چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۸۴
جامعه شناسي زندگي روزمره
آدم فروشي
مي توان به طور كلي «آدم فروشي» را جرياني دانست كه در آن موقعيت و وضعيت يك شخص از جانب فرد يا افراد ديگر با گزارش عمل يا اعمال خلاف عرف آن شخص به فرد ثالث به طور پنهاني، متزلزل مي شود. «زيرآب زدن» ،به گونه اي ظريف تر اين مسأله را نشان مي دهد
001683.jpg
سينا كلهر
بنيانگذاران جامعه شناسي در صدد بودند تا علمي را بنيان نهند كه به بررسي علمي «پديده هاي اجتماعي» بپردازد. اگوست كنت ،واضع اصطلاح جامعه شناسي بر اين نظر بود كه جامعه شناسي با استفاده از همان روش هايي كه در علوم طبيعي و علوم رياضي به كار مي رود، به بررسي و تبيين «پديده هاي اجتماعي» مي پردازد.
پس از او ساير جامعه شناسان نيز همواره در صدد بودند كه با استفاده از روش هاي مناسب به بررسي علمي فرايندها و تغييرات و تحولاتي بپردازند كه در جوامع مختلف رخ مي داد. جامعه شناسي در مسير پيشرفت روزافزون خود به شاخه ها و حوزه هاي مختلفي تقسيم شد. هر يك از اين حوزه ها سعي بر آن داشته اند كه با انتخاب پديده اي خاص، دامنه مطالعاتي خود را محدود كرده و به بررسي عميق پديده مورد نظر بپردازند. همزمان با تخصصي تر شدن حوزه هاي مطالعاتي در رشته ها و گرايش هاي مختلف جامعه شناسي روش هاي كمي و كيفي مطالعه «پديده هاي اجتماعي» نيز متحول شدند. همه اين تغيير و تحولات به اين منظور بود كه «پديده هاي اجتماعي» با دقت بيشتري مطالعه شوند.
اگر چه «پديده اجتماعي» اصطلاحي مفهومي براي مطالعه واقعيت اجتماعي است اما اميل دوركيم يكي ديگر از بزرگان جامعه شناسي بر اين باور است كه پديده اجتماعي مصداق عيني و خارجي دارد. به نظر دوركيم «پديده هاي اجتماعي» واقعيت هاي اجتماعي هستند و همين واقعيت هاي اجتماعي نيز موضوع جامعه شناسي را تشكيل مي دهند.[اين] واقعيت ها نسبت به هر فرد زنده اي جنبه  خارجي دارند و با گذشت زمان پايدار مي مانند. حال آنكه افراد خاص مي ميرند و جايشان را به ديگران مي دهند. وانگهي واقعيت هاي اجتماعي نه تنها بيرون از افراد قرار دارند، بلكه از چنان قدرت وادارنده اي برخوردارند كه بر فرد و اراده فردي تحميل مي گردند.(۱)
به اين ترتيب مشخص مي شود كه پديده هاي اجتماعي همان واقعيت هايي هستند كه جنبه خارجي و عيني داشته و علاوه بر آن همان طور كه دوركيم بعدها اشاره كرد، جنبه دروني و ذهني نيز دارند.(۲) يعني علاوه بر حضور خارجي و عيني «پديده هاي اجتماعي» آنها در جريان اجتماعي شدن افراد، ملكه ذهن شده و جزيي از وجدان آنها را تشكيل مي دهند.همه اعضاي جامعه از طريق نهادهاي اجتماعي كننده اي چون خانواده و مدرسه اين پديده ها را كه در قالب انديشه و هنجارها نمايان مي شوند در خود دروني مي سازند.بنابراين موضوع مورد مطالعه جامعه شناسي اين چنين خصايصي دارد. در جامعه ايران بايستي به دنبال پديده هاي با چنين خصلتي باشيم. عليرغم اين مسأله به نظر مي رسد بتوان پديده هاي ديگر را نيز از زاويه جامعه شناختي مورد بررسي قرار داد،اما همان طور كه اشاره شد، موضوع جامعه شناسي پديده هايي با شرايط و ويژگي هاي اجتماعي مي باشد. در راستاي چنين هدفي و در ادامه سلسله مقالات جامعه شناسي زندگي روزمره در اين مقاله به بررسي پديده اي ديگر مي پردازيم كه به نظر مي رسد خصايص يك  پديده اجتماعي را داشته باشد.
قبل از ورود به بحث لازم به يادآوري است كه نگارنده بنا به دلايلي كه در مقاله اي جداگانه تشريح شده است، خود را مقيد به چارچوب نظري خاص نمي داند اگر چه از چارچوب هاي نظري كه در پارادايم هاي متفاوتي قرار دارند نيز در تحليل يك مسأله استفاده خواهد شد. با اين حال تلاش خواهد شد تا با استفاده از نظريه هاي پارادايم نظم و به خصوص نظريه هاي سطوح خرد تا حد امكان به بررسي جامعه شناختي پديده مورد بحث در اين مقاله بپردازيم.
سابقه تاريخي
علي رغم آنكه «آدم فروشي» پديده اي شايع دربرخي از جوامع است، اما مطالعه علمي كه نتايج آن در دسترس باشد، در اين زمينه وجود ندارد. جداي از نبود مطالعات علمي و پژوهشي به نظر مي رسد هيچ نوع مطلب و مقاله اي كه به طور اختصاصي به بررسي اين مسأله بپردازد وجود نداشته باشد! (حداقل به طور رسمي چاپ نشده و در اختيار ديگران نيست) شايد يكي از دلايل اين امر آن باشد كه بزرگان رشته اي كه موضوع مطالعه آن فرايندها و پديده هاي اجتماعي است، پرداختن به چنين مسايلي را دون شأن خود تلقي مي كنند!!
براي آنان كه همواره در برج عاج دانش خويش نشسته و خود را فهيم تر و داناتر از مردم عادي مي دانند و غالب اوقات نگاهي تحقيرآميز به مسايل مربوط به جامعه خود مي دارند و از اين نظر شايد پرداختن به چنين مسايلي بسيار زننده باشد!!
در هر حال در فرهنگ عاميانه «آدم فروشي» حضوري پررنگ دارد و از آن جايي كه پديده اي شايع است اظهارنظرهاي متفاوتي درباره اين مسأله در ميان مردم وجود دارد. آنها كه مي فروشند، اين پديده را خوب و گاهي وظيفه خود تلقي مي كنند. حال آن كه «فروخته شدگان» آن را قبيح ترين و زشت ترين عمل مي دانند. و آنها كه «مي خرند» از اين امر منتفع شده و خوشحال مي گردند.
علاوه بر اين به نظر مي رسد «آدم فروشي» بيشتر از زاويه روانشناختي مورد توجه و بررسي بوده است. به اين معني كه افراد گمان مي كنند كساني كه داراي شخصيت ضعيف هستند و يا صرفاً خصلتي تابع يا وابسته دارند، دست به چنين كاري مي زنند. «آدم فروشي» معمولاً با صفاتي چون رذل و پست و.... از جانب فروخته شدگان و ساير كساني كه احتمال فروخته شدنشان مي رود، مورد خطاب قرار مي گيرد.
«آدم فروشي» و «جامعه شناسي»
آيا «آدم فروشي» خصلت يك پديده اجتماعي را دارد؟ با توجه به تعاريف ارايه شده از پديده اجتماعي به نظر مي رسد «آدم فروشي» هم جنبه عيني و خارجي دارد و هم جنبه دروني و ذهني. انسان ها مي ميرند و جاي خود را به ديگران مي دهند، اما آدم فروشي باقي مي ماند. علاوه بر آن آدم فروشي در جريان اجتماعي شدن افراد آموخته مي شود و خصلتي دروني و ذهني دارد.
اولين گام در شناخت اين مسأله توصيف ابعاد مختلف آن مي باشد.
«آدم فروشي» چيست؟!
پديده آدم فروشي با اصطلاح ديگري نيز هم معنا بوده و ترادف تناسبي دارد؛ مترادفي كه به گونه اي دقيق تر مسأله آدم فروشي را باز مي نمايد. اين مترادف اصطلاح «زير آب زدن» است. هر چند ارايه هر گونه تعريفي جامع و مانع از اين مفاهيم ناممكن به نظر مي رسد اما مي توان به طور كلي «آدم فروشي» را جرياني دانست كه در آن موقعيت و وضعيت يك شخص از جانب فرد يا افراد ديگر با گزارش عمل يا اعمال خلاف عرف آن شخص به فرد ثالث به طور پنهاني، متزلزل مي شود. «زيرآب زدن» ، به گونه اي ظريف تر اين مسأله را نشان مي دهد. «زيرآب» در تقابل با «روي آب» است. در حالي كه «روي آب» همواره آشكار و هويدا مي باشد زيرآب پنهان و رازآلود است. از اين روي زيرآب زدن به جريان گزارش پنهاني اشاره دارد. به اين معني كه شخص گزارش دهنده معمولا به صورت مخفي و پنهاني مي فروشد. اما آدم فروشي به طور كلي هم جنبه پنهاني دارد و هم جنبه آشكار. جنبه پنهاني آن همان بخش فروش و فروشنده است كه همواره سعي مي كند تا اعمال خود را به صورت مخفي انجام دهد و تا حد امكان شناخته نشود. جنبه آشكار آن زماني است كه فرد سوم بعد از آگاهي از مسأله، اقدام به تنبيه و مجازت شخص خاطي مي كند و به اين ترتيب پرده از روي راز برمي دارد.
چرا كه جريان اعمال مجازات نشان دهنده آن است كه نظارت كننده از موضوع آگاه شده است و اين آگاهي نيز بايد به خاطر گزارش كسي باشد. در قسمت هاي ديگر بيشتر اين مسأله را بررسي مي كنيم.
عناصر «آدم فروشي»
«آدم فروشي» با سه عنصر رابطه و پيوند نزديكي دارد. به اين صورت كه اين سه عنصر بخشي از مسأله آدم فروشي را تشكيل مي دهند. اولين آنها عنصر «انحراف» است. انحراف از عرف، قواعد و هنجارها و... اولين گام براي وقوع آدم فروشي است. تا انحرافي صورت نگيرد، مسأله اي نيست كه فروخته شود، زماني كه انحراف رخ داد ،احتمال فروخته شدن وجود دارد به شرط آنكه عناصر ديگر نيز وجود داشته باشند. زماني كه فرد يا افرادي از قواعد و هنجارهاي مرسوم جامعه يا گروه يا سازماني تخطي مي كنند، اين امكان و اجازه را به ديگران مي دهند تا با بيان كردن تخطي آنها به فرد يا افرادي كه از اين قواعد و هنجارها حمايت مي كنند، آنها را بفروشند. بنابراين انحراف جزء لاينفك مسأله آدم فروشي است. در اين معنا فروش چيزي جز گزارش يك انحراف نيست. منتهي اين انحراف گويا از انحرافات ديگر كمي متمايز است، چرا كه هيچ كس به گزارش يك دزدي يا قتل آدم فروشي نمي گويد، اما به گزارش دير آمدن يك كارمند به مدير از جانب همكار ديگر «آدم فروشي» اطلاق مي شود. بنابراين انحراف تنها يك بخش مسأله است و تا زماني كه بخش ها و عناصر ديگر در كار نباشد، صرفاً گزارش انحراف نمي تواند تعبير به آدم فروشي شود.
نظارت
عنصر دوم مسأله «آدم فروشي» نظارت است. آدم فروشي زماني ممكن مي گردد كه نظارت بر قواعد و قوانين و ارزش ها و... وجود داشته باشد. بدون وجود ناظري كه از اين قواعد حمايت كند امكان «فروختن» كسي وجود ندارد. بنابراين همواره وجود ناظري براي حمايت از اين قواعد، بخش جدايي ناپذير مسأله است. اما ناظر بايستي ضمانت هاي اجرايي لازم و مناسب را جهت حمايت از قواعد و قوانين و رسوم داشته باشد. يعني بايد بتواند زماني كه كسي را به او فروختند با اعمال مجازات و تنبيه مانع انحراف دوباره از قواعد و قوانين موجود شود. ناظري كه ديگران از حضور او اطلاع دارند و ضمانت هاي اجرايي او را پذيرفته اند طرف ديگر مسأله «آدم فروشي» است. علي رغم ضروري بودن عنصر نظارت براي رخ دادن آدم فروشي، هنوز نياز به عنصر سومي است. چرا كه حضور ناظر به همراه انحراف و گزارش آن نمي تواند تعبير به آدم فروشي شود. مثلا در دزدي هم انحراف است هم گزارش كردن و هم ناظري چون نيروي انتظامي. اما به نظر نمي رسد كسي در اين ميان به مسأله «آدم فروشي» اشاره كند مگر آنكه عنصر سوم در كار باشد.
«آشنا بودن»
عنصر سوم و شرط كافي براي وقوع «آدم فروشي» آشنا بودن كسي است كه نقض قاعده و رسم خاصي را به ناظر گزارش مي دهد. يعني زماني از پديده اي به عنوان آدم فروشي ياد مي شود كه فروشنده با كسي كه قواعد و قوانين و رسوم را نقض كرده است آشنا باشد. چه آشناي سببي و چه آشناي نسبي، در چنين حالتي است كه مسأله آدم فروشي رخ مي دهد. يعني در حالي كه شخص نقض كننده انتظار ندارد كه آشنا انحراف او را به ناظر بگويد، چرا كه فروشنده (در اين جا فعلاً دوست يا آشنا) با او رابطه نزديك دارد، به محض مشاهده اين امر كه انحراف او از قواعد و رسوم توسط آشناي فوق به ناظر گفته شده است، او را آدم فروش مي خواند به اين معني كه آشناي او، وي را به شخص ديگري فروخته است.
بنابراين بار رواني و ارزشي منفي اصطلاح فروش از آشنا بودن فروشنده نشأت مي گيرد. به اين ترتيب براي آنكه آدم فروشي رخ دهد بايستي ابتدا انحرافي از قاعده يا رسم يا قانوني رخ دهد تا آشنا يا دوستي با گزارش آن به ناظر، دوست و آشناي خود را بفروشد.
عوامل آدم فروشي
متناسب با سه عنصر آدم فروشي، سه عامل اصلي نيز در آن دخيل هستند و نوعي رابطه و كنش متقابل ميان اين سه عامل وجود دارد.
اين سه عامل عبارتند از: شخص منحرف يا نقض كننده قواعد موجود، گزارش دهنده و نظارت كننده. هر چند ممكن است عامل چهارم يعني حضار نيز در كار باشد، اما اين عامل همواره در مسأله حضور ندارد. بنابراين فروخته شده، فروشنده و خريدار سه عامل اصلي «آدم فروشي» هستند.
فروخته شده: شخصي است كه بنا به دلايل مختلف از قواعد و معيارهاي موجود تخطي مي كند. يا به عبارتي خطوط قرمز هنجارهاي رسمي و غيررسمي را نقض مي كند.
يكي از دلايل اين نقض مي تواند به منافعي برگردد كه از رهگذر نقض خطوط قرمز فوق عايد شخص مي شود. اين انحراف از قواعد ممكن است اولين بار يا به صورت تصادفي رخ دهد يا آنكه شخص آن را از اشخاص نقض كننده ديگر بياموزد. به اين صورت كه گاهي ممكن است فردي به صورت اتفاقي قاعده اي را رعايت نكند، اگر در چنين حالتي سود و پاداشي نصيب او گردد. ممكن است دوباره آن قواعد را رعايت نكند. اما گاهي نيز ممكن است شخص نقض كننده، انحراف را از محيط اطراف خود آموخته باشد. يعني زماني كه او متوجه شود ديگران هم سطح او به دليل عدم رعايت موارد خاص به پاداش مي رسند، او نيز ممكن است به عدم رعايت آن موارد ترغيب شود، و در صورتي كه پاداش دريافت كند تكرار اين عمل براي او آسان خواهد بود. حتي بعد از فروخته شدن و اعمال مجازات عليه او، همچنان احتمال تكرار نقض قواعد از جانب شخص وجود دارد. اين امر بيشتر در حالتي رخ مي دهد كه بين مجازات هاي اعمال شده و پاداش هايي كه از رهگذر نقض هنجار و قاعده نصيب شخص مي شود، تناسبي وجود نداشته باشد. در اين صورت اگر ميزان مجازات ها نسبت به پاداش ها ناچيز باشد، نمي تواند مانع نقض دوباره قواعد از جانب شخص خاطي شود. به هر حال فروخته شده با سبك و سنگين كردن پاداش ها و تنبيه ها دست به نقض هنجارها مي زند.
فروشنده: كسي است كه با نقض كننده آشنا بوده و مسأله نقض هنجارها و قواعد را به ناظر به صورت پنهاني گزارش مي دهد. او ممكن است خود شاهد نقض قواعد باشد يا آنكه آن را از طريق حضار ديگري كه شاهد بوده اند، فهميده باشد. (به اين مسأله در جمع آوري اطلاعات به طور مبسوط خواهيم پرداخت) در هر حال او نيز بنا به دلايل مختلفي اقدام به چنين كاري مي كند، كما اينكه فروختن يك آشنا كاري به غايت دشوار است. از ديدگاه تئوري مبادله همان طور كه هومنز مي گويد، هر رفتاري براي به دست آوردن پاداش يا فرار از تنبيه انجام مي شود. به اين ترتيب در اين مورد نيز فروشنده يا ممكن است از رهگذر نقض هنجارها و قواعد توسط شخص نقض كننده دچار ضرر و زيان شده باشد و يا آنكه براي گزارش كردن عمل فوق پاداشي نصيب او گردد. اگر نقض هنجار و قواعد به فروشنده لطمه زده باشد او با خيالي راحت تر اقدام به فروش آشناي خود خواهد كرد.
اما فروشنده بايد همواره عواقب كار خود را در نظر داشته باشد همان طور كه گفته شد فروش ضمن آنكه جنبه پنهاني دارد، بعدي آشكار نيز پيدا مي كند.
در هنگام اعمال مجازات ممكن است شخص خاطي منكر عملي شود كه انجام داده است، در اين صورت ناظر به شاهدي براي اثبات ادعا و توجيه مجازات نياز دارد و هيچ شاهدي بهتر از خود فروشنده نخواهد بود. ناظر ممكن است با فروخته شده هيچ نسبتي نداشته باشد اما فروشنده آشناي فروخته شده است و از اين رو مي تواند آماج خشم فروخته شده قرار گيرد. از اين روي او نيز هنگام فروش بايستي به سبك و سنگين كردن پاداش ها و تنبيه ها بپردازد كه از رهگذر «فروش» نصيب او مي گردد. هر چند ممكن است فروشنده دلايل ديگري براي عمل خود داشته باشد، از جمله اينكه فروختن را وظيفه خود تلقي كند. (به اين مسأله بعداً اشاره خواهد شد)
ناظر نظارت كننده كسي است كه از هنجارها و قواعد و رسوم موجود حمايت مي كند. او با استفاده از ابزارها و ضمانت هاي اجرايي مختلف سعي مي كند تا مانع نقض قواعد شود. ناظر با اعمال پاداش براي فروشنده و تنبيه براي فروخته شده در مسأله آدم فروشي نقش اساسي دارد. قواعد و قوانين موجود همواره در جهت منافع ناظر عمل  مي كنند و همين امر نظارت او را با معني مي سازد. خساراتي كه از رهگذر نقض قواعد فوق نصيب ناظر مي شد او را بر آن مي دارد تا با اعمال مجازات و تنبيه عليه خاطي، احتمال نقض دوباره قواعد را كاهش دهد.
نقض هنجارها و قواعد موجود صرفاً باعث وارد آمدن خسارت مادي به ناظر نمي شود بلكه در بسياري از موارد از اقتدار او نيز مي كاهد. به اين صورت تا زماني كه قاعده اي زير پا گذاشته نشده است، نقض آن بسيار دشوار بوده و اقتدار ناظر آن قاعده نيز معتبر مي باشد. اما به محض آنكه اين قاعده از سوي كسي زير پا گذاشته شد، امكان نقض آن از جانب اشخاص ديگر بسيار بيشتر بوده و اقتدار ناظر نيز خدشه دار خواهد شد. از اين روي ناظر همواره سعي مي كنند تا با اعمال مجازات هاي متناسب با انحراف صورت گرفته و اعطاي پاداش به فرد متعهد به قواعد به احتمال نقض دوباره عمل فوق را كاهش دهند و اقتدار خدشه دار شده خود را ترميم كنند. نوع اعمال مجازات ناظران نيز متناسب با جايگاه آنها و نوع «آدم فروشي» متفاوت مي باشد. نسبت و رابطه ناظر با فروخته شده و فروشنده نيز نقش اساسي در نوع مجازات دارد.
عامل چهارم يا حضار معمولاً در اين جريان دخالتي ندارند و صرفاً به عنوان يك شاهد محض مي باشند. اما ممكن است بعد از آن كه شخصي فروخته شد، وارد مسأله «آدم فروشي» شوند. به اين صورت كه ممكن است به عنوان متهم يا شريك نقض كننده وارد جريان شوند. بعد از آن كه نقض كننده در جريان اعمال مجازات عليه اش متوجه شد كه فروخته شده است، اگر شخص فروشنده معلوم نشده باشد، او ممكن است همه اطرافيان خود را متهم به فروش كند تا در نهايت بتوانند فروشنده را يافته و اعمال تلافي جويانه عليه او انجام دهد. از اين روي حضار ممكن است با همدردي كردن يا تقبيح عمل «فروش» از خود رفع اتهام كنند، هر چند فروشنده اولين كسي است كه با فروخته شده ابراز همدردي كرده و معمولاً براي رد گم كردن بيشتر از همه خود را به آب و آتش مي زند. به همين دليل شناختن فروشنده كاري بسيار دشوار است مگر آن كه شخص به «آدم فروشي» مشهور شده باشد. در اين صورت هر وقت فروشي صورت گيرد همه مي دانند كه كار او مي باشد. بنابر اين نيازي به عمل شناسايي نخواهد بود.
براي فروختن كسي لازم نيست همواره سه عنصر فوق حاضر باشند. اما ارايه گزارش از نقض قواعد معمولاً در جريان ملاقات حضوري يا به صورت تلفني و... بين فروشنده و نظارت كننده، انجام مي شود.
انواع «آدم فروشي»
در يك تقسيم بندي كلي مي  توان «آدم فروشي» را به دو نوع كلي تقسيم كرد: رسمي و غيررسمي. آدم فروشي رسمي، به آن نوعي گفته مي شود كه در سازمان ها و محيط هاي رسمي انجام مي شود و اعمال مجازات نيز غالب اوقات به صورت تنبيهات قانوني مي باشد. از آن جايي كه در سازمان ها و ادارات رسمي سلسله مراتب اقتدار وجود دارد و معمولاً براي هر مجموعه اي در رأس سلسله مراتب اقتدار يك مدير وجود دارد، امكان گزارش نقض قواعد و قوانين سازمان از جانب كارمندان اداره در مراتب پايين تر به مدير وجود دارد. در اين نوع آدم فروشي معمولاً روش هاي ويژه اي براي گزارش دادن اتخاذ مي شود كه در قسمت شيوه هاي فروش به آن مي پردازيم. آدم فروشي غيررسمي به جريان گزارش نقض ارزش ها و هنجارهاي غيررسمي موجود در گروه ها و خانواده ها و در مقياس وسيع تر در اجتماع گفته مي شود.
تفاوت اصلي اين دو نوع «آدم فروشي» در مسأله ضمانت اجرايي ناظرين و نوع تنبيه ها و مجازات مي باشد. در حالي كه در «آدم فروشي هاي» رسمي معمولاً ناظرين با اتكا بر جايگاه رسمي و قوانين رسمي از ابزارهاي قانوني در جهت مجازات تخطي كنندگان استفاده مي كنند در «آدم فروشي هاي» غيررسمي اولاً جايگاه ناظرين نه مطابق قانون رسمي بلكه عرف غيررسمي است كه به ناظرين تنها اجازه اعمال مجازات غيررسمي را مي دهد.
انواع مجازات
نوع مجازات هاي به كار رفته در «آدم فروشي ها»ي رسمي و غيررسمي متفاوت مي باشد. از آنجايي كه آدم فروشي هاي كه در محيط هاي رسمي انجام مي شود، مي تواند شكل رسمي يا قانوني داشته باشد به اين معني كه فروش و گزارش تخلفات به مقامات بالاتر جزء وظايف رسمي شخص باشد، در اين صورت گزارش دادن از حالت وظيفه اخلاقي و انساني خارج شده و به عنوان يك شغل همچون مشاغل ديگر در مي آيد.
در هر حال نوع مجازات هاي رسمي مي تواند متناسب با ميزان تخلف تغيير كند، از پرخاش مدير تا اخراج شدن از كار پيوستار مجازات هاي رسمي است كه مي تواند عليه فروخته شده اعمال شود. توبيخ رسمي، تذكر و كسر كردن حقوق، جريمه مادي و... انواعي از مجازات هاي رسمي مي باشند. ويژگي اصلي اين مجازات ها آن است كه آنها به شكل قانوني اعمال مي شوند، يعني قانون حاكم بر گروه يا مؤسسه اين اجازه را به مقامات مافوق مي دهد تا در صورت مشاهده تخلف آنها را جريمه كنند.
اما مجازات هاي غيررسمي در آدم فروشي ها مي باشد كه در محيط هاي غيررسمي چون محيط دوستان و خانواده و... انجام مي شود. از آنجايي كه اعمال مجازات رسمي در اين گونه موارد امكان پذير نيست، مجازات هاي غيررسمي كاربرد فراواني دارد. شايد از تقبيح كردن تا طرد كردن كامل را بتوان پيوستار مجازات هاي غيررسمي شمرد. در اين موارد مجازات ها در صورتي مي تواند اعمال شود كه اكثريت گروه موافق آن باشند. هر چند به نظر مي رسد شدت مجازات هاي غيررسمي با مجازات رسمي قابل قياس نباشد، اما در مواردي مي تواند به طور كلي زندگي يك فرد را دگرگون سازد. طرد كامل از خانواده و يا گروه دوستان حتي اگر هيچ نوع تنبيه مادي در كار نباشد هزينه هاي سنگيني براي شخص دارد.
شيوه هاي فروش
آيا شيوه و راه و رسمي يكسان براي آدم فروشي وجود دارد؟ يعني مثلاً اگر قرار است من كسي را بفروشم بايد از تاكتيك خاصي استفاده كرده و روش مشخصي را پيش بگيرم؟ به نظر مي رسد شيوه هاي گزارش نقض قواعد و ارزش ها متناسب با فروشنده يا گزارش دهنده متفاوت باشد. به اين ترتيب هيچ نوع راه و رسم مشخصي براي چگونه فروختن وجود ندارد. چگونه فروختن به شدت تابع ويژ گي و صفات فردي ناظر و فروشنده است، در اين ميان صفات و خلق و خوي ناظر اهميت بيشتري دارد. چرا كه واكنش ها و پاداش و تنبيه هاي اوست كه جريان آدم فروشي را متداوم مي سازد. پاسخ منفي ناظر به فروشنده و حتي تنبيه او به خاطر فروختن ديگران امكان هر نوع آدم فروشي را سلب مي كند. بنابر اين تمامي فروشنده ها بايد به خلق و خوي هاي ناظريني كه گزارش براي آنها مي رود توجه داشته باشند، آنها به تجربه مي آموزند كه كدام شيوه، چه لحن و چه نوع بياني بيشتر مورد پسند ناظر مي باشد.
علاوه برآن لحظه اي كه گزارش بايد ارايه شود نيز مهم است، نزديك يك جلسه مهم اصلاً موقع مناسبي براي فروختن كسي نيست. در حالي كه پايان جلسه خسته كننده مي تواند موقعيت كارايي باشد، چرا كه جناب ناظر خسته و عصباني است و ممكن است بلافاصله بعد از شنيدن مسأله اقدام به اعمال مجازات كند.
گردآوري اطلاعات
«فروشندگان» معمولاً در محيطي كه تخطي از قاعده رخ مي دهد، حضور فيزيكي دارند. آنها به نوعي عوامل ناظر در محيط مي باشند، با اين تفاوت كه قدرت اعمال مستقيم مجازات را ندارند. آنها ممكن است شناخته شده يا ناشناس باشند. اگر افراد ديگر از آدم فروش بودن آنها اطلاع نداشته باشند، جمع كردن اطلاعات حتي از جنبه هاي خصوصي زندگي افراد نيز براي آنها كار دشواري نيست. مثلاً آنها حتي ممكن است از اين مسأله اطلاع پيدا كنند كه يكي از كاركنان در كوهپيمايي آخر هفته پشت سر ناظر محترم! جملاتي را بيان كرده است. جمع آوري چنين اطلاعاتي هم براي ناظرين مهم است و هم موقعيت فروشنده را تحكيم بخشيده و بر پاداش هاي كه از اين رهگذر نصيب او مي شود، مي افزايد. علت اهميت اين اطلاعات آن است كه ناظرين همراه علاقه مند هستند كه كاركنان آنها در همه محيط ها و زمان ها به قواعد و قوانيني كه او وظيفه حمايت از آن را دارد، احترام بگذارند. كاركناني كه تمام زندگي خصوصي و عمومي خود را وقف سازمان يا اداره يا گروه مي كنند، كاركناني شايسته تلقي مي شوند و آنها كه اين امر را رعايت نمي كنند، مي توانند در آينده براي مؤسسه خطرساز باشند!!
اما زماني كه ديگران از فروشنده بودن كسي اطلاع پيدا كنند، امكان گردآوري اطلاعات براي او كاري دشوار خواهد بود. اين امر زماني اتفاق مي افتد كه در جريان اعمال مجازات ها مشخص شود چه كسي فرد مجازات شونده را فروخته است، بعد از آن ديگران نيز تمام تلاش خود را به كار خواهند برد تا حد امكان در حضور فروشنده كاري خلاف قواعد از آنها سر نزند، در چنين حالتي فروشنده نيازمند يك همدست مي باشد. همدستي كه بتواند در عين ناشناس بودن اطلاعات كافي و لازم را جمع آوري كند. در صورت عدم امكان اين امر فروشنده ناچار است به صورت مداوم تمام كاركنان را زير نظر داشته باشد كه در اين حالت به نوعي نقش ناظر را بر عهده مي گيرد.
علي رغم آن كه بيشتر فروش ها به صورت يك نفره انجام مي شود، يعني يك فروشنده وجود دارد، اما ممكن است عمل فروش داراي چندين فروشنده باشد. در سازمان هاي بزرگ كه تعداد كاركنان آن بيش از حد لازم براي فروش يك فروشنده است، نياز به چندين فروشنده احساس مي شود. اين فروشنده ها ممكن است با يكديگر آشنا بوده يا آن كه اصلاً همديگر را نشناسند، كمدي ترين حالت زماني رخ مي دهد كه يك فروشنده، زير آب فروشنده ديگران را بزند. در چنين حالتي ناظر با كاري دشوار روبه رو است. چرا كه يا بايستي از انحراف فروشنده چشم پوشي كند و يا آن كه با اعمال مجازات خود را از يك فروشنده محروم سازد.
در هر حال ممكن است ارايه گزارش نيز به صورت جمعي انجام شود. در چنين حالتي يك نفر گزارش را ارايه مي كند و افراد ديگر ضمن تأييد گزارش، نكاتي را كه ممكن است گوينده از قلم انداخته باشد، را بيان مي كنند. فروش ها ي جمعي معمولاً تأثيرگذارتر از فروش هاي فردي است.
آدم فروشي ناخواسته
هر چند غالب «آدم فروشي ها» به صورت آگاهانه انجام مي شود و فروشنده با آگاهي از فروش و عواقب نيتمند آن، اقدام به چنين كاري مي كند اما گاهي اوقات ممكن است، فروش به صورت ناخواسته انجام شود. در اين حالت فردي كه اصولاً قصد گزارش كردن تخطي و يا نقض هنجارافراد ديگر را ندارد، به طور سهوي ضمن اشاره به آن موارد، گزارش كاركرد خود را ارايه كند. در چنين حالتي ناظر ضمن آگاهي از كاركرد فرد مورد نظر از نقض قواعد نيز آگاهي پيدا كرده و مي تواند عليه او اعمال مجازات كند.
كاركردهاي «آدم فروشي»
سئوالي كه مي توان در اين جا مطرح ساخت اين است كه «آدم فروشي» چه كار كرد مثبت يا منفي براي جامعه دارد؟ همان طور كه كاركردگرايان معتقدند هر پديده اجتماعي، به اين دليل وجود دارد كه در جامعه كاركردي را انجام مي دهد، بنابر اين كاركرد آدم فروشي چه مي تواند باشد؟
به نظر مي رسد كه «آدم فروشي» كاركرد حفظ و صيانت از ارزش ها و هنجارها و قواعد يك جامعه و يا در مقياس كوچك تر يك گروه يا سازمان را انجام مي دهد.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |