سه شنبه ۷ تير ۱۳۸۴ - - ۳۷۳۴
يك سرقت خرد نشان از اوج فقر دارد
سوداگري براي مشتي پول خرد
000864.jpg
عكس: علي اكبر شيرژيان
سينا قنبرپور
تلاش براي تصاحب مشتي اسكناس كهنه و پول خرد سوداگري افراد عاقل نيست و به عبارتي به نظر مي رسد تنها كساني به سراغ چنين سرقتي رفته اند كه مستاصل و ناتوان از هر كار ديگري بوده اند
واژه دله دزدي برايتان آشناست، اينطور نيست؟ اين واژه تنها ميان ما و عامه مردم مصطلح نيست. هم دستگاه قضائي و هم پليس نيز بخوبي اين واژه را مي شناسند و به طور كاملا عملي و محسوس با آن دست و پنجه نرم مي كنند.
سرقت قالپاق خودروها، سرقت ضبط، سرقت لوازم داخل خودرو، سرقت لاستيك خودروها و نظاير آن، همگي به عنوان سرقت هاي خرد، معنا و مفهوم دله دزدي را دارند، اما در ميان اين قبيل جرايم، عناوين مجرمانه اي هست كه مطابق با ماده  دو قانون مجازات اسلامي جرم محسوب مي شود، دله دزدي هم همين طور، اما جاي تامل و بررسي بسياري دارد.
در ميان جرايم مطرح شده به عنوان سرقت هاي خرد، سرقت از صندوق صدقات جرم پيش پاافتاده اي به نظر مي رسد، اما همه روزه در پايتخت و ديگر شهرهاي كشور، افرادي حين دزدي يا پس از سرقت از صندوق صدقات دستگير و روانه دادگاه مي شوند.
عده اي از آنان حتي در اين وادي دله دزدي سابقه دار هم شده اند. جالب اينجاست كه آنان دردسر اين سرقت را به جان مي خرند تا موجودي صندوق ها را به جيب بزنند؛ صندوق هايي كه ماهيت آنها، جمع آوري كمك هاي خرد براي مستمندان و مستضعفان است و به تنهايي مبلغ قابل توجهي در خود جاي نداده اند.
مثلا در يكي از گزارش هاي پليس آمده است كه سارق در حين دزدي از صندوق صدقات دستگير شده، در حالي كه عايدي او از اين عمل مجرمانه تنها 17 هزار تومان بوده است!
آخر يكي نيست بگويد آدم خوب است اگر آتش جهنم را به جان مي خرد، براي يك گناه درست و حسابي چنين ريسكي بكند، نه براي 17 هزار تومان و كمي بيشتر يا كمتر!
اخباري از جنس دله دزدي
شايد خبر سرقت از صندوق صدقات در ميان اخبار حوادث روزنامه ها جايگاه چنداني نداشته باشد. آخر تا وقتي خبر قتل و آدم ربايي و گروگانگيري و امثال آنها هست، چه كسي حوصله دارد برود سراغ دله دزدي؟
ولي مي شود ردپاي اين سارقان را در سايت هاي خبري رسمي تعقيب كرده و موضوع را پيگيري كرد، مثلا سايت اطلاع رساني پليس. در يك جست وجو در هفت ماهه گذشته، اين سايت 17 خبر خود را به سرقت هاي مربوط به صندوق صدقات اختصاص داده است.
خبرها همگي مربوط به 13 شهر از كشور است، اما اصفهان با سه خبر، بيشترين سرقت از صندوق صدقات را گزارش كرده و بعد مشهد با دو خبر، جايگاه دوم را داشته است.
بقيه شهرها همگي فقط يك خبر را در اين باره داشته اند، البته اين موضوع و قلت آن نشان مي دهد كه چقدر اين واقعه موضوع ناچيزي به شمار مي آيد.
گرگان، ساري، ورامين، ياسوج، شيراز، داراب، شاهرود، رشت، تهران و يزد، شهرهاي ديگري هستند كه در آنها سرقت از صندوق صدقات گزارش شده است.
در ميان اخبار انعكاس يافته به وسيله سايت اطلاع رساني پليس، دو سارق به طور مستمر دست به دزدي صندوق هاي صدقات زده اند؛ يك سارق در شاهرود هفت فقره از اين دله دزدي ها را در پرونده خود جاي داده است و سارقي ديگر در اردبيل، 1  فقره.
حال اين پرسش به ميان مي آيد كه آيا با يك حساب و كتاب سرانگشتي صرف دارد كه كسي لقب سارق به خود بچسباند يا انگ سرقت به او بخورد، آنهم براي سرقت هايي تا اين حد ناچيز؟
انگيزه هاي اين دله دزدي
بررسي و تحليل 17 خبر موردنظر نشان مي دهد افرادي كه به سراغ صندوق هاي صدقات رفته اند بين 18 تا 47 ساله بوده اند.
البته تمامي سرقت ها به جز يك مورد به وسيله مردان صورت گرفته يا گزارش شده است و به نظر مي رسد زنان علاقه اي به چنين دردسري ندارند و حاضر نيستند نامشان را اينگونه خراب كنند! به همين دليل تنها يك فقره سرقت از صندوق صدقات به وسيله يك زن به وقوع پيوسته است.در بازجويي هايي كه از اين سارق انجام شده نيز مشخص شده كه فقر مالي، بيكاري و اعتياد، در پناه بردن به چنين جرمي موثر بوده است.
در ارتكاب اين عمل عده اي با تخصص وارد كارزار شده و با كار روي قفل صندوق ها، موجودي آن را سرقت كرده اند و عده اي ديگر كاملا ناشيانه، با كندن زمين و جدا كردن صندوق، به جان موجودي درون آنها كه مشتي پول خرد يا اسكناس كهنه بوده، افتاده اند.
بررسي اين اخبار نشان مي دهد در ميان حرفه اي هاي اين كار، افرادي نيز بوده اند كه خود را مامور كميته امداد امام خميني (ره) معرفي كرده و با ترفندهاي خاصي قفل ها را باز و موجودي را سرقت كرده اند.
به هر حال تلاش براي تصاحب مشتي اسكناس كهنه و پول خرد، سوداگري افراد عاقل نيست و به عبارتي به نظر مي رسد تنها كساني به سراغ چنين سرقتي رفته اند كه مستاصل و ناتوان از هر كار ديگري بوده اند.
به هر حال در رفتارشناسي بزهكاران و بويژه سارقان، مي توانيم چند ويژگي را برجسته ببينيم. عموما سارقان يا بر اساس تخصص خود در باز كردن قفل ها و تجهيزات ايمني وارد عمل مي شوند يا با بهره گيري از هنر خود در انجام كارها به شكل كاملا سريع و بي وقفه پا به چنين عرصه اي مي گذارند. دسته اي ديگر نيز همه ذهن و نقشه برآمده از آن را معطوف زور بازوي خود مي كنند و مي شوند زورگير! حال مي توان به وضوح اين خصيصه را لمس كرد كه سارقان صندوق هاي صدقات، نه هنري براي سرقت دارند و نه عقل و قوه حسابگري براي محاسبه سود و ضرر آن. زور بازويي هم ندارند، زيرا صرف انرژي براي مبلغي بين 20تا 50 هزار تومان با زورمداري هم تطبيق ندارد!
هشداري به ما
در بررسي اخبار سايت اطلاع رساني پليس، نكته هاي ديگري را هم مي توان مورد توجه قرار داد. براي نمونه، ماموران كلانتري 11 شهرستان قم در پي مشاهده يك سارق صندوق صدقات و چندين دقيقه تعقيب و گريز، با شليك چند تير هوايي موفق به دستگيري اين مرد شدند. حال تصور كنيد خود اين جرم كه ارزش چنداني براي مرتكب از نظر مادي ندارد، چه دردسرهايي براي عوامل انتظامي از نظر مادي به همراه دارد. هزينه تعقيب و گريز به علاوه شليك گلوله را بي ارزش نپنداريد!
اما نگاهي به اين خبرها نشان مي دهد كه مرتكبان، عموما از حداقل ها هم برخوردار نيستند و براي مبلغ ناچيزي سوداگري مي كنند.
اين وضع در شرايطي روي مي دهد كه به گفته رئيس پژوهشكده اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس، حداقل افراد زير خط فقر مطلق كشور، بيش از 40 درصد جمعيت است.
خبرگزاري فارس در گزارشي به نقل از مركز آمار ايران اعلام كرد: خط فقر نسبي براي خانوار شهري، 181 هزار تومان و براي خانوار روستايي۸۹هزار تومان است. اين گزارش همچنين حكايت از آن دارد كه درصد خانوارهاي زير خط فقر طي سالهاي۱۳۸۰ تا 1382برحسب مفهوم مطلق فقر در جوامع شهري افزايش يافته و از 11 درصد به 1 ۲ درصد رسيده است، در حالي كه در جوامع روستايي، درصد خانوارهاي فقير كاهش يافته و از 5/11 درصد به 10 درصد رسيده است. به هر حال آنچه در بررسي اين به اصطلاح دله دزدي به نظر مي رسد، اينكه متاسفانه ما با جمعيت قابل توجهي در كشور مواجهيم كه نيازهايي در ح۲۰هزار تا 50 هزار تومان دارند.
متاسفانه بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه طي سالهاي گذشته، دو متولي خانواده هاي مستضعف يعني سازمان بهزيستي و كميته امداد امام (ره) با پرداخت هايي پنج تا 10 هزار توماني به اقشار ضعيف، آنان را حمايت كرده اند، در حالي كه اين عده با چنين مبالغي در دنياي امروز حتي از پس سير كردن شكم خود برنمي آيند. شايد تنها با يك مديريت متفاوت در مبارزه با فقر، مي شد به جاي پرداخت صدقه به اين عده، آنان را زير چتر حمايتي متفاوتي قرار داد كه امروز شاهد اين دله دزدي ها نباشيم.

بررسي قتل هاي پنج روز نخست تيرماه
خلاء مهر و محبت در روابط اجتماعي
000882.jpg
پنج روز كه از برج چهارم امسال گذشت، اخبار دو سايت خبري به همراه گزارش  بازپرسان كشيك قتل پايتخت، رنگ و بوي ناخوشايندي به خود گرفت.
در پنج روز نخست تير ماه، دست  كم هشت نفر به قتل رسيدند. در اين وقايع باز هم تهران گوي سبقت را ربوده، سه واقعه را به خود اختصاص داده و آباده فارس، ميمه اصفهان و اسلام آباد غرب در كرمانشاه نيز سه واقعه ديگر را شاهد بودند.
نكته اي كه در اين ميان، اين هشت واقعه را برجسته تر مي كرد ،چيزي جز وقوع قتل در كانون گرم خانواده نبود.
به عبارت ديگر قتل هاي پنج روز نخست گرمترين ماه سال، همه از جنس قتل هاي خانوادگي بودند.
همسركشي، برادركشي و خانواده كشي بار ديگر زنگ خطر شيوع خشونت در خانواده ها را به صدا در آورد.
قتل هايي از جنس ديگر
خشونت كه جايگزين عقل و منطق شود ديگر پدر و مادر هم نمي شناسد. اين روزها بيش از هر زمان ديگري مي توان خلاء مسائل عاطفي و مهر و محبت را حس كرد وگرنه دليلي ندارد كه برادري به جان برادر ديگري بيفتد، مردي همسرش را به قتل برساند يا ...
اما نكات ديگري را هم در اين ابراز خشونت ها مي توان برجسته ديد. البته اين نكته ها همه بر اساس ادعاهاي متهمان اين پرونده هاست.
مروري بر اين هشت واقعه، موضوع را روشن تر مي كند و بهتر مي توان درباره آن به طرح فرضيه يا ارائه تحليل هايي در اين خصوص پرداخت.
نخستين پرونده اي كه مي توان در قتل هاي مورد نظر آن را ورق زد، ماجراي يك قتل عام خانوادگي است. ماجرايي كه در آن سه جسد به همراه پيكر بي جان مردي 40 ساله به وسيله برادر آن مرد برملا شد.
بازپرس حسين اصغر زاده، بلافاصله با گزارش ماموران كلانتري در محل حاضر شد. زني 37 ساله بنام سكينه، ندا 17 ساله و محمد 11 ساله، سه قرباني اين ماجرا بودند. پليس در كنار محل كشف پيكر مرد 40 ساله كه داوود نام داشت، مقادير زيادي قرص آرامبخش كشف كرد. بنا به گفته برادر داوود كه نخستين كسي بود كه با اين واقعه رو به رو شده بود، داوود هنوز نفس مي كشيد و به همين دليل او تمام انرژي اش را روي انتقال وي به بيمارستان گذاشته است.
در بررسي هاي بعدي كارآگاهان پليس آگاهي دريافتند كه داوود در اقدامي جنون آميز به دليل فقر و عدم توانايي در تامين معاش خانواده اش آنها را به قتل رسانده است.
تحقيق درباره ادعاهاي اين مرد به وسيله ماموران پليس آگاهي ادامه دارد.
ديگر واقعه تير ماه، آنهم در روز دوم مربوط به قتل يك نوجوان به نام حسام در منطقه مولوي بوده است كه ماموران كلانتري 116 مولوي موفق شدند دو نوجوان ديگر را به نام هاي مرتضي و اميد در اين رابطه شناسايي و دستگير كنند. در تحقيقات از اين دو نيز مشخص شده حسام با خانواده آنان در ارتباط بوده و با هم رفت و آمد خانوادگي داشته اند. دو متهم مدعي شده اند حسام براي آنها مزاحمت ايجاد مي كرده و همين باعث درگيري و زد و خورد منجر به قتل شده است.
اما، پس از اين، در روز سوم تيرماه دو واقعه قتل يكي در تهران و يكي در اسلام آباد غرب به ثبت رسيده است.
بر اساس گزارش سايت اطلاع رساني پليس، مردي 37 ساله به نام فرهاد پس از خواستگاري از دختري به نام آرزو و شنيدن جواب منفي از او و همچنين موفق نشدن در تلاش هايش در اين باره، پس از به قتل رساندن اين دختر، خود نيز خودكشي كرده و جان باخته است.
در تهران نيز مرد جواني به نام اصغر با شليك يك گلوله به سر همسرش مريم، او را به قتل رسانده است. در تحقيقات بازپرس حسيني از اين مرد مشخص شده اصغر اسلحه اي به قيمت 40 هزار تومان خريداري كرده بوده و بارها از آن براي تهديد همسرش استفاده كرده است. احتمال مي رود اصغر در روز حادثه طي يك تهديد حماقت بار و در حين خشونت، به ناگاه ماشه سلاح را كشيده و جنايتي را رقم زده باشد.
اما دو قتل ديگر مربوط به روز پنجم تير ماه است. نوجواني 15 ساله به نام ميثم در ميمه، خواهر 22 ساله اش مريم را با ضربات چاقو به قتل رسانده است.
دو برادر نيز در آباده فارس به جان هم افتاده و برادر بزرگتر، برادر كوچكتر را به قتل رسانده است. به گزارش سايت اطلاع رساني پليس، حشمت اله 32 ساله برادر خود را كه 27 سال بيشتر سن نداشت به دليل نامعلومي به قتل رساند.
بدين ترتيب 6 پرونده قتل با پنج مقتول پيش روي ما قرار گرفته كه همگي در فاصله اول تا پنجم تيرماه واقع شده اند.
احساسات  به جاي عقل، سنگدلي به جاي مهرورزي
تنها مي توان همين دو خلا را بسترساز وقايع پيش رو برشمرد. به جز بررسي ماجراي قتل عام خانوادگي كه نيازمند بررسي مجزايي است، به نظر مي رسد جانشيني احساسات هيجاني به جاي عقل و منطق، رقم زننده همه اين وقايع بوده باشد.
ماجراي آن قتل عام خانوادگي نيز به نوعي نشات گرفته از همان جانشيني احساسات هيجاني به جاي تصميم گيري هاي عاقلانه است، اما از آن جهت كه مرتكب، ادعايي مبني بر استيصال از نظر تامين معاش خانواده اش مطرح كرده، بايد موضوع به طور دقيق كالبد شكافي شود.
خودكشي در پي قتل معشوق نمي تواند دليلي از نوع قتل عام خانوادگي داشته باشد. از سوي ديگر خلاءهاي عاطفي و بي مهري در زندگي هاي ما، سبب شده تا نتوانيم به موقع لزوم با مهر و عشق موانع را پشت بگذاريم و اختلاف سلايق يا تفكرات متضاد يا اختلافات و مناقشات مالي را حل و فصل كنيم.
كاهش دامنه دوستي ها و تغيير رويكرد آنها از معنوي به مادي، علاوه بر همه علل بسترساز جرمشناختي، روانشناختي و جامعه شناختي، بايد مد نظر تحليلگران مسائل جنايي- اجتماعي قرار گيرد.
آموزش مهر و محبت
دوست داشتن يا به عبارتي عشق به تصور ما ويژه حوزه خصوصي افراد است، اما به نظر مي رسد كه خلاء مهر و محبت در روابط عمومي نيز سرايت پيدا كرده باشد. به عبارت ديگر كمرنگ شدن مهر و محبت در روابط خصوصي و مناسبات خانوادگي به روابط ميان فردي و ميان گروهي نيز تسري يافته است. حال اگر نتوانستيم بدرستي اين خلاء را پوشش دهيم، قطعا خشونت جايگزين آن مي شود. نگاهي به سريال هاي تلويزيوني نشان مي دهد كه عموما عشق و محبت جايگاهي در روابط خانوادگي ندارد. سريال طلسم شدگان نمونه بارزي از اين دست بود.

درهمين حوالي
000792.jpg
محموله اي كه به تهران نرسيد
ناصرخسرويي ها گويا هنوز فعاليت خوبي دارند. شاهد اين ادعا خبري از سايت اطلاع رساني پليس است. در اين خبر تصريح شده است كه بيش از 17 هزار آمپول غير مجاز از اتوبوسي در همدان كشف شده است. اما ربط اين ماجرا به ناصرخسرويي ها اين است كه اتوبوس مسافرتي از مريوان در كردستان به سوي تهران درحال حركت بوده كه ماموران پليس به آن مظنون شده و پس از متوقف كردن آن در بازرسي ها موفق به كشف اين محموله شدند. بدين ترتيب مشخص شده است كه متقاضيان اين آمپول ها، قاچاق فروشان دارو در تهران هستند. ناصر خسرو سالهاست كه پاتوق داروفروشان غيرمجاز است. شايد اين روزها فعاليت در اين منطقه كمتر شده باشد، اما هنوز هم محدوديت هايي كه در بحث دارو وجود دارد و توزيع نامناسب آن، قاچاق دارو را بسترسازي مي كند.
جدال با گريزناپذيرها
از پائولو كوئيلو كتابي خوانده ايد؟ نپرسيد كه ربطي به صفحه ما دارد يا نه، ولي اگر كتاب كوه پنجم آن را با ترجمه دل آرا قهرمان خوانده باشيد به واژه گريزناپذير هم برخورد كرده ايد. اگر مي پرسيد ربط واژه گريزناپذير و صفحه قانونشهر چيست، بايد اول خبري را بشنويد تا بعد درباره اش صحبت كنيم.
سايت اطلاع رساني پليس، اواخر خردادماه در خبري اعلام كرد: جوان 22 ساله در امتحان رد شد، ولي در خودكشي قبول!
براساس گزارش اين سايت، يك جوان اردبيلي به دليل قبول نشدن در امتحان پايان ترم، خود را حلق آويز كرد. اين جوان كه حبيب نام داشته، ساكن محله اي به نام حسينيه در اردبيل بوده و براي فرار از اين واقعه با طناب خود را حلق آويز كرده است. متاسفانه اين خبر نه نخستين خبر از اين جنس است و نه آخرين. تازه از هفته هاي بعدي احتمال افزايش چنين اخباري بشدت رو به افزايش مي گذارد. هفته هاي بعد در واقع روزهاي پراسترس و اضطراب داوطلبان كنكور دانشگاه هاست؛چند هفته نفسگير و بعد هم كه نوبت نتيجه است. حال تصور كنيد كسي به تصور خود امتحان خوبي را پشت سر نگذاشته باشد يا نتيجه حكايت از رد شدن داشته باشد. خب، واقعيت تلخي است و البته گران، اما اين آخرين جاده زندگي نيست. به همين دليل اين موضوع به كتاب كوه پنجم و گريزناپذير مربوط است. وقتي واقعيتي روي مي دهد، چه خوب و شيرين و چه بد و تلخ، واقعيتي است گريزناپذير و نمي توان از وجود آن گريخت، نه انكار آن راه به جايي مي برد و نه مبارزه با آن. نخستين تلاش و بهترين فعاليت در قدم اول، پذيرش واقعيت است. بعد مي شود با شناخت واقع بينانه اي تصميم گرفت.

آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
زيبـاشـهر
شهر آرا
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |