بررسي سه رويكرد جهاني در زمينه توسعه آموزش ابتدايي و متوسطه براي همه
كيك بزرگ تر يا چنگال هاي كمتر؟
|
|
در خلال قرن گذشته، سه رويكرد براي فرار از پيامدهاي فقر گسترده، رشد سريع جمعيت، مشكلات زيست محيطي و بي عدالتي اجتماعي پيشنهاد شده است. رويكرد كيك بزرگ تر مي گويد از فناوري براي توليد بيشتر و كاهش كمبودها استفاده كنيد. رويكرد چنگال هاي كمتر مي گويد روش هاي جلوگيري از بارداري و بهداشت مربوط را در اختيار همگان بگذاريد تا بارداري ناخواسته از بين برود و رشد جمعيت كم شود. رويكرد رفتارهاي بهتر مي گويد خشونت و فساد را از بين ببريد، تجارت، كاركرد بازارها و عرضه كالاهاي عمومي توسط دولت را بهبود دهيد، آثار جانبي ناخواسته مصرف مانند آسيب به محيط زيست را كاهش دهيد و برابري سياسي و اجتماعي بيشتري را بين پير و جوان، زن و مرد، پولدار و فقير برقرار كنيد.فراهم آوردن آموزش ابتدايي و متوسطه با كيفيت، از طريق تحصيل رسمي يا روش هاي ديگر اساساً مؤيد هر سه رويكرد ياد شده است. آموزش مزاياي اقتصادي در بردارد، جوامع و پيكره هاي سياسي نيرومند ايجاد مي كند و به بهبود بهداشت مي انجامد. آموزش از تعهدات انسان دوستانه مورد قبول همگان و حقوق بشر بين المللي است.
خبر خوب اين است كه در قرن گذشته، دسترسي به آموزش بسيار افزايش يافته، بيسوادي به شدت كاهش يافته و درصد بيشتري از مردم نسبت به گذشته تحصيلات ابتدايي، متوسطه و دانشگاهي را مي گذرانند. اما مشكلات بزرگي وجود دارد. حدود ۱۱۵ ميليون بچه واجب التعليم هنوز در مدرسه ثبت نام نشده اند. بسياري از آنان بيسواد هستند و در فقر مطلق زندگي مي كنند. بيشترشان دختر هستند. حدود ۲۶۴ ميليون بچه در سن تحصيلات متوسطه در مدرسه حضور ندارند. نابرابري هاي آموزشي وسيعي بين كشورها و درون آنها وجود دارد. كيفيت آموزش مدرسه ها اغلب بسيار پايين است. با اين حال، پيش بيني هاي جمعيت شناختي حاكي از آن است كه كشورهاي در حال توسعه تا سال ،۲۰۲۵ حدود ۸۰ ميليون بچه در سنين دبستان و دبيرستان (بين ۶ تا ۱۷ سال) بيشتر از حالا خواهند داشت، يعني افزايشي معادل ۶ درصد كه تعداد كل آنان را به ۳۵/۱ ميليارد نفر خواهند رساند.
در سال ،۱۹۹۰ جامعه جهاني در كنفرانس جهاني «آموزش براي همه» در تايلند وعده كرد آموزش دبستاني را براي همگان محقق كند و تا سال ۲۰۰۰ بيسوادي را بسيار كاهش دهد. در سال ۲۰۰۰ كه اين اهداف جامه عمل نپوشيد، بار ديگر و اين بار در مجمع جهاني آموزش در سنگال اين وعده تكرار شد و سال ۲۰۱۵ تاريخ مورد نظر قرار گرفت. كنفرانس توسعه هزاره سازمان ملل درسال ۲۰۰۰ نيز آموزش دبستاني براي همگان تا سال ۲۰۱۵ را به عنوان يكي از اهداف خود در كنار محو نابرابري جنسيتي و آموزش در مقطع دبستان و متوسطه پذيرفتند. اما با توجه به ميزان رشد كنوني، بعيد به نظرمي رسد هدف آموزش دبستاني براي همه تا سال ۲۰۱۵ قابل تحقق باشد. برآورد مي شود در سال ،۲۰۱۵ ۳۳۵ ميليون بچه از آموزش دبستان يا متوسطه جا بمانند. از اين تعداد، حدود ۱۱۸ ميليون نفر از مقطع دبستان محروم خواهند بود. يك پنجم اين افراد هرگز به مدرسه نخواهند رفت.
حالا كه تحقق اين اهداف در تاريخي امكان پذير نشده است، پس چه چيزي ميسر است؟ برآوردها نشان مي دهد آموزش دبستاني براي همه تا سال ۲۰۱۵ در صورتي قابل تحقق است كه جامعه جهاني ۶ تا ۳۵ ميليارد دلار در سال صرف آموزش كند. به علاوه كشورهاي در حال توسعه بايد به صرف ۸۲ ميليارددلار در سال آموزش دبستاني ادامه دهند. اين مقاله نشان مي دهد اين رقم نه فقط قابل تحقق، بلكه ضروري است. به علاوه اين مقاله بر آن است كه آموزش دبستاني براي همه كافي نيست، بلكه جهان بايد هدف خود را دسترسي به آموزش متوسطه با كيفيت براي همه احتمالاً تا ۲۰۱۵ و قطعاً تا اواسط قرن بيست و يكم قرار دهد. هزينه تحقق اين هدف شايد ۲۷ تا ۳۴ ميليارد ديگر در سال باشد، افزون بر ۹۳ ميليارد دلاري كه كشورهاي در حال توسعه هر سال صرف آموزش متوسطه مي كنند. با اين حال، موانع صرفاً اقتصادي نيست. زمامداران بايد سياست هايي را تدوين و اعمال كنند كه آموزش بچه ها را نزد والدين و سايرين ارزشمند كند.
آموزش امروز
دستاورد جهاني در آوردن بچه ها به مدرسه چقدر بوده است؟ آيا اطلاعات آموزشي قابل اطمينان و براي مقايسه بين المللي مناسب است؟
خوب
در نيم قرن گذشته، پيشرفت قابل توجهي در عرصه آموزش رسمي، به خصوص برحسب نرخ ثبت نام خالص حاصل شده است. نرخ ثبت نام ناخالص عبارت است از نسبت بچه هاي ثبت نام شده در آموزش ابتدايي صرف نظر از سن به جمعيت آن گروه سني كه مرتبط با مقاطع سني تعريف شده براي آموزش ابتدايي است.
* در سال ،۱۹۰۰ برآورد ثبت نام ناخالص در دوره ابتدايي در تمام مناطق زير ۴۰ درصد بود، به جز شمال غرب اروپا، آمريكاي شمالي و مناطق انگليسي زبان اقيانوس اطلس كه اين نسبت در آنجا ۷۲ درصد بود.
در سال ،۲۰۰۰ نسبت ثبت نام خالص به نسبت شمار دانش آموزان در گروه سني رسمي دبستان كه در مدرسه ثبت نام كرده اند به شمار گروه سني دبستان _ در سراسر جهان -به ۸۵درصد رسيد. نرخ ثبت نام خالص مقياس اندازه گيري دقيق تري از نرخ ثبت نام ناخالص است.
* در كشورهاي در حال توسعه در قرن بيستم، با سوادي سه برابر شد و از ۲۵ درصد به ۷۵ درصد رسيد و در خلال سال هاي ۱۹۶۰ تا ،۱۹۹۰ ميانگين سال هاي تحصيل از ۱/۲ به ۴/۴ افزايش يافت. اين رقم از سال ۱۹۹۰ بيشتر شده است.
* شمار دانش آموزان ثبت نام شده در آموزش متوسطه در ۵۰ سال گذشته ده برابر شد و تقريباً از ۵۰ ميليون نفر به ۵۰۰ ميليون نفر رسيد.
در اين حال، تعداد بيشتري از كشورهاي در حال توسعه در برنامه هاي بين المللي اندازه گيري وضعيت آموزشي شركت كرده اند. مؤسسه آمار يونسكو در مونترال با كيفيت ترين داده ها را در اختيار دارد.
بد
با وجود پيشرفت هاي به دست آمده، كمبودهاي بزرگي باقي است.
* حدود ۳۸۰ ميليون نفر بچه در مدرسه ثبت نام نكرده اند (۲۸ درصد افراد گروه سني ۶ساله).
* بيش از يك چهارم اين بچه ها در مقطع دبستان حضور ندارند. (بقيه از رفتن به دبيرستان باز مي مانند).
* از بچه هاي لازم التعليم كه در كشورهاي در حال توسعه به دبستان مي روند، بيش از يك چهارم پيش از باسوادي ترك تحصيل مي كنند.
افزون بر اين، ثبت نام ضرورتاً به معناي حضور در مدرسه، و حضور در مدرسه ضرورتاً به معناي آموزش ديدن و آموزش ديدن ضرورتاً به معناي خوب تحصيل كردن نيست. از اين رو، شايد نرخ بالاي ثبت نام اين تصور غلط را بدهد كه ميزان بالايي از بچه هاي لازم التعليم خوب تحصيل مي كنند. حدود ۷۵ درصد بچه هاي جهان در كشورهايي زندگي مي كنند كه كيفيت آموزش در آن عقب تر از ميانگين كشورهاي صنعتي است.
از نظر داده ها، شاخص هاي كيفيت آموزش اغلب اندك است. با وجودي كه شركت در ارزشيابي هايي بين المللي و منطقه اي كيفيت آموزش افزايش يافته است، كشورهاي نيازمند بهبود تمايل كمتري براي شركت دارند.
زشت
نابرابري هاي فاحش در آموزش بين مناطق، گروه هاي درآمدي و دو جنس وجود دارد.
* كساني كه بيشترين فاصله را از آموزش همگاني دارند، عموماً جزو فقيرترين افراد هستند. در برخي مناطق آفريقا، نرخ ثبت خالص در دوره ابتدايي ۶۳ درصد است كه بسيار كمتر از ۹۶ درصد در آمريكاي لاتين و كارائيب است.
* تحصيلات دختران عقب تر از تحصيلات پسران در بسياري از نقاط جهان است. با وجودي كه نرخ ثبت نام اغلب تفاوت چنداني ندارد، پسران بسيار بيشتر از دختران تحصيلات را به خصوص در دوره ابتدايي به پايان مي رسانند.
هنوز تحليل جهاني نظام مندي در مورد تأثير جنسيت، سكونت روستايي يا شهري و درآمد كم يا زياد برتفاوت فرصت ها و دستاوردهاي آموزشي بچه ها در هر منطقه صورت نگرفته است، اما معلوم است اين عوامل با هم ملازمه دارند. مثلاً در هند در سال ،۱۹۹۲ نرخ ثبت نام پسرهاي ۶ ساله از ثبت نام دختران ۵/۲درصد خانواده هاي متمكن بيشتر بود. اين تفاوت در خانواده هاي فقير۲۴درصد بود. در خانوارهاي فقير، دخترها وضعيت بدتري از پسرها دارند. در خانواده هاي متمكن نرخ ثبت نام پسرها ۲۴درصد بيشتر از پسرها در خانواده هاي فقير بود. اختلاف وضعيت دخترها در خانواده هاي ثروتمند و فقير ۴/۵۵ درصد بود. اختلاف از نظر ثروت تأثير بيشتري از تفاوت جنسيتي در ثبت نام دارد.
بودجه آموزش مقطع ابتدايي در ميان كشورهاي در حال توسعه متغير و از ۴۶ دلار به ازاي هر دانش آموز در جنوب آسيا و ۶۸ دلار در كشورهاي مركز آفريقا تا ۸۷۸ دلار در اروپاي شرقي و آسياي مركزي در نوسان است. سرانه هزينه درمقطع دبيرستان نيز نشان دهنده چنين نابرابري است و از ۱۱۷ دلار به ازاي هر دانش آموز در جنوب آسيا و ۲۵۷ دلار در مركز آفريقا تا ۵۷۷ دلار در آمريكاي لاتين و كارائيب مي رسد.
صرف بودجه بيشتر در آموزش معمولاً به آموزش بهتر مي انجامد. مطالعه سال ۲۰۰۱ در مورد آموزش مقطع ابتدايي درآمريكاي لاتين نشان داد كه كوبا از نظر نمره آزمون، نرخ به پايان رساندن مدرسه و سطح باسوادي از بقيه پيش است. يك چهارم پاييني دانش آموزان كوبايي دركلاس سوم وچهارم و دردروس رياضيات و زبان بالاتر از ميانگين منطقه بودند. هر چند كه بيشتر كشورهاي اين نيمكره بودجه بيشتري از كوبا صرف آموزش مي كردند، يعني كمتر از ۱۰۰۰ دلار (در كوبا). اين مثال نشان مي دهد كه سياست گذاران بايد در مورد دستاورد قابل توجه برخي كشورها با بودجه اندك بررسي كنند.
موانع مالي
فراهم آوردن آموزش ابتدايي و متوسطه براي همگان چقدر هزينه دربر دارد؟ ارقام دقيقي در دست نيست اما مجموع اين بودجه حدود ۳۴ تا ۶۹ ميليارد دلار در سال است. اين رقم زيادي است اما نه در آن حد كه جهان قادر به تأمين آن نباشد. در صورتي كه سرمايه گذاري در آموزش به رشد اقتصادي طبق پيش بيني بيانجامد، سهم درآمد اختصاص يافته به آموزش ابتدايي و متوسطه پايين خواهد آمد.
كشورها چقدر مي توانند هزينه كنند؟ برآورد بانك جهاني نشان مي دهد كه كشورهاي كم درآمد كه حدود ۴/۲ ميليارد دلار درآمد دارند، روي هم رفته درآمد ناخالص ملي در حدود يك تريليون دلار در سال ۲۰۰۰ (ودرآمد سرانه ساليانه ۴۱۰ دلار) داشتند. هزينه ۳۴ تا ۶۹ ميليارد دلار درسال حدود ۳ درصد از درآمد ناخالص ملي آنها را تشكيل مي دهد. كشورهاي كم درآمد و متوسط درآمد با جمعيت حدود ۱/۵ ميليارد دلار حدود ۶ تريليون دلار درآمد ناخالص ملي (و سرانه درآمد ساليانه ۱۱۶۰ دلار) داشتند. هزينه آموزش ياد شده حدود ۲ تا ۶ دهم درصد توليد ناخالص ملي آنها را تشكيل مي دهد.البته اگر كشورهاي ثروتمند در تأمين هزينه سهيم شوند، فشار روي كشورهاي فقير كمتر خواهد شد. درآمد ناخالص ملي كشورهاي پردرآمد حدود ۵/۲۵ تريليون دلار از مجموع جهاني ۵/۳۱ تريليون دلار بود، يعني ۷۰ ميليارد دلار ديگر در سال كمتر از سه دهم درصد درآمد آنهاست. كمك توسعه رسمي در سال ،۲۰۰۳ ۶۹ ميليارد دلار بود، اما اين رقم فقط ۲۵ صدم درصد مجموع درآمد ناخالص ملي اهداكنندگان است.
موانع غيرمالي
موانع غيرمالي بر سر راه تحقق آ موزش همگاني در مقاطع ابتدايي و دبيرستان چيست؟ مطالعات نشان مي دهد اين عوامل اقتصادي، رقابتي، اطلاع رساني، سياسي، فرهنگي و تاريخي است.
عوامل اقتصادي- ميليون ها بچه به تحصيل دسترسي دارند اما مدرسه نمي روند. يك توضيح آن است كه براي خانواده هاي آنان وقتي كه بچه ها در فعاليت هاي ديگر صرف مي كنند، مهمتر است، مانند كسب درآمد و كمك به ساير اعضاي خانواده. وضعيت نابسامان اقتصاد خانواده اغلب بيشتر از دسترسي نداشتن به مدرسه باعث مدرسه نرفتن مي شود.
نيازهاي ديگر- آموزش براي كسب امكانات ملي با ساير طرح ها از قبيل جاده سازي، بهداشت و تقويت بنيه دفاعي كشور رقابت مي كند. امكانات محدود از چند نظر گسترش آموزش را مختل مي كند. گروه هايي ممكن است بودجه را از آموزش به سوي اهداف خود منحرف كنند. وقتي بحران هاي اجتماعي مانند جرايم، بيكاري يا جنگ داخلي امكانات و وقت دولت را مي طلبد، شهروندان ممكن است از اختصاص امكانات به اين بحران ها بيشتر حمايت مي كنند. ظرفيت محدود براي نظارت بر اعمال برنامه هاي آموزشي و جايگاه محدود وزارتخانه هاي آموزش در بسياري دولت ها نيز مشكل آفرين مي شود.
نبود اطلاعات- اطلاعات قابل اطمينان، قابل مقايسه بين المللي و سودمند در مورد جنبه هاي مختلف آموزش ابتدايي و متوسطه در دسترس نيست. مثلاً از نظر جزئيات كمي، فهم اندكي نسبت به سازوكارهايي كه بچه ها را از مدرسه محروم مي كند، وجود دارد. بيشتر اطلاعات در مورد ثبت نام، حضور در مدرسه و به پايان رساندن دوره آموزشي است.
عوامل سياسي- سياست علت ديگري است كه مي تواند گسترش آموزش را مختل كند. افق طولاني مدت بازگشت عوايد سرمايه گذاري در آموزش از مدت كوتاه زمامداري بسياري سياستمداران بيشتر است.
عوامل فرهنگي- تبعيض مي تواند مانع مشاركت آموزشي شود، به خصوص براي دختران و اقليت هاي زباني، مذهبي و قومي. تعرض كلامي و جسمي، نبود دستشويي هاي مطمئن و مسافت دراز بين خانه و مدرسه ممكن است والدين را از فرستادن دختران به مدرسه باز دارد. در جايي كه دختر ناچار باشد از اعضاي خانواده مراقبت كند وظايف خانه را انجام دهد، آموزش شايد غيرضروري به نظر برسد.
تغييرات مورد نياز
تحقق آموزش ابتدايي و متوسطه براي همگان و با كيفيت تا اواسط قرن بيست و يكم ميسر است. اما با نرخ پيشرفت جاري، تا سال ،۲۰۱۵ حدود ۱۱۸ ميليون بچه در سن دبستان از آموزش ابتدايي محروم خواهند ماند و ۲۱۷ ميليون بچه در سن دبيرستان به مدرسه نخواهند رفت. (يعني ۱۶ و ۳۰ درصد از جمعيت كل در دو مقطع) بايد چه كار كرد؟ هيچ برنامه جادويي براي تحقق آموزش ابتدايي و متوسطه براي تمام بچه هاي جهان وجود ندارد. به اين منظور، دست كم به پنج تغيير مكمل هم نياز است.
* بحث هاي آزاد در سطح ملي، منطقه اي و بين المللي در مورد توقع افراد از آموزش ابتدايي و متوسطه، يعني اهداف آموزش.
* پايبندي به بهبود كارايي اقتصادي و تأثير آموزش در تحقق اين اهداف، چه از طريق تحصيل رسمي يا ساير ابزارها. اين بهبود بايد از طريق امكانات مطمئن در مورد آموخته هاي بچه ها سنجيده شود. آزمايش دقيق روش ها و فناوري هاي جديد آموزشي نبايد فراموش شود و كشورهايي كه دستاورد خوبي با توجه به منابع مالي و امكانات كسب كرده اند، بايد مطالعه شوند.
* پايبندي نسبت به ارائه آموزش متوسطه با كيفيت به تمام بچه ها لازم است.
* شناخت ماهيت متنوع نظام هاي آموزشي در كشورهاي مختلف و مطابقت ارزشيابي هاي آموزشي براساس نيازهاي محلي مهم است.
* منابع مالي بيشتري بايد صرف آموزش شود.
مترجم: رضا محتشم
منبع: نشريه صندوق بين المللي پول
|