د ردسرهاي يافتن شغل لابه لاي آگهي هاي روزنامه ها
سرگردان ميان حقيقت و خيال
|
|
ساناز قاضي زاده
بسياري از برخوردهاي صاحبان كار، بي منطق و نامناسب است. آنها براي عدم پرداخت حقوق مناسب، دست به كارهاي قانوني و غير قانوني مي زنند. براستي آيا در چنين شرايطي مي توان كار كرد يا كار يافت؟
پس از آنكه از سد كنكور گذشت و مدرك تحصيلي دانشگاهي اش را گرفت، سرخوش از همتي كه به خرج داده و كسب نمره قبولي در چند سال تحصيلي و گذارندن همه واحدهاي درسي به فكر يافتن يك شغل افتاد. ديگر از تدريس خصوصي به بچه هاي فاميل و همسايه براي تامين كمك هزينه هاي تحصيل خسته شده بود. بايد چاره اي مي انديشيد تا از شر چنين مشكلاتي خلاص شود. به سراغ آگهي هاي استخدام روزنامه هاي مختلف رفت. تنها تعداد اندكي از آگهي ها با شرايط او منطبق بود. در اواخر ماه از گشت و گذار براي يافتن شغلي كه در راهش تحصيل كرده بود، منصرف شد، چون هيچ كجا از يك دانشجوي بي سابقه و بدون آشنا و پارتي استقبال نمي كردند. كارهايي هم كه پيدا مي شد، با شرايط يك خانم جوان جور نبود.
دايره انتخابش محدودتر بود، شغلي مي خواست كه حداقل متناسب با مدرك تحصيلي اش باشد. بايد كم كم از خانه نشيني درمي آمد و به بازار كار مي رفت. راضي شد درآمد حداقلي كسب كند يعني همان درآمد مصوب قانون كار!
آگهي ها يكي از يكي جالب تر و نگران كننده تر مي نمود: به يك منشي خانم نيازمنديم. به يك منشي خانم با چهره اي مناسب نيازمنديم. به يك خانم جهت همكاري در مطب نيازمنديم. به يك خانم منشي با چهره اي مناسب و روابط عمومي قوي نيازمنديم.
مي توانست حداقل با يك تماس تلفني آگاهي بيشتري كسب كرده و نگراني خود را برطرف كند.
***
وقتي تماس گرفت خانم جواني گوشي تلفن را برداشت و همين كه متوجه شد طرف مقابل جوياي كار است، گوشي را به مدير محترم شركت داد.
- سلام آقا، ببخشيد، راجع به آگهي شما در نيازمندي هاي ... تماس گرفتم.
- بله، بفرماييد.
- مي خواستم ببينم شرايط كار در شركت ... چيست؟
- شركت ما يك شركت تبليغاتي، فيلم، طراحي صنعتي است و شما بايد تشريف بياوريد رودررو صحبت كنيم.
- ببخشيد آقا، مي توانم از پشت تلفن شرايط ديگر شما را بپرسم؟
- خير، چون ما بايد شما را از نزديك ببينيم. من وقت ندارم. اگر به كار نياز داريد به شركت بياييد و فرم را پر كنيد. خداحافظ.
- آقا، آدرس...
و صداي بوق اشغال تلفن بلند مي شود.
اين مدير بداخلاق بود. تصميم گرفت با شماره تلفن بعدي تماس بگيرد.
بعدي هم شرايط نامناسب ديگري را طلب مي كرد. بعدي، بعدي و بعدي هم همين طور.
تصميم گرفت با هفتاد و ششمين آگهي تماس بگيرد. اين مدير، همچون مديريت هاي ديگر آغاز كرد. كار ما بازاريابي است. براي يك شركت... و در اين حالت يك خط تلفن و يكسري از اطلاعات ويژه بازاريابي در اختيار شما قرار مي گيرد و...
خستگي و بي حوصلگي از تماس هاي قبلي اجازه نمي داد با آخرين مدير هم مخالفت كند. ببخشيد مي توانم راجع به حقوق و مزاياي اين كار بپرسم؟
- به شما حقوق ثابت و پورسانت تعلق مي گيرد، البته به خودتان و كارتان بستگي دارد.
- ببخشيد، چرا به خودم؟
- چهره، طرز برخورد، روابط عمومي و اخلاق شما در انتخاب ما موثر است. شما در ماه اول فقط پورسانت دريافت مي كنيد. درآمد شما سقفي ندارد. بسيار مناسب است. البته بنابر عملكرد يك ماه اول شما، پورسانت دريافت مي كنيد و باتوجه به همين فعاليت، اگر با هم توافق كرديم، از ماه بعد حقوق ثابت دريافت خواهيد كرد.
پس از توضيحات او، نوبت به منشي رسيد تا آدرس را براي متقاضي كار بخواند.صبح روز مقرر، هنگام مراجعه به شركت اعتماد به نفسش را از دست داده بود. با خود گفت چرا از سواد و تحصيلاتم نپرسيد؟ چرا راجع به درآمد درخواستي من صحبت نكرد؟ چرا از ميزان دانستن زبان انگليسي نپرسيد يا سابقه كار؟
به آدرس نزديك مي شد. خانم منشي در را باز كرد. در آپارتماني 40 متري، پنج نفر ديگر مشغول به كار بودند. فضا حتي براي نفس كشيدن هم مناسب نبود. از خانم جواني كه بيش از ديگران خوشرو مي نمود، درباره چگونگي كار پرسيد. بايد در كنج اتاق كار و روي ميزي شلوغ مي نشست و باتوجه به ليستي كه در اختيارش قرار مي گرفت، با عده اي از مراكز فروش و اداره ها و ... تماس مي گرفت تا شايد يكي از آنها خواهان محصول موردنظر باشد.
در فرم درخواست شغل همه سئوالي بود به جز سئوال هاي مربوط به خصوصيات كاري او و تونايي هايش در اين شغل. كار مورد نظر را قبول كرد، اما بايد از هفته آينده سر كار مي رفت. يك ماه گذشت؛ از صبح تا پنج بعدازظهر مجبور بود با هر جور آدمي تماس بگيرد و محصول نامرغوب شركتش را مرغوب معرفي كند تا شايد خريداري بيابد. كارنامه كاري اش هم موفق و مناسب بود. در اين مدت رفتار مدير آنقدر مناسب بود كه حسادت همكارانش را برمي انگيخت. زمان دريافت اولين دستمزد شد، اما هيچ خبري از حقوق نبود. وقتي به تلفن ها جواب مي داد، متوجه شد آگهي استخدام نيروي جديد در روزنامه چاپ شده كه از نيازمندي به يك بازارياب خبر مي داد. از كارش راضي نبود، اما بايد ادامه مي داد تا درآمدي كسب كند.
خبري از حقوق ماهيانه نبود، همكاران ديگر هم حقوقشان را دريافت كردند، اما او...
مدير محترم شركت او را به اتاق دعوت كرد و گفت كه با وجود اينكه شيوه كار و رفتارش مناسب بود، اما نمي تواند در اين شركت كار كند، چون شرايط او با اين شركت هماهنگ نيست و پاكتي را با انگشت اشاره به سمت او سوق داد. خوشحال شد، وقتي داشت از اتاق خارج مي شد پول درون پاكت را نگريست و متوجه شد كه مدير تنها 55 هزار تومان در پاكت قرار داده است. به اتاق بازگشت و گفت ببخشيد اينكه پول كرايه ماشين من هم نمي شود؟! و مدير جواب داد كه اين شرايط شركت او است. عصباني بود، ولي برخورد همكاران و رئيس سابقش آنقدر سرد شده بود كه نمي توانست جواب بگيرد. مي خواست بپرسد او كه در اين مدت رفتار خوبي داشته، محصول بي كيفيت شركت را به 20 خريدار فروخته و سودي حدود 2 ميليون تومان عايد شركت كرده، پس چرا بايد تنها 55 هزار تومان دريافت كند؟
در فرم درخواست شغل همه جور سئوال وجود دارد مگر سئوال هاي مربوط به توانايي هاي حرفه اي و سوابق كاري اشخاص! اين موضوع سبب نگراني جويندگان كار مي شود
هيچكس نبود كه جوابش را بدهد. گويا اين شركت شرايطي اينچنين داشت! ناراحت و خجالت زده از درآمدي كه كسب نكرده به پيشنهاد دوستانش تصميم گرفت 55 هزار تومان را صرف يادگيري تايپ كامپيوتري كند و كار جديدي را امتحان كند. يك ماه صرف يادگيري تايپ كرد. با تمرين و ممارست هايش توانست تايپ يك صفحه در روز را به 30 صفحه برساند.
دوباره به سراغ نيازمندي روزنامه ها رفت. اين بار نه براي بازاريابي، بلكه براي تايپ. به هر شركتي كه مي رفت، كار جديد را به صورت روزمزدي پيشنهاد مي كردند. او بايد روزانه 50 صفحه تايپ مي كرد تا براي هر صفحه از مدير منصفش 50 تومان دريافت كند. پس از مدتي متوجه شد كه مدير محترم براي همين صفحاتي كه تنها 50 تومان از آن را به تايپيست مي دهد، 200 تا 250 تومان از مشتريان دريافت مي كند. تازه اين تنها مربوط به صفحات كاملا فارسي بدون فرمول رياضي بود. مدير براي صفحاتي كه فرمول رياضي داشتند، 500 تومان دريافت مي كرد و تنها 150 تومان به او مي داد.
پس از دو ماه كه توانسته بود تعداد صفحه هايي بيش از حد اوليه تايپ كند، به خاطر مخالفت با ناعدالتي ها از اين مركز هم اخراج شد و تنها 120 هزار تومان دريافت كرد. طبق قانون كار! بيمه نشده بود، چون احتمالا مدير ترجيح داده بود به جاي بيمه كردن او، نفر ديگري را انتخاب كند و تا پيش از سه ماه اخراجش كند كه پول بيمه ندهد.
ستون كار در منزل نيازمندي ها، سومين گزينه بود كه آن هم به سرانجام نرسيد، چون ناگهان به جاي 200 هزار تومان، 20 هزار تومان دريافت مي كرد.
***
او تنهاي جوياي كار نيست كه با چنين شرايطي كار را قبول مي كند، شايد اين نوع كار بيش از هرچيز با شرايط دانشجويان و جوانان مجرد هماهنگ است، اما بسياري از مردان و زنان متاهل نيز به دليل بيكاري رايج در جامعه به چنين كارهايي روي مي آورند. مريم حقيقي، چهار ماه تمام است كه دنبال شغلي مي گردد تا بتواند بسياري از هزينه هاي خانواده شش نفري اش را كاهش دهد. او مي داند كه پدرش توان پرداخت هزينه هاي كمرشكن جهيزيه را ندارد، بنابراين تصميم گرفته خود چنين هزينه اي را تامين كند. مي گويد: مي دانم كه نمي توانم روي اين پول حساب كنم، اما با اصرار فراوان، پدرم را راضي كردم كه با كاركردنم در يكي از شركت ها با نظارت خودش موافقت كند، اما برخلاف ميزان وقت و انرژي كه صرف مي كنم آنچنان درآمد اندكي دارم كه نمي توانم حتي رقمش را به دوستان و آشنايانم عنوان كنم.
حقيقي مي گويد: بيشتر آگهي هاي منشي نيازمندي ها اشتباه است. بسياري از شركت ها تقاضاي منشي مي دهند، اما وقتي به آنجا مراجعه مي كنيم از صحبت هايشان متوجه مي شويم كه بايد بازاريابي كنيم.
مي گويد: پس از مراجعه به شركت براي پر كردن فرم هاي كاريابي مي فهميم كه از ما كار بازاريابي مي خواهند. شايد به نام منشي عنوان مي كنند تا خود را از پرداخت پورسانت معاف كنند.
با چهره اي نگران و مغموم ادامه مي دهد: وقتي به شركت ها مراجعه كردم تا شغلي مناسب پيدا كنم، به محض ورود و ديدن چادر من و اينكه كمي عبوس هستم، برخوردشان متفاوت مي شد. بسياري از آنها در وهله اول مي گفتند كه منشي مناسبي را پيش از من يافته اند، برخي هم براي ظاهرسازي از من مي خواستند فرمي را پر كنم تا بعدها با من تماس بگيرند كه هرگز اين اتفاق نيفتاد.
مي گويد در شركتي كه پيش از اين كاري يافته است، تنها توانسته، ماهيانه 70 هزار تومان دريافت كند و پس از يك سال كار، دريافت آخر سال او با احتساب عيدي 110 هزار تومان است.
مي گويد چند روز پيش به يك شركت فروش تخم شترمرغ مراجعه كرده است و در كمال ناباوري متوجه شده كه شرايط كار در اين شركت داشتن تلفن همراه، كامپيوتر شخصي در منزل و سفر خارج از تهران بوده است. با آخري كنار آمده، اما مي پرسد خب من از كجا بايد بتوانم چنين امكاناتي داشته باشم؟
البته پيش از اين با موارد ديگري هم مواجه شده. در بيشتر فرم هاي استخدام پس از پرسش درباره نام، نام خانوادگي و سوابق كاري، سئوال هاي ديگري چون سوابق هنري (!) احتمال سفر خارج از شهر و كشور، شغل پدر و سوابق كاري او، شغل مادر و سوابق كاري او، شغل همسر و شماره تلفن و آدرس محل كار هريك از آنها و حقوق درخواستي، درج شده است. حقيقي مي پرسد براي كاري چون حروفچيني يا بازاريابي سوابق هنري به چه كار مي آيد؟
مي گويد: در يكي از آگهي هاي استخدام از او درباره رنگ چشم، پوست صورت و ميزان قد و وزن نيز پرسش شده است. او كه از چنين پرسش هايي عصباني شده است، مي گويد: اين سئوال ها آخر به چه كار آنها مي آيد؟
باتوجه به گفته هاي او و بسياري از جويندگان كارهاي اينچنيني، بسياري از برخوردهاي صاحبان كار، بي منطق و نامناسب است. آنها براي عدم پرداخت حقوق مناسب، دست به كارهاي قانوني و غير قانوني مي زنند. براستي آيا در چنين شرايطي مي توان كار كرد يا كار يافت؟! يا چنين سئوال هايي ربطي به شغل موردنظر دارد؟
عدم پرداخت حقوق مناسب از سويي و رعايت نكردن حقوق اوليه كساني با اين شرايط و در رفتن از زير بار مسئوليت پرداخت بيمه و مراتب اوليه قانوني از سوي كارفرمايان، آيا نبايد توسط مراجع قانوني پيگيري و برخورد مناسب با افراد خاطي صورت بگيرد؟
اين نكات، بخشي از واقعيت هايي است كه جويندگان كار با آنها مواجه هستند. در بسياري مواقع حقوق اوليه كه در قانون كار به آنها اشاره شده، نظير بيمه درماني و بيكاري و بازنشستگي، غذا در بيش از هشت ساعت كار و حداقل دستمزد نيز از سوي كارفرمايان ناديده گرفته مي شود.
بدين ترتيب هزينه هاي سرسام آور زندگي، چگونه بايد تامين شود؟ بسياري از جوانان در پي كار هستند و حاضرند به هر شرايطي تن دهند و يوغ بردگي مدرن را نيز به گردن خود حمايل كنند، شايد دريچه اي جديد به روي آينده خود بگشايند، چون از قديم گفته اند كه كار، كار مي آورد؛ در گوشه خانه نشستن دردي را درمان نمي كند.
|