سانازاقتصادنيا
رضا ميركريمي
سينما انگار هر سال به طور ضمني و غيررسمي، يك نفر را انتخاب مي كند تا آدم سينمايي آن سال باشد، كسي كه همه تاييدش كنند، تمجيدش كنند، جايزه هاي مختلف به او بدهند و اصلا درباره او و كارهايش حرف بزنند.
اين ماجرا تا به حال براي خيلي ها اتفاق افتاده است؛ داريوش مهرجويي، پرويز پرستويي، مسعود كيميايي، نيكي كريمي، فاطمه معتمدآريا، ... و امسال هم رضا ميركريمي.
از همان جشنواره فيلم فجري كه گذشت، اين موضوع قابل پيش بيني بود. بعد از تماشاي فيلم خيلي دور، خيلي نزديك ، از در سالن سينما كه خارج شديم، همه تقريبا اين روزها را پيش بيني مي كردند و هشت تنديسي كه شب هاي گذشته در جشن خانه سينما به فيلم او هديه داده شد، گواه اين مدعاست.
امروز در ستون آدم ها از رضا ميركريمي مي نويسيم، چون چهره سينمايي اين روزها، او و ذهن پرسشگر او و فيلم خيلي دور، خيلي نزديك است.
مي گويند ذهن پرسشگر ميركريمي نسبت به مسائل مذهبي امروز جامعه، برگرفته از بستري است كه او در آن رشد كرده است. خانواده زنجاني مذهبي و پسري هنرمند كه در رشته گرافيك دانشگاه تهران تحصيل مي كند و نهايتا با ساخت چند فيلم كوتاه، سر از سينما درمي آورد.
شايد فيلم كوتاه با او را كه در ششمين جشنواره فيلم فجر، جايزه بهترين فيلم كوتاه داستاني را از آن خود كرده را به خاطر داشته باشيد و همين طور فيلم هاي كوتاه يك روز باراني و خروس .
ميركريمي فيلم هايي مي سازد كه بحث برانگيز است و نبض جامعه را در دستش مي گيرد. عزت الله انتظامي درباره ميركريمي و آثار او مي گويد: هميشه براي هنرمندان خلاق و خوشفكر، احترام ويژه اي قائل بوده ام و هستم، چون معتقدم كار خوب، هميشه ماندگار است. مطمئنم اگر فيلم خيلي دور، خيلي نزديك، 20 سال ديگر و براي هر فرهنگ و سليقه ديگري نيز نمايش داده شود، بازهم مورد استقبال قرار مي گيرد .
فرهاد آئيش
علي نصيريان در نشست مطبوعاتي نمايش پنجره ها، درباره بازگشت دوباره اش به تئاتر (پس از 12 سال)، آن هم با نمايش پنجره ها گفت: نقش من در اين نمايش، نقش خاصي نيست. متناسب با سن و شخصيت خودم است.
نقش يك مرد تنها را بازي مي كنم. من كارهاي آئيش را به خاطر سادگي شان دوست دارم. زبان آثار او ساده است و اصلا پيچيده نيست و من اين نگاه را دوست دارم . ساده، درست مثل خود آئيش. نويسنده و كارگرداني كه ساده مي نويسد، ساده بازي مي كند، ساده حرف مي زند و اهل هيچ پيچيدگي نيست. اين سادگي حالا تبديل به بزرگترين و بهترين حسن فرهاد آئيش شده است؛ هنرمندي كه مردم حرف هايش را مي فهمند، هنرمندي كه با ساده گفتنش، مردم عادي را به سالن هاي تئاتر كشانده است، هم مردم و هم هنرمندان ديگر را، مثل علي نصيريان كه بعد از دوازده سال، دوباره روي صحنه آمد. بي هيچ پيچيدگي و فقط به خاطر نگاه ساده آئيش.
خاطرم هست چند سال پيش، هنگام نمايش هنر (به كارگرداني داوود رشيدي)، پشت سري ام به همراهش مي گفت: نگاه كن چه جوري راه مي رود! چقدر راحت. انگار نه انگار كه روي صحنه است و دارد نمايش بازي مي كند .
و آئيش هنوز هم راحت راه مي رود. انگار پاهايش را روي زمين نمي گذارد. هميشه هنگام رورانس، با خنده روي صحنه مي آيد، تعظيم مي كند و بي هيچ حرفي، از سوي ديگر سالن خارج مي شود. خودش مي گويد: در قرن ما حرف جديدي براي گفتن وجود ندارد .
از همكارم مي پرسم: كسي را مي شناسي كه از آئيش دل خوشي نداشته باشد؟ مثلا بي احترامي كرده باشد، سركار گذاشته باشد يا همچين چيزي ؟
سري به نشانه نفي، تكان مي دهد و اين سئوال و اين جواب ميان همه مي چرخد تا كسي پيدا شود كه دل خوشي از آئيش نداشته باشد.
مجموعه باجناق ها كه پخش شد، مردم چهره اش را بهتر شناختند و با نوشته هايش بيشتر آشنا شدند. اگرچه مدت كوتاهي در باجناق ها حضور داشت، اما همان مدت كوتاه هم براي معرفي انديشه او كافي بود. آثار او در عين سادگي و همه فهمي، فكر شده است و آئيش وقت زيادي را براي نوشتن آنها صرف مي كند، مثلا براي همين نمايش پنجره ها او 12 سال از كار و زندگي اش را صرف نگارش آن كرده است.
او در آمريكا تحصيل كرده و از سال 1980، فعاليت تئاتري خود را در كاليفرنيا به دو زبان انگليسي و فارسي آغاز كرده است. نمايش هاي او معمولا مورد استقبال قرار مي گيرد. نمايش شام اول و شام آخر او كه چند سال پيش در فرهنگسراي نياوران اجرا شد، به خاطر استقبال زياد تماشاگران، مجددا در مجموعه تئاتر شهر، روي صحنه رفت. آئيش معمولا به همراهي همسرش مائده طهماسبي ، بازيگران نمايش هايش را انتخاب مي كند و اغلب معتقد است بازيگراني كه انتخاب شده اند، براي نقش موردنظر بهترين گزينه اند.
با اينكه او معتقد است حرف زيادي براي گفتن ندارد، اما هميشه با روي خوش، پذيراي سئوالات و انتقادهايي است كه به خودش و نمايش هايش برمي گردد.
فيلم مكس به كارگرداني سامان مقدم و بازي فرهاد آئيش، آماده نمايش است. اميدوارم روي خوش آئيش، همچنان باقي بماند.