شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۴
هنر
Front Page

گفت وگو با فرهاد آئيش نويسنده و كارگردان نمايش پنجره ها
سادگي در اوج پيچيدگي
مارگريت شاه نظريان
نمايش «پنجره ها» در تالار اصلي تئاتر شهر اجرا شد و همچنان كه قابل حدس بود همچون ديگر كارهاي فرهاد آييش با استقبال مخاطبان روبه رو شد. «پنجره ها» تركيبي است از يك متن پيچيده و خوب و پر از جزييات و حضور يك كارگردان كار كشته و حرفه اي و گروهي كه كار را عاشقانه دوست دارند و آن را نه اجرا كه زندگي مي كنند. به بهانه اين نمايش با فرهاد آئيش به گفت وگو نشسته ايم.
002103.jpg
002109.jpg
* آقاي آئيش من چون نمايش را دوست دارم برايم واكنش مخاطبان جالب است و ديده ام كساني را كه براي بار دوم و سوم به ديدن اين نمايش آمده اند، به نظر شما چگونه اين اتفاق مي افتد.
- خب در درجه اول طبيعي است كه خوشحال باشم. اما اين كه چطور اقلاً براي اين كار اين مسئله اتفاق افتاده شايد به دليل فرم و ساختار كار است و در عين حال سادگي كار كه من سعي نكردم مفاهيم پيچيده اي را به بيننده ارائه بدهم، بلكه سعي كردم كه مفاهيم پيچيده را به سادگي برسانم. چون معتقدم اوج پيچيدگي سادگي است و اوج سادگي هم پيچيدگي. به همين دليل اگر نمايش «پنجره ها» با چشم مسلح ديده بشود ظرافت ما و پيچيدگي هايش معلوم مي شود ولي اگر آدم بخواهد فقط به عنوان يك مخاطب عادي به آن نگاه كند باز مي تواند برداشت خودش را داشته باشد و در اوج سادگي به يك نتايجي هم برسد.
* در واقع از دسته بندي مخاطب پرهيز كرده ايد و سعي كرده ايد با يك حس و زبان مشترك صحبت كنيد.
- خب، من خيلي تحت تأثير هنرمنداني مثل اندي وورهال بوده ام كسي كه مفهوم پاپ آرت را به دنيا ارائه داد. نگاهي كه معتقد است قرن بيستم و بيست و يكم كه جهان به نوعي يك دهكده شده و آدم هاي دنيا به وسيله ماهواره، اينترنت و تلويزيون، كتب و روزنامه ها به لحاظ فرهنگي به هم خيلي نزديك شده اند و خصوصيات دوره بعد از مدرن در جهان ديگر اين فرمول لزوماً صدق نمي كند كه هنر نو از مردم عام فاصله دارد. بلكه من فكر مي كنم در قرن ما يك هنري مي تواند نو باشد و هنوز با مخاطب بيشتري ارتباط برقرار كند. البته معني حرفم نيز اين نيست كه همه آثار هنري بايد اين گونه باشند. اما براي من اين مسئله چالش بود. به خصوص براي مني كه سال ها در دنياي غرب زندگي كرده ام و با مردم و فرهنگ سرزمينم فاصله داشتم. در واقع انگيزه اين كه بخواهم با قشر زيادي از مردم ارتباط برقرار كنم طبيعي است كه قويتر باشد.
همچنين من در خودم به عنوان يك هنرمند از مردم هيچ خط و فاصله اي نمي بينم. درواقع اگر فاصله اي هم باشد خيلي محو و كم رنگ است. پس اگر كار و اثرم مورد توجه همه قرار بگيرد نه تنها خجالت نمي كشم كه خيلي هم خوشحال مي شوم. همان طور كه باز ناراحت نمي شوم اگر احساس كنم يك اثر هم بر من به اصطلاح روشنفكر تأثيرگذار است و هم بر يك آدم عامي.
* اشاره شما به اين است كه در قرن ما اين فاصله هنرمند و مردم از بين مي رود.
- بله و فكر مي كنم اين خيلي هم خير است. چون اگر هنرمند بخواهد هميشه با اين فاصله ها زندگي كند نه خودش را مي فهمد و نه جامعه اش را.
* اما پنجره ها به جز كاراكترها يك شخصيت محوري ديگر هم دارد همان كه به قول يكي از شخصيت ها حلال همه مشكلات است يعني پول.
- به هر حال روايت ما در شهر يك سري آدم هاي معاصر مي گذرد و اين حال و هوا و مسائل و مشكلات براي ما آشنا است. واقعيت اين است كه من وقتي به زندگي مادي آدم ها نگاه مي كنم جز عبث بودن چيزي نمي بينم. ولي خب در عين حال در همين زندگي كه پول و ماديات دارد آنها را به زوال مي كشاند، اما در عين حال در كنارش يك لحظاتي را مي بينم كه خيلي زيبا و پرمعني اند و آن جاهايي است كه با عشق و با زندگي همسازند و من دلم نمي خواهد اين لحظه ها را ناديده بگيريم اين لحظه ها در واقع آلترناتيو زندگي كردن است. زندگي با همه زشتي هايش خيلي مي تواند در عين حال زيبا باشد.
* فكر مي كنم همين نكته است كه نمايشي به اين تلخي تماشاگر را اذيت نمي كند.
- اميدوارم اين طور باشد. در واقع دوست دارم در كنار نشان دادن اين زشتي ها آن پاكي ها و شيريني ها را هم داشته باشم و بعد به مخاطب اجازه بدهم كه خودش فكر كند و اين كه دوست دارد زندگي را چطور ببيند.
* البته از اين لحظه ها در پنجره ها زياد است مثلاً آنجا كه ظاهراً برادرزاده ها به احمد مي گويند كه زندگي قيافه او را به صبح شنبه شبيه كرده....
- ديالوگ اين بود كه «قيافه اش عين صبح شنبه مي مونه» نمي دانم اين را كجا شنيده ام. اما خب خيلي طنز تلخ وپرمعنايي دارد. مثلاً در همين كشور خودمان شنبه ها، بعد از يك روز تعطيل كه قيافه  آدم ها را نگاه كنيد به نسبت مثلاً صبح هاي پنجشنبه و جمعه چندان طراوت و جذابيتي ندارد.
* اما اين طنز سياه و تلخ چنان در كل كار تنيده شده كه به شكل منفرد خود را به تماشاگر تحميل نمي كند.
- اين باز به تجربه شخصي من برمي گردد. من خب اساساً آدم اميدواري هستم و بعد اين كه هر بار در زندگي ام اين توانايي را پيدا كرده ام كه به خودم و معضلاتي كه دارم و همين طور به بحران ها و مشكلاتم از ته دل بخندم، خيلي زودتر توانايي تسلط به آن ها را پيدا كرده ام و نهايتاً به يك راه حل رسيده ام تا مثلاً به عكس مواقعي كه زانوي غم به بغل گرفته ام و خب طبيعي است كه اين نگاه در كارهايم نيز خيلي پررنگ باشد و خودش را نشان دهد.
* از ابتدا فضا به گونه اي است كه ندا(ليلي رشيدي) درگير يك مريضي عجيب است كه ظاهراً سرطان است. اما وقتي جو پر از اندوه شد متوجه مي شويم كه اين مريضي نيست و به زودي فرزند او دنيا مي آيد و اندوه تبديل به شادي مي شود درست مثل زندگي.
- ولي خب اين شادي پايدار نيست چون در صحنه بعدي آقا بزرگ مي ميرد. اينها همه يك كلك و بازي دراماتيك است كه قرار است تماشاگر را غافلگير كند.
* دو عنصر ديگري كه باز در اين نمايش خيلي محوري و تأثير گذار بود يكي ريتم پرشتاب آن بود و ديگري كاركرد موسيقي.
- بله اشاره شما درست است اين ريتم و موسيقي و در واقع زندگي كردن بازيگرها خيلي مهم و محوري بود. موسيقي كه اصلاً بخشي از زندگي من است و اصلاً با همين موسيقي است كه جزء جزء زندگي من هارمونيك مي شود و هم نوازي پيدا مي كند.
اين تجربه شخصي ام است كه اگر آدم به زندگي مثل نت هاي موسيقي نگاه كند و شبيه به آنها كنار هم بچيند همه چيز زيبا و شكيل مي شود و عكس آن هم هست اگر نت ها غلط كنار هم قرار بگيرند همه چيز مي تواند زشت و كريه باشد.
* پايان نمايش هم غافلگير كننده بود، اين بارش برف كه حالا همزمان مي شود با خوب شدن حال پريا و اين كه بعد از يك سال از كما بيرون مي آيد و به هر حال سفيدي كه بر تمام آن سياهي و تنش ها مي نشيند.
- خب من هميشه با منطق استتيك عناصرم را انتخاب مي كنم و ديدم برف قشنگ تر است و آن را انتخاب كردم ولي من حتي آن برف سفيد و قشنگ را هم ساختارزدايي كردم. وقتي كه روح آقا بزرگ مي آيد و مي گويد :« اين برف براي اين بنا سنگين بود. »
* اين همان نكته اي است كه خيلي دوست دارم؛ اين تلخي و سياهي در كنار اين لحظات پراميد، اين بارش برف و سفيد و سبكي آن در كنار زندگي اين آدم ها.
- دقيقاً. دلم نمي خواست در آن لحظه مخاطب را با نگاهي كاملاً مثبت در حال خودش بگذارم.
* پنجره ها مي گويند كه زندگي ادامه دارد و باز چيزي كه به خاطرم مي آيد بعد از مرگ آقا بزرگ وقتي بچه ندا به دنيا مي آيد اسم او را آقا بزرگ مي گذارند.
- اين انتخاب عمدي بود، حالا جدا از آن بار طنز هم شكلي با مزه داشت و هم اين كه بحث اين اسم و اصلاً نگاهي كه پس آن هست كه خيلي دل مرا قيلي ويلي مي كند. اين كه بزرگ خانواده اي مي ميرد و آن طرف تر بچه اي به دنيا مي آيد و اسم كسي را كه مرده مي توانند روي آن بچه بگذارند.
من يادم است حدود ده سال پيش يكي از دوستانم مادرش مرد و بعد از آن بچه اش به دنيا آمد و همين دوستم بود كه اين جمله را به من گفت، كه طبيعت مادرم را از من گرفت ولي اين بچه را به من داد و زندگي ادامه دارد.

سايه روشن هنر

برنامه هاي جشنواره هنري قرآن اعلام شد
دومين جشنواره هنري قرآن با اجراي برنامه هاي مختلف فرهنگي و هنري ۱۵مهرماه جاري درفرهنگسراي نياوران آغاز مي شود و در طول ماه مبارك رمضان ادامه دارد.رئيس فرهنگسراي نياوران درجمع خبرنگاران گفت كه  دراين جشنواره بيش از ۱۰۸اثر نقاشي، ۹اثر حجمي، ۲۲اثر هنرهاي سنتي و آثاري از هنرهاي مفهومي به نمايش درمي آيد.سيد محمد فدوي با بيان اين كه در حاشيه برپايي نمايشگاه آثارتجسمي، گروه هاي موسيقي به اجراي برنامه مي پردازند، افزود: برنامه گروه ۴۰دف در روزهاي ۲۵ تا ۳۰ مهر، عاشيق لتاي آذربايجان ۱۸تا ۲۰مهر اجرا مي شود.وي گفت كه آيين نمايشي دخيل بندان استان لرستان نيز ۲۱تا ۲۳مهر در فرهنگسراي نياوران برنامه اجرا مي كنند و نمايش و نقد فيلم هاي معناگراي سينماي ايران و جهان نيز بخش ديگري از برنامه هاي پيش بيني شده در اين جشنواره است.دبيرخانه اين جشنواره از دو ماه پيش هنرمندان همه استان هاي كشور را از طريق مراكز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي شركت در اين جشنواره فراخوانده است.وي اظهار داشت: اگر در برپايي رويدادهاي هنري بتوانيم سطح بالاي درك زيبايي شناسي را در اختيار جامعه قرار دهيم بتدريج برسطح درخواست و توقع زيبايي شناسانه جامعه افزوده مي شود.وي فراهم كردن زمينه مناسب براي تاثير هنري ايران درجهان را از وظايف مديران هنري كشور دانست.حبيب الله صادقي دبير نمايشگاه دومين جشنواره هنري قرآن گفت: فعاليت دبيرخانه دائمي هنر معنوي و برپايي جشنواره هنري قرآن پاسخي از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به دغدغه هاي هنرمندان معاصر است.وي افزود: تاريخ هنر بازگوي تلاش هاي هنرمندان براي نمايش مفاهيم عميق اعتقادي و ديني است و بسياري از بناهاي شاخص معماري جهان، معماري كليساها، مسجدها و بناهاي مقدس و ديني هستند.اين هنرمند ادامه داد: آثار نقاشي رامبراند، رافائل، ميكل آنژ و داوينچي از زندگي حضرت مريم و مسيح، شاهكارهاي دوران تاريخي آن هنرمندان به شمار مي روند.در هنر ايران نيز هنرمندان منتهاي تلاش خود را براي نمايش عرفان و مضامين مذهبي در هنر خوشنويسي و تذهيب به كار گرفته اند.
عرفان راه شناخت زيبايي هاي دين
دين اسلام، دين فطري و قلبي است و طبيعتاً براي شناخت زيبايي هاي آن بايد از طريق عرفان وارد شد.
حجت الاسلام والمسلمين جعفر نكونام، استاد گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه الهيات قم، با بيان اين مطلب در گفت وگو با ستاد خبري همايش زيبايي شناسي دين افزود: آنچه دين را از غير دين متمايز مي كند و براي دينداران شيرين و جذاب مي سازد، جنبه فطري آن است كه زيبايي هايش بيشتر با قلب احساس مي شود. به همين دليل، اگر دين را با جنبه هاي زيبايي شناسانه و قلبي آن ترويج كنيم، طبيعتاً جاذبه بيشتري خواهد داشت. چرا كه به عنوان نمونه، دين اسلام و به خصوص تشيع را جنبه هاي قلبي و عاطفي آن نگاه داشته است.
اين عضو هيات علمي دانشگاه الهيات قم، درباره تقابل درك زيبايي شناسانه و درك شريعت گرا از دين، عنوان كرد: اگر شريعت را با عرفان همراه كنيم، بي ترديد جاذبه اي زيبايي شناسي به خود مي گيرد.
به عنوان نمونه، اگر نماز با ارتباط قلبي عميقي كه حاصلش گريستن است، همراه شود، به جاي اين كه بار تكليف داشته باشد، مانند ديدار با معشوق خواهد شد، در ملاقات عاشق و معشوق هم زيبايي دلپذيري وجود دارد.
وي درمورد همايش زيبايي شناسي دين اظهار كرد: بايد دين را با جنبه هاي احساسات، لطايف و ويژگي هاي عاطفي آن تبليغ كرد.
طبيعتا اين همايش هم بايد راهكارهايي براي احساسي كردن دين ارائه كند و عواطف دين را از طريق زيبايي هاي آن به نمايش بگذارد.
همايش زيبايي شناسي دين به همت مركز مطالعات و تحقيقات هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، پنجم و ششم دي ماه در تهران برگزار خواهد شد.
نمايش فيلم هاي معاصر سينماي ايران در اسپانيا
هفت فيلم از مجموعه فيلمهاي سينماي معاصر ايران در شهر «لئون» مركز ايالت كاستيا و لئون در شمال اسپانيا به نمايش درآمد.
به گزارش ايسنا، دراين مجموعه فيلمهاي «خانه دوست كجاست» ، «زندگي ادامه دارد» و «زير درختان زيتون» از آثار عباس كيارستمي، «دايره» به كارگرداني جعفر پناهي، «سفر قندهار» ساخته محسن مخملباف، و «باران» اثر مجيد مجيدي نمايش داده  شد.
فيلمهاي يادشده تا دهم مهرماه در مركز موزه هنرهاي معاصر كاستيالئون در شهر لئون به روي پرده  رفتند.
۱۸ فيلم در شبكه ويديويي
شانزده فيلم سينمايي و دو فيلم مستند جديد محصول كشورهاي ايران، آمريكا، هندوستان به همراه سيزده لوح فشرده ديجيتالي از فيلم هاي سينماي ايران به شبكه نمايش خانگي كشور مي پيوندند.
عناوين فيلم هاي يادشده به شرح ذيل است.
فيلم هاي سينمايي: جدال، آوار، نشان شده، رقابت كثيف، عشق نابرابر، به اميد ديدار، آيا عشق همينه، عاشق درجه يك، پروژه سري، طراح ازدواج، سركار، شكارچي، يك پلان ساده، گريز از مركز، دل، گارد سري.
فيلم هاي مستند: آموزش رانندگي، آموزش كنك فوتوآ   .اين گزارش حاكيست: ۱۸ فيلم يادشده در قالب لوح فشرده VCD و فيلم ويديويي VHS به بازار عرضه خواهند شد. ضمن اينكه فيلم هاي سينمايي: درخت گلابي، پرده آخر، همسر، جهان پهلوان تختي، ناصرالدين شاه آكتور سينما، اي ايران، پشت ديوار شب، اسكادران عشق، عروس، چند تار مو، تجارت، اثيري و شام آخر كه پيش از اين به صورت فيلم هاي ويديويي VHS و لوح فشرده VCD به شبكه نمايش خانگي كشور عرضه شده بودند در قالب لوح فشرده ديجيتالي DVD توسط موسسات قرن ۲۱ و رسانه هاي تصويري به اين شبكه اضافه مي شوند.

نگاهي به نمايش پنجره ها
دغدغه   زندگي
002106.jpg

جواد زارعي
فرهاد آئيش را تئاتري ها با «تق صير» و تلويزيوني ها با «باجناق ها» بيشتر مي شناسند. و البته حضور وي در چند فيلم سينمايي در قالب نقش هايي به مراتب فانتزي چهره متفاوت و قابل توجهي از اين هنرمند برجا گذاشته است.بدون شك شخصيت اين هنرمند در بازي ها و نقش هايي كه ايفا مي كند و نمايش هايي كه مي نويسد و كارگرداني مي كند، تأثيرگذار است. نمايش پنجره ها كه در سالن اصلي تئاتر شهر اجرا شد، آخرين كار آئيش در مقام نويسنده، كارگردان و بازيگر است. نمايشي كه تأثير گرفته از دغدغه هاي ذهني نويسنده در بازگو كردن حكايت زندگي است. نمايشي ساده و روان كه با درونمايه اي قابل تأمل، مخاطبانش را پس از اتمام نمايش به تفكر وامي دارد. يك نمايش به نوعي فانتزي با اتفاقاتي كه در پنجره هاي نمايش رخ مي دهد. در هر پنجره آدم هايي هستند از جنس هاي متفاوت. آدم هايي كه پيرامونمان هستند و از كنارشان راحت مي گذريم يا نمي گذريم و حتي آدم هايي از جنس خود مخاطب. پنجره هايي با دو تابلو نقاشي در هر يك و چيدمان جالب و در راستاي كار كه اين پنجره ها و آدم هايش را در هر جايي مي توان يافت. مجموعه منظمي از رفتارهاي متفاوت. به عبارتي با كمي واكاوي در شخصيت آدم هاي نمايش «پنجره ها» متوجه ريشه انواع رفتارها و شخصيت ها مي شويم. انواع متنوعي از انسانهايي كه در شرايط ايده آل، يك نوع رفتار متعارف و در شرايط خاص و متفاوت، رفتارهاي متفاوتي از خود نشان مي دهند. رفتارهايي همچون: ترس، وحشت، عاطفه، عشق، دروغ و...
فرهاد آئيش با وارد كردن يك راوي زن با لباس سفيد، خانم كوچيك كه يادآور مادر بزرگ هاي قصه گوست، موسيقي زنده و يكي از عناصر در خدمت نمايش و مهم تر زبان نمايش كه گوياي يك نمايش ايراني و يا تهراني است، طراوت و سادگي خاصي به نمايش بخشيده كه همين موضوع در برقراري ارتباط دوسويه ساده تر شده است به نوعي كه نمايش را مي توان كاملاً قابل فهم تلقي كرد. اين زبان نمايشي در عين سادگي و قصه گويي، حكايت آدم هايي است با دغدغه هايي واحد به نام «زندگي» . كنار آمدن با اين زندگي خود مشكلي است كه گريبانگير هريك از افراد نمايش شده است، به جز آقابزرگ كه گويا مشكل خود را با زندگي تا حد زيادي حل كرده است.در نمايش پنجره ها اين زندگي در جاهايي ستايش و بيشتر مورد انتقاد قرار مي گيرد. انتقادي كه با كنش و واكنش رفتارها خود را نمايان مي سازد.
ريتم نمايش خيلي خوب پيش مي رود به جز در دقايقي پيش از پايان نمايش. نكته حائز اهميت اين كه استفاده از راوي، موسيقي زنده در خدمت اثر، فاصله گذاري ها، خاموش شدن پنجره ها در پايان نقش ها و روشن شدن در هنگام اداي ديالوگ با تدوين و ترتيب خاص و فكر شده اي با هارموني بسيار خوب، ريتم خوب و منظمي به نمايش داده است.
عنصر تكرار در «پنجره ها» از ديگر نكته هاي داراي اهميت و مفهومي نمايش است كه در راستاي معناي دروني متن و القاي مفاهيمي چون روزمرگي زندگي، رخداد حوادثي كه هر لحظه ما را تهديد مي كند و نيز گوياي ابعاد شخصيتي انسان است. ابعادي كه با كوچكترين تلنگرها (حتي يك حرف) مي تواند چنان تغييري يابد كه در پس آن زندگي هم تغيير كند. اين نوع نگرش كه از سوي «آئيش» ارائه شده است قابل ارج نهادن و تقدير است؛ چرا كه در انتقال اين مفاهيم طوري قابل لمس و امروزي عمل كرده كه بدون اين كه ذهن مخاطب را به چالش بكشد حرف خود را به تماشاگر (عام و خاص) مي فهماند.
در پايان اين كه چندي است اهالي سينما و تلويزيون در تئاتر كشورمان حضوري فعال و پر انرژي دارند كه اين امر جمعيتي از مشتاقان را به سالن هاي تئاتر شهر كشانده است. در نمايش پنجره ها هم اين موضوع مصداق يافته به طوري كه نيم بيشتر بازيگران، هنرمندان سينما و تلويزيون هستند و اين راه نو اهالي تئاتر را اميدوارتر كرده است. در هر حال اميد آن مي رود كه بيش از پيش شاهد حضور پررنگ تر هنرمندان عرصه سينما و تلويزيون در صحنه هاي تئاتر كشورمان نيز باشيم.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |