شعار تبليغاتي به دو گذاره ساده مي رسيم.
الف) ما باور داريم كه جهانيان فكر مي كنند ما شتر سواريم.
ب) «تخت جمشيد» و «جاده چالوس» مي توانند براي ما احترامي جهاني به ارمغان بياورند.
اگر چه ما مي پذيريم كه يك كشور درحال توسعه هستيم و جايگاه جهاني مان مي تواند بسيار بهتر از اين كه هست باشد آيا مجازيم براي رسيدن به توسعه اي كه مدنظرمان است از عزت نفسمان مايه بگذاريم؟! معني اين عزت نفس شايد در اين حكايتي كه از صفحه ۲۰ كتاب «مشكل هويت ايرانيان امروز» از دكتر فرهنگ رجايي نقل مي كنم دقيق تر و صريح تر مشخص شود!
«فردي براي ديدار از دوستش به منزل وي مراجعه نمود پس از آن كه زنگ در را به صدا درآورد به وي اعلام شد كه حضرت والا در باغ تشريف دارند. از آنجا كه با موقعيت خانه دوست آشنايي داشت به سمت باغ روان شد و آنچه را ملاحظه نمود به نظرش جالب  آمد. حضرت والا برگليمي زيبا و به طور كاملا رسمي نشسته بود.
پس از اداي احترام از دوست خود پرسيد كه آيا كسي در« حضورشان »بوده است؟
وقتي پاسخ منفي شنيد پرسيد آيا كسي تازه از «حضورشان »مرخص شده است كه باز هم پاسخ منفي شنيد. با كنجكاوي ادامه داد كه آيا حضرت والا خود را براي حضوردر مجلس خاصي آماده مي كند كه مجددا پاسخ منفي بود. گويي به كشف بزرگي رسيده است.پرسيد شايد حضرت والا به تمرين يوگا مشغولند. كه مجددا پاسخ منفي بود. ديگر طاقت را از دست داده با عتاب و تا حدي بازخواست كننده پرسيد پس به چه دليل است كه حضرت والا اينچنين رسمي و محترمانه نشسته است؟ ميزبان در كمال خونسردي و با صدايي كاملا آوانه چشم  بر دوست دوخت و پاسخ داد:« مادر حضور خودمان هستيم! »
* ميليون ها جوان بي پول راي مي دهند!
ميليون ها جوان بيكار كه بي پولي شان هم خودشان را پريشان كرده و هم روي گرده پدر و مادرشان فشار مي آورد از طريق اين مستمري كه هم خودشان مي گيرند و هم پدر و مادرشان، فرصت پيدا مي كنند تا آموزش ببينند و تجربه و مهارت لازم را براي شغل و كار و كاسبي پيدا كنند... اين ميليو نها جوان بزرگ ترين ثروت مملكت هستند به شرطي كه تحت فشار نيازهاي اوليه پريشان و عصبي نشوند و ناميد و افسرده رها نشوند...!
اينها تحليل هاي اجتماعي- اقتصادي يكي از نامزدهاي انتخاباتي در يك مصاحبه است.
خبر دادن مستمري ۵۰ هزار تومان به همه ايراني ها مثل توپ بين مردم صدا كرد. استعداد صداكردن مثل توپ عملا در خبري مي تواند وجود داشته باشد كه يكي از عناصر مهم خبري را مثل «فراگيري» در خود داشته باشد. بحث «پول و بي پولي» از آن دسته بحث ها ست كه به جهت فراگير بودن جذاب است. اما آيا هيچ به اين فكر كرده ايم كه چرا اين پيشنهاد چندان باز خورد مثبتي درپي نداشت؟! تحليل و دفاع از اين مستمري ۵۰ هزار توماني چندان تحليل بي پايه و پرتي نبود. و در اين كه ما به يك پشتوانه مالي براي رسيدن به يك بيمه همه جانبه نيازمنديم ترديدي نيست اما شايد جواب اين باز خورد منفي را در جواب سئوالي ديگري بشود تحليل كرد. آيا در ۲ خرداد سال ۱۳۷۶ ملت ايران به وعده  هاي اقتصادي خاتمي راي داد؟ راستي آن آراء بيست  ميليوني كه كنايه بسيار زيبايي به تركيب ارتش بيست ميليوني كه روزي امام (قدس سره) از ملت ايران به آن عنوان ياد مي كرد با اميد به كدام وعده ها و برنامه هاي سيدمحمد خاتمي بود؟! در آن سال ها «رسيدن به جامعه اي مدني» با شعار ايران براي همه ايرانيان تنها مي توانست بخش روشنفكر يا فرهيخته را قلقلك بدهد؟ اما آرايي كه به صندوق ريخته شد آرا مردمي از همه اقشار بود. در واقع مردم با وجود اين كه در تورم، مشكلات اقتصادي و تنگناهاي سياسي سختي به سر مي بردند به وعده هاي فكري، اجتماعي و فرهنگي كسي راي دادند كه سبقه فرهنگي اش بر سبقه سياسي اش مي چربيد. البته نبايد فراموش كردكه مردم حتما انتظار داشتند كه زير چتري جامعه اي مدني و با تحقق شعار «زنده باد مخالف من» فضايي فراهم شود كه كم كم آن مشكلات اوليه هم سامان بيابد.
«زنده باد من» پيش شرط، شعار «زنده باد مخالف من» است! اين روزها چندان عجيب نيست كه نامزدهايي با نگاهي متفاوت از خاتمي براي عرضه كردن ديدگاه هايشان به مردم از عنوان «جمعي از حاميان خاتمي در سال ۸۰» استفاده كنند.
چرا كه اين عنوان مي تواند اميدهايي فراتر از اميدهايي ساده انگارانه اقتصادي را بدون پشتوانه اي فرهنگي در دل مردم زنده كند!
* شبيه به هم شعار مي دهيم، پس هستيم!
سرفصل برنامه هاي اعلام شده يكي از نامزدهاي انتخاباتي اين است! «اجتناب دولت از دخالت در حريم خصوصي افراد!» اين جمله از ميان نه وعده ديگري كه در برنامه هاي اين نامزد انتخاباتي وجود داشت به مساله «احترام به انسان به مثابه يك انسان» و نه تنها يك شهروند نزديك تر بود. خوب ايده اجتناب دولت از دخالت در حريم خصوصي افراد مقابل ايده دولتي كه بخواهد هم به خودش، هم به مردمش و هم به مخالفش احترام بگذارد ايده شاهكاري است! بين احترام به فرد تا دخالت نكردن در حوزه شخصي او تفاوت بسياري است. در واقع احترام اعم از دخالت نكردن است. در حالي كه در اين برنامه هدف «رسيدن به جامعه مدني» كه در آن احترام به فرد از اركان جامعه به شمار مي رود به شعار «حمايت از جامعه مدني» تقليل يافته است.
«كار براي سربلندي ايران» ، «مي سازمت وطن» ، «زندگي خوب، برازنده ايراني» و... شعارهاي ديگري از اين دست شعارهايي شبيه به هم هستند كه همه پله اول هرم مازلو را نشانه گرفته اند. آيا پس از تجربه اي هشت ساله براي رسيدن به ساختاري اصلاح شده قطاري كه به مقصد ايران ۱۳۸۸ به راه افتاده است خودش را از مسافراني كه به فكر بريدن گوش همديگر هستند تطهير خواهد كرد؟!

ديدگاه
غفلت از كدام نيازها

مسعود تويسركاني
در گرماگرم تبليغات انتخاباتي و تحركات سياسي گروههاي مختلف، همه از مردم، خواسته ها و مطالبات آنها سخن مي گويند و سعي دارند، با انگشت گذاشتن بر مهمترين و فراگيرترين نيازها به زعم خود منافع گروههاي بيشتري از مردم را نمايندگي كنند، اما به راستي مهمترين نياز چيست و مردم از كدام كمي  وكاستي ها بيشترين رنج و مشقت را متحمل مي شوند. نياز را احساس كمبود يا فاصله و شكاف بين آنچه داريم و آنچه مي خواهيم تعريف كرده اند. براساس اين تعريف، بسياري، ملموس ترين و آشكارترين نيازهاي مردم را در حوزه اقتصاد جستجو مي كنند و با استناد به گزارش هاي مردم، گراني، تورم، بيكاري و فقر را مهمترين مشكلات و نيازهاي مردم و جامعه مي دانند و سپس براي حل اين مشكلات نسخه مي پيچند و قول و وعده مي دهند. گفت وگوها، سخنان و بيانيه هاي كانديداهاي انتخابات رياست جمهوري و احزاب و گروههاي طرفدار آنها مملو از چنين سخنان و وعده هايي است.
اگر چه نمي توان منكر مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم شد اما چرا سياستمداران و برنامه ريزان در اين سطح از نيازها متوقف مي شوند و به عمق نمي روند. چرا مي خواهند مردم و خواسته ها و مطالبات آنها را در اين سطح محدود كنند. يك پاسخ مي تواند اين باشد كه چنين نيازهايي اولين و مهمترين نيازها هستند كه بدون آنها زندگي قوام و دوام نمي گيرد، پاسخ ديگر به ميزان درك و شناخت گروههاي اجتماعي و سياسي و سياستمداران از مشكلات جامعه بر مي گردد و همچنين مي توان گفت برنامه ريزان و سياستمداران مايلند مردم بر نيازهايي تاكيد كنند كه امكان و توان برنامه ريزي براي حل يا تخفيف آنها را دارند.
عمده شدن نيازهاي مادي و اوليه همچنين نشانه اي از توسعه نيافتگي است. جامعه اي كه در مرحله اقتصاد كميابي بسر مي برد، براي سير كردن شكم و پناه گرفتن در سقفي تن به هر چيز مي دهد، در چنين شرايطي افراد اسير نيازهاي اوليه اند و به قيمت تامين و بدست آوردن اين نيازها ساير نيازهاي خود را پس مي زنند و به تعبيري منزلت و شخصيت خود را فراموش مي كنند.اما تاكيد سياستمداران بر اين قبيل نيازها، كه قاعدتا بايد افق هاي بلندتر را ببينند، از ديدگاهي مي تواند نشان دهنده جهت دهي به مطالبات مردم و محدود كردن آنها در دايره اي خاص باشد تا بهتر بتوان آنها را مديريت كرد.
از اين ديدگاه عمده كردن مسائل و نيازهاي مادي با هدف چشم بستن يا پنهان كردن ساير نيازهاي فرهنگي، اجتماعي چون احترام، آزادي، منزلت و خودشكوفايي صورت مي گيرد. اما آيا مي توان و بايد نيازهاي عميق فرهنگي و اجتماعي را به پاي نيازهاي ملموس مادي قرباني كرد؟ اين سئوالي است كه كانديداهاي رياست جمهوري بايد به آن پاسخ دهند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   علم  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |