چهارشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۸۴ - - ۳۷۹۴
الو! خانم شاكري به گوشم
او تنها محيط بان زن ايراني است كه در برابرشكارچيان متخلف زن قرار گرفته است
001137.jpg
محمد رضا محمدي
چه كسي خبر دارد كه در گوشه اي از شهر كرمان دختر 28 ساله اي زندگي مي كند كه مثل يك مرد اسلحه به دست مي گيرد و به همراه محيط بانان مرد به تعقيب شكارچيان غير قانوني مي پردازد؟ شايد شبيه فيلم و سريال هاي خارجي كه هميشه در راس يك عمليات نجات يا امداد، يك زن به دل خطر مي رود تا همه باور كنند كه حتي يك زن هم مي تواند پاسبان يا محافظ باشد. مرجان شاكري، كارشناس محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست است، اما به دليل كمبود نيروي انساني، بعضي اوقات به همراه محيط بانان، كارهاي كاملا مردانه را انجام مي دهد. شاكري، دختر سرسختي است. ماه ها پرسه زدن در جنگل، كوه و بيابان از او انسان خدشه ناپذيري ساخته است. او اداره و
پشت ميز نشيني را دوست ندارد، بيشتر به دنبال توقيف شكار و شكارچيان است.
يادش مي آيد كه يك روز در راه كوه، زنگ تلفن همراه او به صدا درمي آيد. صداي يكي از محيط بان هاست كه بي وقفه مي گويد: خانم شاكري خودتان را زود برسانيد. ما در جاده دره برماهان هستيم، متخلف گرفته ايم و يكي از آنها خانم است. روي گوشت ها نشسته و خودش را به غش زده . ساعت حدود 11 شب است، او خودش را با موتور برادرش به محل مي رساند. شكارچي متخلف ازپولدار هاي كرمان است؛ همراه با يك تفنگ برنو. يك بلد محلي و مادرش هم همراه شكارچي  هستند. آنها 6 روز را در منطقه چرخيده بودند، البته ماموران گارد ردشان را داشتند تا اينكه بالاخره وقتي شكارچي قصد خروج از منطقه به وسيله آژانس (!) را داشته، توسط ماموران دستگير مي شود. بعد از دستگيري، مادر بلد محلي كه اتفاقا پيرزن سنگيني هم بوده، روي صندلي جلو كه گوشت شكارها زير همان صندلي جاسازي شده، مي نشيند و داد و فرياد راه مي اندازد. اطرافيانش هم سعي داشتند وانمود كنند كه پيرزن در حال سكته است. آنها مدعي بودند كه پيرزن حالش بد شده و دارند او را به بيمارستان مي برند. خلاصه اينكه بالاخره با هزار مكافات پيرزن از روي صندلي پياده مي شود و سه لاشه ميش و يك لاشه قوچ سه ساله از زير صندلي بيرون كشيده مي شود.
تفنگ جناب پولدار ضبط مي شود و پرونده شكارچي متخلف بعد از پرداخت يك ميليون و 120 هزار تومان بابت ضرر و زيان به سازمان حفاظت محيط زيست، به مراجع قضايي تحويل مي شود كه البته كمك ها و نقش بسيار موثر قاضي سالاري را در اين بين نبايد ناديده گرفت.
مرجان شاكري مي گويد: بعد از اين ماجرا شنيدم رئيسم وقتي شرح ماوقع را شنيده بود گفته بود: واقعا شاكري خودش را رساند، عجب جانوريه!
شغل واقعي اش كارشناس محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست است، اما خودش معتقد است نقش آچار فرانسه را بازي مي كند، او مي گويد: وقتي وارد محيط زيست مي شوي، اولين چيزي كه بايد آويزه گوشت كني اين است كه رده و راسته و سمت و منصب و اينجور چيزها را كنار بگذاري. قرار بوده به عنوان كارشناس محيط طبيعي كار كنم، ولي به خاطر كمبود نيروي انساني، بخصوص در بخش اجرايي با گارد اجرايي سازمان يعني همان محيط بان ها هم همكاري مي كنم.
او متخلف هم مي گيرد. حتي شكارچي هاي مسلح را؛البته تخلفاتي كه به محيط زيست مربوط مي شود به طور كلي دو دسته است؛ تخلفات مربوط به محيط انساني و تخلفات مربوط به محيط طبيعي. تخلفات بخش انساني، معمولا شامل آلاينده هايي است كه از طرف صنايع وارد آب و هوا و خاك مي شود و تخلفات محيط طبيعي كه معمولا قطع درختان و شكارهاي غيرمجاز را در برمي گيرد.
در بخش انساني كه در بعضي مواقع سرانجام اخطارها به پلمپ واحدهاي آلاينده مي انجامد، معمولا جار و جنجال زياد است؛ مثلا پلمپ يك كارخانه
قير سفت كني كار هر كسي نيست، ولي خانم مهندس شاكري حتي براي پلمپ ها، خودش وارد عمل مي شود. او مي گويد: گاهي اگر خودم نروم، نتيجه نمي گيرم، البته اين كار خطرات خودش را هم دارد. تهديدم مي كنند و برايم پيغام مي فرستند كه به فلاني بگوييد پايش را از كفش ما بيرون بكشد يا اينكه چنين و چنان مي كنيم؛ مثلا بارها گفته اند بالاخره مي اندازيمت پشت ميله هاي زندان. البته همه اش در حد حرف است. من مامور قانون هستم و دختر يك شكارچي .
اما او در كارش بيش از اينها دقيق است و معمولا تا جايي كه امكان دارد سعي در كمك به ارباب رجوع دارد. حتي در بعضي طرح ها هم كه مجبور به مخالفت با طرح مشكل دار هستند، چنان با آرامش و ملايمت درصدد متقاعد كردن صاحب صنعت برمي آيد كه شاكي ها در آخر با ابراز تشكر از اتاق بيرون مي روند و از طرف ديگر بسيار پيگير و دقيق است. او درباره يكي از مراكز صنعتي كه بالاخره با هزار بدبختي و بگير و ببند مجاب به نصب فيلتر روي سيستم فاضلابش شده، اما به دليل مصرف بالاي برق معمولا از فيلتر استفاده نمي كنند، مي گويد: بعضي وقت ها پيش مي آيد كه روزي سه بار به مركز سر مي زنم و بسط مي نشينم تا فيلتر را به كار بيندازند. به ماموران هم تاكيد كرده ام كه هر وقت از اين منطقه رد شدند، سري هم به اين واحد بزنند و در اين خصوص تذكر بدهند .
او معمولا در گشت هاي روزانه، بخصوص آخر هفته، محيط بان ها را همراهي مي كند و در برخورد با متخلف وارد عمل شده و حتي كار بازجويي را نيز انجام مي دهد. البته به دليل محدوديت هاي سازماني، اجازه حمل سلاح و موتورسواري را ندارد، اما اگر پيش بيايد، موتورسواري هم مي كند. اما تا حالا فقط چندين بار با پاي پياده در كوه متخلفان را تعقيب كرده است. او پا به پاي محيط بان هاي مرد در كوه مي دود. حتي گاهي جلوتر از آنها. البته او هم مصون ازچون و چراهاي برخي قوانين اجتماعي دست و پا گير نيست، اما او هيچ اهميتي به اين حرف و حديث ها نمي دهد و به همين دليل، بسياري از سدها را شكسته است.
۲۸ ساله است و يك سال و 6 ماه است كه عملا مشغول به كار محيط باني است. البته به قول طبيعت گردان و طبيعت دوستان، بچه بيابان است. پدرش شكارچي بوده و مادرش شاعر است. او مي گويد:  پدرم شكارچي بود و عاشق طبيعت. همه مي گويند پدرش شكارچي بوده و خودش شده محيط بان، ولي به نظر من اين دو هيچ تناقضي با هم ندارند؛ هر دو عاشق طبيعتند و برخوردشان با يكديگر به دليل موازي بودن علاقه هايشان است .
نظارت و كنترل محيط بان ها كه معمولا افراد محلي و مغروري هستند، اصلا كار راحتي نيست؛ بخصوص اگر آن مسئول زن باشد، قطعا مشكلاتش چند برابر است. اما شاكري به روش خودش اين مسئله را نيز حل كرده است، او مي گويد:  ما عملا هيچ رده بندي در سازمان نداريم. همه محيط بان ها مثل برادرهاي من هستند و ما كاملا روابطي دوستانه داريم و رئيس و مرئوس بين ما هيچ معنايي ندارد. وقتي من از آنها مي خواهم كه كاري را انجام بدهند، دستور نيست؛ يك خواهش دوستانه است. البته خب، اوايل كار يك مقدار سخت بود، بخصوص براي محيط بان ها، حتي براي آنها هم جا نيفتاده بود كه من در منطقه بگردم و پروانه شكار و صيد صيادان و جواز اسلحه شكارچيان را چك كنم، چه برسد براي مردم عادي، بخصوص خود صيادان و شكارچي ها كه حتي به ماموران مرد هم جواب درست و حسابي نمي دهند .
او به دليل وسعت زياد منطقه و كمبود نيروي اجرايي در فصل شكار و صيد، تمام آخر هفته ها را به گشتزني در منطقه و سركشي و نظارت بر روند كار صيادان و شكارچيان مي گذارند.
شاكري بچه كرمان است و كرمان را دوست داشتني ترين جاي دنيا مي داند و مي گويد:  كرمان دل عالم است و ما اهل دليم . او از بزرگترين خواسته اش مي گويد: خيلي دوست دارم كه بالاخره يك روز محدوديت هايي كه دست و پاي ما خانم ها را به خاطر جنسيت مان بسته است، از بين برود. خيلي از استعدادهاي خانم ها فقط به خاطر اين محدوديت ها سرخورده شده و از بين مي روند .
اما اينكه اصلا چطور شد كه او وارد وادي طبيعت شد و به جمع حافظان طبيعت پيوست را بهتر است از زبان شيرين خودش بشنويد.
وقتي رشته محيط زيست قبول شدم، راستش نه تنها خوشحال نشدم، بلكه خيلي هم ناراحت شدم، چون دوست داشتم گياه پزشكي بخوانم. اتفاقا سال اول، گياه پزشكي شيراز هم قبول شدم، ولي خانواده ام طبق تمام سناريوها، دوست داشتند من يا دندانپزشك شوم يا داروساز و من هيچ كدام از اينها را قبول نشدم و سال دوم، تنها رشته اي كه قبول شدم، مهندسي منابع طبيعي، گرايش محيط زيست بود؛ آن هم دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال. برايم خيلي سخت بود، هم دوري از خانواده ام كه در كرمان بودند و هم بي علاقگي ام به اين رشته. البته همين رشته را هم به زور قبول شدم، چون نفر آخر ذخيره هاي سال 75 بودم،  يعني اگر يك رتبه بيشتر بودم، بايد مي رفتم خدمت. 4 ترم را با بدبختي درس خواندم و طي اين 4 ترم دو ترم مشروط شدم. به همين دليل بعد از انتخاب واحد ترم 5، تصميم به انصراف گرفتم؛ دوست داشتم به شهرم برگردم. در گير و دار انصراف بودم كه يك روز دوشنبه كه اتفاقا درس بيولوژي حيوانات شكاري هم داشتم، نمي دانم چرا، ولي در راهرو قدم مي زدم كه سرم كج شد و وارد كلاس شدم. صحبت هاي استادم هوشنگ ضيايي، درباره حيات وحش برايم خيلي جالب بود. طرز صحبت كردنش خيلي به نظرم گرم و نزديك مي آمد. صحبت از پرنده اي به نام جيرفتي شد و من اسم محلي پرنده را گفتم و استادم پرسيد از كجا مي دانم و خلاصه اينكه با مهندس ضيايي همشهري درآمديم. بعد از كلاس، كلي صحبت كرديم و همانجا من تصميم به ادامه تحصيل گرفتم و حتي همان روز موضوع پايان نامه ام را هم انتخاب كردم و همانجا من آلوده محيط زيست شدم و تازه فهميدم چه خبر است و ديگر - بكوب - شروع به
درس خواندن كردم، حتي ترم هاي تابستان. به قول مهندس ضيايي خولوشو كرموني بالاخره آدم شد و با همه بچه هاي ورودي 75 فارغ التحصيل شدم .

محيط بان ايراني
محيط بان 28 ساله اي كه به قول خودش نقش آچارفرانسه را بازي مي كند، ساكن كرمان است و براي اولين بار ما او را در همايش يوزپلنگ در تهران ديديم. البته شغل اصلي اش محيط بان نيست، اما به دليل كمبود نيروي انساني، گاهي در سمت محيط بان به تعقيب شكارچيان متخلف زن مي پردازد.او معمولا در گشت هاي روزانه، بخصوص آخر هفته محيط بان ها را همراهي مي كند و در برخورد با متخلف وارد عمل شده و حتي كار بازجويي را نيز انجام مي دهد.او متخلف هم مي گيرد. حتي شكارچي هاي مسلح را.

عشق طبيعت
نظارت و كنترل بر محيط بانان مرد، كار ساده اي نيست، اما مرجان شاكري بي توجه به تمام ناملايمات، كار خودش را مي كند. او عاشق طبيعت است و بزرگ شدن در كنار پدري كه خود شكارچي زبردستي بود، او را به جنگل و طبيعت و حفاظت از اينها ترغيب كرد. او دوستانه همه مشكلاتش را با رقيبانش از ميان برمي دارد.
او به دليل وسعت زياد منطقه و كمبود نيروي اجرايي در فصل شكار و صيد، تمام آخر هفته ها را به گشتزني در منطقه و سركشي و نظارت بر روند كار صيادان و شكارچيان مي گذراند.

تجربه يك صعود ناتمام
صعود به دوازدهمين قله مرتفع جهان كار چندان ساده اي نيست و سخت تر هم مي شود، وقتي از نظر امكانات و پشتيباني در تنگنا باشي.
رامين شجاعي و كاظم فريديان، دو كوهنورد ايراني قصد داشتند قله برودپيك از سلسله جبال هيماليا را فتح كنند، اما...
روايت رامين شجاعي از اين صعود ناتمام، هم جالب و هم غم انگيز است.
شجاعي مي گويد: از اوايل سال 84 با يك گروه خارجي كه قصد صعود به برودپيك را داشت، تماس گرفتم و گفتم كه مي خواهم در برنامه آنان باشم. بعد به دنبال اين رفتم كه كساني را پيدا كنم تا همراه من باشند. از چند نفر كه اظهار تمايل كردند، در نهايت، فقط كاظم فريديان كه علاقه خاصي به كارهاي فني و دشوار داشت و مي توانست خود، هزينه برنامه اش را بپردازد، باقي ماند. خود من براي تامين هزينه برنامه روي طلبي كه داشتم حساب مي كردم، اما اين طلب وصول نشد و من ناچار به مدير گروه خارجي اطلاع دادم كه نمي توانم در برنامه شركت كنم .
چند روز مانده به آخرين فرصت براي اعلام شركت در برنامه گروه خارجي، چند نفر از دوستان شجاعي از او مي خواهند كه خود را براي انجام سفرآماده سازد و آنها تا سقف 5 ميليون تومان به او كمك خواهند كرد. شجاعي درباره آن روزها مي گويد: من خوشحال از اين قضيه، با شتاب، كم و كسري ها را جور كردم و در حالي كه فقط دو نفر بوديم، در روز 21/3/84 از تهران حركت كرديم تا شايد بتوانيم براي نخستين بار يك كار ايراني نو در كوه هاي بلند جهان به انجام رسانيم .
او در وبلاگ  خود نوشت  كه ابتدا قله را از مسير عادي صعود مي كند و بعد به طرف مسير جديد خواهد رفت.
قله برودپيك با 8047 متر ارتفاع در قراقوروم پاكستان قرار دارد.
آنها در روز 22/3/84 به اسلام آباد و در روز 3/4/84 به پناهگاه اصلي در ارتفاع 4900 متري مي رسند. از 4/4/84 تا 10/4/84 انجام كارهاي اوليه طول مي كشد، ولي خرابي هوا آنها را تا 17/4/84 در پناهگاه زمين گير مي كند. يك روز بعد از عادي شدن هوا به دليل احتياط هاي لازم، باز هم در پناهگاه اصلي مي مانند و سرانجام در روز نوزدهم تير به پناهگاه شماره يك در ارتفاع 5 هزار و 700 و روز بيستم به پناهگاه شماره 2 در ارتفاع 6هزار و۲۰۰ متر مي رسند.
شجاعي ادامه قصه صعودش را اين طور تعريف مي كند: در روز 21 تير تا نزديكي پناهگاه شماره 3 در ارتفاع 6850 متري رفتيم و به جايگاه اصلي برگشتيم. از 22 تا۲۶ تير، هواي خراب بر منطقه حاكم بود و ما در پناهگاه اصلي مانديم. در روز 27 تير، هوا خوب بود، ولي براي آنكه برف هاي تازه باريده تثبيت شود، در پناهگاه مانديم. در روز 28 تير به پناهگاه شماره 2 و روز پس از آن به پناهگاه شماره 3 (7000 متر) رفتيم .
در ساعت 2:30 بامداد روز 30تير كاظم فريديان به همراه 30 نفر ديگر به سوي قله حركت مي كند.
رامين شجاعي به دليل سردرد شديد در پناهگاه 3 استراحت مي كند. مسير پناهگاه شماره 3 تا گردنه(7800 متر) از ميان شكاف هاي يخي مي گذرد و با برف كوبي همراه است؛ كوهنوردان قوي تر به نوبت برف كوبي مي كنند. يك گروه 8-7 نفره ايتاليايي- قزاق هم از مكاني پايين تر از پناهگاه 3 حركت مي كند و در ميانه راه به گروه عازم از پناهگاه 3 ملحق مي شود. حدود نيمي از اين نفرات از نيمه هاي راه بازمي گردند. نخستين نفرات، حدود ساعت 14 به قله پيشين
(Fore summit) برودپيك كه 8032 متر ارتفاع دارد، مي رسند.
هيچيك از كوهنوردان از آنجا به سوي قله اصلي نمي  روند.
كاظم در ساعت 17 به قله پيشين مي رسد.
وي به دليل كمبود وقت، ناراحتي تنفسي و احساس سرماي شديد در پنجه پا، تصميم به بازگشت مي گيرد و در ساعت 22:30 به پناهگاه شماره 3 مي رسد.
در روز 31 تير، شجاعي در ساعت 1:30 بامداد به تنهايي به قصد صعود قله حركت مي كند.
او در ساعت 7:30 به ارتفاع 7700 متر مي رسد. در اين هنگام، هواي كاملا صاف، ناگهان(در عرض 10دقيقه) تبديل به هواي كاملا ابري همراه با باد مي شود. حدود نيم ساعت صبر مي كند تا شايد هوا دوباره باز شود، اما هوا بدتر مي شود. به دليل آنكه مسير بازگشت از ميان چندين شكاف يخي مي گذرد و در صورت
از بين رفتن جاي پا، پيدا كردن مسير بسيار مشكل مي شود، رامين تصميم مي گيرد پيش از آنكه جاي پاها با باد و برف پر شود، باز گردد.
او ساعت 11 به پناهگاه شماره 3 مي رسد. تا اين زمان هوا همچنان خراب است و تمام كوهنوردان مستقر در پناهگاه شماره 3 يا آنجا را ترك كرده اند، يا در حال ترك آنجا هستند. رامين بعد از استراحت و جمع كردن وسايل، در ساعت۱۴:30 پناهگاه شماره 3 را به سمت پايين ترك مي كند و شب را در پناهگاه شماره 2 مي گذراند. در روز 1/5/84 او هم به پناهگاه اصلي مي رسد.
روز 2 مرداد ماه در پناهگاه اصلي، حرف بستن بارها مي شود و بازگشت به اسكارد و از 3 مرداد تا۶ مرداد به طول مي انجامد. در روز 9/5/84 هر دو نفر به اسلام آباد و روز 12/5/84 به تهران مي رسند.
شجاعي علت شكست خود را در چهارمورد خلاصه مي كند.
۱ - براي صعود مسير نو، آن هم روي 8 هزار متري ها، بهتر آن است كه پيش از برنامه اصلي، در منطقه بررسي داشته باشيم. ما به دليل مسائل مالي نتوانستيم اين بررسي را داشته باشيم.
۲ - تجربه ما در صعود قله هاي بلند كم بود(من دو 7هزار متري صعود كرده بودم و كاظم فريديان صعودي روي قله هاي بالاي 6 هزار متر نداشت).
صعود مطمئن روي مسير جديد در كوه هاي بلند، به منابع مالي بيشتر، افراد با تجربه بيشتر، تمرين هاي بهتر و زمان بيشتر براي حضور در منطقه نياز دارد.
۳ - كار كوهنوردي و تمرين مشترك بين اعضاي تيم در چند ماه پيش از برنامه كافي نبود و به اين دليل، هماهنگي و همدلي كافي را نداشتند. يك نتيجه اين امر، پذيرفته نشدن نقش سرپرست از سوي نفر ديگر بوده، در عين حال سرپرست تا حدي در اعمال نقش مديريتي خود ضعف داشت.
۴ - هواي خراب و زمين گير شدن در پناهگاه اصلي كه بيش از دو هفته
(از جمع يك ماه) وقت مفيد ما را گرفت، باعث شد كه نتوانيم روي مسير جديد كار كنيم.

فرهنگسراها
فرهنگسراي شهر: نيمه شعبان نزديك است. ببينيد بهترين هديه تولدي كه مي خواهيد به امام زمان (عج) بدهيد چيست؟ يك جمله عاشقانه، يك شعر، يك قطعه ادبي، يك اثر هنري... خلاصه هر چه داريد بياوريد.
نمايشگاه بهترين هديه به بهترين دوست قرار است در فرهنگسراي شهر برگزار شود. شهروندان عزيز تا 24 شهريور مهلت دارند كه با شماره تلفن 44141144 تماس بگيرند.
فرهنگسراي انقلاب: چقدر با تغذيه سالم آشنا هستيد؟ اگر مايل به آشنايي بيشتر هستيد مي توانيد درهمايش يك روزه تغذيه سالم كه امروز در فرهنگسراي انقلاب برگزار مي شود شركت كنيد. اين همايش از ساعت 10 الي 12 در سالن مولتي ويژن برگزار مي شود و سپس تا ساعت 18 افراد مي توانند به صورت انفرادي مشاوره فردي دريافت كنند.
فرهنگسراي كودك: شما هم مي توانيد بادبادك درست كنيد و در جشنواره بادبادك هاي انتظار شركت كنيد.
اين جشنواره قرار است 28 شهريور ماه در فرهنگسراي كودك برگزار شود. بادبادك هايي كه زيباترين مفهوم انتظار را تداعي كنند، جايزه مي گيرند. علاقه مندان مي توانند با شماره تلفن  22000827 تماس بگيرند.
فرهنگسراي سالمند: برنامه هاي متعدد فرهنگسراها در مورد تغذيه، بيانگر اهميت اين موضوع در زندگي فردي است. قرار است كارشناسان متخصص جمع شوند و طي آن در مورد تغذيه مناسب سالمندان و رژيم غذايي سالمندان صحبت كنند. جلسه گروهي امروز از ساعت 10 تا 11 و مشاوره فردي تا ساعت 18 ادامه دارد.
خانه فرهنگ وردآورد: اگر با زندگي مولا علي عليه السلام آشنا هستيد، پس مي توانيد در مسابقه كتابخواني با موضوع زندگينامه حضرت علي  (ع) كه در خانه فرهنگ وردآورد برگزار مي شود، شركت كنيد. شماره تلفن 02623831041 پاسخگوي شماست.
فرهنگسراي بانو: بانواني كه به سرود و موسيقي علاقه مند هستند، خوب است كه روزهاي يكشنبه و چهارشنبه هر هفته سري به فرهنگسراي بانو بزنند. در كارگاه سرود بانوان، علاقه مندان به آموزش و يادگيري سرود مي پردازند و پس از عضويت در گروه سرود، جهت اجراي برنامه به ديگر مراكز فرهنگي و هنري مي  روند. يلدا برزين سرپرست اين كارگاه است.
خانه قرآن منطقه 8 : امروز در خانه فرهنگ قرآن منطقه 8 خبرهايي است. به مناسبت اختتام كلاس هاي قرآني ، مراسم جشن اهداي جوايز و تقدير از هنرجويان برگزار مي شود. حتما با شماره  تلفن 77819130 تماس بگيريد.
سازمان فرهنگي و هنري منطقه غرب: نخستين جشنواره كانون هاي مردمي تا 15 مهرماه در مراكز تحت پوشش اين منطقه برگزار مي شود. براي اطلاع بيشتر با شماره تلفن 44081027 تماس بگيريد.
فرهنگسراي بانو: تور دوچرخه سواري چيتگر را شنبه 19 شهريور از ساعت 8 صبح برگزار مي كند.
بانوان علاقه مند به دوچرخه سواري مي توانند جهت ثبت نام به واحد ورزش اين مجموعه مراجعه كنند.
اين فرهنگسرا همچنين اقدام به برگزاري تور نيمروزه توچال (ويژه بانوان) كرده است.
اين تور نيمروزه نيز دوشنبه هر هفته ساعت 7:30 الي 15 برگزار مي شود.
شايان ذكر است بانوان با ثبت نام در اين تور، مي توانند از امكانات تله كابين و استقرار در ايستگاه 5 توچال و همچنين ديگر برنامه هاي مفرح فرهنگي - هنري استفاده كنند. علاقه مندان به نشاني خيابان ولي عصر (عج) ضلع شمالي پارك ساعي، كوي ساعي، مراجعه يا با شماره تلفن هاي 8 88786275 تماس بگيرند.

درشهر
فرهنگسراي هنر: گالري هاي شماره يك، دو و سه فرهنگسراي هنر مملو از عكس هاي فيلم نهمين جشن سينماي ايران است. در اين نمايشگاه 114 اثر از
29 عنوان فيلم توسط اعضاي انجمن عكاسان سينماي ايران ارائه شده است. قرار است به عكاس برتر، تنديس جشن و جوايز ارزنده اي بدهند. بازديد از اين گالري خالي از لطف نيست.
شهر كتاب: فروش فوق العاده تابستاني كتاب هاي خارجي در شهر كتاب تا 15 مهر ادامه دارد. آنهايي كه در جريان نبودند، اين نمايشگاه را از دست ندهند، چون قرار است از 10 تا 30 درصد به كتاب ها تخفيف داده شود. علاقه مندان مي توانند همه روزه از ساعت 9 تا 20:30 به خيابان حافظ شمالي، نبش زرتشت شرقي، پلاك 743، طبقه سوم فروشگاه كتاب آبان مراجعه كنند.
نگارخانه شفق: شما هم نمايشگاه عكس ابراهيم كوچكي را از دست ندهيد. اين نمايشگاه با موضوع طبيعت، در فرهنگسراي دانشجو برگزار مي شود.
البته گروهي از هنرجويان جهاد دانشگاهي نيز آثار خود را به نمايش گذاشته اند، عجله هم نكنيد؛ تا 24 شهريور فرصت داريد. براي اطلاع بيشتر مي توانيد با تلفن 88718849 تماس بگيريد.
هنرستان هنرهاي زيباي كرج: هنرمنداني كه قرار بود آثار خود را به جشنواره فيلم، عكس و نقاشي (پيوند سبز) هنرهاي زيباي كرج ارسال كنند، در جريان باشند كه مهلت ارسال تا 25 شهريور تمديد شد. علاقه مندان مي توانند باز هم آثار خود را ارسال كنند.
جشنواره فيلم: قرار است در يك حركت ابتكاري به برخي از فيلمسازان برتر دو دوره گذشته جشنواره فيلم، يكصد جايزه داده شود. سومين جشنواره توسط
حوزه هنري و با همكاري شبكه سوم سيما در آبان ماه سال جاري برگزار خواهد شد.
فرهنگسراي دانشجو: دوستداران موسيقي، كنسرت كاوه كشاورز را از دست ندهيد. اين كنسرت موسيقي سنتي با همنوازي ويولن، پيانو و تنبك قرار است در تاريخ 18 شهريور از ساعت 20 در فرهنگسراي دانشجو برگزار شود. تلفن 88722114 پاسخگوي شماست.

ذهن زيبا
آينده نگري،نيمي ازمعيشت است.
حضرت محمد (ص)

عالي ترين درجه علم آن است كه باعمل توام باشد.
امام علي (ع)

غيبت، حكايتگر ناتواني است.
امام علي (ع)

غني ترين شما ، قانع ترين شماست.
امام علي (ع)

آن كه تواناتراست،آسان تر مي بخشد.
امام علي (ع)

مرگ، آرزوها را درو مي كند.
امام علي (ع)

شبكه
آنها كه جمعه بعدازظهر نتوانستند بچه هاي جاسوس۲: جزيره روياهاي گمشده را ببينند، مي توانند امشب حدود ساعت 22:10 از اين شبكه تكرار اين فيلم را ببينند. ساعت 23:30 هم جشنواره فيلم هاي تابستاني شبكه 2 فيلمي با عنوان نشان را نمايش مي دهد. فيلم محصول سال 2003 است و گوردون چان آن را با بازيگري دوست و همكار قديمي اش، جكي چان ساخته. داستان نشان مربوط به يك افسر پليس هنگ كنگي با بازي چان مي شود كه با در اختيار داشتن يك مدال ويژه و عجيب وغريب، از نيروهاي ويژه اي برخوردار است و به  همين راحتي ها نمي شود سرش را زير آب كرد. فيلم مثل اكثر كارهاي جكي چان علاوه بر صحنه هاي اكشن از فضاي كميك هم برخوردار است. در اين فيلم كلر فورلاني، لي ايوانز و جولين سندز نيز به عنوان بازيگر حضور دارند.
شيفتگان سريال هاي پيش پا افتاده تلويزيوني هم ساعت 22 چهارشنبه شب ها مي توانند فصل زرد را پي بگيرند و اگر اندكي سختگيرتر باشند، ساعت 21 به سراغ شبكه 3 بروند و شبي از شب ها را تماشا كنند، در حالي كه همزمان با اين مجموعه، تا غروب هم از شبكه 2 پخش مي شود. تازه، اين گروه از بينندگان تلويزيون براي ارضاي احساسات نوستالژيكشان مي توانند تا ساعت يك بامداد هم بيدار بمانند و سريال پس از باران را تماشا كنند.
طرفداران سريال هاي خارجي، امروز فقط مي توانند حامي وحش را تماشا كنند كه ساعت 19 از شبكه تهران پخش مي شود، يا اينكه به سراغ تكرار مامورين پرونده هاي راكد بروند و ساعت 13:40 آن را از شبكه 3 ببينند. بله آقاي نخست وزير هم كه ديشب به خاطر پخش فيلم سينمايي شبكه 2 نمايش داده نشده بود، امروز مجددا حدود ساعت 10 روي آنتن مي رود.

ديدني ها
نمايشگاه جنبش هنر مدرن چند روزي مي شود كه در موزه هنرهاي معاصر افتتاح شده و اگر اين فرصت كوتاه 5-4 هفته اي را از دست بدهيد، ديگر معلوم نيست كي بتوانيد دوباره با اين آثار به  نمايش درآمده ديدار كنيد. راستش ماجرا از اين قرار است كه مديران موزه براي اولين بار پس از انقلاب تصميم گرفته اند تا گنجينه ارزشمندي را كه از آثار هنرمندان غربي در اختيار دارند به نمايش بگذارند. اين آثار گرانبها كه قدمت آنها از دهه 1870 آغاز مي شود و تا دهه 1980 ادامه دارد، شامل۱۷۰ اثر نقاشي و 15 اثر حجمي مي شود و نام هنرمندان بزرگي همچون پابلو پيكاسو، كلود مونه، اندي وارهول و جكسن پولاك در آن به چشم مي خورد.
مقامات نمايشگاه مي گويند اين كامل ترين مجموعه هنرهاي قرن بيستم در خارج از آمريكا و اروپاست و خود آن ور آبي ها هم تصديق مي كنند كه چنين آثاري را به  همين سادگي نمي شود كنار هم جمع كرد. براي مثال آرت ديلي از قول ادوارد لوئيس اسميت ـ از كارشناسان هنري بريتانيا ـ آورده است: بخش غيرايراني موزه هنرهاي معاصر تهران، بي شك يكي از بزرگترين شگفتي هاي موجود در جهان موزه  هاي بين المللي است. او در جايي ديگر هم گفته كه اين نمايشگاه مهمترين جنبش هاي هنري را با مجموعه اي از شاهكارهايي به نمايش مي  گذارد كه حسادت تمام موزه هاي دنيا را برمي  انگيزد. اين مجموعه بي شك ارزشمندترين و مهمترين مجموعه هنري از دوران مدرن است كه خارج از اروپاي غربي و آمريكاي شمالي قرار دارد . البته از ميان گنجينه موزه هنرهاي معاصر كه در اين سالها رنگ آفتاب به خود نديده بودند، سه اثر در اين نمايشگاه غايب است. يكي از آنها پرتره اي از فرانسيس بيكن است كه چند وقت پيش انگليسي ها آن را از موزه قرض گرفتند و حالا در گالري ادين باروست و قرار است به محض برگشتن به كشور به اين نمايشگاه اضافه شود، دو تاي ديگر هم كه شامل گابريل اثر رنوار و دوران طلايي اثر آندره درن مي شود به دليل داشتن تصاوير خلاف شئونات اسلامي در نمايشگاه قرار نگرفته اند.
نمايشگاه جنبش هنر مدرن تهران تقريبا تمامي جنبش هاي هنري قرن گذشته را در خود دارد؛ از امپرسيونيسم گرفته تا ميني ماليسم. حتي در سايت موزه هنرهاي معاصر آمده كه قسمت مربوط به اكسپرسيونيسم غني ترين بخش نمايشگاه است.
فكر مي كنم پيشنهاد بدي نباشد كه در اين روزهاي آخر هفته، دو، سه ساعتي را به شاهكارهاي هنري دنيا اختصاص بدهيد، هرچند كه شايد خيلي هم با مكاتب مختلف هنري و نام هاي هنرمندان اين گونه ها آشنا نباشيد، اما فرصت مناسبي ا ست تا آثاري را كه خيلي از فرنگي ها آرزوي داشتنشان را دارند از نزديك تماشا كنيد. فقط محض اطلاعتان بگويم خيلي ها هستند كه حاضرند بعضي از آثار اين مجموعه را با قيمتي بيش از 100 ميليون دلار هم بخرند و با خود ببرند.
براي آنهايي هم كه نمي دانند موزه هنرهاي معاصر كجاست، بگوييم كه اگر از كنار پارك لاله در خيابان كارگر بالا بروند، حتما يك ساختمان زيبا و عجيب مي بينند كه روي سر درش پوسترهاي نمايشگاه جنبش هنر مدرن را چسبانده؛ در ضمن هر روز فقط تا حدود ساعت 18:30 مي توانيد به ديدن نمايشگاه برويد.

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
دخل و خرج
درمانگاه
طهرانشهر
علمي
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |