رحمت جهان شمول
گفتاري از آيت الله جوادي آملي در اجلاس «گفت وگوي اديان براي صلح جهاني» در نيويورك
مهر: مجمع عمومي سازمان ملل در قطعنامه شماره A ۲۰۲/۵۳ مورخ ۱۷ دسامبر ۱۹۹۸مقرر كرد اجلاس پنجاه و پنجم مجمع عمومي سازمان ملل در سال ۲۰۰۰ تحت عنوان «مجمع هزاره» برگزار شود. پيش از اين كه اجلاس هزاره سران برگزار شود، اجلاس ديگري با موضوع «گفت وگوي اديان براي صلح جهاني» در نيويورك برگزار شد كه آيت الله جوادي آملي به نمايندگي از رهبر معظم انقلاب در آن شركت و سخنراني كرد. جستار زير گزيده اي از متن سخنراني آيت الله جوادي آملي است كه پيش روي خوانندگان قرار مي گيرد.
چون عنصر محوري اين اجلاس را تحليل صلح جهاني و تبيين و تَعليل و حمايت و هدايت آن به عهده دارد، ديني مي تواند در اين باره فتوا دهد كه داعيه جهان شمولي داشته باشد؛ زيرا دعوت جهاني از مكتبي كه ادّعاي جهان شمولي ندارد، مسموع نيست. اسلام از آن جهت كه همگاني و هميشگي است، خود را مُفتي أعظم صلح جهاني مي داند. از اين رو لازم است تفسير كوتاهي از اسلام، صلح، جهان شمول بودن و ساير مبادي تصوّري و تصديقي آن ارائه شود تا توجّه عموم مردم جهان كنوني، مخصوصاً اساتيد مراكز فرهنگي، بالأخص شما رهبران عالي مقام ديني جهان به آن معطوف شود.
اسلام مهمترين عامل حيات بخش جوامع بشري است: «يا أيُّها الَّذينَ آمَنُوا استَجيبُوا لله وَ لِلرَّسُول إذا دَعاكُم لِما يُحييكُم وَاعلَمُوا أنَّ الله يَحُولُ بَينَ المَرءِ وَ قَلبِه وَ إنَّهُ إلَيهِ تُحشَرُون» . حيات انساني كه فراتر از زندگي طبيعي است، بدون صلح عادلانه (ممكن) نخواهد بود.
اسلام از آن جهت كه حيات و صلح در گوهر او نهادينه شده است، توان رهبري صلح جهاني را داراست. از اين رو رسول گرامي اسلام عليه و علي آله آلاف التحيّه والثناء به عنوان رحمت جهان شمول معرفي شده است : «وَ ما أرسَلناكَ إلا رَحمَهً لِلعالَمين» ، و صلح جهاني از مظاهر بارز رحمت عالمي است.
اسلام تنها ديني است كه از سوي خداي سبحان بر آدم و خاتم و ساير انبياء عليهم السَّلام نازل شد و تمام آنچه در صُحف ابراهيم و زبور داوود و تورات موسي كليم و انجيل عيساي مسيح عليهم السَّلام آمده به صورت گسترده و كامل در قرآن حضرت محمّد( ص) ظهور كرده است. اختلاف محمود و تفاوت ممدوح اديان الهي تنها در منهاج و شريعت است. قرآن كريم هم به وحدت دين اشارت دارد: «إنَّ الدّينَ عِندَ اللهِ الإسلام» ، «و مَن يتَبعِ غَيرِ الإسلامِ دِيناً فَلَن يُقبَلَ مِنه» ، و هم به تكثّر منهاج و شريعت بشارت داده است: «لِكُلِّ جَعَلنَا مِنكُم شِرعَهً وَ مِنهاجاً» . سرّ وحدت دين اثبات فطرت انسان و اتّحاد همه جانبه آن است: «فِطرَهَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها لا تَبديلَ لِخَلقِ الله ذلِكَ الدِّينُ القَيّم»، و راز كثرت منهاج و شريعت، تغيير طبيعت بشر در طول تاريخ است. اسلام اصول ثابتي دارد كه صلح فطرت ثابت انساني را تأمين مي كند و منهاج و شريعت هاي متنوّع و متفاوتي دارد كه صلح طبيعت متغيّر بشري را تغذيه مي كند.
اسلام با تبيين تصالح اديان، تصالح انبيا و اولياي الهي، تصالح امّت هاي راستين پيام آوران ديني، صراط صلح جهاني را فراسوي سالكان كوي زندگي مسالمت آميز نصب مي كند تا دولت ها با هم، ملّت ها با هم و دولت ها با ملّت هاي خود صلح جويانه به سر برند و حقوق بشر به ويژه كودكان، زنان و كهن سالان از گزند تَطاول زورمداران زَراندوز مصون ماند. تصالح اديان الهي براي آن است كه همه آنها از نزد خداي يكتاي عليم محض نازل شده و هرچه از ناحيه خداي حكيم نازل شود، از آسيب تنازع و اختلاف مصون است. «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ وَ لَو كانَ مِن عِندِ غَيرِاللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اختِلافاً كَثِيراً» ، از اين رو هيچ ديني نه مبتلا به اختلاف دروني است و نه درگير با اختلاف بيروني با دين ديگر، براي آن كه همه از نزد خداي واحد حكيم اند. تصالح پيام آوران الهي براي عصمت آنان از سهو و نِسيان علمي و مصونيّت آنها از عصيان عملي است. پس سنّت دارج رسول سابق، تبشير به قدوم رسول لاحِق است و سيرت رائج رسول لاحِق، تصديق اقدام نبي سابق است: استقرار چنين تصالحي مانع بروز هرگونه ظلم مارج است. تصالح امّت هاي راستين انبيا براي آن است كه پيروي پيام آوران صفا و صلح مانع كژراهه جفا و خصومت خواهد بود. از اين رو قرآن كريم تمام امّت هاي انبيا را به منزله امّت واحد مي داند: «يا أيُّهَا الرُّسُل كُلُوا مِنَ الطَيِّباتِ وَ عَمِلُوا صالِحاً إنِّي بِما تَعمَلُونَ عَلِيم. وَ إنَّ هذِه اُمَّتُكُم أُمَّهً واحِدَه وَ أَنَا رَبُّكُم فَاتَّقُون» .
اكنون مي توان با اِتقان چنين مباني، صَلاي صلح جهاني را از حنجره وحي الهي استماع نمود و با اِنصات كامل به آن اصغاء كرد «قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً» ، زيرا مقصود از «قُول» گفتار در برابر رفتار و نوشتار نيست. بلكه منظور آئينه نمايانگر تمام شئون اجتماعي است، چنان كه مقصود از «ناس» صنف خاص از مردم جهان نيست. «فَأوفُوا الكَيلِ وَ المِيزانَ وَ لا تَبخَسُوا النّاسَ أشياءَ هُم» . يعني نه تنها در مسائل اقتصادي تَطفيف و كم دادن حرام است، بلكه در تمام مسائل انساني آنچه به عين، منفعت و انتفاع برمي گردد و آنچه به فن آوري و ابتكار رجوع مي نمايد و آنچه به بهره وري از طبيعت از عمق دريا تا سمك و ارتفاع سپهر مرتبط مي شود، هرگونه بَخس، تضييع، آلوده نمودن و مانند آن حرام خواهد بود.
آنچه به عنوان بيتُ الغزل و واسطهُ العِقد تاريخ پرافتخار انبياء بعد از توحيد و پرستش خداي يگانه و يكتا مشهود است، همانا ظلم ستيزي براي برقراري صلح عادلانه جهاني است.
قرآن پژوهي در ايران از اصول مشخصي پيروي نمي كند
ايكنا: محققان كشورمان بايد به دور از كارهاي تبليغي و ترويجي، قرآن پژوهي را به يك دانش تبديل كنند و اين نكته را مشخص كنند كه پژوهشگران براي فعاليت در علم قرآن پژوهي از چه زمينه اي استفاده كنند.
مرتضي كريمي نيا، در حاشيه اولين همايش دوسالانه قرآن پژوهي دانشجويان كشور ضمن بيان مطلب فوق گفت: موضوع قرآن پژوهي، امروزه بخشي از يك علم به معناي رايج آن در ساير شاخه هاي علم است كه برخي به اشتباه اين موضوع و علم را هرگونه فعاليت و تفسير و برداشت از قرآن اطلاق مي كنند.
وي افزود: در جامعه امروزي به غلط هر فعاليتي در زمينه قرآن و تبليغ و ترويج كتاب آسماني را قرآن پژوهي مي نامند، در حالي كه به تعبير درست، قرآن پژوهي يك علم فارغ از موارد ذكر شده است كه موضوعي دارد به نام قرآن و مي كوشد جوانب مختلف فهم، تاريخ و مسايلي كه پيرامون اين متن (قرآن) مطرح است، مورد كاوش و كنكاش قرار دهد.
اين قرآن پژوه در ادامه گفت: امروزه ما با عصر نو، شرايط جديد، مسايل تازه و به خصوص روش هاي نو در علم مواجهيم و طبعاً قرآن پژوهي ما نيز امروزه بايد به مسايلي بپردازد كه متفاوت از شيوه ها، روشها و مسايل گذشتگان باشد.
كريمي نيا، در مورد جايگاه قرآن پژوهي در كشور ما گفت: از زمان شكل گيري انقلاب به بعد و به دليل گسترش رشته هاي دانشگاهي و توجه بيشتر به قرآن توسط حوزه هاي ديگر، قرآن پژوهي تكامل و تحول بيشتري داشته است. وي در اين باره تصريح كرد: خيلي از متون ترجمه شده و مسايل بين رشته اي ايجاد شده راجع به زبان شناسي، كتب مقدس، علوم تجربي، معناشناسي، هرمنوتيك است و اين پژوهش ها در ايران با مسايل قرآني پيوند خورده و تا حد زيادي قرآن پژوهان را پيشتر برده است.
كريمي راد با انتقاد به شيوه هاي قرآن پژوهي توسط اساتيد اين امر اظهار كرد: اگر قرآن پژوهي را يك علم در نظر بگيريم طبيعتاً نيازمند تنقيح و روشن شدن مباني و روش ها به ويژه مسايل اصلي اين علم هستيم كه متأسفانه در ايران در اين مورد كاري را از پيش نبرده ايم. پژوهشگر جوان كشورمان با اشاره به اينكه قرآن پژوهي در ايران از دامنه و اصول خاصي پيروي نمي كند بيان كرد: محققان كشورمان بايد به دور از كارهاي تبليغي و ترويجي قرآن پژوهي را به يك دانش تبديل كنند و اين نكته را مشخص كنند كه پژوهشگران براي فعاليت در علم قرآن پژوهي از چه زمينه اي استفاده كنند.
وي در پايان خاطرنشان كرد: قرآن پژوهي علمي بين رشته اي است.
معنويت نقطه ثقل اديان است
ايكنا: معنويت، اخلاق و عرفان نقاط ثقل اديان وحياني _ ابراهيمي است.
حجت الاسلام والمسلمين «سعيد عدالت نژاد» عضو هيأت علمي دايره المعارف اسلامي در گفت و گو با خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، درباره ضرورت ترجمه يكي از منابع دست اول جهان مسيحيت يعني كتاب «اقتدا به مسيح» اثر «توماس كمپيس» به زبان فارسي (توسط خود)، با بيان اين مطلب افزود: شايد مهمترين مؤلفه اين كتاب، تأكيد بر گونه اي از عرفان عملي است كه در خطاب به سالكاني كه در سنت مسيحي عاشق يكي شدن با خداوند هستند، ادا شده است. مي توان تعبير يكي شدن با خدا در سنت مسيحي را با اندكي مسامحه همان تعبير «وصال خداوند» و در مرحله پائين تر از وصال، «قرب خداوند» در عرفان اسلامي دانست، از اين حيث كتاب مي تواند براي ما در كنار منابع و ميراث خود بسي درس آموز باشد.وي نقطه عزيمت اديان را اخلاق انساني و كريمانه، فهميدن، و رسيدن به لذّت معنويِ قرب، وصال يا يكي شدن با خداوند دانست و تصريح كرد: مهم اين نيست كه اديان در كجا با هم قرابت و در كجا با هم گسست دارند، آنچه كه مهم است تعابير مختلف و گوناگون در سنت هاي مختلف ديني نيست، بلكه اهميت فوق العاده براي يافتن اولاً اخلاق انساني و كريمانه، ثانياً فهميدن، چشيدن و رسيدن به لذت معنويِ قرب، وصال يا يكي شدن با خداوند است و اين هر سه از اهداف مهم اديان ابراهيمي است. مؤمن به هر كدام از اين سه دين در مراحل سير و سلوك و انتخاب گونه زندگي دائماً به توشه راه نيازمند است.
نويسنده كتاب «اندرباب اجتهاد» در خاتمه در پاسخ به اين سؤال كه تا چه اندازه مي توان با تجارب اديان ديگر آشنا شد اما به مباني آنها وفادار نماند؛ تصريح كرد: ناگفته پيدا است كه در اين رويكرد و نگاه، هيچ مسلماني با خواندن انجيل و يا كتاب اقتدا به مسيح قصد مسيحي شدن ندارد، چرا كه اساساً بحث رويگرداني از ديني و اقبال به ديني ديگر در پارادايم عرفان جايي ندارد. با توجه به اين مبنا مي توان براي تقويت معنويت خويش از ميوه باغ هاي ديگر نيز بهره اي برد، و چه خوب است كه گاهي در كنار مطالعه قرآن، نهج البلاغه، حافظ، مثنوي، برگه هايي از اقتدا به مسيح و ديگر كتب مقدس اديان ديگر به ويژه مسيحيت را نيز ببينيم.