ريسك درافتادن با تبهكاران
ريسك پذيري هر عملي حد و حدودي دارد. ريسك دفاع در برابر تبهكاران و مجرمان محدوده اندكي دارد، زيرا با احتساب قدرت بدني مناسب و حتي توان بهره گيري از ورزش هاي رزمي بازهم يك نكته را نبايد فراموش كرد؛ تبهكاران دل نترسي در ارتكاب جرم پيدا كرده اند، در حالي كه عموم مردم ترس از اين را هميشه دارند كه مبادا كاري غيرقانوني و نادرست انجام دهند.
به عبارت ديگر حتي اگر توان دفاع و حمله خوبي داشته باشيم، چون ترس از پايان كار را داريم مراقبيم كار به جاي باريكي نكشد، بنابراين در جدال با يك تبهكار يك قدم عقب تريم و او مي تواند بي ترس، هر عملي را مرتكب شود. همين واقعه روز 13 تيرماه در شيراز حادثه آفريد.جواني 23 ساله به گمان اينكه مي تواند با كيف قاپ ها در افتد، ور افتاد و جانش را از دست داد. اين بدان معنا نيست كه اصلا در برابر تبهكاران مبارزه اي نكنيم، ولي از آنجا كه ريسك چنين كاري بشدت بالاست و احتمالات ناخوشايندي در آن وجود دارد، بهتر است با اندكي تامل راجع به آن فكر كنيم و بعد به فكر مبارزه بيفتيم.اين حادثه چه براي خانم ها و چه براي آقايان تبعاتي دلخراش و جبران ناپذير دارد.
وقايع بسياري در تهران و ديگر شهرستان ها پيش آمده كه در حين كيف قاپي بند كيف در دست زن باقي مانده و تبهكار نيز به خيال آنكه مي تواند كيف را از دست او نجات دهد با فشار و انرژي بيشتري سعي در رهاندن كيف كرده و همين امر سبب شده تا تعادل آن زن بهم بخورد و بر اثر شدت ضربه اصابت او به زمين، ضربه مغزي شود يا واقعه اي تلخ به بار آيد.
براي آقايان هم نظير ماجراي جوان شيرازي بسيار اتفاق افتاده است.اين جوان به گفته سرهنگ علي اخلاقي فرمانده نيروي انتظامي شهر شيراز درپي مقاومت در برابر كيف قاپان با ضربات چاقو به قتل رسيده است. به گفته اين فرمانده انتظامي يك نفر از كيف قاپان همان لحظه و 2 نفر ديگر پس از بازجويي هاي مقدماتي شناسايي و دستگير شده اند.
سارق مسلح زنداني مرخصي گرفت، جواني را كشت
اميرحسين با مادرش خداحافظي كرد و گفت: تا يك ساعت ديگر برمي گردم مادر ساعت را نگاه كرد، چند دقيقه اي از 12 شب گذشته بود، با صداي بلند گفت: زود برگرد ، اما پيش از آنكه جمله به پايان برسد، در بسته شده بود. اما، در بسته شده، تا صبح هم باز نشد و هيچگاه اميرحسين به خانه بازنگشت. پدر و مادر به دنبال فرزند، بيمارستان هاي شيراز را يكي بعد از ديگري جست وجو كردند و سرانجام جسد سرد و خونين فرزند جوان 21 ساله را در سردخانه بيمارستان نمازي پيدا كردند.شكايت به نيروي انتظامي تقديم شد و ماموران نيروي انتظامي جست وجو را آغاز كردند. پسر جوان بر اثر اصابت سه گلوله به مغز كشته شده است، احتمال خصومت شخصي اميرحسين با دوستان از سوي پدر و مادر نقض شد.
پدر به خاطر آورد كه تلفن همراه فرزندش، در كنار وسايل كشف شده از وي نبود، پليس با وجود اين سرنخ، شماره تلفن را رديابي كرد و سرانجام محسن مظنون اصلي كه تلفن را جواب داده بود دستگير شد.
او ابتدا از پيدا كردن اين دستگاه كنار جوي آب بلوار چمران شيراز سخن گفت، اما بعد از بازجويي هاي فني به سرعت قتل اميرحسين را برعهده گرفت و فقط انگيزه مالي را دليل آن دانست. محسن كه از سال 80 به جرم سرقت مسلحانه در زندان وكيل آباد شيراز به سر مي برد، 17 خرداد با اجازه از قاضي، 5 روز به مرخصي آمد. شب 18 خرداد، تصميم گرفت كه با اتومبيل شخصي به خيابان هاي شيراز رفته و از خانواده دور باشد. ابتداي بلوار چمران، اميرحسين مسيري را خطاب به محسن گفت و او هم ترمز كرد. پس از چند دقيقه محسن به بهانه خريد يك بطري آب، توقف كوتاهي كرد و سپس از پشت سر با اسلحه به اميرحسين جوان حمله كرد و پول و تلفن همراه را از او خواست.
محسن وقتي با مقاومت اميرحسين مواجه شد به سمت او شليك كرد و دو گلوله مستقيم در مغز اميرحسين نشست و زندگي را از چشمانش گرفت.
محسن براحتي محل حادثه را ترك كرد، هنوز چند قدمي بيش نرفته بود كه به گمان زنده بودن اميرحسين بار ديگر بازگشت و گلوله اي ديگر به آن شليك كرد. با اينكه پرونده تشكيل شده محسن در حال تكميل شدن و ارسال به مراجع قضائي است، اما هنوز علت اصلي قتل و حمل اسلحه توسط اين جوان مشخص نشده است. ماجراهايي از اين دست نبايد به شوك هايي براي ما مردم عادي تبديل شود بلكه بايد توجه ما را جلب كند كه مي شود در فضاي آرام، سارق يا زورگير را به حال خود رها كرد مبادا باعث تحمل صدمات جبران ناپذير شويم و بعد ولو در مدتي طولاني تر از طريق مراجع قانوني موضوع را پيگيري كنيم. تا به حال هم هيچ تبهكاري نيست كه حتي پس از مدتها به چنگ قانون نيفتاده باشد.