پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۷۷
ايرانشهر
Front Page

زيباترين جملات براي پدر در روز ميلاد حضرت علي عليه الاسلام
دست هاي مهربانت را مي بوسم
004419.jpg
عكس:گلناز بهشتي
امسال راديو، تلويزيون و چند فرهنگسرا از جمله خانه فرهنگ ميعاد و خانه فرهنگ خزانه اقدام به برگزاري مسابقه تلفني مهربان ترين پدر كرده اند كه در آن به افرادي كه زيباترين جمله را در وصف پدر گفته اند جوايزي اهدا مي شود
خيابان ها در روز مادر شلوغ تر و بازارها پر رونق تر از هميشه است اما روز پدر روز ديگري است. اغلب اين روز با روزهاي ديگر چندان فرقي ندارد و با چند شاخه گل شيريني يا يك جمله زيبا بسادگي برگزار مي شود

سعيده امين
پدر مهربانم! سلام
دوستت دارم، چون تو هديه خدا هستي. امروز 13 رجب روز تولد حضرت علي عليه السلام است و من به افتخار اين روز، زيباترين سلام دنيا را به تو مي كنم.
اين جملات ساده اي است كه چند سالي است در روز سيزدهم ماه رجب به طور مكرر از زبان تمام فرزندان ايران گفته مي شود. چند سالي است كه پدر منزلت ملي شده و مانند مادر، يك روز را به نام او انتخاب كرده اند. سابقا هر چه بوده صرفا در مدح مادر بوده است.
زيباترين جملات در وصف مادر گفته شده. گرانبهاترين هديه ها براي روز مادر گرفته شده، خيابان ها در روز مادر شلوغ تر از هميشه و بازارها پر رونق تر، اما روز پدر روز ديگري است. اغلب اين روز با روزهاي ديگر چندان فرقي ندارد و با چند شاخه گل، شيريني يا يك جمله زيبا بسادگي برگزار مي شود.
شايد به اين خاطر كه اصولا نقش پدر در تربيت فرزند همواره غيرمستقيم و نامرئي تر است. به هر حال از دو سال قبل به دليل نامگذاري 13 رجب روز ميلاد با سعادت حضرت علي عليه السلام به نام روز پدر، رسانه ها، مطبوعات، فرهنگسراها و دست اندركاران فرهنگي كشور در صددند به اين روز هويت فرهنگي بخشيده و به آن شان ملي بدهند.
امسال راديو، تلويزيون و چند فرهنگسرا از جمله خانه فرهنگ ميعاد و خانه فرهنگ خزانه اقدام به برگزاري مسابقه تلفني مهربان ترين پدر كرده اند كه در آن به افرادي كه زيباترين جمله را در وصف پدر گفته اند جوايزي اهدا مي شود. يكي از نكات جالب در برگزاري اين مسابقه شركت مرداني است كه خود، پدر و داراي چندين فرزند هستند، اما نقش حيات پدر از دست رفته خود را در زندگي با زيبايي كلمات بيان و يادآوري مي كنند.
برخي از جملات نيز از فرزنداني بيان مي شد كه پدر خود را در جبهه يا به طور تصادفي از دست داده بودند و جملات ساده و دستوري برخي از كودكان نيز بيانگر انتظارات آنها از پدرشان بود. البته چند جمله مدافعان از بانوان نيز از زبان برخي از مردان شركت كننده در مسابقه مطرح شد كه گوياي توجه جدي مردان امروز به جايگاه اجتماعي و خانوادگي زنان است. اغلب شركت كنندگان دختر بوده و رده سني 6 تا 54 سال را تشكيل مي دهند.
اولين جمله شعر گونه از مرضيه پور روح الله، 12 ساله است.
پدرم بنده الله، نوكر حيدر كرار، پدرم مهربان ترين، اوغلام اهل دين . سه قلوهاي محمد رضا، فاطمه و زهرا تاران نيز هر كدام يك جمله ساده در وصف پدرشان از زبان خود گفته اند.
پدر مهربان، بهترين ارمغان الهي است. ، پدر، دوست داشتني ترين موجود روي زمين است. و پدر مهربان ترين فرشته روي زمين است.
اعظم آقا محمدي 16 سال دارد. يكي از جمله هاي زيبايش را چنين بيان مي كند. پدر من برانگيخته سعادت و جلوه گري همچون خاتم الانبيا است. و برادرش مجتبي معتقد است كه سخنان زيباي پدر، دليل فضل اوست.
نفيسه ملك پور نيز پدر را به آسمان و فرزندانش را همچون ستاره در پناه او تشبيه كرده است.
جعفر فرجي كه خود يك پدر 37 ساله است پدر را به ايثار معنا كرده است. نگين شيرزاد نيز 36 سال دارد. او نام پدر را اينگونه معني كرده است. (پ) براي پشتيباني و حمايت بي شائبه است. (دال) براي دوستي و محبت بي منت تو و (ر) براي راستي و صداقت تو در عرصه زندگي . آرزو آقامحمدي 10 سال بيشتر ندارد: پدر من فريادگر حق و دريايي از نيكي است.
عبادا... بختياري از مدافعان سرسخت حقوق بانوان در يك جمله بلند مي گويد: پدري مهربان است كه پسراني پرورش دهد كه مدافع حقوق زنان بوده و در حذف مردسالاري و خودكامگي مردان در جامعه ايران عزيز و حتي جهان بكوشد.
پريناز مرادي 20 ساله است و جمله اي در خور توجه گفته است: با من بمان زيرا كه تو بهترين هديه براي من از تك ستاره آسمان خداوند هستي.
فاطمه سادات امامي در يك جمله مي گويد: پدر غنچه شكفته شده قلبم است . رضوانه سادات امامي خواهرش باز هم در يك جمله:  آسمان گريست براي حجت اش علي.
ليلا جوادي پدر را همچون خورشيدي بر قلب ها مي داند كه هرگز غروب نمي كند.
فاطمه ايران نيز بسادگي مي گويد: پدر ساعت دلخوشي خانه ماست.
خانم روزي رستمي كه خود يك مادر است مي گويد: بوي گل سرخ را در دستان پدرم احساس مي كردم، اما ديگر...
فرزانه سادات امامي پدر را به گل تشبيه كرده است. پدرم! در چشمانت ننشيند شبنم كه تو ياس بي تحملي.
فاطمه نمكي هم فقط 10سال دارد: مهربان ترين پدر مردي است كه شيعه حضرت علي (ع) باشد.
ايمان سليميان خيلي جدي اعتقاد دارد: مهربان ترين پدر، پدري است كه پسر را طوري تربيت كند كه در آينده آن پسر، پدري موفق براي فرزندانش باشد.
آرزو عارفي۹ سال دارد و فرزند جنگ و جبهه است: پدر جانبازم! تو يادگار جنگ و افتخار من هستي، روزت مبارك.
امير عارفي هم در يك جمله مي گويد: پدر جانبازم! تو فداكاري را به من آموختي.
عزيزه نوريان۲۳ ساله است و فداكاري هاي يك پدر را به خوبي درك مي كند: پدرم! به خاطر از خود گذشتگي ات جانم را فدايت مي كنم.
علي لطفي كه فقط 7سال دارد با آن زبان شيرينش تولد حضرت علي(ع) را به تمام شيعيان جهان تبريك گفته است.
نسرين سخندان با لطافت مي گويد: پدر خوب من! فداي دست هاي پينه  بسته ات كه عشق و دين و زندگي را برايم جمله كردي.
الهه سليميان نيز يك دستورالعمل فوري براي پدران مهربان صادر مي كند: مهربان ترين پدر، پدري است كه بين بچه هايش تبعيض قائل نشود، يعني بين دختر و پسر فرق نگذارد.
يگانه سليميان هم خواهر كوچكتر اوست: مهربان ترين پدر، پدري است كه نامي نيكو براي فرزندانش انتخاب كند.
مريم ناگهي نيز از عمق احساس چنين بيان مي كند: پدر ضربان قلب زندگي من است
اما همه مي گويند كه پدر من مهربان ترين پدر دنياست، از جمله مينا حسيني. آريا سلماني فقط 8سال دارد و رضايت در عمق صداي كودكانه اش پيداست.
پدر من خوب است
ياسمن داريوش پدر را چراغ زندگي مي نامد؛ او فقط 13سال دارد.
فاطمه سيفي معتقد است: پدر تنها موجود خستگي ناپذير است.
اما دغدغه هاي امير احمدي چيزهاي ديگري است: پدر براي سلامتي ما رنج مي كشد كه ما در آينده جاني براي كار كردن داشته باشيم.
مريم داوري 34 سال دارد و از فراق پدر مي گويد: پدر سايباني هميشگي كه در نبودش نيز او را حفظ مي كنم.
سجاد موسوي مي گويد: مهربان ترين پدر، پدري است كه دوست و يار هميشگي ما باشد.
محمدرضا موسوي مخالف سرسخت استعمال دخانيات است؛ او فقط 7 سال دارد: مهربان ترين پدر، پدري است كه سيگار نكشد.
عليرضا برادر دوقلوي محمدرضا هم مي گويد: مهربان ترين پدر، پدري است كه به قول هايش عمل كند.
صبا فرجام هم جمله زيبايي مي گويد: پدر سرشار از مهرباني و عصاره زندگي است.
كيوان داوري 24سال دارد و فقط يك جمله مي گويد: پدر چشمه زلال زندگي.
قاسم دماونـــدي خود پدري 50ساله است: مهربان ترين پدر تاريخ و اوج قدرت، حضرت علي(ع) است وبس.
مليكا حسيني فراهاني با اينكه فقط 11سال دارد، تعبير جذابي از پدر مي كند: پدر كوهي از مهرباني و استوار در برابر امواج متلاطم زندگي است.
سحر فرجام هم اشاره مي كند: پدر مظهر مهرباني، مقاومت و استواري است.
ريحانه زلفعلي 9ساله پدرش را بسيار مي ستايد: من از تجربيات پدرم استفاده مي كنم.
مصطفي نقدي به حق مي گويد: پدرم همانند گوهري است كه در نبودش آرزويش را داريم.
زهرا علايي يك جمله ساده: عزيزترين فرد برايم پدر است.
زهرا غلامي 46سال دارد: پدر اي بسيجي شهيد! مايه افتخار و اعتبار خانواده در دنيا و آخرت هستي.
مرجان آقاجاني دعايي زيبا به جان پدر مي كند: پدر با گذشت و زحمتكشم! آرزو مي كنم زير سايه پرودگار و نورايماني كه در قلبت است هميشه سالم و پايدار باشي.
مريم غلامي به پدر رزمنده اش چنين مي گويد: پدر عزيزم! تو را براي فداكاري جانانه ات كه دفاع از ميهن ما بود، هميشه دوست دارم.
معصومه رستمي هم پدر را حاصل پيوند آسمان و زمين مي داند.
مهشيد برات وكيلي 10 سال دارد كه ضمن تبريك ميلاد حضرت علي(ع) خطاب به پدرش مي گويد: پدر مهربان و زحمتكش! روزت مبارك.
محمدسعيد حقي 10 ساله مثل همه معتقد است: پدر من بهترين پدر دنياست . صديقه رضانژاد جمله بلند، اما زيبايي ساخته است: پدر جان بدان كه بركه زلال قلبم تصوير پرشكوه تو را دربرگرفته و بدان كه من محبت هاي تو را در قصيده اي بلند و پرشكوه در قلبم به تصوير درآوردم. هميشه دوستت دارم.
علي چگيني از پشت تلفن با صداي معصومانه اش مي گويد: پدر تو براي من زحمت هاي فراواني كشيدي و حالا من زحمت هاي تو را جبران مي كنم. او آرزو مي كند وقتي بزرگ شد، همه زحمات پدرش را جبران كند.
سحر نوروزي حرف زيبايي مي زند: پدرم تو آشيانه مني و هيچ وقت دست هايت را از روي سرم برندار .
مينا عباسي تصميم جالبي گرفته است، او 10 ساله است: من روز پدر براي پدرم يك لباس و شلوار مي خرم و به آن تبريك مي گويم كه خوشحال شود. كارت تبريك هم مي دهم.
الميرا سلمان زاده خيلي ساده مي گويد: پدرم، نمي داني كه چقدر دوستت دارم، اسم تو را با افتخار، پيش همه مي برم.
الهه رحماني 12 ساله كه پدرش را دو هفته قبل از دست داده است،با صداي گريان مي گويد: پدرم، با اينكه نيستي، دوست دارم دست هايت را همانگونه بر سرم بكشي و دوست دارم يك بار ديگر ببينمت .
بنيامين آذر مي گويد: بهترين پدر، پدري است كه دروغ نگويد .
حميد قدري، كودك 12 ساله معلولي است كه به سختي با ويلچر به خانه فرهنگ آمده تا بگويد پدر مهربان است .
فرناز رحتمي نژاد كوچولوي 3 ساله با زبان شيرين كودكي مي گويد: من بابا محمد جونم رو خيلي دوست دارم .
هانيه مالكي 7 ساله است و بيمار: پدر دستان گرمت شفاي من است .
سكينه رنجبر مي گويد: پدر! بي نهايت فداكاري .
فرناز مجد: پدر من مهربان ترين و سختكوش ترين پدر دنياست .
سعيده بابايي فقط 4 سال دارد، مادرش جمله اي مي گويد كه مي خواهد به نام دخترش ثبت شود: مهربان ترين پدر، پدري است كه حقيقت روي گونه هايش جاري و شادمانه ترين لحظات را به تو هديه مي كند .
شكوفه قاسمي، شاعر جوان 30 ساله شعر نويي را در وصف پدرش سروده است. پدر عزيزتر از جانم! تو زيباترين مطلع شعر هويت مني. به ياد مي آرمت، امروز اي بهار جاويد لحظه هايت از شوق سرشار بودن، عطرآگين باد.
رويا كاظمي نمي تواند جمله اي بيابد كه اوصاف پدرش را يكباره بازگو كند.
معصومه مسلم بعد از كلي جست وجو به دنبال واژه ها مي گويد: شكوه مقاومت در برابر سختي ها از آن توست .
معصومه صفايي هم مي گويد: پدر نفسم است.
و من كه تمام اين جملات را به محمد امين تقديم مي كنم و مي گويم: پدر عزيزم دست هاي مهربانت را مي بوسم.

معلم اخلاق و زندگي
آرش نهاوندي- چهار ساله بودم كه پدر به تنهايي وظيفه نگهداري و تربيت مرا به عهده گرفت. او بنا به دلايلي پذيرفته بود كه همزمان به عنوان پدر و مادر در صحنه هنرنمايي زندگي به ايفاي نقش بپردازد.
پدر هم غذا مي پخت، هم خانه را تميز مي كرد، هم به وضعيت من رسيدگي مي كرد و هم سركار مي رفت.
اما پس از اينكه من به سن مدرسه رفتن رسيدم، وظيفه اي ديگر نيز به مسئوليت هاي پدر اضافه شد. او صبح زود پيش از رفتن به سر كار، مرا به مدرسه مي برد و ظهر، البته نمي دانم به چه طريقي، پس از پايان كلاس آخر، از كارش مرخصي مي گرفت و شتابان دنبال من مي آمد تا مرا به خانه برساند، غروب ها نيز ديگر چندان پدر آسوده نبود، زيرا مي بايست همزمان با رسيدگي به وضعيت خانه، به درس و مشق من نيز برسد. آن زمان واقعا مدرسه رفتن با اعمال شاقه همراه بود، بويژه براي پدران و مادران. با گذشت زمان، پدر مسن تر مي شد و من از كودكي به نوجواني پا مي گذاشتم.
در حالي كه گذشت زمان براي من محسوس نبود، پدر همچنان به فعاليت طاقت فرسا مي پرداخت و من بي خيال و شايد هم آسوده از بار مسئوليت به ادامه تحصيل مي پرداختم، اما تحصيلات من هم خالي از اشكال نبود، من آنقدر درسخوان نبودم كه پدر بتواند آسوده و فارغ البال ساعات آزاد خويش را سپري كند، علاوه بر اين، من هيچ گاه علاقه اي به مدرسه نداشتم. همين مسائل سبب مي شد تا پدر، گاه و بيگاه به مدرسه بيايد و از دور و نزديك بر وضعيت تحصيلي من در مدرسه نظارت كند.
اما تنها مدرسه رفتن نبود، مسئله ورود به دانشگاه و اجتماعي بس بزرگتر از خانواده نيز مطرح بود و پدر مي بايست من را طوري تربيت مي كرد تا از نظر رفتاري و اخلاقي كمبودي نسبت به سايرين در اجتماع نداشته باشم.
اين مسئوليت، طاقت فرساتر از ساير مسئوليت هايي بود كه تا به حال ذكر آنها رفت، زيرا مسائل اجتماعي در واقع ارتباط مستقيمي با مسائل روانشناختي دارند و فرد مسئول بايد از اين دو علم، پس زمينه اي در ذهن داشته باشد.
پدر من به سبب آنكه از تحصيلات دانشگاهي برخوردار بود با اين دو علم آشنايي داشت، اما مشكل، اينها نبودند؛ من بودم. من با ساير همسالانم فرق داشتم و نمي توانستم براحتي با آنها رابطه برقرار كنم، البته تقصير نه از من و نه از آنها بود، بلكه من به سبب تنها زندگي كردن با پدر و نداشتن تجربه رفت و آمد با ديگران، موجودي كاملا منزوي بار آمده بودم و حال پدر مي خواست من را تغيير دهد. او ساعت ها درباره مسائل اجتماعي و رفتار اخلاقي با من صحبت مي كرد و طي اين بحث و گفت وگوها، همواره از مفاهيم و ديدگاه هاي مذهبي و علمي كمك مي گرفت تا بهتر بتواند مسائل را به من تفهيم كند، در واقع پدر همواره تاكيد دارد كه براي موفق بودن در اجتماع بايد رفتار مذهبي و اخلاقي را سرلوحه كار خود قرار داد.
رهنمودهاي صحيح و انساني پدر، سبب شد تا من پس از ورود به دانشگاه و پس از آن، رفتن به سر كار، از نظر ارتباط اجتماعي با سايرين مشكل چنداني پيدا نكنم و همچنان تلاش كنم تا خود را از نظر اجتماعي ارتقا دهم، زيرا به هر تقدير، انسان مخلوقي اجتماعي است و به دور از اجتماع نمي تواند ادامه حيات دهد.
در كنار همه اينها، پدر ويژگي هاي بسيار مثبتي نيز دارد، او اوقات فراغتش را همواره با كتاب خواندن و اشتغال به حرفه نجاري يا بهتر بگويم حكاكي و كنده كاري روي چوب و حتي تابلوسازي سپري مي كند.
در واقع پدر، هم در عرصه اجتماعي معلم بود و هم در عرصه زندگي. پدر شايد براي سايرين معلم زبان بود يا بهتر بگويم يك مهندس شيمي، اما براي من، او معلم اخلاق زندگي است كه تا هست و من هستم، دارمش دوست.

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   جهانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |
|  سفر و طبيعت  |   شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |