سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۲۲
گذري در بازار زندگي براي خريد تجربه
004869.jpg
عكس:گلناز بهشتي
سوسن لاريجاني
با مردان آزموده و صاحب تجربه همنشين باش، چراكه اينان متاع تجربه را به گرانبهاترين بها كه فدا كردن عمر است، تهيه كرده اند و با ارزان ترين قيمت به تو مي دهند.
نهج البلاغه
اين كلام آنقدر در خود محتوا دارد كه هربار كه خوانده مي شود، معنايي نو را مي توان از آن خواند. انسان هاي صاحب تجربه يعني زنان و مرداني كه سني از آنها گذشته و بارها و بارها در ميان جريان مشكلات زندگي دست و پا زده اند و تجربه اي يا در موفقيت يا شكست به دست آورده اند، از هر كوچه و خيابان كه عبور مي كنيم، با يكي، دو نفر از آنان مواجه مي شويم؛ سالمنداني با چهره و ظاهري متفاوت. در نگاه عده اي از آنان آرامش را مي خواني و در چهره تعدادي ديگر غم را مي بيني. اگر بتوانيم به آنها نزديك شويم و پاي كلامشان بنشينيم، خيلي زود سفره دلشان را بر فرش اعتماد به خود باز كرده مي بينيم. آنها شروع مي كنند به گفتن.
كلامشان را مي توان از ابعاد بسيار مورد مطالعه قرار داد و راجع به آن فكر كرد كه آنها در ختم كلام چه مي خواهند.
يكم: تكريم و حرمت
آنان متعلق به يك يا دو نسل قبل از ما هستند، با فرهنگي متفاوت رشد كرده اند، اصولا در دورانشان به ياد ندارند مخالف حرف پدران و مادران خود رفتار كرده باشند، پس امروز دوست دارند همانگونه نگاه شوند، اما امروز فاصله بين دوست داشتن آنها با ايفاي نقش فرزندان و نواده هايشان كمي زياد شده است. تكريم امروز معناي خود را به نگهداري سپرده است، ولي واقعا اگر آنان را نگهداري كنيم، يعني حرمت؟ شايد گروهي از جوانان بگويند حداقل نگهداري كردن بهتر از رها ساختن آنان است. درست است، ولي قرار نيست از پله اي كه هستيم پايين تر بياييم، پس بهتر است به پله هاي بالايي نگاه كنيم. به علاوه تكريم و حرمت نهادن به سالمندان بدان معنا نيست كه مثل گذشتگان بي چون و چرا هر حرفي را بپذيريم، بلكه مي توان با آنان نيز از قالب هاي فرهنگي امروز حرف زد و توجيهات خود را گفت. آنها نيز از تجربياتشان خواهند گفت. اگر با كمي دقت به تجربياتشان گوش فرا دهيم و جبهه گيري را متوقف سازيم، شايد روند حركت زندگي خودمان بهتر شود. بنابراين با يك تير دو نشان زده ايم؛ هم آنان را حرمت نهاديم، هم خود راهي بهتر را يافته ايم. البته اين ضديت ها موردي طبيعي است. وقتي دو، يا سه نسل با يكديگر در فضايي مشترك زندگي مي كنند به طور قطع دچار تقابل فرهنگي خواهند شد و كمي فاصله بين آنان قرار خواهد گرفت، ولي اين فاصله ها نبايد تبديل به شكاف شود، بلكه بايد فاصله نسل ها در حد منطقي باشد. چنين نباشد كه ساكنان يك خانه و خانواده هركدام به دنياي خاصي تعلق داشته باشند كه آنگاه هيچ كدام حرف و عمل ديگري را نخواهد فهميد و درك صحيح كامل ترين راه، بسيار دور از ما قرار مي گيرد. البته بيشترين انتظار از نسل هاي جديد مي رود. آنان بايد به خود بقبولانند كه بزرگترها صاحب تجربه هايي هستند كه از صحنه هاي مشابه زندگي امروز خود ما بوده است. فكر مي كنيد بزرگترهاي ما در زمان خود مشكل كار و خانواده نداشتند؟ آيا عاشق نشدند؟ آيا مورد نكوهش بزرگان خانه واقع نشدند و آيا در زمان خود نياز به تفريح و گردش نداشتند؟ آنان خيلي از راه هايي را كه امروز ما مي پيماييم، در سالياني دور بارها پيموده اند و شايد بهتر بدانند چه بايد كرد تا بتوان راه را تا آخر با موفقيت طي كرد. پس حرمت نظراتشان را داشته باشيم و دست به ايجاد فاصله نسل ها نزنيم. اگر به ديدگاهشان نگاه كنيم، خودشان به خاطر آنكه مبادا ضرري را متوجه عزيزانشان كنند، با دقت بيشتري راه را به ما نشان خواهند داد.
دوم: بهداشت رواني
يكي ديگر از ابعادي كه مي توان براي آنان ايجاد كرد تا بتوانند قدمي به آرامش نزديك شوند، برخورداري شان از مواردي است كه برايشان لذت مي آفريند. گرچه هميشه اين احساس در جوامع امروزي وجود دارد كه حرف اول را پول مي زند، ولي در بسياري از موارد صاحبان اقتصادي را مي بينيم كه دچار افسردگي هستند و اين نيست مگر آنكه بهداشت و سلامت روان مهمتر از يك اقتصاد فعال در خانواده است. آنان نيز مثل همه ما نياز مادي دارند، ولي شايد بيشترين آرزويشان اين باشد كه هنوز مثل گذشته به آنان نگاه شود و ما براي رساندنشان به اين هدف بايد بر سر راهشان فعاليت هايي را قرار دهيم كه بتوانند باز هم از قدرت هاي داشته شان بهره ببرند. شايد در تفريح، قدرت نمايي كنند و شايد اگر به فكر اشتغالزايي برايشان باشيم، قدرتشان را خرج كنند؛ مشاغلي ساده كه نه به معناي درآمدزايي است، بلكه در حد گذران وقت به نحوي مطلوب تر از خانه نشيني و استفاده بهتر جامعه از تجربيات سالمندان است.
سالمندانمان را به دست نيازهاي خود وادار به فعاليتي نسازيم كه مطابق با سليقه شان نيست. به عبارتي بالاجبار نبايد از آنها كاري را خواست. شايد تصورمان اين است كه هر كاري انجام دهند، بهتر از بيكاري است، اما گوشه چشمي به ذوقشان داشته باشيم. آنان وقتي ما كوچك بوديم، هيچگاه از ما كاري را نخواستند كه برابر با قدرت و ميلمان نبود و اگر خواسته باشند، امروز ما بهتر مي فهميم كه انجام آن عمل چقدر برايمان سخت بود. پس ما كه طعم سختي را از كاري مخالف ميلمان چشيده ايم، امروز با انجام كاري به اجبار خود آزارشان ندهيم و اگر در كودكي هيچگاه با ما چنين رفتاري نكرده اند، پاس تمايلات امروزشان را داشته باشيم و فقط آنها را وارد كاري كنيم كه به آنان قدرت و لذت مي دهد و باعث سلامت روحشان است. به آنها نقش اجتماعي دهيم.
سوم: ارائه خدمات دولتي
چندي است كه برخي از سازمان ها با حمايت شهرداري دست به ارائه خدماتي جهت سالمندان زده اند. اين خدمات تحت عنوان ارائه كارت منزلت مطرح شده است.
سالمندان با ارائه اين كارت از خدمات شركت واحد، مترو و كتابخانه ها مي توانند بهره ببرند، اما بد نيست سازمان ها و مراكز ديگر خدماتي را به اين طرح اضافه كنند. به عنوان مثال، سازمان تربيت بدني درخصوص ورزش و درمان هاي ورزشي، سازمان ايرانگردي و جهانگردي با قرار دادن حق استفاده از تسهيلات ويژه گردشگري، حوزه هاي هنري درخصوص ارائه خدمات، مشاهده برنامه هاي هنري و ... كه آنچه هميشه بوده اين است كه قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود. تمامي سازمان هاي دولتي با در دست داشتن بودجه اي كه از تلاش و ماليات مردم همين سرزمين است، درحال گذران روزگار خويش  هستند، پس تنها به فكر قشرهاي خاصي نباشند، بلكه سالمنداني را به خاطرداشته باشند كه هركدام سالها در بسياري از دستگاه هاي دولتي فعاليت كردند و امروز بازنشستگان همان مراكز هستند و تنها مزايايشان شامل استفاده از رستوران هاي طرف قرارداد ادارات قبلي شان يا اجازه استفاده از مزاياي چند هتل در شهرهايي مشخص است و بهره ديگري از سالها خدمت به دستگاه هاي اداري شان نمي برند.
گام بعدي !
اگر بخواهيم ابعادي براي شناخت سالمند و اجراي به آن تا تحقق را برشماريم، خيلي زود به بعد هزارم خواهيم رسيد، چراكه او نيز مانند همه انسان ها نياز به خيلي چيزها دارد كه بسياري از آنها بارها تكرار شده است. ابعادي چون مشاركت در سياست، استفاده از درمان پيشرفته در سطح سالمندي، قرار گرفتن در كانون ارتباطات خانوادگي، برشماري نيازهاي عاطفي، رفع احتياجات مادي، طرح و تصويب قوانيني كه صرفا با درك شرايط سالمندان جامعه است، گسترده كردن بيمه هاي درمان و بيمه بازنشستگي حداقل در دوران سالمندي، ارائه خدمات برتر در خانه هاي سالمندي، ايجاد قوانيني كه خشونت با سالمند را توسط خانواده ها به حداقل برساند، توجه به معرفي وضعيت سالمند و ارتقاي علم سالمندشناسي در رسانه هاي جمعي چون راديو و تلويزيون و ...
وظايف فرزندان چيست؟
فرزندان طبقه وسطايي هستند بين نسل قبل از خود به نام پدر و مادر و نسل بعد از خود به نام نواده پدران و مادرانشان. تمام حركات و رفتارهايشان با پدر و مادر خود توسط فرزندان كوچكشان ضبط مي شود و روزي كه پخش مي شود، مي تواند مايه اميد باشد يا موجب افسردگي. فرزندان كوچكمان امروز از ما الگوبرداري مي كنند و فردا فيلمي را به ما نشان خواهند داد كه ديروز، خود هنرپيشه اش بوديم. بازتاب فرداي آنان چيزي جز ديدن رفتار امروز ما با پدر و مادرمان نيست. پس به وظايف فرزندي مان خوب عمل كنيم تا بچه هايمان ياد بگيرند، فردا به وظايف فرزندي شان در قبال ما عمل كنند.
وظايف سالمندان
سالمندان حلقه نهايي هر خانواده هستند، مثل نخ تسبيح كه ديده نمي شود، ولي تمام دانه ها را به ترتيب و پيوستگي، محكم مي تواند كنار هم حفظ كند. وظيفه سالمند پس از سالها تجربه همين است؛ حفظ دانه هايي كه گرچه كوچكند، اما دانه هاي باارزشي هستند. حفظ آنها يعني هويت بخشيدن به نخ وجودي خودتان. اگر بخواهيد از آنها فاصله بگيريد، اول بايد بند خود را بگشاييد كه اين يعني رفتن خود و بعد خيلي زود پراكنده شدن آنان را نيز ببينيد، پس از تجاربتان استفاده كنيد و بندهاي اتصال بين نسل خود و نسل هاي جوان را محافظت كنيد.

همسايگان مان را بخوانيم
آن چيزي كه تصور يك همسايه خوب را در اذهان ايجاد مي كند، به ميزان زيادي بستگي به اين دارد كه شخص چه انتظاري از همسايه اش دارد. بنابراين تعريف هايي كه از يك همسايه خوب صورت مي گيرد، تعريف هايي كاملا شخصي است. بعضي از مردم دوست دارند به كرات با همسايگانشان ديدار داشته باشند، با آنها چاي بنوشند و درددل كنند. گروهي ديگر به اين رضايت مي دهند كه همين بس است كه كسي در نزديكي آنهاست كه در موقع نياز به آنان كمك خواهد كرد و تعداد معدودي شايد مايل به هيچ ارتباطي با همسايگانشان يا دريافت كمكي از جانب آنان نباشند. اين چند وجه ارتباط با همسايگان درخصوص سالمندان نيز شكلي مثل بقيه اشكال است. سالمندان به دليل وجود روحيات گوناگون و شكل زندگي فردي شان در برابر همسايگان واكنش هاي متفاوتي نشان مي دهند.
البته در كشور ما غالبا شكل اول صحت بيشتري دارد. افراد سالمند ما داراي روحيه اجتماعي بالايي هستند كه در اوج گرفتاري هايشان آن را در برابر ديگران حفظ مي كنند. شايد زبان به يادآوري خاطرات پيشين بگشايند يا از رسم ناجوانمردانه زمانه كه آنان را تنها گذاشته، حرف ها بزنند، ولي در آخر باز هم نگاه متبسم خود را با اميد به ما متوجه مي كنند.
گاهي بدون آنكه بخواهند همسايگان تنها به دليل خيرخواهانه و بدون قصد فضولي يا دخالت به ياري آنان مي روند يا آنقدر دورادور مراقب شرايط همسايه سالمندشان هستند كه اگر پرده ها تكاني نخورد يا پنجره باز نشود يا صداي زنگ تلفن بي پاسخ قطع شود، توجه همسايگان همجوار را جلب كرده وتوجه آنان را درصدد ارتباط با سالمند همسايه برمي انگيزد.
در بسياري از موارد شاهديم همسايگان به طور چشمگيري در خريد كردن، اياب و ذهاب، آشپزي، كمك در نظافت خانه يا حتي استحمام فرد سالمند كمك مي كنند. در بعضي از كشورهاي غربي، اين نوع از روابط را در قالب طرح يك همسايه خوب تدوين كرده و به اجرا گذاشته اند. در اين طرح به همسايگان مبلغ اندكي پرداخت مي شود تا در قبال آن، وظايف معيني را براي سالمندان محله به عهده گيرند.با چنين توصيفي بايد خوشحال باشيم كه در جامعه ما هنوز رنگ و بوي انسانيت بر پول چيره است. همسايگان، نزديك ترين افراد به همه ما هستند. وجودشان مايه اميد و دلگرمي است، خصوصا زماني كه تنهايي و رسيدن به سنين بالا با يكديگر تلفيق مي شوند، آنگاه همسايه براي ما حكم جهاني از انسان ها را پيدا مي كند. او مي تواند نقش پدر، مادر يا فرزندمان را در حدي بالا براي ما ايفا كند. شايد هنوز سرزمين هاي ما با تكنولوژي پيشرفته غرب فاصله مطرحي داشته باشد، اما غرب نيز با اصالت مردمداري ما فاصله چشمگيري دارد و شايد هيچگاه نتواند فاصله اش را در اين خصوص با ما به حداقل برساند. براي ما رسيدن به فن آوري آنها آسان تر است تا آنكه آنان بخواهند به نيروي تفكر انسان دوستانه ما برسند.حال كه سالمندان ما اينچنين افرادي را در كنار خود دارند، بهتر است در ارتباطي جدي و منسجم با آنان (همسايگان) قرار گيرند و ضمن دريافت كمك هاي بدون چشمداشت و رفع برخي مشكلات سطحي خانه و زندگي، همچنان فرهنگ همسايه داري و رعايت احترام متقابل همسايگان را در قاموس فلسفه ارتباطي ايرانيان حفظ كرده و به نسل هاي بعد اشاعه دهند.

ضرورت مراقبت هاي پزشكي از سالمندان
004809.jpg
احمد علي اكبري كامراني -هنگامي كه يك بيمار سالمند، به علت سكته مغزي، در بخش اورژانس بيمارستان پذيرفته مي شود، پس از انتقال به بخش اعصاب، حداكثر 3-2 هفته بعد مرخص مي شود. رسالت بيمارستان هاي عمومي كه بيماران حاد و اورژانسي را مي پذيرند، انجام اقدامات تشخيص ضروري و درمان تا تثبيت علائم حياتي و برطرف شدن خطر و رسيدن به وضعيت عمومي قابل تحمل است. دلايل ترخيص بيمار، نه بهبود كامل و نه عدم توانايي در انجام اقدامات بيشتر، براي برگشت بيمار، به شرايط هرچه بهتر است، بلكه گران بودن هزينه بيمارستان، نياز تخت بيمارستاني براي بيماران بدحال و اورژانسي ديگر و حتي غيرآموزشي بودن شرايط بيمار در بيمارستان هاي آموزشي است. بيمار سالمندي كه به علت زمين خوردن، دچار شكستگي استخوان لگن، يا سر استخوان ران  شده و پس از اقدامات جراحي لازم، هرچه سريعتر ترخيص مي شود، واضح است كه نياز شديد به توانبخشي ميان مدت دارد. از اين نمونه، مثال هاي فراواني وجود دارد. بخش هاي مراقبت پزشكي غير حاد همراه با توانبخشي، جزء ضروري طب سالمندان هستند و در كشورهاي انگليسي زبان به نام sub Acute care and Rehabilitation و در كشورهاي فرانسه زبان به نام moyen sejur سالهاست كه اين سرويس ها وجود دارند و سازمان هاي بيمه گر نيز تمامي هزينه هاي تخت روز و دارو و ويزيت و مشاوره را نيز برعهده دارند.
وظيفه ادامه درمان پزشكي و مراقبت هاي لازم و ارائه خدمات توانبخشي مانند فيزيوتراپي يا كار درماني، يا گفتار درماني، پس از طي مرحله حاد بيماري، از بيمارستان هاي عمومي و بخش هاي حاد وگران آن به اين بخش ها واگذار مي شود. سقف زماني ارائه خدمات پزشكي و توانبخشي در اين بخش ها 90 روز است، هزينه تخت روز، در اين بخش ها يا بيمارستان ها نسبت به بيمارستان هاي عمومي بسيار پايين تر است، زيرا اقدامات گران و پرهزينه تشخيصي همچون MRI و  CT اسكن و آنژيوگرافي و ... در اين بخش ها ضرورت ندارد و تخت هاي پرهزينه اي چون CCU و ICU ، در اين بخش ها يا بيمارستان ها وجود ندارد. بيماران اين بخش ها، اكثرا از وضع با ثباتي برخوردارند و در صورت بروز اتفاق يا حادثه جديد، در صورتي كه مشاوره پزشكي، مشكل را حل نكند، بيمار به بخش هاي مراقبتي حاد منتقل مي شود.
يك هفته تا سه ماه مهلت براي پيگيري درمان هاي پزشكي ضروري و استفاده از خدمات توانبخشي لازم، فرصت طلايي است و براي بهبود توانمندي هاي عملكردي (functional) سالمند و رساندن وي به استقلال كامل يا نسبي به طوري كه بتواند به زندگي خود در اجتماع ادامه دهد. بيماراني كه بتوانند از اين فرصت استفاده كنند، علاوه بر افزايش خطر بروز حملات حاد بيماري و به هم خوردن مجدد وضعيت سلامتي، در معرض خطر زمين گير شدن و وابستگي كامل به تخت، ويلچر يا پرستار دائم در منزل هستند. در مطالعات كنترل شده با گروه شاهد كه در كشورهاي توسعه يافته انجام شده و مورد تاييد سازمان بيمه گر نيز قرار گرفته است، ثابت كرده اند كه اين هزينه يعني هزينه بخش هاي توانبخشي و مراقبت هاي پزشكي غير حاد، بسيار مقرون به صرفه بوده و از هزينه كلي بهداشت و درمان جمعيت سالمندي كاسته است، زيرا ميزان مراجعه مكرر به بخش هاي حاد و اورژانس هاي بيمارستان عمومي و ميزان بستري در بخش هاي CCU و ICU و ميزان اعمال جراحي و اقدامات تشخيص تهاجمي و گران قيمت كاسته مي شود و به علاوه باعث بهبود چشمگير كيفيت زندگي سالمندان و بازگشت بيشتر آنان به اجتماع، براي ادامه زندگي مستقل شده است.

نگاه
برنامه ويژه براي سالمندان
004872.jpg
فرهنگسراي سالمند باتوجه به پنج اصل استقلال، مشاركت، توانمندسازي، تكريم و مراقبت بر اساس اهداف ذيل، برنامه هاي مختلفي را براي سالمندان برگزار مي كند.
۱ - توسعه ارتباط بين نسل ها
۲ - ارتقا و ترويج آگاهي هاي بهداشتي و شيوه صحيح زندگي سالم در سراسر عمر
۳ - بسترسازي مناسب جهت بروز توانمندي ها و تجربيات سالمندان
۴ - ايجاد فرصت هايي براي عرضه آثار فرهنگي، هنري و علمي سالمندان
۵ - تقويت مهارت هاي فردي سالمندان براي مراقبت از خود
۶- تقويت تشكل هاي سالمندي يا حامي سالمندان
۷ - حفظ هويت فرهنگي سالمندان
از جمله مواردي كه بسيار به چشم مي آيد، اجراي برنامه هاي كوتاه مدت است، شامل: برگزاري همايش، نمايشگاه ها، جشن ها، مسابقات، اردوهاي سياحتي، زيارتي و ... اما برنامه بلندمدت آن، راه اندازي تشكل هاي سالمندي، تدوين طرح آموزش پيش از بازنشستگي، تدوين طرح آموزش مهارت هاي زندگي دوران سالمندي، فعال سازي و مشاركت سالمندان در جنبش هاي منطقه اي و بين المللي سالمندان همچون محيط زيست، بهداشت، جمعيت و صلح، راه اندازي سايت اينترنتي سالمندان، حمايت از پايان نامه هاي دانشجويي با موضوع سالمندي، ايجاد مكان هاي مناسب با مشاركت بخش خصوصي براي نگهداري پاره وقت سالمندان به جاي توسعه سراهاي شبانه روزي، تاسيس باشگاه و هتل با معماري و ويژگي هاي خاص براي سالمندان و ... است.
با اين توصيف، فرهنگسراي سالمند با هدف قرار دادن چهار موضوع اصلي آموزشي چون آموزش مهارت هاي زندگي فردي و پژوهشي مانند تدوين مجموعه چكيده ها وتوصيه هاي پزشكي - كاربردي سالمندي و حمايت از پايان نامه هاي مرتبط و موضوع توسعه اي چون فراخوان همكاري هاي علمي – فرهنگي يا توانبخشي فرهنگي – اجتماعي سالمندان و در بخش كاربردي مثل آئين بزرگداشت هفته سالمند و روز جهاني سالمند، تجليل از پيشكسوتان علمي، فرهنگي، هنري و ورزشي و ... اهداف خود را سمت و سويي داده و به طرف آن در حال حركت است. اين مكان قادر به ارائه خدماتي جهت سالمندان است؛ خدماتي كه منجر به گردهمايي ها و ايجاد انجمن هاي سالمندي مي شود كه تنها هدفش پرورش قدرت فكري و روحي سالمندان است.

تهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
درمانگاه
شهر آرا
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |