چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۸۴
ضرورت سند چشم  انداز
رسانه حرفه اي
001719.jpg
مجتبي قائمي مهر
اشاره : امروز نقش رسانه ها در توسعه همه جانبه جوامع بركسي پوشيده نيست تا جايي كه پيشبرد سياست ها و اهداف استراتژيك دولت ها بدون تسلط بر شريان هاي خبري ميسر نمي باشد. اما عدول از اصول اخلاقي و سيطره قدرت ها بر رسانه هاي خبري سبب انحراف از سير اطلاع رساني صحيح شده به نحوي كه «اخلاق رسانه اي» به عنوان يك حلقه مفقوده در اين حوزه به شمار مي رود. نوشتار زير لزوم توجه به ترسيم و توجه ويژه به نقش رسانه ها و تغيير نگرش فعلي حاكم بر آنها و نياز به رعايت اخلاق حرفه اي در روزنامه نگاري به عنوان زمينه ساز توفيق در مسير چشم انداز بيست ساله را تشريح مي كند.
سند چشم انداز نظام به گونه اي ترسيم شده كه ايران بعد از ۲۰سال (در سال ۱۴۰۴ به عنوان هجري شمسي) به عنوان يكي از قدرت هاي اول منطقه در همه عرصه ها مطرح شود.
در اين سند آمده است بعد از ۲۰ سال «ايران كشوري است توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه، با هويت اسلامي و انقلابي، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بين الملل.»
بي شك يكي از ملزومات اوليه و اساسي براي رسيدن به اين جايگاه منطقه اي در حوزه هاي مطرح شده سند، داشتن ابزار مهم و مؤثر رسانه ها است كه با شرايط فعلي نيازمند ترميم و توجه جدي مي باشند.
ضرورت نگاه كيفي و كمي به اين ابزار و ايجاد ساختاري نوين براي بهره مندي در افق مطروحه سند چشم انداز از آن، در اولين گام مستلزم هدايت اين حوزه به سوي استفاده از نيروهاي متخصص و كارآمد با فراهم ساختن زمينه هاي تخصصي آنها از يك سو و تغيير نگرش فعلي از حوزه هاي رقابتي داخلي به حوزه هاي رقابتي خارجي با افزايش ضريب شناخت بين المللي در جامعه رسانه اي از سوي ديگر است كه مي تواند شروع اميدواركننده اي براي اين حوزه مهم و اساسي باشد.
اگر اين دو گام اوليه به درستي و با شناخت و بهره گيري از تجربه رسانه هاي بين الملل و منطقه اي برداشته شود مي توان ميزان تأثيرپذيري رسانه ها در داخل كشور را در آن سوي مرز با بودجه فعلي بيشتر و گسترده تر نمود.
ما براي ارايه طرح ها و نقطه نظرات بين المللي خود نيازمند تغييراتي اساسي در حوزه رسانه ها براي آماده سازي در رقابت هاي بين المللي رسانه اي هستيم. خوشبختانه پتانسيل هاي لازم براي اين تغييرات را دارا مي باشيم و در اين خصوص اشتراك نظر و اجماع داخلي نيز وجود دارد كه از آن مي توان به عنوان بهترين سرمايه اين تغيير و تحول استفاده كرد و فرصتي براي شروع بوجود آورد.
براي حضور در منطقه و ايجاد بستر لازم و تأمين هدف اصلي سند چشم انداز ۲۰ساله يعني قدرت اول منطقه اي بودن و ارايه ديدگاه هاي فرهنگي، سياسي و بالابردن سطح اثرگذاري بايد رسانه هاي گفتاري، ديداري و نوشتاري ما قدرت تأثيرگذاري منطقه اي بيشتري داشته باشند و بايد اين احساس را در مخاطبان منطقه اي به وجود بياورند كه آنها مي توانند موضع درست در قبال منافع منطقه اي شان را از رسانه هاي ايراني دريافت كنند. اگر به اين نقطه برسيم در ترسيم چهره سياسي خود نيز موفق خواهيم بود زيرا به تصويركشيدن قدرت  سياسي هم رابطه مستقيمي با توان رسانه اي كشور دارد، كشوري كه داراي ضعف رسانه اي باشد نمي تواند نقطه نظرات قوي و منطقي ابعاد سياسي خود را به جهانيان نشان دهد و علت رشد رسانه ها و وابستگي قدرت هاي سياسي در غرب به اين حوزه دقيقاً در همين راستا قابل تامل است.
در اين رابطه و در فرايند سياست ها، حوزه سياست خارجي براي ارايه طرح ها و نظرات خود بيش از ديگر حوزه ها نيازمند ابزار رسانه اي است. به جرات مي توان گفت، بدون داشتن توان رسانه قوي و آگاه نمي توان به ارايه يك طرح و انجام يك كار جدي در حوزه سياست خارجي در منطقه و بين الملل دست زد.
در جهان امروز رايزني ها، جهت گيري ها و سياست گذاري ها در بعد خارجي ابتدا به وسيله رسانه ها ارايه مي گردد و محك زده مي شود تا براي اقدام مهيا و آماده شود.
لذا ما هم بايد زمينه تسهيل فرايند ديپلماسي توسط رسانه ها را در صدر برنامه هاي سياست خارجي خود قرار دهيم و وزارت امور خارجه بايد از اين ابزار در ارايه برنامه ها و سياست هاي جديد خود استفاده مستقيمي ببرد و مانع تداوم تاخير به عنوان اساسي ترين ضعف در سياست خارجي  ما گردد.
در زمينه توسعه همه جانبه نيز تكنولوژي ارتباطات داراي نقش ها و كاركردهاي متعددي هستند كه برخي مثبت و برخي منفي مي باشند. در بعد تأثيرگذاري مثبت ابزار رسانه اي در توسعه همه جانبه بايد ابتدا ببينيم كه چه تعريفي از توسعه داريم،زيرا توسعه در نظام هاي گوناگون تعاريف گوناگوني دارد.
اگر توسعه را بهبود و رشد همه جانبه مادي و معنوي زندگي اجتماعي و بالابردن كيفيت زندگي و برآوردن محسوس احتياجات جامعه از جمله امنيت، عدالت اجتماعي، آزادي و مشاركت بدانيم رسانه ها نقش بسيار مهم و ارزنده اي در اين رابطه پيدا مي نمايند. آنها مي توانند با فراهم كردن اطلاعات لازم، ايجاد انگيزه در مردم، آموزش در زمينه فرهنگ پذيري خاص توسعه، معرفي ارزش ها؛ معرفي نوآوريهاي مفيد و مثبت، روند توسعه را سرعت بخشند و جامعه را آماده همراهي و همگامي با سرعت توسعه همه جانبه براي رسيدن به برنامه ۲۰ساله نمايند.
در اينجا يك سوال مطرح است كه براي ايجاد تحول اساسي در حوزه  رسانه اي چه بايد كرد؟
يك روانشناس آمريكايي در كتابي به نام «اثر خوب» كه در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسيده با روزنامه نگاران زيادي مصاحبه انجام داده دركتاب آمده از هر ۴نفر يك نفر از كار خويش رضايت داشته است. بسياري از روزنامه نگاران مورد مصاحبه علت نارضايتي خود را در اين مصاحبه داشتن بار سودجويانه اقتصادي در نوشته ها و گفته هاي خود در عرصه رسانه ها مي دانند كه مغاير با اصولي است كه هدف و آرزوي صاحبان اين حرفه بوده است. يك پژوهش گر ديگر در سوئد شكاف ميان «آرمان» و «واقعيت» را علت نارضايتي معرفي كرده است. او نشان مي دهد كه ميان آنچه روزنامه نگاران بايد گزارش دهند و آنچه در عمل گزارش مي دهند شكاف بسيار عميقي وجود دارد. اين اطلاعات براي ما كه در صدد ارائه مدلي جهت ترميم و افزايش توان رسانه اي كشور هستيم مي تواند بسيار مفيد و موثر باشد. آنچه كه در اين تحقيقات و پژوهش قابل توجه مي باشد اين است كه ما هم در  روند تغيير و تحول در عرصه مطبوعات نبايد اجازه دهيم آگاهي حرفه اي، باورهاي اخلاقي و مسئوليت هاي انساني تحت الشعاع منافع اقتصادي رسانه اي قرار بگيرد و اين روند بحراني رسانه اي در غرب كه تا حدي نهادينه شده، وارد عرصه رسانه  اي ما گردد. همچنين استناد به مواردي همچون «حق مردم در كسب آگاهي» و «كارخانه خبرسازي رسانه ها» نبايد بهانه اي براي زيرپاگذاشتن مرزهاي اخلاق روزنامه نگاري در جهت تحقق سودهاي آزمندانه كارخانه هاي خبرسازي رسانه ها باشد. مواردي كه غرب با آن مواجه است.
هرجا در غرب حرفه روزنامه نگاري و كار مطبوعاتي به مرزهاي سود آوري نزديك شده است خصلت پشت پازدن به تعهدهاي انساني تبديل به يك شيوه جاافتاده شده است و مرز ميان روزنامه نگاري، سرگرم سازي، آگهي، تبليغ و آگاهي درهم ريخته شده و در چنين شرايطي سودجويي اقتصادي همه آرمان ها و آرزوهاي مردمي در اين حوزه را لگدمال كرده است.
از طرفي در حوزه سياست هم با افزايش سرگرم سازي سياسي بوسيله رسانه هايي كه گرفتار سودجويي اقتصادي شده اند در عرصه ساختارهاي سياسي، چهره سياست از موضوع زندگي مردم به مرز مشاوره هاي رسانه اي نزديك شده و براساس اين شكل نوين ديگر اين وظيفه رسانه ها نيست كه پا به عرصه سياست بگذارند بلكه وظيفه سياست است كه وارد حوزه رسانه ها گشته و ديگر اين روزنامه نگاران نيستند كه چشم و گوش به سوي سياست دارند و آن را از نظر مي گذرانند بلكه سياستمدارانند كه روزنامه نگاران را از مغناطيس نگاه خود عبور مي دهند.و در حوزه ديگر مي بينيم تبديل احزاب دموكراتيك هم به احزاب رسانه ها شتاب گرفته و حزبي كه بايد حافظ منافع شهروندان باشد در عرصه سرگرمي و شكل دادن به افكار عمومي از سوي گروه هاي برجسته و تحليلگران بازار اقتصاد شده است. اينها نمونه هاي عيني و تجربه هاي سودمندي است كه مي تواند مورد استفاده قرارگيرد.
مغفول ماندن اخلاق رسانه اي و شكاف بين «آرمان» و «واقعيت» از يك سو و منافع اقتصاد رسانه ها از سوي ديگر در غرب تا آنجا پيش مي رود كه پنتاگون در جنگ عراق معتقد است كه همراهي روزنامه نگاران با واحدهاي نظامي بزرگترين خدمت به منافع پنتاگون است
هرجا در غرب حرفه روزنامه نگاري و كار مطبوعاتي به مرزهاي سود آوري نزديك شده است خصلت پشت پازدن به تعهدهاي انساني تبديل به يك شيوه جاافتاده شده است در چنين شرايطي سودجويي اقتصادي همه آرمان ها و آرزوهاي مردمي در اين حوزه را لگدمال كرده است

براي ايجاد و نهادينه كردن روند رسانه اي براساس كار خوب با توجه به اين بحران هاي رسانه اي بايد به سمتي رفت كه روزنامه نگار ايجادكننده ماموريت باشد و نه پذيرنده آن. در آن صورت رسانه ها هرگز ابزار سودجويي اقتصادي نخواهند گشت.
در اين راستا مهم ترين حركت دولت بايد توجه به فارغ التحصيلان رشته ارتباطات و پيوند آنها با كارگاه هاي آموزشي براي حضور در عرصه مطبوعات و ارايه تعريف روشن از اخلاق رسانه اي و ايجاد تعهد و انگيزه نسبت به پيوند وفاداري اصحاب رسانه ها با اين مانيفست اخلاقي باشد، در آن صورت عرصه براي نيروهايي كه در حوزه رسانه اي مي توان آنها را بساز و بفروش عرصه مطبوعات خواند تنگ و غيرقابل استفاده مي گرددو گام اولي كه در ابتدا به آن اشاره شد، درست برداشته خواهد شد.
وقتي كه روزنامه نگار دانست كه چه كسي است و چه معيارهايي دارد به اين حقيقت مي رسد كه چه چيزهايي را بايد بيان كند و چه چيزهايي را به سكوت بايد برگزار نمايد. بنابراين توجه و ارائه مانيفست اخلاق رسانه اي پيش نياز اساسي هر گامي است كه در اين راه برداشته مي شود و راه را براي توجيه و همراهي با ظلم و بي عدالتي مي بندد. به عنوان مثال مغفول ماندن اخلاق رسانه اي و شكاف بين «آرمان» و «واقعيت» ازيك سو و منافع اقتصاد رسانه ها از سوي ديگر در غرب تا آنجا پيش مي رود كه پنتاگون در جنگ عراق معتقد است كه همراهي روزنامه نگاران با واحدهاي نظامي بزرگترين خدمت به منافع پنتاگون است چرا؟
زيرا وقتي عكاسان در پوشش يك مسابقه فوتبال پشت يكي از دروازه ها صف مي كشند به اين معناست كه تيم پيروز را مي شناسند و پنتاگون هم از اين طرق جنايت هاي گسترده خود عليه غيرنظاميان را كتمان مي نمايد چون رسانه ها ظاهراً ناظر صحنه ها هستند.اما چه رسانه هايي و كدام خبرنگاران امكان حضور در چنين صحنه هايي را دارند؟
آمريكا در اولين گام حمله به عراق در دوحه قطر يك مركز رسانه اي داير مي كند و چندين شبكه به زبان عربي پوشش خبري را از سوي دولت برعهده مي گيرد.آنچه كه باعث حضور رسانه ها در اين ميادين مي گردد غيبت اخلاق رسانه اي است.
در كنار اين موارد مهم يعني تدوين اخلاق رسانه اي، به كارگيري نيروهاي متخصص و فارغ التحصيلان رشته هاي ارتباطات ساختار خبررساني ،گزينش اخبار و تنظيم خبر را نيز بايد دگرگون كرد و از حالت سليقه اي بومي آن به سوي گزينش و تنظيم منطقه اي و بين المللي تغيير داد تا براي آن سوي مرزها نيز برنامه هاي جذاب وجود داشته باشد.
با توجه به اهميت و جايگاه اخلاق رسانه اي ، در اين تغيير ساختار رسانه اي در آينده به صورت مبسوطي مورد بررسي خواهد گرفت.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |