يكشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۴ - - ۳۸۲۰
به بهانه برگزاري جشنواره كودك، نيايش و مهر
ورود به آرزوهاي كودكان ممنوع
003081.jpg
عكس: علي اكبر شيرژيان
مهران خلخالي
مهرماه كه زنگ مدارس به صدا درمي آيد، وقتي كه دوباره صداي خنده و شادي كودكان بر ديوارهاي مدرسه نقش مي زند، آنگاه كه معلم درس عشق و محبت بر تخته سياه مي نويسد، چيزي درون بچه ها، مربيان و والدين به جنبش و تكاپو مي افتد؛ روزي ديگر، هفته اي بعد، روز گراميداشت كودك است؛ 16 مهرماه هر سال چنين نام گرفته. گرچه سالهاست در ايران يك هفته را به اين مناسبت نام گذارده اند و براي كودكان، هزار و يك برنامه تدارك مي چينند.
اما امسال هفته كودك، تفاوتي با هميشه داشت. هفته كودك امسال با ماه خودسازي و نيايش گره خورد. تقارن ماه مبارك رمضان با ايام بزرگداشت مقام كودك باعث شد تا بسياري از سازمان ها دست از برگزاري برنامه هاي هرساله خود بردارند، ولي برگزاري جشنواره كودك، نيايش و مهر نشان داد كه مي توان از هر فرصتي براي تقويت آموزه هاي ديني كودكان بهره گرفت و نونهالان ايران نيز چه استقبالي از آن كردند. بازديد بيش از 20 هزار كودك تهراني از اين جشنواره 4 روزه، خود گوياي همه ماجراست.
بنابر گزارش هاي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان محسن چيني فروشان، مديرعامل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان - در اين باره مي گويد: اگر بزرگترها ومعلمان، نيايش درستي داشته باشند، بچه ها به طور طبيعي نيايش خود را خواهند داشت .
وي مي افزايد: ما نيازي به آموزش كودكان درخصوص نيايش نداريم. تنها بايد موانع و غبارهايي را كه بر فطرت انساني نشسته، برداريم و مسائل فطري را به صورت خالص و پاك از طريق قصه، نمايش وعروسك به بچه ها ارائه كنيم .
چيني فروشان باور دارد كه نيايش چيزي نيست كه به صورت رسمي بيان شود و مي افزايد: نيايش، حتي مختص مسلمانان نيست. هر يك از مذاهب و مكاتب با شيوه خاص خود با خداوند مرتبط مي شوند. نيايش موجب وحدت خداپرستان است .
... و اگر در نمايشگاه آثار كودكان راه مي رفتي و ساخته ها و نوشته ها و تصويرهاي ساده آنها را از نزديك مي ديدي، باور مي كردي كه خداپرستي در فطرت هر كودكي نهادينه است و هيچ نيازي نيست كه ما به آنان بگوييم كه چگونه پروردگار خود را ستايش كنند؛ همان طور كه 280 كودك لرستاني بر كاغذپاره هايي براي خداي خويش آرزو نوشتند و بر ديوار چسباندند. به همين سادگي او را پرستش كردند و درخواست مهر و محبت به آسمان فرستادند تا در ماه بركت و گشايش درهاي رحمت، آنان نيز از سفره بي پايان رحمت بهره گيرند كه مي گيرند.
كودكان شركت كننده در جشنواره روز جهاني كودك كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان امسال در گوشه اي از سالن مركز آفرينش هاي فرهنگي- هنري نشستند و آرزوها و نيايش هاي خود را بر تكه كاغذهاي كوچك نوشتند و در صندوق زردرنگي انداختند.
كودكان بي آرزو
ولي آنچه ما در لابه لاي سطور و نوشته هاي كودكان كاشته ايم، نشان از فراموشكاري دارد، چون وقتي از كودكان ايراني مي خواهي كه آرزويي كنند، بيش از آنكه آرزويي كودكانه بشنوي، با شعارهاي بزرگتران آنان روبه رو مي شوي؛ شعارهايي كه با ايرادات كودكانه بازگو شده اند.
يكي دعا مي كند كه همه مريض هاي دنيا خوب شوند و خداوند دختران و پسران جوان را سر به راه كند. ديگري از خدا مي خواهد سايه پدر و مادرش را بر سر او نگه دارد و خاله ودايي او را هرچه زودتر سر و سامان دهد و كودك ديگر اينگونه روياهاي والدين را زمزمه مي كند:  خدايا كمك كن تا خانه اي بخريم، ماشين بخريم و به زيارت برويم .
گرچه آرزوهاي متفاوت تري هم لابه لاي دست خط هاي كودكانه پيدا مي شود: آرزو مي كنم همه مريضان دنيا خوب بشوند و چشم مادربزرگ من هم خوب شود. من حاضرم چشم هاي خود را به مادربزرگم هديه كنم .
يا ديگري مي نويسد: اي كاش همه حيوانات بال داشتند .
يك خط خطي كودكانه كه بزرگتري برايش نوشته، چنين است:  خدا به اميررضا يه دونه لودر بده . نگاهي به آرزوهاي كودكانه اي كه براي خدا ارسال شد، نشان مي دهد، آرزوهاي كودكان ايراني، رنگ بزرگسالي گرفته و همان جملات بزرگسالان از زبان كودكان شنيده مي شود؛ در حالي كه در بسياري از موارد، بچه ها حتي ديكته صحيح جملات را نيز نمي دانند و اين يعني ما كودكي كودكان و ذهن هاي خلاق آنها را گرفته ايم و تركيبي بي هويت از دنياي كودكي و بزرگسالي به آنان داده ايم.
اكثر اين نوشته ها پر از غلط هاي املايي ست. كودكي نوشته: از خدا مي خواهم كاري كند پدرم [رازي] شود برادرم به مدرسه برود و درس بخواند .
يا آن يكي: [آره زو] مي كنم هرچه زودتر آقا امام زمان [زوحر] كند .
دكتر ماهرخ دانه كار، روان شناس كودك با اشاره به اينكه چنين پديده اي ناشي از يادگيري هاي محيطي است، مي گويد: بچه هايي كه بچگي نمي كنند و در امور بزرگترها وارد مي شوند، تخيلات كودكانه ندارند، بلكه حرف هايي كه از بزرگترها، راديو و تلويزيون شنيده اند را تكرار مي كنند، در حالي كه آرزوهاي كودكانه مي تواند حتي داشتن يك خودكار يا شكلات باشد .
وي نبودن كودكان در دنياي خود را تاسف بار مي داند و مي گويد: چنين بچه هايي از روياها و خواسته هاي كودكانه خويش دور مي افتند و زماني كودكي مي كنند كه بزرگ شده اند .
دانه كار مي افزايد: ما بلد نيستيم كه هر حرفي را به بچه ها نزنيم و هر آرزويي را پيش بچه ها نگوييم. حتي برخي خانواده ها به آنها مي گويند دل شما پاك است، دعا كنيد كه فلان اتفاق رخ دهد. به همين ترتيب بچه ها را خيلي زود با آرزوهاي بزرگتري مانوس مي كنند .
وي توصيه مي كند: پدر و مادر هيچ وقت نبايد به بچه ها بگويند كه فلان چيز گران است و نمي توانم آن را بخرم. هيچ بچه اي پدر و مادر فقير را دوست ندارد و اين موضوع كودكان را دچار اضطراب مي كند.
آنها مي توانند بگويند در صورتي كه شرايط فراهم شود، مي خرم،  البته تو هم بايد پول توجيبي خود را جمع كني . اين روان شناس مي گويد: آموزش هاي نادرست موجب مي شوند كودكان با گرايش مذهبي بالا در جواني با كاهش اين گرايش ها رو به رو شوند .
گرچه به اعتقاد دانه كار، يكي ديگر از دلايل تغيير آرزوهاي كودكان آن است كه امكانات مورد نياز آنها قبل از بيان تامين مي شود و خواسته هاي كودكان هميشه برآورده شده است، به همين دليل كودكان ديگر آرزوي بچه گانه اي ندارند. در چنين كودكاني هيچ خلاقيتي وجود ندارد، وقتي تخيلي وجود ندارد، كودك به باورها و شعارهاي محيطي رو مي آورد.
003072.jpg
كودكان را هدايت نكنيم
بحث بر سر نحوه آموزش كودكان بويژه در حوزه مسائل ديني، يكي از پردامنه ترين موضوعات است. دو سئوال اساسي اينكه بايد آموزش ديني را به كودك به صورت مستقيم و دستوري ارائه كرد، يا مي توان از تكنيك ها و شيوه هاي هنري و غيرمستقيم نيز بهره گرفت؛ هنوز پاسخ جامعي نيافته است.
حميد عاملي، نويسنده كتاب كودك در اينباره مي گويد: برخورد كارشناسانه و صحيح با مسئله نيايش كودكان و نوجوانان، آنان را از آفت دين گريزي يا دين ستيزي در امان نگه مي دارد. وي با اشاره به بخش تصاوير عروسك هاي در حال نيايش جشنواره كودك، نيايش و مهر مي گويد: در آنجا شاهد بودم كودكان با ديدن تصاوير عروسك هاي در حال نيايش، ناخودآگاه دستانشان را بالا مي بردند و حس خداجويي خود را نشان مي دادند .
قصه گوي سابق ظهر جمعه راديو، مي افزايد: برخي افراد كم تجربه تصور مي كنند، تحميل كردن در تربيت كودكان بسيار كارساز است، در صورتي كه براي تربيت كودك بايد مطابق ميل آنان رفتار كرد .
مهدي باقري - دبير جشنواره كودك، نيايش و مهر- نيز در اين باره مي گويد: نيايش در همه اديان وجود دارد و در يك راستا و با يك سمت و سو صورت مي گيرد. ما سعي كرده ايم به صورت غيرمستقيم نيايش هاي زيباي كودكي را هدايت كنيم و مفهوم نيايش را به نوجوانان و بزرگسالان آينده بياموزيم .
وي با اشاره به تجربه بعضي از استان هاي كشور در برگزاري جشنواره نيايش مي افزايد: در استان هايي همچون كرمانشاه، جشنواره نيايش براي سومين بار برگزار شد و عملكرد و نتيجه بسيار عالي داشت. اين جشنواره ها بذري است كه مي كاريم تا در آينده برداشت كنيم .
وجيه الله فرد مقدم - انيماتور معروف ايراني - نيز اعتقاد دارد: تعليمات اعتقادي و دروني را نمي توان به صورت مستقيم عرضه كرد، چون احتمال دارد تاثير عميقي نگذاشته و حتي اثر مورد انتظار را كاهش دهد. زيرا اگر به مسائل دروني نيز به صورت بيروني نگاه شود، به عادت تبديل شده و ديگر نمي توان از ديدگاه معرفتي به آن نگريست .
اين انيماتور مي افزايد: مسائل ماورايي را بايد از طريق ايما و اشاره مطرح كرد. در ادبيات از تشبيه، ايما و اشاره و صنايع ادبي براي بيان موضوعات استفاده مي شود. خداوند نيز در كلام خود از تشبيه و اشاره بهره برده است. مهم آن است كه روحيه نيايش را به كودكان آموزش دهيم. گرچه نبايد در آثار هنري به نيايش جنبه شعاري داد، چون نتيجه اي جز جلب توجه، خودآرايي و شخصيت سازي مجازي كه نوعي رياكاري است ، ندارد .
بابك نيك طلب، شاعر كودك و نوجوان نيز اعتقاد دارد، بايد كودكان را به درك تشخيص خوب و بد رساند. وقتي اين وجه تمايز بين خوب و بد براي يك انسان فراهم شود، ديگر نيازي نيست كه هر روز موارد را به وي گوشزد كرد.
وي مي افزايد: نيايش جزو زندگي ماست. همه انسان ها به سمت خداوند گرايش دارند. نيايش در متن زندگي ست و به همين دليل بايد همان طور ساده و صميمانه و در همه لحظات زندگي جاري باشد .
اين شاعر كودك تاكيد مي كند: اگر مسئولان و كارشناسان بخش آموزش به اين قضيه توجه كنند، مي توانند خيلي راحت، صميمانه و ساده براي بچه ها نيايش و توحيديه ها را ارائه دهند .
نورا حق پرست، نويسنده كتاب كودك هم اعتقاد دارد كه در برخي از موارد، نويسندگان كتب كودك، براي بيان مفاهيم ديني از عبارات پيچيده اي استفاده مي كنند كه براي بچه ها قابل درك نيست.
او مي گويد: پيچيدگي با ذهن شفاف بچه ها كه همه چيز، حتي خدا را ساده مي بينند، هماهنگي ندارد و در خيلي از موارد بچه ها را گيج مي كند يا تاثير معكوس دارد .
حق پرست مي افزايد: اگر به كودك، مفاهيم ديني فراتر از سن و قوه درك او ارائه شود، ذهن پوياي او را مي بندد و پايه ها و تصوراتي از دين به وجود مي آيد كه تاثيرات آن را در دوران نوجواني و جواني مي بينيم. اگر مي خواهيم خدا را به بچه ها نشان دهيم، قبل از آنكه تئوري هاي غيرقابل درك را به آنها بگوييم، مي توانيم با نوشته هاي لطيفي در حد خودشان، ذهن كودكان را به تفكر واداريم و توجه آنها را به زيبايي هاي خلقت جلب كنيم .
نيايش عروسكي
شايد به دليل همين باور و اعتقاد بود كه در جشنواره كودك، نيايش و مهر، بخش  ويژه اي طراحي شده بود تا عروسك ها، نيايش را به كودكان بياموزند.
اعظم ترابي، يكي از مربيان كانون پرورش كودكان و نوجوانان در اينباره مي گويد: كودكان در اينجا ياد مي گرفتند، چطور مي توانند با خداي خويش راز و نياز كنند.
عروسك هاي ملي دارا و سارا در گوشه و كنار اين غرفه به نيايش و دعا مشغول بودند و كودكان با قرار گرفتن در فضاي طراحي شده، ناخودآگاه به بيان آرزو و دعا مشغول مي شدند .
ترابي در اينباره مي گويد: كودكان با حضور در اين مكان به طور غيرمستقيم ياد مي گرفتند، چگونه مي توانند با خدا صحبت كنند. زماني كه كودك با عروسك خود ارتباط كلامي برقرار مي كرد، به طور ناگهاني چادر نماز بر سر مي كرد و به دعا مشغول مي شد .

عكس هاي خلاقانه
003075.jpg
كمي آنسوتر از بخش نيايش جشنواره كودك، نيايش و مهر نمايشگاه كودكان ايران و هلند قرار دارد كه براحتي مي توان نمونه هاي خلاقيت كودكانه را در عكس هايي كه كودكان دو كشور براي آشنايي با يكديگر از محيط اطرافشان گرفته و براي يكديگر ارسال كرده اند، يافت.
سنگك فروشي محله، سفره هفت سين كه به مناسبت سال خروس، يك خروس عروسكي در ميان آن است،  دسته ها و علم هاي مراسم عاشورا و... . طناز رئوفي براي توضيح بيشتر عكس خود نوشته است: اينجا عاشوراست، خيمه ها را آتش مي زدند. وقتي آتش مي زدند از چشمان من اشك مي ريخت . سمانه لشكري زيرعكسي كه كبوتري را پشت سيم هاي خاردار نشان مي دهد، نوشته: اين كبوتر، عمويم است؛ از آن عكس گرفتم كه اگر مرد، عكسش بماند . مهديه حنيفه پور نيز براي دوستان هلندي خود عكسي از يك گل لاله در گلدان فرستاده و نوشته است: اين گل پيازچه بود كه ماريون از هلند برايم آورد. مدت زيادي آن را در خاك گذاشتم و تبديل به گل لاله شد .
پيرمردي خندان با پوليور قرمز روبه روي دوبين ايستاده تا در قاب عكسي به آن سوي دنيا برود و به بچه ها لبخند بزند. نوه اين پدربزرگ مهربان براي عكسي كه گرفته، نوشته است: اين عكس به نظرم خيلي باحال است. چون اين مرد (پدربزرگم) تقريبا هيچ وقت چيزي نمي گويد، ولي اين عكس چيز زيادي مي گويد و به نظر مي رسد كه او آدم حرافي است . نوجوان هلندي ديگر عكس خواهرزاده 2ساله اش را براي دوستان ايراني خود فرستاده و اينچنين توضيح داده است: من اين عكس را گرفتم، چون او خيلي شيرين است و همينطور به خاطر اينكه ريخت و پاش هاي پشت سرش را ببينيد . نماي نزديكي هم از سيب زميني هايي كه در ماهي تابه در حال سرخ شدن است، در اين نمايشگاه ديده مي شود. عكاس كوچك ايراني نوشته است: از صداي جيليز و ويليزش خوشم مي آيد  و كودكي ديگر قاشقي را روي يك كاسه برعكس گذاشته و براي شرح عكس خود به اين جمله اكتفا كرده است: اين عكس صدا را خيلي خوب نشان مي دهد .
سنجاب غمگين كه دستش را زير چانه اش گذاشته و روي يك شاخه درخت نشسته هم، به نظر نوجوانان ايراني جالب بوده است. ليزبت هم عكسي از يك درخت و آسمان بالاي آن انداخته و نوشته است: اين عكس را بچه هاي ديگر انتخاب كرده اند. من هم دوستش دارم، چون يك سوي درخت رنگي و سمت ديگر آن سياه و سفيد است و خط هاي هواپيما با درخت، هماهنگي قشنگي پيدا كرده است. من اين عكس را از پنجره خانه مان گرفتم. مي خواستم عكس خوكچه هندي را انتخاب كنم، ولي ديگران آن را دوست نداشتند .

چند نكته...
003033.jpg
فرزانه تاري وردي- معلمي كه رفتار و برخورد منطقي و خوبي با دانش آموزان دارد، آنان را درك مي كند، باعث دلگرمي و افزايش تلاش دانش آموزان براي يادگيري بيشتر و فراهم كردن زمينه رشد و شكوفايي خلاقيت و نوآوري او و موجب تقويت عزت نفس و رفع هرگونه رفتار ناهنجار در آنها مي شود.
جامعه اي كه دانش آموز در آن زندگي مي كند و طرز نگرش و باورهايي كه معلم دارد، مي تواند بر رفتار دانش آموزان و كسب موقعيت هاي مختلف در آينده اثر بگذارد.
معلمي كه به دانش آموزان آزادي بيان، ابراز عقايد و نظريه هايشان را مي دهد، در واقع آنها را در كلاس درس خود براي مشاركت در بحث كلاسي تشويق مي كند و از اداره كلاس به صورت معلم محور و تك سخنوري توسط خود پرهيز مي كند و با دفاع از اعتقادات و نگرش ها و باورهاي صحيح برپايه عقل و دانش، كلاس را به سوي ياددهي و يادگيري بهتر هدايت مي كند.
معلم آگاه مي داند كه يك يك دانش آموزان كلاس درس او خواهان و طالب تاييد شدن و مورد توجه قرار گرفتن از طرف او هستند و حتي اگر احساس كنند كمي مورد بي مهري او قرار گرفته اند، آمادگي آن را دارند كه اين تاييد و توجه معلم را به قيمت ناراحت كردن ساير دانش آموزان كسب كنند. تدبير و انديشه صحيح براي جلوگيري از چنين مسائلي در كلاس كه باعث به وجود آمدن درگيري و دلخوري در ميان دانش آموزان است، از سوي معلمان بسيار ضروري به نظر مي رسد.وقتي معلم از دانش آموزان انتظار دارد كه تكاليفشان را در كلاس انجام دهند، با دقت و وسواس كار و فعاليت آنان را بررسي مي كند كه اگر مطلبي را دانش آموز به طور ناصحيح فرا گرفته، همان لحظه تصحيح كند كه در غير اين صورت پاك كردن ذهن دانش آموزان از مطالب غلط، كاري بسيار سخت و دشوار است.
معلمي كه دانش آموزان را به كار و فعاليت گروهي براي يادگيري و همكاري جمعي تشويق مي كند، ميزان يادگيري آنان را افزايش داده و حس مودت و دوستي را در آنان بيشتر مي كند. معلمان با به كارگيري اين روش، امكان يادگيري بهتر، شناخت نقاط قوت و ضعف فردي، پرورشي و توان رهبري انگيزش بيشتر يادگيري را در دانش آموزان فراهم مي كنند.
معلم بايد كارهايش سازمان يافته و آماده باشد و از وقت و زمان خود در كلاس بخوبي استفاده كند و كلاسي شاد و پرنشاط را باتوجه به نوع فعاليت هاي متنوعي كه در كلاس به كار مي گيرد، به وجود آورد.

اهرمي براي حمايت از بيمه گذاران
003042.jpg
امروزه توسعه فعاليت هاي بيمه اي و گسترش فعاليت بيمه گران خصوصي، بحث نظارت بر تعهدات شركت هاي بيمه گر را از اهميت قابل ملاحظه اي برخوردار مي سازد. بديهي ست كه اين كار مهم براحتي قابل اجرا نيست زيرا جهان امروز ما، جهان پيچيده اي ست كه مطمئنا قانونگذاران بيمه، پاسخ همه سئوالات آن را نمي دانند.
محمدجواد روستا- رئيس گروه نشريات علمي و تخصصي بيمه مركزي ايران- درخصوص اهداف نظارت بر بيمه ها مي گويد: هدف از اين امر، ايجاد تعادل بين فعاليت هاي موسسات قوي تر و حمايت از جامعه و رقابت پذيري در عرصه فعاليت هاي عمومي ست.
روستا اضافه مي كند: با گسترش فعاليت شركت هاي بيمه گر، نيازمند طراحي جديدي هستيم كه بسته به نوع و ميزان توسعه هر كشور، متفاوت عمل مي كند.وي با اشاره به اينكه سيستم نظارت، سيستمي محافظه كارانه است كه با هر هزينه اي به دنبال جلوگيري از ورشكستگي ست و مانع رقابت شده و توسعه بنگاه هاي داخلي را رد كرده و نظارت را بيش از حد پرهزينه مي سازد، مي گويد: از اين منظر، امكان اجراي آن همواره براحتي ميسر نيست.
روستا مي افزايد: سيستم هاي نظارتي غالبا سعي دارند بر تمامي فعاليت هاي شركت هاي بيمه اي نظارت كنند و مانع نوآوري و ابداع در شركت شوند كه اين امر نيز در نهايت منجر به شكست خواهد شد.رئيس گروه نشريات تخصصي بيمه مركزي ايران همچنين اضافه مي كند: از ديگر سو، تيم نظارتي خيلي باز منجر به افزايش تعداد ورشكستگي شركت هاي بيمه اي خواهد شد و خسارت هاي پرداخت نشده، به اعتبار و اطمينان عمومي نسبت به اين شركت ها لطمه خواهد زد. از اين رو طراحي يك مدل براي آغاز اقدامات و انجام اصلاحات لازم در شركت هاي بيمه اي، ضرورت انكارناپذيري ست.
وي مي گويد: آموزش پرسنل شركت هاي بيمه اي و ايجاد استانداردهاي حرفه اي و تعيين شده مي تواند در احقاق امر نظارت بر فعاليت شركت هاي بيمه اي موثر واقع شود.
روستا در پايان خاطرنشان كرد: طراحي سيستم هاي نظارتي در كشورهاي در حال توسعه با اين ديدگاه براي تاسيس سيستم هاي موثر و مفيد در آينده بسيار مهم است و در اين راه، روش هاي نظارتي مورد تاييد خواهند بود كه واقعيت ها را مورد توجه قرار دهند.

خانواده
جاي خالي مادر بزرگ
003090.jpg
كــــوشينا شهني- خانـــــــه اي كه مادربزرگ هايمان زندگي مشتركشان را آنجا شروع مي كردند، حياط بزرگي بود كه دورتادورش اتاق بود، وسط حياط حوض و باغچه و هر اتاق متعلق به يك پسر و عروسش و معمولا 2 يا 3 اتاق تودرتو متعلق به پدرشوهر و مادرشوهر. عروس ها به نوبت حياط مي شستند و باغچه آب مي دادند و بچه ها در اين ميانه شاد بودند و خرسند. وقتي بچه ها بزرگ مي شدند و ديگر تك اتاق، كفاف تعداد را نمي داد، شوهر خانه اي تهيه كرده و پدر و مادرش را ترك مي كرد. حكايت مادرهايمان فقط كمي متفاوت از قبل بود، اما نسل امروز تفاوتش بسيار زياد است با قبل و قبل ترش و اين باعث دوگانگي هايي شده،  مادرشوهرهاي حالا همان عروس هاي پيشينند و انتظارشان از عروس منطبق است بر خواسته هايي كه از خودشان داشته اند و ماحصل اين تضادها، دور ماندن كودكان از پدربزرگ و مادربزرگشان است.
لاله عصباني است و مي گويد: مهموني دوره اي داشتيم. مهرداد وسط مهموني تلفن كرد و گفت مامانم از شهرستان اومده و در راه خونه است لاله با حالت بغض و گريه ميهماني را ترك كرده و رفته خانه به پيشواز مادرشوهر.
مژگان مي گويد: وقتي مادر محمد مياد خونه تا يك روز خوب پذيرايي مي كنم، ولي از روز دوم كم حرف مي شم و بي محلي مي كنم تا هوس نكنه بيشتر بمونه .
در حالي كه من مي بينم چشمان اميرعلي و سورنا با شنيدن اسم پدربزرگ و مادربزرگ هايشان چه برقي مي زند و اين من را به ياد برق چشمان خودم مي اندازد. وقتي كه بي بي اولين زنجيره قلاب بافي را به من ياد داد، لبه پشت بام نشسته بوديم و من قلاب و كامواي آبي آسماني را به او دادم.
خب، اول گره مي زنيم بعد دايره درست مي كنيم و قلاب را با نخ از دايره رد مي كنيم. چقدر در كلام سنجيده، روشن و بردبار بود، دومين زنجيره نوبت من بود و دستان كوچك من با گرمي دستش زنجيره زدن را تا ابد آموخت و از چشمانم برقي زد از جنس برق چشمان اميرعلي و سورنا و او بهترين آموزگار بود. وقتي من و خواهرم دعوا داشتيم بر سر شمردن توپ هايي كه به نوبت به زمين مي زديم، در اين بازي برنده اي نداشتيم تا اينكه بي بي مي آمد خانه ما، روي تاب سفيد توي حياط مي نشست و شروع مي كرد به شمردن ... و 4و۳و 2و۱. خب، سوختي نوبت خواهرت است ... و 3و 2 و 1 و من و خواهرم بي هيچ دغدغه اي تسليم قضاوت او بوديم و او بهترين داورها بود و برنده بازي چشمانش برق مي زد، از جنس برق چشمان اميرعلي و سورنا. با حضور بي بي در خانه، سرنوشت براي همه اعضاي خانواده چقدر نرم تر مي شد و من حالا پس از گذشت چندين سال، مي فهمم كه اين همه را مديون استقبال مهربانانه مادر از بي بي بوديم.

نگاه
تغذيه كودكان رو به بهبود است
003111.jpg
منابع آگاه مي گويند طي هفته آخر شهريور، مادران به شكل بي سابقه اي با تماس هاي متعدد از مراكز مختلف بهداشتي و درماني، نسبت به تغذيه صحيح كودكانشان درخواست كمك كرده اند.
دكتر سلاجقه - مدير مركز همراه كودك تماس هاي والدين را صرفا به اين مركز حدود 500 مورد عنوان كرده كه 98 درصد اين تماس ها از سوي مادران و 2 درصد از سوي پدران بوده است.
نتيجه كلي آنكه، بر اساس آمار و شواهد و قرائن، مادران نسبت به رشد كودكان خود و نحوه تغذيه صحيح  آنها، حساس تر شده اند و اين موضوع نويد روزهاي خوبي را مي دهد. كارشناسان دليل اصلي حساسيت مادران را در عملكرد مثبت رسانه ها ارزيابي مي كنند، اما در يك جمع بندي كلي مي توان به موارد زير اشاره كرد:
۱ بالا رفتن سطح سواد مادران و گسترش فعاليت هاي اجتماعي آنها.
۲ عملكرد تاثير گذار و مثبت رسانه هاي جمعي.
۳ تلاش بي وقفه نهادها و مراكز مربوط به بهداشت و تغذيه.
۴ بالا رفتن ميانگين، بد خوراكي، كم اشتهايي، گرسنگي سلولي و كوتاه قدي سوءتغذيه اي كه مثل زنگ خطري جدي به يكباره مادران را به فكر چاره جويي انداخته است.
دكتر علي رباني، استاد دانشگاه در اين زمينه اعتقاد دارد: مطمئنا اگر صنعت تغذيه كمكي، بومي شود، هزينه مصرف آن ارزان تر تمام مي شود و اگر مطابق استاندارد توليد شود، نسبت به مشابه خارجي مزيت هايي دارد و علاوه بر مطمئن بودن در سلامت توليدات، ثمرات مثبتي چون كاهش واردات، ايجاد اشتغال و افزايش ناخالص ملي را در برخواهد داشت.

در كوچه هاي شهر
آداب ايراني بودن
003126.jpg
بيژن مشفق- يك ساعت مانده بود به افطار و خيابان ها طبق معمول هر سال شلوغ. سوار خطي هاي پارك وي ـ نوبنياد بودم. سه نفر عقب نشسته بودند و راننده منتظر نفر چهارم بود تا حركت كند. داد مي زد نوبنياد و انگار بالاخره از آن دور نفر چهارم پيدا شد. راننده نشست و ماشين را روشن كرد و توي دنده زد. پيرمردي خوش سيما كه كت و شلوار سرمه اي خوش دوختي تنش بود، جلو نشست. همين كه نشست، گفت: اي روزگار كج رفتار !
ماشين حركت كرد. دوباره پيرمرد به حرف آمد: تو اين همه سال كه عمر از خدا گرفتيم اين يكي را ديگر نخوانده بوديم .
پهلوي من كه كنار پنجره نشسته بودم يك جوان بيست و يكي، دوساله نشسته بود كه از كلاسورش معلوم بود دانشجوست. آن طرف هم يك كامله مرد چهل و سه چهار ساله نشسته بود. كامله مرد گفت: انگار دل خيلي پري داريد قربان! پيرمرد كمي سرش را برگرداند. انگار منتظر اولين جمله بود: آقا ما قديم، صاحب زن و بچه بوديم، اما جرات نداشتيم جلو پدر و مادرمان پاهايمان را دراز كنيم. بد روزگاري شده. راننده كه خودش شصت ساله مي زد، گفت: گرفتم حاجي، گير بچه هاتي، من خودم شش تايشان را دارم. هر كدامشان هم اطوار خودشان را دارند. قديم حداقل غصه قر و قمبيل پسرها را بايد مي خوردي، اما حالا دخترها هم شدند يك طرف قضيه. حق با شماست. حالا آقا زاده دسته گل به آب داده يا دختر خانم. پيرمرد گفت: من همش دو تا پسر دارم. پسر كوچيكه گواهينامه نداره. همين الان زنگ زدند كه تو ديباجي، نزديك خانه خاله شان تصادف كردند. بدبختي پسر كوچيكه هم پشت فرمان بوده. هزار بار گفتم كه بدون هماهنگي با من ماشين را برندارند. خيرسرم ظهر ماه رمضون دراز كشيده بودم.
كامله مرد كه مي زد فرهنگي باشد، نگران پرسيد: كسي كه خداي نكرده طوريش نشده. پيرمرد جواب داد: پشت تلفن كه گفتند نه، اما آدم چه مي داند، تا برسم ديوانه مي شوم. چه قدر هم ترافيكه. پسر دانشجو براي اولين بار به حرف آمد: ببخشيدها، من فكر كردم چي شده. ديگه اگه ما پشت فرمون هم نشينيم چه كار كنيم؟ حالا هم كه الحمدالله چيزي نشده. واقعا كه جوان هاي اين دوره زمانه خيلي بيچاره اند .
مرد مسن كمي به عقب برگشت و عصباني جوان دانشجو را نگاه كرد. جوان، ولي حرفش را ادامه داد اما كمي ملايم تر: حرف من اين است كه برويد دعا كنيد بزرگترين خلاف پسرهايتان همين يواشكي ماشين برداشتن است .
راننده هم بلافاصله گفت: اصلا معلوم است پسرهاي آدم متشخصي مثل شما، اهل در مي آيند. اگر مثل پسر دوميه من بودن چه كار مي كرديد؟ يا نكنه هستند؟
ـ چي مثلا.
- خلاف ... رفيق ناباب...دود ... خلاف ديگه.
- نه خدا نكنه. اصلا اهل اين چيزها نيستند.
كامله مرد گفت: پس خدا را شكر كنيد. درسته كه آنها نبايد بدون اجازه شما ماشين را برمي داشتند، اما همين كه بلافاصله بعد از تصادف به شما زنگ زدند، نشان مي دهد بين اعضاي خانواده شما اعتماد زيادي هست. هنوز هم آنها شما را به عنوان بهترين حامي خودشان مي دانند. اين خودش خيلي قيمت دارد. جوان دانشجو و راننده هر دو با هم گفتند: بله
حالا پيرمرد خيلي آرام تر از زماني بود كه سوار ماشين شده بود. با ادامه حرف ها وقتي به سر ديباجي رسيديم باز هم آرام تر بود. كامله مرد گفت: انشاءالله كه چيزي نشده. نگران نباشيد. راننده هم گفت: اگه صلاح مي دونيد وايستيم پيرمرد گفت: خيلي ممنون خانه خاله شان همين نزديكي  هاست.
و بعد از همه ما خداحافظي كرد و رفت. ماشين چند متري كه دور شد، كامله مرد گفت: بايد قدر مردم و كشورمان را بدانيم. صحنه اي كه شاهدش بوديم فقط تو ايران و كشورهايي مثل ما ممكنه اتفاق بيفته. من بيشتر جوانيم را در فرانسه بودم. نمي خواهم بگويم همه چيز ما خوب است و همه چيز آنها خراب؛ مثلا همين رانندگي و ترافيك ما. اين چيزي ست كه بايد از آنها ياد بگيريم. اگر همت بكنيم خيلي زود هم مي شود ياد گرفت، اما ما چيز هايي داريم كه ياد گرفتنش آسان نيست. همين مهرباني اي كه شما در حق اين پيرمرد كرديد و اجازه داديد كمي درددل كند و بار دلش را سبك كند، آن هم براي كسي كه هيچ وقت نديده بوديد و ممكن است تا آخر عمر نبينيدش.
ماه هاي اولي كه فرانسه بودم با يكي از جوان ها فرانسوي هم خانه شده بودم. يك روز در خانه نشسته بودم كه ديدم ناراحت و با گريه وارد خانه شد و رفت در اتاقش و در را هم قفل كرد. تربيت ايراني من اجاره نمي داد كه هم خانه ام را در اين شرايط تنها بگذارم. در اتاقش رفتم و چند بار به در زدم و گفتم چيزي شده؟ آيا من مي توانم كمكش كنم؟ حداقل بيا درباره اش حرف بزنيم. جواب نمي داد تا اينكه بالاخره بعد از اصرارهاي من در را باز كرد و با عصبانيت به من پرخاش كرد كه آدم فضول و بي تربيتي هستم. آخر در فرهنگ آنها پاي حرف غريبه ها نشستن معمول نيست و حتما يك نيت بد پشت آن است، البته بعدها آن دوست به اخلاق ايراني ام پي برد و فهميد كه غمخواري جزو فرهنگ ماست. چه براي آشنا، چه براي خودي. كلي هم با هم دوست شديم. براي همين است كه مي گويم قدر مردممان و كشورمان را بدانيم .
داشتيم به مقصد مي رسيديم و من در گوشه ذهن و قلبم مي ديدم كه با همه نگراني ها و سختي هاي هر روزه، چقدر مردم و كشورم را دوست دارم؛ عاشقانه.

يادداشت
آرزوهايي كه زود بالغ شده اند
مريم پاپي
كودكان ايراني آرزوهاي كودكانه نيز نمي دانند. آنها به جاي اينكه كودك باشند، زباني براي حرف هاي بزرگترها شده اند. كودكان ما ذهن ها و دستانشان را در اختيار بزرگترها قرار داده اند تا به جاي آنها فكر كنند، حرف بزنند و بنويسند.
آموزش هاي كودكان، آنها را از خلاقيت دور مي كند. از آموزش هاي هنري گرفته تا آداب تربيت و...، به جاي اينكه به بچه ها روش صحيح فكر كردن را بياموزند، انديشه از پيش تعيين شده اي را به آنها القا مي كنند. اين مشكل مختص آموزش هاي رسمي و آنچه در كلاس ها و از معلمان ياد مي گيرند، نيست، بلكه خانواده ها نيز به طور غيرمستقيم از طريق رفتار خود به كودكان آموزش هاي نادرستي مي دهند.
آرزويي با اين جملات كه از خدا مي خواهم سايه پدر و مادرم را روي سرم نگه دارد و خاله و دايي ام هرچه زودتر عروسي كنند يا همه مريض ها خوب شوند و خدا دختر و پسرهاي جوان را به راه راست هدايت كند ، آرزوي كودكانه نيستند. ولي كودكاني كه در بخش نوشتن نيايش جشنواره روز جهاني كودك حضور يافتند، چنين آرزوهايي داشتند. بسياري از اين آرزوها نيز به رفتن به سفرهاي زيارتي، بخصوص مكه با همان لحني كه بزرگترها عنوان مي كنند، اختصاص يافته بود.
اين درحالي ست كه كودكان ما آرزوهايشان را فقط از آهنگ آنها مي شناسند و از بر كرده اند. اين را هنگامي مي توان فهميد كه چنين نوشته هايي را در ميان تكه هاي كوچك كاغذ كه كودكان روي آنها آرزوهايشان را مي نويسند و در صندوق زردرنگي شبيه به صندوق پستي براي خدا مي اندازند، به وفور ديده مي شود.
كاستي هاي آموزش بيش از آنكه امروز تبعات خود را به ما نشان دهد، هنگامي كه خردسالان جامعه، بزرگ مي شوند و كشور به خلاقيت و برنامه ريزي نياز دارد، مشخص خواهد شد.
همه كودكان ايراني بي آرزو نيستند؛ چنان كه در ميان آرزوهاي آنها، آرزوهاي زيبايي نيز يافت مي شود. آروزهايي كه در جست وجوي بال هاي كودكانه هستند يا از خدا فقط يك اسباب بازي مي خواهند، ولي تعداد كودكاني كه آرزوهايشان تقليدي از خواسته ها و دعاهاي بزرگسالان است، بيش از كودكاني است كه خلاقيت بيشتري دارند.
يك روانشناس معتقد است: رفتن به سفر حج، بسيار خوب است، ولي اين سفر از سفرهاي زيارتي هم مفهوم والاتري دارد. در حالي كه كودكان به گونه اي به آن اشاره مي كنند كه گويي مي خواهند به يك سفر داخلي يا سفر به كشورهاي همسايه بروند. حج سفري ست كه بزرگترها هم بايد هنگامي به آن بروند كه آمادگي روحي آن را پيدا كنندوديگر به خودشان فكر نكرده و خود را رها كرده باشند. حال آنكه اگر كودكان به چنين سفري بروند، بيش از اينكه براي دوستانشان تعريف كنند يا اسباب بازي هاي موردعلاقه شان را بخرند، چيزي از آن درك نمي كنند. به همين دليل من سفرهاي حج را كه عنوان مي شود به دليل آشنايي كودكان با اين محيط صورت مي گيرد، توصيه نمي كنم .

ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |