يكشنبه ۵ تير ۱۳۸۴
به مناسبت برگزاري همايش حافظ گوته و سكليانوس در آتن
حافظ در ديار دور
000360.jpg
همايش حافظ، گوته و سكليانوس كه چندي پيش با پيام وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در سالن آمفي تئاتر انستيتوي گوته در آتن افتتاح شد، مورد استقبال اساتيد، فرهيختگان و فرهنگ دوستان آتني قرار گرفت و جمع كثيري از مدعوين را مجذوب عرفان الهي حافظ كرد، ضمن ارائه گزارشي از اين همايش سخنراني يكي از حاضران منتشر مي شود.
در همايش «حافظ ،گوته و سيكليانوس»، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در پيام خود ضمن قدرداني از تلاش رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران به خاطر اين حركت فرهنگي بي سابقه در يونان، گفت: امروز حيات بشري به ويژه حيات فرهنگي و معنوي جوامع، با مخاطرات جدي و فراواني روبرو است و به قهقرا رفتن معنويت كه در نتيجه بيگانگي انسان از خود، همنوعان، تاريخ و مفاهيم اخلاقي و انساني است، انسان امروز را به چالشي عظيم كشانده است.
احمد مسجدجامعي خاطرنشان كرد: گرانبهاترين سرمايه و نيروي حركت آفرين، گوهر اصيل عشق انساني است كه گر چه در فضاي غبار گرفته كره خاكي است، اما از وراي وجدان هاي بيدار و سينه هاي عاشق شاعراني همچون حافظ و گوته، محفل بشري را روشنايي و اميد مي بخشد.
مهدي محتشمي، سفير ج.ا.ا در آتن با بيان اينكه سخن گفتن براي حافظ و گوته تنها تكريم دو متفكر هنرمند نيست، بلكه سخن گفتن از همدلي و هم زباني در دو عصر و دو سرزمين متفاوت است، گفت: دانشمندان، هنرمندان و شعرا، گوش شنوا و زبان گوياي ملت ها و نماينده روح و معنويت آنها هستندو مي توانند راه هاي تازه اي را به افق گفتگوهاي ميان شرق و غرب بگشايند.
گيورگ بلوخمن رئيس فرهنگي موسسه گوته در آتن گفت: گرچه حافظ يك ايراني است، ولي افكار والاي وي افكاري فرهنگي _ معنوي است كه جهان شمول بوده و ايده هاي وي متعلق به همه بشريت است.
بلوخمن با اشاره به مهم بودن افكار حافظ در ادبيات جهان و در ايجاد تفاهم بين فرهنگ ها گفت: گوته با استفاده از اشعار مهم و تغزلي حافظ و تاثيرپذيري از وي، در واقع باب يك گفتگو بين فرهنگ كهن شرق و فرهنگ نسبتا كهن غرب را باز كرده است.
رايزن فرهنگي ج.ا.ا در آتن با اشاره به تاثيري پذيري عميق گوته از حافظ گفت: گوته، به گونه اي با حافظ مي آميزد كه از خود بي خود شده و فرياد مي زند «اي حافظ، سخن تو، ابديتي است كه پاياني براي آن متصور نيست» و در سروده هايش مي گويد، چه شيدايي است كه نصيب شده است، اگر اسلام به معناي تسليم در مقابل خداست، ما همه در سينه اسلام زنده مي مانيم و مي ميريم.
«الني كنديلي» استاد ادبيات عرب در دانشكده ادبيات دانشگاه آتن، نيز گفت: ايده و اشعار حافظ هميشه زنده و نو مي باشد و به همين دليل در محدوده زماني خاصي قرار نمي گيرد. مشكلاتي را كه حافظ مطرح مي كند، مشكلات تمام عصرها است. اگر چه وي اين اشعار را سال  ها پيش سروده است، اما هر كس كه امروز اين اشعار را مورد مطالعه قرار دهد، احساس مي كند حافظ با وي و از جانب وي حرف مي زند.
وي با بيان اينكه متاسفانه حافظ در يونان ناشناخته است افزود: با مطالعه ديوان حافظ آنچنان مجذوب وي شدم كه بيش از ۵۰ صفحه از ديوان حافظ را به زبان يوناني ترجمه و بر روي سايت دانشگاه منتشر نموده ام. حافظ يكي از بي نظيرترين شاعران جهان مي باشد كه داراي افكاري جهان شمول است.
دكتر تقي پورنامداريان، حافظ شناس و استاد دانشگاه نيز در اين همايش با تبيين جهان بيني حافظ در مورد انسان گفت: شايد كمتر شاعري به اندازه حافظ از عشق و شراب و معشوق سخن گفته باشد، اما مضامين زميني، دنيوي، آسماني و عرفاني حاصل از اين معاني، چنان درغزلهاي او به هم آميخته است كه قرن هاست مورد تحقيق بزرگان و ادبيات قرار گرفته است.
وي افزود: از نظر حافظ برجسته ترين فلسفه پير مغان- كه درجهان واقع عصر حافظ وجود ندارد و تنها در جهان شعر است- اعتراف به عيب خود و پرهيز از عيب جويي از ديگران است.
اين استاد دانشگاه تاكيد كرد: حافظ چنان كه از تخلص شعري او برمي آيد، حافظ قرآن است و در اسلام و ايمان او در ميان جامعه اي كه زندگي مي كند، شكي نيست، چون بسيار بعيد است كسي كه پرورشي اسلامي دارد و با قرآن در حد بسيار وسيعي انس و آشنايي دارد، رفتاري خلاف موازين شرع در ميان مردمي كه او را حافظ  قرآن مي شناسند، داشته باشد.
وي اضافه كرد: آنچه حافظ درباره شرابخواري و پيرمغان مي گويد، تنها در جهان شعر او مي گذرد و بهانه اي است تا از طريق طرح طرفدارانه آن ها بتواند سلاح  عيب جويي رياكاران را از كار بيندازد.
پروفسور «هندريك بروس»از آلمان نيز در اين همايش با ايده آل توصيف كردن سبك اشعار حافظ، گفت: اگر چه ديوان شرقي- غربي گوته با الهام از اشعار و افكار حافظ به رشته تحرير درآمده است ولي گوته نتوانست حتي يك غزل مانند حافظ بسرايد.
هندريك بروس با اشاره به فتواي برخي از روحانيون دربار عثماني عليه حافظ و متهم كردن وي به سرودن اشعار ضدمذهبي افزود: در واقع بر اثر ترجمه نادرست و يا درك ناصحيح از افكار او، چنين موضع گيري براي آنان بوجود آمده بود.
سيدمحمود حدادي، عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي نيز در اين همايش ضمن تبيين اجمالي ديوان غربي _ شرقي گوته به عنوان بزرگ ترين دفتر شعر اين شاعر كلاسيك آلماني، گفت: گوته در سخنش از سلوك شرق و غرب تركيبي فراهم آورد تا به سهم خود ادبيات جهاني را تقويت كند و بسترساز تفاهم فرهنگي ملت ها شود.
مترجم ديوان غربي _ شرقي به فارسي افزود: بي شك اتفاقي نيست اگر گوته هم در ديوان خود همانند اخليوس، دو ملت فرهيخته  ايراني و يوناني را بايكديگر همپايه و همشأن مي شمرد و معتقد است يوناني در تنديس تراشي به درجه اي از استادي رسيده كه حاصل دستش بسيار باشكوه است و به همين درجه از استادي و رفعت هم ايراني، در عرصه آفرينش شعر نايل آمده است.
حدادي تاكيد كرد: اين نگاه جهان نگر، گوته را به اوجي مي برد كه با چهارسوي جهان احساس پيوند و خويشي مي كند و در تكرار آيات قرآني مي گويد: از آن خداست مشرق، از آن خداست مغرب، دياران شمالي و جنوبي، در صلح دستان او آرميده اند.
در اين همايش تني چند از متفكران و انديشمندان به ايراد سخن پرداختند كه در اين شماره از همشهري سخنراني كوتاه دكتر هندريك بيروس از آلمان به چاپ مي رسد. در شماره هاي بعدي همشهري و در صفحه ادبيات بخش ديگري از سخنراني به دليل اهميت علمي آن ارائه خواهد شد.
سخنراني دكتر هندريك بيروس از آلمان
گوته خطاب به حافظ:
«من بازتابي درخشان از باور تو هستم»
بارها اين سئوال مطرح شده است كه در طي دو قرن گذشته چگونه شعر فارسي توانسته است در ميان مردم آلمان جاي خود را باز كند. به نظر من علت آن را بايد در وجود كتاب«ديوان غربي _ شرقي »گوته دانست كه در ضميمه آن، تاكيد شده است، اين كتاب بدعتي در زمينه تحقيقات درباره مشرق زمين است.
اين كتاب بعد از پرداختن موضوعات اساسي در مورد تاريخ، فرهنگ و ادبيات مشرق زمين به ويژه ايران، تصويري اجمالي نيز از شاعران بزرگ ايران مانند انوري، نظامي، مولوي، سعدي، حافظ و جامي را به ذهن متبادر مي سازد، شاعراني كه درادبيات جهان، نقش مهمي ايفا كرده اند.
به هنگام مطالعه كتاب ديوان غربي _ شرقي انسان در شگفت مي ماند كه اين ادبيات چگونه ادبياتي است كه اين همه اشعار نغز از آن الهام گرفته است؟ ادبياتي كه مملو از نصايح بوده و درست ترين راه را براي رسيدن به موفقيت در پيش پاي انسان قرار مي دهد. از ميان آثار حماسي، گوته تنها با اشعار ليلي و مجنون آشنايي داشته و شناخت وي از شاعران بزرگ ديگر، تنها از طريق خواندن ترجمه اشعار حاصل گشته بود. گوته در ميان اشعار فارسي، بيشتر تحت تاثير غزل هاي حافظ قرار گرفته و آنچنان شيفته غزل هاي وي گشته بود كه كتاب ديوان غربي _ شرقي خود را با الهام از اين شاعر بزرگ ايراني به نگارش درآورد. گر چه گوته در دوران زندگي ادبي خود هيچ گونه شعري در قالب غزل نسراييد ولي باعث شد تا در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، اين قالب شعري به آلمان راه يابد، قالبي كه تنها در ادبيات آلماني به چشم مي آيد و در ديگر ادبيات غرب از آن اثري ديده نمي شود.
گوته با الهام گرفتن و تاثير از حافظ، مبادرت به سرودن اشعاري به نام«شعرهايي براي حافظ » نمود كه بعدها نام «ديوان آلماني» را براي آن انتخاب كرد. اين كتاب مجموعه اي از اشعار آلماني است كه ارتباط مستقيم با ديوان شاعر ايراني محمد شمس الدين حافظ داشت. آنچه گوته را به سوي حافظ جلب مي كرد، وجود تناقض هايي بود كه در اشعار حافظ يافت مي شد. جايي كه موضوعات مورد تقديس، در كنار پديده هاي پست اجتماعي شانه به شانه و در كنار هم به چشم مي خوردند.
شعر« راز سرگشاده» گوته، براساس تفسيرهاي ضد و نقيض استوار بوده و به وضوح، آن نوع بي بند و باري را كه حافظ برگزيده، مورد حمايت قرار داده است. گوته آنچه را از ظاهر كلام حافظ استنباط مي شود، ملاك قرار مي دهد، نه مفاهيم عرفاني در پس آن را. همچنان كه روش پروتستانها در مقابل تفسير كتاب انجيل، اينچنين بود. مطابق سبك نگارش قرون وسطي، هر كلمه معاني مختلفي را تداعي مي كرد و درك كتاب انجيل تنها به استنباط تاريخي و لفظي كلمه محدود نمي شد. درك و فهم كتاب انجيل، هنگامي ميسر مي گردد كه انسان توانايي درك مفاهيم روحاني و عرفاني عمق كلمات را داشته باشد. لوتر برخلاف اين نوع تفسير سنتي، تنها به معناي لفظي كلمات متوسل مي شد و آنچه را كه از ظاهر كلمات استنباط مي گرديد، معيار مي دانست، چنان كه در يكي از مباحث خود اظهار داشت: به هنگام جواني من فردي تحصيل كرده بودم. قبل از اينكه دروس مذهبي را شروع كنم، كاملا با كاربرد تشابهات، تمثيل ها و در پرده گويي ها آشنا شدم و حالا هنگامي كه به گذشته مي نگرم افسوس مي خورم كه چگونه وقتم را تلف كردم، حالا متوجه مي شوم كه چه كار پوچي انجام داده ام و امروز من اينكار را رها كرده و به درك معاني كلمات، همانطور كه ظاهرا نشان مي دهند، روي آورده ام.
بهترين هنر، برداشت از ظاهر كلمات، همانطور كه هستند مي باشد و اين ظاهر، بيان كننده زندگي، آرامش، نيرو، آموزش و هنر است و كاربرد كلمات به غير از آنچه معنا مي دهند، كاريست بي معنا، حتي اگر به نظر متعالي جلوه كند.
نيچه بعدها با تكيه بر اين عقيده، ناتواني انديشمندان قرون وسطي را در بيان روشن مكنونات قلبي خود مورد انتقاد قرار داد. وي بر اين عقيده بود كه نويسنده بايد به گونه اي بنويسد كه مكنونات قلبي وي قابل درك باشد و البته اين ساده نويسي هم كار چندان كوچكي نيست و هرگز نبايد آن را كم  بها جلوه داد.تداوم و استحكام دركار تحقيقاتي هنگامي توسعه يافت كه قرائت درست كلمات و علم واژه شناسي به طوركامل رشد پيدا كرد. وي عليه ايهام گويي و تفسيرهاي عرفاني مبارزه كرد و همواره هنر واضح گويي را مورد ستايش قرار مي داد. همانطور كه در حال حاضر از اين روش براي نوشتن كتب استفاده مي گردد.
گوته از روشن گويي دفاع مي كند، ولي معناي عرفاني كلمات را رد نمي كند. وي از كلمات حافظ به عنوان عرفاني خالص ياد مي  كند، او در شعر زير اشاره اي به تفسير عرفاني حافظ دارد، موضوعي كه قبلا مورد انتقاد واقع شده بود:
و با همه انتقادي كه از آنها دارم، حق به جانب آنهاست،
زيرا كلمه، بيش از يك روي دارد.
از خود مي پرسم، آيا چيزي هست كه بديهي باشد؟
كلمه همچون بادبزن دستي است كه از ميان لايه هاي آن،
چشمان زيباي سبزي خيره گشته است.
اين بادبزن، تنها روبنده اي از مه شيرين است.
كه گر چه صورت وي را از نظر پنهان مي دارد،
ولي هنوز تمام رخ دختر را نمي پوشاند،
چونكه زيبايي او بسيار درخشان است.
برق چشمان او، در عمق ديده من مي نشيند.
برخلاف مفاهيم عرفاني كه در آن لذت هاي جسماني به لذت هاي روحاني تعبير مي گردد، در اين شعر معناي ظاهري آن به خوبي در روبنده اي از مه شيرين آشكار است، ولي آنچه كه در پس آن قرار دارد، ديگر جسماني نيست، بلكه دختريست زيبا يا دقيق تر بگوييم: بادبزن، صورت را مي پوشاند، نه دختر را و اين جاذبه، نه به خاطر حضور جسماني وي، بلكه به دليل برق چشمان زيباي اوست كه از لايه هاي بادبزن دستي مشاهده مي شود، چه چيزي چشمان وي را بدينسان زيبا مي نماياند؟ البته اين زيبايي فيزيكي نيست، بلكه به خاطر موجي از تبادل نگاه ها است.
گوته به عنوان فردي كه عمري از او گذشته است، طبيعي است كه ستايشگر حافظ باشد، ما اين موضوع را حتي در ترجمه نه چندان شاعرانه هامر (اولين مترجم ديوان حافظ به آلماني) نيز ملاحظه مي كنيم. روبنده اي از مه شيرين كه بادبزن است و ترتيب قرار گرفتن كلمات، نشان مي دهد آنچه براي وي اهميت دارد آن زندگاني روحاني است كه در پس كلمات است كه به اين طريق سعي دارد، ما را به سوي حيطه هاي والاتري هدايت سازد. جمله برق چشمان او در عمق ديده من مي نشيند، جرقه اي است كه آتش بر روح مي زند.
اين حالت را مي توان در اشعار بدون مرز نيز ملاحظه كرد:
و بگذار تا تمامي دنيا، غرق شود
بودن با تو حافظ _ و نه كسي ديگر-
مرا به كمال مي رساند، بگذار شادي و غم
از آن ما گردد و همانند تو عاشق شويم و مست جام گرديم
بدينسان است كه غرور و زندگي من، باقي مي ماند»
هنگامي كه گوته در اولين شعر خود درحافظ نامه خطاب به حافظ اظهار مي دارد: من همانند آينه، بازتاب كامل تو هستم، تنها منظورش منعكس كننده حالت عاشقي و مستي وي نيست، بلكه منظور وي بسيار فراتر بوده و آنچه كه مي خواهد بگويد اين است كه:من بازتابي درخشان از باور هستم.
درآخر، صحبت خود را با جمله اي فارسي كه به هنگام جداشدن از يكديگر به كار مي برند، به پايان مي برم:خداحافظ

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
زندگي
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |