ترجمه: نيلوفر قديري
بعد از حملات لندن اكنون كشورهاي اروپايي در جستجوي پاسخي براي اين پرسش هستند كه هدف بعدي القاعده كجاست؟ با نگاهي به استراتژي اين سازمان و اسنادي كه در سالهاي اخير به دست آمده گفته مي شود هدف بعد رم است.
مجله پرتيراژ اشپيگل چاپ آلمان در مقاله اي كه پس از حوادث روز پنجشنبه لندن به چاپ رسيد ضمن پرداختن به شكل گيري و استراتژي گروه القاعده سعي در شناختن هدف بعدي القاعده داشته است.
به عقيده كارشناسان اين مجله، القاعده براي پياده كردن طرح هاي خود به زمان زيادي نياز دارد و به همين دليل بايد مدتي در انتظار بود تا هدف بعدي القاعده آشكار شود.
ولي از هم اكنون اروپا درحالت آماده باش به سر مي برد و بيم از بمب گذاران انتحاري خواب را از چشم سياستمداران اروپايي ربوده است.
كتاب ها و نوشته هاي تروريست ها و استراتژيست هاي القاعده هر روز رو به افزايش است و عنوان هاي مختلفي را شامل مي شود، مانند «هنر جنگ» ، «دايره المعارف جنگ» و «ما عليه چه كسي مي جنگيم؟»
القاعده همواره خود را سازماني مي داند كه استراتژي هايش را با اهداف در دسترس و قابل تحقق سازگار و همخوان مي كند. اين كتاب ها و جزواتي كه گفته شد ممكن است از نظر غرب فقط ترسيم كننده تصويري از جنگجويان جهادي باشد، اما از سوي ديگر اينها بهترين منبع در دسترس براي پيش بيني اهداف در معرض خطر القاعده در دنيا هستند. به ويژه اكنون كه انفجارهاي لندن به وقوع پيوسته است، اين اسناد حرف هاي زيادي درباره مسير و جهت گيري بعدي القاعده براي گفتن دارند.
يك نكته صريح و روشن به نظر مي رسد و آن اين كه طراحان و برنامه ريزان القاعده همگي بر اين اتفاق نظر دارند كه كشورهايي كه در عراق و افغانستان نيروي نظامي دارند، دشمن هستند. در سند استراتژي سال ۲۰۰۳ آنها كه نسخه اي از آن به دست اشپيگل رسيده، القاعده از اين كشورها به طور خاص نام برده: اسپانيا، انگليس، لهستان، ايتاليا، ژاپن و اوكراين. در نامه اي كه بعد از انفجارهاي لندن در اينترنت منتشر شد و در آن مسئوليت اين انفجارها توسط سازمان مخفي القاعده در اروپا به عهده گرفته شده بود نيز، عليه ايتاليا و دانمارك تهديداتي شده بود. اين كشورها هر دو در عراق نيرو دارند.
اما حتي كشورهايي كه تصور نمي شود در تيررس تروريست ها باشند هم در رادار القاعده وجود دارند. يكي از اين كشورها آلمان است. اگرچه القاعده به صراحت مخالفت آلمان با جنگ عراق را ستوده است اما حضور آلمان در افغانستان اين كشور را در برابر حملات القاعده آسيب پذير مي كند. در ژوئن سال ۲۰۰۴ روزنامه آلماني فرانكفورت الگمانيه درباره يادداشت داخلي و محرمانه اي از اداره پليس فدرال جنايي آلمان خبر داد كه در آن به نگراني اين پليس درباره تهديدات عليه آلمان اشاره شده بود. در اين نامه آمده بود، با توجه به نقش آلمان در افغانستان و تلاش هايش در مبارزه با گروه هاي تندروي تروريستي، اين كشور ممكن است به هدف قابل توجهي براي تروريست ها تبديل شود.
قتل يك بازرگان آلماني در رياض اين نگراني را بيشتر از گذشته تشديد كرد. القاعده قتل اين بازرگان آلماني را در ماه مه ۲۰۰۴ به عهده گرفت و در نامه اي نوشت: «مبارزين، يك كافر غربي را كه يك شهروند آلماني بود از پا درآوردند. اين قتل مي تواند يادآور اين باشد كه آلمان يكي از مهمترين كشورهاي عضو اتئلاف بين المللي عليه تروريسم است. اين كشور مانند ايالات متحده در حمله به افغانستان با استفاده از زور شركت داشت و اكنون به همراه آمريكا در اشغال كشورهاي اسلامي مشاركت دارد.»
هدف حملات بزرگ و عظيم، افزايش اعتبار القاعده به عنوان يك سازمان حرفه اي است اما اين حملات زود به زود تكرار نمي شود چون به برنامه ريزي دقيق و پيچيده اي احتياج دارند
چنين لحن صحبت و چنين استدلال هايي مي تواند بهترين ابزار براي توجيه حملات احتمالي به اهدافي در آلمان باشد.اگر صراحت و ميزان تكرار حرف هاي القاعده معيار سنجش رفتار اين سازمان باشد، مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه ايتاليا و لهستان از نظر آنها مهمترين متحدان آمريكا بعد از انگليس هستند و در فهرست اهداف بالقوه در رديف نخست قرار دارند. در سند استراتژي سال ۲۰۰۳ القاعده، به اسپانيا به عنوان اولين گام اين دومينو اشاره شده است چرا كه اين كشور علي رغم مخالفت هاي شديد داخلي به عراق نيرو فرستاد. استراتژي پردازان القاعده بر اين باور بودند كه حمله به اين كشور مي تواند تأثيرات فراواني داشته باشد. از لهستان و ايتاليا هم به عنوان اهداف احتمالي بعدي نام برده شده است. در اين استراتژي مكتوب به حملات عليه سربازان اين كشورها در داخل عراق اشاره شده اما حملات در مادريد و لندن نشان مي دهد هسته هاي تروريستي القاعده و ديگر گروه هاي نزديك به آن اكنون براي حمله مستقيم به شهروندان اين كشورها انگيزه كافي پيدا كرده اند.
اما از نظر كارشناسان ميان ايتاليا و لهستان يك تفاوت وجود دارد و آن اين كه ايتاليا بيشتر بر سر زبان هاست و اسم سيلويوبرلوسنكي نخست وزير اين كشور بارها و بارها در جنگ عراق به ميان آمده است. عوامل ديگري هم وجود دارد كه احتمال حمله به لهستان را كم تر مي كند. مثلا ً اين كه شهروندان عرب چنداني در اين كشور زندگي نمي كنند يا دست كم تعداد آنها در مقايسه با لندن و رم قابل توجه نيست؛ به همين دليل هسته هاي القاعده نمي توانند ارتباط چنداني با جمعيت بومي اين كشور برقرار كنند بدون اين كه توجه دولت و نيروي پليس را به خود جلب نمايند. از سوي ديگر در روزهاي اخير تهديدات جدي عليه ايتاليا صورت گرفته است.
در كنار ايتاليا و لهستان، استانبول هم در معرض خطر حملات تروريستي است. اين شهر در نوامبر سال ۲۰۰۳ طعم حملات تروريستي القاعده را چشيد. تركيه براي بسياري از گروه هاي تندرو اهميت زيادي دارد چرا كه آنها با نظام سكولار حاكم در آنكارا مخالف هستند. اما با توجه به اكثريت مسلمان تركيه، خطر حملات تروريستي و تهديد جان شهروندان استانبول كمتر است. اما بازرگانان خارجي در معرض تهديد هستند.
در اين ميان اين حقيقت را نبايد فراموش كرد كه القاعده شيوه فعاليت خود را تغيير داده است. امروزه اين گروه ها در دو سطح كار مي كنند. از يك سو حملات بزرگي را در شهرهاي نمادين و ابرشهر مانند لندن، نيويورك و مادريد طراحي مي كنند و همزمان دست به حملات كوچك و هدف مند عليه شركت هاي تجاري، ديپلمات ها و سربازان غربي مي زنند.
هدف حملات بزرگ و عظيم افزايش اعتبار القاعده به عنوان يك سازمان حرفه اي است اما اين حملات زود به زود تكرار نمي شود چون به برنامه ريزي دقيق و پيچيده اي احتياج دارند. به همين دليل تعداد حملات كوچك تر بيشتر است. اين حملات نياز به برنامه ريزي چنداني ندارد. مثلاً حمله به يك شركت غربي در عربستان يا انجام يك حمله انتحاري در عراق آسيب پذير، چندان دشوار نيست. نبايد فراموش كرد كه القاعده ممكن است يك شبكه تروريستي بين المللي باشد.
اما از طريق گروه هاي كوچك در سطوح محلي و بومي هم فعاليت مي كند. خيلي بعيد است كه اسامه بن لادن شخصاً در حملات بغداد يا رياض نقش و دخالت داشته باشد. اين حملات فقط بخشي از كار روزانه اين سازمان است.
نمونه ديگري از تفاوت ميان فعاليت هاي محلي و فعاليت گروه القاعده به طور كلي، كارهاي شخص ابومصعب الزرقاوي در عراق است. هدف زرقاوي به راه انداختن يك جنگ داخلي در كشور از هم پاشيده است. اما جنگ داخلي در عراق مسلمانان شيعه در اين كشور را كه اكنون موقعيت نيرومندي درون دولت حاكم دارند، تضعيف مي كند و اين به نفع مسلمانان سني در عراق است.
نگاهي دقيق به اسناد و نوشته هاي القاعده سطح سوم فعاليت اين گروه را نشان مي دهد كه البته اين سطح ارتباط چنداني با موضوع جغرافيا ندارد. القاعده به دنبال راه هايي براي تضعيف اقتصاد غرب است و اين نكته براي او اهميت زيادي دارد. در سند استراتژي سال ۲۰۰۳ اين سازمان آمده است: «به اعتقاد ما مقاومت در عراق قادر است هزينه هاي آمريكا را به سقف تعيين شده از سوي واشنگتن براي اين جنگ يعني ۴۰۰ ميليارد دلار برساند...»
اين برداشت و برنامه ريزي با نگاهي دقيق و بحث هاي اخير در داخل آمريكا و با بررسي آمار و ارقام مالي و اقتصادي صورت گرفته است. يكي از نتايج اين استراتژي حمله به تأسيسات حفاري نفت در عربستان سعودي بود كه قيمت نفت را بالا برد.
اكنون چند ماه است كه شاخه القاعده در عربستان تهديد به حمله به خطوط هوايي غربي با هدف شدت بخشيدن به مصيبت مالي غرب مي كند.
در نظر گرفتن ملاحظات ديگر، فهرست اهداف بعدي حملات القاعده را بيشتر مشخص مي كند. ايدئولوگ هاي القاعده نوشته اند، كشتن يك اسرائيلي به كشتن يك انگليسي و كشتن يك يهودي به كشتن يك مسيحي ارجحيت دارد. به عبارت ديگر تهديدات القاعده متوجه اشخاص است نه جمعيت ها. آدم ربايي ها و گروگان گيري هاي عراق، افغانستان و عربستان شاهدي براي اثبات اين موضوع است.
انگليس، مدت ها در انتظار چنين حملاتي بود. برنامه ريزي براي مقابله با اين تهديد از دو سال پيش و در منطقه اي از لندن شروع شد كه مراكز مالي در آن مستقر هستند. لوله هاي فوري آب براي فرو نشاندن آتش، دستگاه هاي اكسيژن براي وقوع حملات احتمالي شيميايي يا گازي، طراحي مسيرهاي عبور فوري پليس و نيروهاي امداد و بيمارستان هاي سيار در نقاط مختلف، از جمله اين تدابير بود.
در سپتامبر سال ،۲۰۰۳ نيروهاي پليس، مأموران امنيتي و نيروهاي امداد شهر لندن در يك مانور گسترده همه اين امكانات را آزمايش كردند. بيش از ۵۰۰ پليس، آتش نشان و نيروي امداد در اين عمليات كه بزرگترين عمليات ضدتررويستي تاريخ انگليس بود حضور داشتند. تا پيش از اين تنها تجربه حملات تروريستي لندن، انفجارهاي ارتش جمهوري خواه ايرلند بود. اما از تابستان سال ،۲۰۰۲ گزارش هاي متعدد درباره خطر حملات تروريستي گسترده تر در لندن منتشر شد. در ژانويه ،۲۰۰۳ طرح يك گروه تروريستي براي انجام حمله شيميايي در لندن خنثي شد. در فوريه همان سال يكي از فرودگاه هاي شهر به دليل بيم از حملات موشكي زمين به هوا بسته شد.
بعد از حملات يك سال و نيم پيش در مادريد، درجه آماده باش و هشدار در لندن افزايش يافت. يكي از اين تدابير، عمليات «اين كيف مال چه كسي است؟» با هدف حساس كردن شهروندان به بسته هاي مشكوك و خطرناك در متروها بود. اما همه اين تدابير و تلاش ها نتوانست مانع از حملات پنجشنبه گذشته در لندن بود.