شنبه ۹ مهر ۱۳۸۴ - - ۳۸۱۳
هويت نامعلوم
سالن هاي نمايش فيلم در فرهنگسراها هيچ گاه در آمار فروش فيلم ها به حساب نمي آيند ولي آنها هم گاه در اقتصاد يك فيلم نقش بسزايي دارند
002382.jpg
چند سالي مي شود كه نمايش فيلم در فرهنگسراهاي تهران به طور مداوم صورت مي گيرد. فيلم ها همزمان و گاه با تاخيري اندك، در سالن هاي آمفي تئاتر فرهنگسراها به نمايش درمي آيند و كسي از چگونگي حضور مردم در اين سالن ها خبردار نمي شود. نه در آمارهاي رسمي فروش فيلم ها خبري از فروش اين سالن ها هست و نه در جدول نمايش هفتگي سينماها نامي از فرهنگسراها به ميان مي آيد. همواره به نظر مي رسد دايره اي حول اين جريان وجود دارد كه قرار هم نيست بسادگي باز شود.
مراحلي كه يك فيلم بايد براي نمايش در يك فرهنگسرا طي كند، تفاوت چنداني با مراحل نمايش در سالن هاي سينما ندارد؛ حواله اي از صاحب فيلم گرفته مي شود، حواله به خانه سينما برده مي شود و شوراي صنفي نمايش، بهاي بليت را مشخص مي كند. در اين ميان مهم نحوه انتخاب فيلم هاست؛ اينكه چه فيلمي در چه فرهنگسرايي و بر چه اساسي نمايش يابد يا اصولا براي يك فرهنگسرا چه فيلمي مناسب تر است؟
پخش كننده هاي اصلي، ارتباط مستقيمي با مديران فرهنگسراها يا مسئولان سالن هاي نمايش اين مراكز ندارند، اين اولين چيزي است كه در تماس با چند فرهنگسرا و پخش كننده مي توان به آن رسيد و معمولا يك شخص سوم اين رابطه را به عهده دارد.
فيلم ها بر اساس نوع منطقه و فيلم ها ي روي پرده انتخاب مي شوند، هرچند اين بدان معنا نيست كه هركسي بتواند هر فيلمي را براي هر فرهنگسرايي انتخاب كند. اين مكان ها چون مراكزي فرهنگي هستند، بايد فيلم هايي را نمايش دهند كه در شأن يك مركز فرهنگي باشد. معمولا هر فرهنگسرا در كنار نمايش فيلم هاي پرمخاطب سالم، فيلم هاي هنري با مخاطب خاص را هم نمايش مي دهد.
تعيين قيمت بليت توسط شوراي صنفي نمايش، احتياج به يكسري معيارها دارد. معمولا وزارت ارشاد و كميسيون بند 5 سالن ها را درجه بندي كرده و بر اساس همين درجه، قيمت بليت هر سالن تعيين مي شود، اما همه فرهنگسراها هم اينگونه عمل نمي كنند.
سينما سينماست
اولين سئوالي كه با ديدن يا شنيدن شباهت هاي متعدد طريقه تهيه فيلم و نمايشش در فرهنگسراها با سالن هاي سينما پيش مي آيد، اين است كه چرا سالن هاي فرهنگسراها بخشي از گروه هاي سينمايي محسوب نمي شوند؟ سئوال بعدي مي تواند اساس قضيه را عوض كند. آيا اصولا مي توان سالن نمايش يك فرهنگسرا را يك سينما به حساب آورد؟
سالن هاي فرهنگسراها، سينماهاي آزاد محسوب مي شوند و البته چند سال قبل تر كه فيلم ها در سينماها به صورت سهميه اي اكران مي شدند، اين سالن ها ، سالن هاي آزاد خارج از سهميه خوانده مي شدند. دليل اصلي اين امر ناپيوستگي زماني در نمايش فيلم هاست. اكثر فرهنگسراها خود را همانند يك سالن سينما مقيد به نمايش فيلم در سانس صبح نمي دانند. آنها حتي حاضرند ساعت پربيننده نمايش يك فيلم را با اجاره سالن به يك كنسرت موسيقي يا يك نمايش، تعويض كنند. دليل ديگر را هم مي توان در وابستگي فرهنگسراها جست وجو كرد. يكي از نتايج گفت وگوهاي متعدد با مسئولان اين حوزه اين است كه اگر قرار باشد همايشي از سوي شهرداري برگزار شود و ساعتش نيز براي خود مسئولان از پيش مشخص شده باشد، فرهنگسرا نمي تواند اين همايش را برگزار نكند و بالطبع در اين شرايط، نمايش فيلم لغو شده به حساب خواهد آمد.
يك سري مشكلات ديگر هم در اين راه هست كه به نوعي غيرقابل حل مي رسد. مثلا براي سالن هاي تابستاني فرهنگسراي بانو، نمايش فيلم در روشنايي هوا تقريبا غيرممكن است و اين نمايش ها تا وقتي مي تواند ادامه پيدا كند كه هوا مساعد باشد.
سلام سينما
تعدادي از فرهنگسراها در نقاطي قرار دارند كه سالن سينمايي در آن منطقه وجود ندارد. فروش اين سالن ها چگونه است؟
گويا تفاوتي ميان فروش يك فرهنگسرا و يك سينما وجود ندارد و همان استقبالي كه از يك فيلم پرفروش در سينماها مي شود، در فرهنگسراها هم هست و عكس قضيه نيز صادق است؛ يك فيلم كم مخاطب، در فرهنگسراها هم مخاطبي ندارد. ضمن اينكه در بعضي مناطق، اصلا خود سينما جايگاهي ندارد و در اين شرايط وضعيت فرهنگسراها مشخص است. نمونه بارز اين وضعيت را مي توان در فرهنگسراي خاوران مشاهده كرد كه هم ارز سينماهايي مثل پيوند در همان منطقه، فروش دارد.
آيا مي توان در اين كمبود سالن هاي سينما، بر اساس استقبال مردم از نمايش فيلم در فرهنگسراها، در مناطق پرمخاطب سينماهاي تازه تاسيس كرد؟ چرا سالن هاي نمايش برخي از اين فرهنگسراها، تبديل به سينماي فعال نمي شود؟ آيا تا كنون سعي شده در اين زمينه كاري انجام شود؟ پاسخ اين سئوالات برخي از مجهولات در زمينه نمايش فيلم در فرهنگسراها را روشن خواهد كرد.

يادداشت
سكوت بي دليل
خسرو نقيبي- بيد مجنون دقيقا همان فرصتي است كه در تمام اين سالها مخالفان سينماي مجيد مجيدي به دنبال آن بوده اند؛ فيلمي احساسي با ايده هايي خام كه رد ويژگي هايش در اكثر فيلم هاي پيشين مجيدي هم در پس زمينه قابل مشاهده بود، اما حالا چنان به سطح آمده كه شماري از عاشقان فيلم هاي او هم از اين دايره خارج شده و حداقل از تحسين هاي آنها در زمان نمايش فيلم خبري نيست. با اين همه روياروشدن با اين ساخته مجيدي گويا كار چندان آساني هم نيست. دليل اين مسئله سكوت بخشي از دايره منتقدان و نويسندگان سينمايي است كه در اواخر اكران فيلم هم، هنوز چيزي درباره آن ننوشته اند.
روزي كه باران آخرين ساخته مجيدي توانست تقريبا تمام سيمرغ هاي اصلي نوزدهمين جشنواره فيلم فجر را درو كند، خيلي ها پي بردند كه سينماي مجيدي همچنان سينماي محبوب سياستگذاران سينمايي است. پس از باران ، مجيدي كه تقريبا با بيشترين واكنش هاي منفي نسبت به فيلم هاي ديگرش روبه رو شده بود، مدتي در سكوت به سر برد. با چنين پيش زمينه اي مجيدي از اوايل سال گذشته به سراغ فيلم تازه اي رفت؛ فيلمي كه قرار بود نشان دهد مجيدي پس از باران، چه حرف هايي براي گفتن خواهد داشت، بويژه اينكه او چندسالي از صحنه دور بود و همين هاله اي دور او ايجاد كرده بود كه از فيلم تازه اش انتظار يك اتفاق را سبب مي شد.
نسخه اي كه از بيد مجنون در جشنواره روانه پرده شد، نسخه اي با صداي مونو و موسيقي انتخابي بود كه فاكتور دوم، در سينماي احساس گراي مجيدي از عناصر مهم به حساب مي آمد و همواره موسيقي هاي پرحجم احمد پژمان يكي از چيزهايي بود كه فيلم مجيدي را براي مخاطب عام قابل هضم تر مي كرد. با اين همه مجيدي با اطمينان از اين نكته كه فيلمش براي جشنواره فجر اهميت زيادي دارد، حاضر شد بيد مجنون را به نمايش در آورد و همين مسئله، يكي از مواردي بود كه براي اولين بار بخشي از حربه هاي سينمايي مجيدي را فاش كرد. فيلم او بدون موسيقي پژمان و البته تعجيل در مراحل فني، اثري به هم ريخته و بي هدف مي نمود كه نمي توانست هيچكس را راضي كند.
بيد مجنون به گواه آنچه در تبليغاتش آمده، در نسخه اي تازه با موسيقي احمد پژمان و صداي دالبي استريو روي پرده رفته. تبليغات فيلم بشدت يادآور تبليغات قديمي است كه براي معرفي عوامل از عبارات تهييج كننده اي چون بازي برجسته يا آخرين اثر كارگردان تنها فيلم اسكاري سينماي ايران استفاده مي كند؛ شيوه اي منسوخ شده كه نشان مي دهد فيلم مجبور است اعتبارش را از خارج از جريان اصلي وام بگيرد. با اين همه بيدمجنون بيش از هر زمان ديگري اين نكته را فاش مي گويد كه بضاعت سينمايي كارگرداني همانند مجيدي چقدر است و بالا رفتن انتظارها از او در اين چندساله تا چه حد به ضررش تمام شده. حالا هم سكوتي به وجود آمده كه هيچ كس حاضر نيست برايش دليلي بياورد يا به شكل منطقي درباره فيلم مجيدي صحبت كند؛ خصيصه اي كه معمولا درباره فيلم هاي فيلمسازان بزرگ در نزديكي نقطه پايان به چشم مي خورد. بايد باور كنيم كه سكوت شكل گرفته در برابر بيد مجنون، از اين جنس است؟

پرسوناژ
ساناز اقتصادنيا
مولوي
002427.jpg
ادبياتمان را تكه  تكه مي كنيم، به شرق وغرب مي دهيم و روي مباركمان هم نمي آوريم. جمهوري آذربايجان و نخجوان مدعي شده اند كه نظامي شاعر آنهاست و حتي واحد پولشان را هم نظامي نامگذاري كرده  اند. از آن بدتر هم زماني است كه مي بينيم تركيه مي خواهد مولوي را از آن خود كند.
حالا ديگر همه جاي دنيا، مولوي ملقب به رومي را شاعري متعلق به كشور تركيه مي دانند و ما دلمان خوش است كه هشتم مهرماه روز بزرگداشت اوست و برايش سخنراني مي كنيم. غافل از اينكه آن سوتر از مرزها، در قونيه، برايش چه جشن ها كه نمي گيرند، ما هم خودمان را به جشنشان دعوت مي كنيم . تور زميني وهوايي مي گذاريم و بر مقبره اش حاضر مي شويم. آنها حتي چشم ديدن ما را هم ندارند. دوستي كه با يكي از اين تورهاي قونيه به آنجا سفر كرده بود، از نگاه خصمانه  ترك ها مي گفت؛ زماني كه ايرانيان اشعارش را به زبان فارسي مي خواندند.
جمعه( هشتم مهرماه) طبق تقويم روي ميزمان، روز بزرگداشت شاعر قرن هفتم، مولانا جلال الدين محمدبلخي بود. از او چه بنويسيم كه هرچه به ذهن مي آيد تكرار مكررات است . تكرار آنچه مي دانيم و نمي دانيم خصوصا درباره اشعار و ذهنياتش كه هرچه مي دانيم هم بايد ميان ندانسته هايمان قلمداد كنيم.
اما اگر مي خواهيد دست كم با زندگي اش و آنچه بر او گذشته است آشنا شويد، شما را به كتاب پله پله تا ملاقات خدا نوشته دكتر زرين كوب ارجاع مي دهيم. در اين كتاب درباره نصايح شمس تبريزي به مولوي آورده شده است: قيل و قال خاطر پريش طالب علمان را درون خود خاموش كند، دستاري را كه سر در زير آن دچار سودا مي گردد و استري كه سواري آن، چهارپايان زبان بسته را به دنبال وي مي كشاند، از خود دور كند. آنچه كه او را در نزد فريفتگان ، نايب خدا، ولي خدا و وسيله اجراي مشيت و حكم خدا نشان مي دهد، كنار بگذارد و مثل همه انسان هاي ديگر، خود را مخلوق خدا و تسليم حكم او فرا نمايد .
شمس به او آموخت كه تا او به پندار ناشي از قيل و قال مدرسه، خويشتن را گزيده خدا، وسيله اجراي قهر و لطف خدا و واصل مرتبه نيابت والاي او مي پندارد، اين دعوي فضولانه او را از ورود به راه خدا باز مي دارد؛ به او آموخت كه علم و حال آميخته به تظاهر و رياي اهل خانقاه، حجاب اوست... .
عبدالرحمن جامي مي نويسد: به خط مولانا بهاءالدين ولد نوشته يافته اند كه جلال الدين محمد در شهر بلخ شش ساله بوده كه روز آدينه با چند كودك ديگر بر بامهاي خانه هاي ما سير ميكردند. يكي از آن كودكان با ديگري گفته باشد كه بيا تا از اين بام بر آن بام بجهيم. جلال الدين محمد گفته است: اين نوع حركت از سگ و گربه و جانوارن ديگر مي آيد، حيف باشد كه آدمي به اينها مشغول شود، اگر در جان شما قوتي هست بيائيد تا سوي آسمان بپريم. و در آن حال ساعتي از نظر كودكان غايب شد، فرياد برآوردند، بعد از لحظه اي رنگ وي دگرگون شده و چشمش متغير شده باز آمد و گفت: آن ساعت كه با شما سخن مي گفتم ديدم كه جماعتي سبز قبايان مرا از ميان شما برگرفتند و بگرد آسمان ها گردانيدند و عجايب ملكوت را به من نمودند؛ و چون آواز فرياد و فغان شما برآمد بازم به اين جايگاه فرود آوردند. گويند كه در آن سن در هر سه چهار روز يكبار افطار مي كرد.
براستي حيف نيست كه مي خواهند مولوي را از ما بگيرند؟اما آيا مي توانند؟
فرخنده آقايي
002391.jpg
سرمايه شخصي؟ باز هم سرمايه شخصي؟... فرخنده آقايي، رمان جديدش را با عنوان از شيطان آموخت و سوزاند با هزينه شخصي منتشر كرده است. از ميان شش كتابي كه آقايي نوشته، تنها يك كتاب با هزينه ناشر چاپ شده و خود آقايي در چاپ بقيه كتاب ها نيز مشاركت داشته است. اگرچه خودش از اين ماجرا زياد احساس نگراني نمي كند و مي گويد: شرمنده نيستم كه كتاب را با هزينه خودم چاپ كردم؛ چون بهاي آنچه را كه مي خواهي انجام دهي، بايد بپردازي .
حالا كه يك نويسنده پيدا شده است كه هم خوب مي نويسد و هم اهل ادا و اطوارهاي روشنفكرانه نيست و اعتراض هم نمي كند، بايد هر بلايي سرخودش و كتابش بياوريم؟
اين اتفاقات ناخوشايند براي اولين كتاب او راز كوچك هم رخ داده است.
راز كوچك از مهمترين كتاب هاي آقايي است كه در سال 62 منتشر شد و او را به يك نويسنده مطرح تبديل كرد. جايزه قلم زرين مجله گردون و جايزه بيست سال ادبيات داستاني از مهمترين جوايزي است كه به اين كتاب تعلق گرفته.
او پس از راز كوچك ، مجموعه داستان هاي تپه هاي سبز (كه قبل از اولين كتاب او منتشر شد)، يك زن، يك عشق و گربه هاي گچي و همين طور رمان جنسيت گمشده را روانه بازار كتاب كرد و اين بار با رمان از شيطان آموخت و سوزاند دوباره در محافل ادبي حاضر مي شود.
اين رمان به شكل خاطرات دفترچه يادداشت و روايت اول شخص نوشته شده و روايتگر زندگي زني است كه بعد از جدا شدن از همسرش در كتابخانه هاي شبانه روزي زندگي مي كند و پس از اخراج از فرهنگسرا روزگار سختي را سپري مي كند.
اميدواريم كتاب بعدي فرخنده آقايي را نه از دست مولف كه از دست ناشر كتاب بگيريم.

فرهنگسرا
فرهنگسراي بانو:نمايشگاه نقاشي ايران، اقليم عشق منتظر شهروندان علاقه مند است. فرهنگسراي بانو به عنوان برگزار  كننده اين نمايشگاه، 25 اثر نقاشي ميترا  عباسي را كه با تكنيك رنگ روغن و سبك رئال و امپرسيون كشيده شده؛ به نمايش گذاشته است. علاقه مندان مي توانند تا 12 مهرماه از 10 صبح الي 19 به فرهنگسراي بانو مراجعه كنند.
فرهنگسراي سالمند: اگر به دنبال ايجاد ارتباط صميمي با ديگران هستيد، حتما در برنامه مهندسي ذهن بر اساس قانون معنويت كه فرهنگسراي سالمند آن را به اجرا گذاشته است، شركت كنيد. اين برنامه چهارشنبه هاي هر هفته از ساعت 14الي 30/15 در فرهنگسراي سالمند اجرا مي  شود.
خانه فرهنگ نور: نمايشگاهي از آثار نقاشي خط قرآن كريم در خانه فرهنگ نور برگزار مي شود. اين نمايشگاه كه شامل 25 اثر از آثار آقاي سيد امير آزاد است، به سبك رنگ روغن روي بوم خلق شده است. اين هنرمند كه داراي مدرك عالي خوشنويسي با 8 سال سابقه كار هنري است، در آثار اخير خود با الهام از آيات كتاب آسماني قرآن، اقدام به تلفيق مفاهيم مذهبي با هنر كرده است. علاقه مندان مي توانند به منظور بازديد از اين نمايشگاه دوم لغايت نهم مهر ماه از ساعت 9 الي 19 به نشاني بلوار آيت الله كاشاني، بعد از ميدان نور، جنب شهر كتاب مراجعه كنند. تلفن تماس: 44088707
فرهنگسراي دانشجو :نمايشگاه نقاشي خانم انوشه تا 13 مهر در نگارخانه شفق فرهنگسراي دانشجو پذيراي علاقه مندان خواهد بود. اين مجموعه آثار، الهام گرفته از اشعار خيام است كه  كار روي اين مجموعه از سال 83 آغاز شده و هر اثر الهام گرفته از يكي از اشعار فلسفي و زيباي خيام است.
خانم انوشه، فارغ التحصيل رشته نقاشي از دانشگاه سوره تهران است. وي فعاليت هنري خود را از سال 78 آغاز كرده و تاكنون نمايشگاه هاي مختلفي در فرهنگسراها و نگارخانه ها داشته است. نشاني: خيابان سيد جمال الدين اسدآبادي، خيابان 21، پارك شفق، فرهنگسراي دانشجو. تلفن تماس: 88554016
خانه فرهنگ فرزانگان : خانه فرهنگ فرزانگان جلسات هفتگي N - e را هر هفته در روزهاي يكشنبه و سه شنبه از ساعت 20 الي 22 براي عموم برگزار مي كند. علاقه مندان براي كسب اطلاعات بيشتر مي توانند با شماره تلفن هاي 778188842 – 77815173 تماس گرفته يا به نشاني نارمك، ميدان هلا ل احمر، انتهاي خيابان گلستان، ميدان تسليحات، كوچه شهيد گلستاني، شماره 128 مراجعه كنند.
فرهنگسراي هنر:نمايشگاه نقاشي  وحيده فرج زاده جلالي با عنوان تصويرسازي قصه هاي كودكانه از 10 تا 17 مهر در گالري شماره 3 فرهنگسراي هنر داير خواهد بود.
در اين نمايشگاه 23 اثر در ابعاد متنوع با تكنيك هاي چاپ ترافارد، گواش و  آبرنگ با موضوع قصه هاي كودك و چهار فصل سال ارائه شده است. فرج زاده فارغ التحصيل رشته گرافيك از مركز آموزش عالي علمي – كاربردي جهاد دانشگاهي است كه برگزاري اولين نمايشگاه خود را در اين فرهنگسرا تجربه مي كند. علاقه مندان مي توانند جهت بازديد از اين نمايشگاه همه روزه در ايام ياد شده از ساعت 9 الي 18 به فرهنگسراي هنر واقع در خيابان شريعتي، خيابان جلفا مراجعه كنند.
فرهنگسراي طبيعت : همايش غني سازي فضاي معنوي بوستان هاي تهران روز يكشنبه دهم مهرماه در فرهنگسراي طبيعت برگزار مي شود. دبير همايش غني سازي فضاي معنوي بوستان هاي تهران با اعلام اين خبر گفت: اين همايش با هدف ايجاد فضاي معنوي - فرهنگي و ارتقاي سلامت و امنيت رواني استفاده كنندگان از بوستان ها و اماكن تفريحي شهر تهران و با حضور تعدادي از مسئولان شهرداري تهران، شوراي شهر، نيروي انتظامي، هيات علمي دانشگاه ها و سازمان  محيط زيست برگزار مي شود .

روي پيشخوان
فكر مي كنيد چرا هنوز هم با اينكه تقريبا همه مان مي دانيم بيشترين حجم كتاب هاي ترجمه شده توسط ذبيح الله منصوري ناشي از خيالپردازي هاي مترجم بوده و هيچ ربطي به نسخه اصلي و اتفاقاتي كه در ساليان گذشته افتاده ندارد، اما باز هم كتاب هايش تجديد چاپ مي شوند و مردم آنها را مي خوانند؟ اگر نظر من را بخواهيد مي گويم به خاطر اين ا ست كه مرحوم ذبيح الله منصوري مي دانسته بيش از اينكه بعد اخلاقي و عبرت آموزي تاريخ براي خوانندگان معمولي جذاب باشد، سرگرم كنندگي آن  است كه آنها را پاي داستان هاي گذشتگان مي نشاند. به خاطر همين در ترجمه (بهتر است بگويم تاليف ) كتاب هايش همواره اين قسمت ماجرا را پررنگ تر مي كرده است.
همه اينها را گفتم تا برسم به معرفي مجموعه جذابي به نام تاريخ ترسناك كه نويسنده در معرفي اش نوشته كه تاريخ هيچ گاه به اين اندازه ترسناك و زشت نبوده است! در اين مجموعه، نويسنده سعي كرده به نكات پيش پا افتاده اي در ماجراها و اتفاقات تاريخي اشاره كند كه معمولا در روايت هاي ديگران از آنها صرف نظر مي شود. در كنار اين توجه به جزئيات، نثر جذاب كتاب و شوخي ها و مزه پراني هاي به جاي آن و استفاده از كاريكاتور و تصويرسازي در لابه لاي مطالب، باعث شده تا اين مجموعه جذاب تر از چيزي باشد كه از يك كتاب تاريخي انتظار داريم.
اين مجموعه را تري ديري نوشته و مارتين براون و فيليپ ريو تصويرسازان آن بوده اند. زمان آغاز نگارش  آن هم به سال 1992 برمي گردد و در طول اين سالها 35 جلد از اين مجموعه منتشر شده كه هر جلد به يك واقعه مهم تاريخي مي پردازد. تابه حال چهار جلد از اين مجموعه به نام هاي انقلاب هاي پرهياهو ، جنگ فجيع جهاني اول ، جنگ وحشتناك جهاني دوم و انقلاب هاي فرانسه به فارسي ترجمه شده اند. مترجم اين مجموعه مهرداد تويسركاني  است و نشر افق آنها را روانه بازار كرده و خوشبختانه قرار است ديگر كتاب هاي اين مجموعه هم مثل جنگ صدساله اي كه نبود ،  جنايت هاي بي رحمانه ، فرانسوي انقلابي و پادشاهان پرمدعا بتدريج منتشر شوند.
اتفاق خوبي هم كه در ترجمه اين مجموعه افتاده، حفظ طنز و شوخي هاي كلامي نويسنده است؛ مثلا اين قسمت از كتاب جنگ فجيع جهاني اول را بخوانيد تا منظورم را دقيق تر متوجه شويد:
براي ضدعفوني كردن آب آشاميدني، سربازها مقدار زيادي كلريد آهك به آن اضافه مي كردند. مشكل اينجا بود كه كلريد آهك طعم افتضاحي به آب مي داد كه حتي با جوشاندن و دم كردن چاي هم برطرف نمي شد؛ بيشتر مثل اين بود كه غروب يك روز تعطيل تابستان، آب استخر عمومي محله را سر بكشيد. ايييششش !
اين مجموعه در اروپا براي نوجوانان نوشته شده و به عنوان كتاب  هاي كمك درسي از آن استفاده مي شود، اما آنقدر جذابيت دارد كه اگر سن و سالي هم از شما گذشته، برايتان همچنان خواندني باشد. از طرفي، اطلاعات جالبي كه در اين كتاب  ها نقل مي شود را فكر نمي كنم به اين سادگي بتوانيد در جاي ديگري پيدا كنيد.

ذهن زيبا
دشوارترين قدم، همان قدم اول است.
مثل بلژيكي
خوشبخت ترين مردم كسي است كه خوشبختي را در خانه خود جست وجو كند.
گوته

از صبح تا شب
شنبه روز خوب فوتبالي هاست و البته روزي نه چندان خوب براي خانواده هايي كه جز يكي دو نفر، بقيه علاقه اي به فوتبال ندارند. به هر حال، پيشنهاد امروز تلويزيوني ما نشستن پاي برنامه هاي شبكه 3 است. سه مسابقه فوتبال و لابه لاي آن تماشاي دو سريال تقريبا پرطرفدار، چيزي است كه امروز شبكه 3 برايتان تدارك ديده. با اين همه از نوشتن اين نكته كه شبكه 3 كدام بازي ها را پخش خواهد كرد ما را معذور كنيد، چون تقريبا هيچ كدام از بازي هاي اين دو، سه هفته، مطابق انتظار انتخاب نشده است. با اين حال ساعت 15:15 اولين فوتبال مستقيم امروز از ليگ انگلستان پخش خواهد شد و بلافاصله پس از پايان آن، يعني از ساعت 5 بعدازظهر، يك مسابقه از ليگ آلمان - كه احتمالا بازي يكي از تيم هاي داراي بازيكن ايراني خواهد بود- روي آنتن خواهد رفت و ساعت 10 شب هم يك بازي از ليگ ايتاليا را از شبكه۳ شاهد خواهيد بود. در اين ميان، دو سريال اين شبكه هم در يك ماراتون 2 ساعته بين ساعت 8 تا 10 شب پخش مي شود. اول سريال شبي از شب ها كار رضا كريمي كه در آن سعيد پورصميمي و حميدرضا پگاه نقش هاي اصلي را ايفا مي كنند و بعد شب هاي برره ، مجموعه مهران مديري كه هنوز نتوانسته خودش را از پيله مجموعه اسبق مديري يعني پاورچين بيرون بياورد، روي آنتن خواهد رفت. درباره سريال مديري، اگر دكورش خيلي نظرتان را جلب كرده بايد گفت كه اين گرانترين دكور تلويزيوني براي مجموعه هاي 90 شبي است كه تا كنون پخش شده. سريال مديري را امروز هم ببينيد، چون تجربه ثابت كرده كارهاي او مدتي زمان نياز دارد تا جا بيفتد و مخاطب را كاملا راضي كند.
اما شبكه 4 امشب دو برنامه جذاب و ديدني دارد. يكي برنامه كتاب چهار كه مجله اي است درباره تازه هاي ادبيات و با توجه به آيتم هايش شكل جذابي به خود گرفته و برنامه دوم مستند سياسي گلادياتورهاي جنگ است كه ساعت 9 شب پخش خواهد شد و از جمله كارهاي جذابي ست كه در اين مدت روي آنتن اين شبكه تلويزيوني رفته است.
اختراع والس ايده جالبي دارد؛ يك روز كه وزير جنگ و منشي اش در دفترشان مشغول بررسي و رسيدگي به كارهاي روزمره شان هستند، مرد عجيبي به نام والس وارد مي شود و مي گويد كه ماشين عجيبي دارد كه مي تواند براي جناب وزير جالب باشد. والس توضيح مي دهد كه ماشينش را جايي كه عقل هيچ بني بشري به آن قد نمي دهد، پنهان كرده و با كمك همكارش كه ماشين را كنترل مي كند، مي تواند در عرض نيم ساعت، هر نقطه  از زمين را كه دلش بخواهد با خاك يكسان كند؛ فرقي هم نمي كند اين نقطه وسط يك كوير بي آب و علف باشد يا فرسنگ ها زير آب اقيانوس. تنها كافي  است كه نيم ساعت به او و همكارش و ماشين شان زمان بدهند تا آن نقطه را زيرورو كنند.
وزير جنگ و جناب سرهنگ (همان منشي وزير) مثل هر آدم عاقلي، والس را ديوانه فرض مي كنند و براي اينكه از شر يك آدم رواني راحت شوند، به او مي گويند كه بهتر است تقاضايش را مكتوب كند تا در نوبت رسيدگي قرار بگيرد، اما اين جواب به مذاق والس خوش نمي آيد و آنها را تهديد مي كند كه سزاي اين برخوردشان را خواهند ديد. نتيجه اين مي شود كه در كمتر از نيم ساعت از آن كوه زيبايي كه جناب وزير هر روز با ديدن آن از پشت پنجره محل كارش خستگي كار روزانه را از تن بيرون مي كرد، چيزي جز مشتي از خاك باقي نمي ماند. وزير، برخلاف منشي اش به والس و اختراعش ايمان مي آورد و دستور مي دهد كه هر چه سريع تر او را پيدا كنند و هرطور كه شده راضي اش كنند تا ماشينش را بفروشد، اما والس به اين راحتي ها نمي خواهد اختراعش را از دست بدهد...
ايــــن نمايشنامه  جذاب و خواندني را ولاديمير ناباكوف نوشته؛ همان نويسنده  روسي تباري كه بيشتر به واسطه  رمان هاي مشهوري مثل لوليتا و زندگي واقعي سباستين نايت شناخته شده تا نمايشنامه هاي كم تعدادش. كتاب را محمدنجفي از نسخه انگليسي آن به فارسي برگردانده و حتي الامكان سعي كرده تا بازي هاي زباني متن را در نسخه  ترجمه شده حفظ كند. در ابتداي كتاب هم مقدمه اي به قلم ناباكوف آمده كه در زمان چاپ نسخه انگليسي نوشته شده و در آن شرحي داده بر ماجراهايي كه بر والس بيچاره رفته و تغييراتي كه اين نسخه، نسبت به نسخه  اوليه پيدا كرده است. در انتهاي نمايشنامه هم حميد امجد درباره ناباكوف و آثارش، پي گفتار كوتاهي ضميمه كرده و در آن علاوه بر بررسي عناصر ثابت و مورد علاقه نويسنده در آثارش، به وجوه مختلف اين نمايشنامه و نقد مضموني داستان هم پرداخته است. در جايي از اين پي گفتار، امجد به نخستين صحنه  داستان اشاره مي كند كه وزير سعي مي كند با كمك منشي اش غباري را كه در چشمش رفته پاك كند، اما پس از تلاش بسيار، در نهايت معلوم مي شود جناب وزير جنگ خيال مي كرده كه در چشمش چيزي رفته. پس از پايان داستان و لورفتن ماجرا مي توان از اين منظر هم به نمايشنامه نگاه كرد كه تمام اتفاقات آن يك خيال بوده؛ خيال ترسناك و زودگذري كه مي توانست دنيا را از اين رو به آن رو كند.
اين نمايشنامه سه پرده اي را انتشارات نيلا براي اولين بار در سال 1380 منتشر كرده كه گويا هنوز از مرز چاپ اول فراتر نرفته است.


شماره تماس هاي ايرانشهر
تلفن:.............................................22021161
فكس:...........................................22051475

زيبـاشـهر
تهرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
علمي
شهر آرا
|  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |