دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۴ - - ۳۸۲۱
سهم فراموش شده پايتخت از گردشگري
گنجينه هاي جهاني تهران پشت پرده
003186.jpg
عكس: هادي مختاريان
آيدين جهانبخش
رولزرويس، ونسان وان گوگ، تنها بنز مدل K500، پابلوپيكاسو، كاديلاك ليموزين زرشكي رنگ، فرانيس كوپلا، پل گوگن و... هركدام از اين نام ها مي تواند شور و شوقي برانگيزد براي آنكه راه بيفتي در شهر و به دنبال نشانه هايشان بگردي.
وان گوگ، پيكاسو، كوپلا، گوگن و... همه و همه نقاشاني هستند كه حداقل يك بار اسمشان را شنيده اي، حتي در تلويزيون و فيلم ها، وقتي خواسته اند كسي را به روشنفكري مسخره كنند، اين نام ها را برايش رديف كرده اند.
نام ها آشناست، اما شايد نمي دانستي كه كشور و شهرت گرانبهاترين گنجينه هاي جهان را با آثار همين اسم هاي بزرگ دارد. نمي دانستي كه ميلياردها ميليارد دلار در همين شهر نزديك به نمايش درآمده اند كه اگر جاي ديگري بود، الان غوغايي برپا شده بود. گرانبهاترين نصيب ما از تاريخ شور و شوقي ست كه برمي انگيزد (گوته). مردمان بسياري از كشورهاي مختلف همه به دنبال نصيب از تاريخ  هستند و تو ومردمان شهر تو آنقدر مشغول و سر درگم كه كمتر به تاريخ خود مي رسند.
جنبش هنرمدرن
موزه هنرهاي معاصر برپايش كرده است. پر است از اسم هاي بزرگ و گنده كه هر كدامشان مي تواند در سراسر جهان خصوصا اروپا و آمريكا تعداد بي شماري از كشته مرده هاي نقاشي مدرن را به ايران بكشاند. علاوه بر اسم هايي كه گفتم، اينها هم هستند: هنري مو، هانس آرپ، جكسون پولاك، واسيلي كاندينسكي ، پل كله، خوان ميرو و...
گنجينه  نقاشي مدرن جهان با تعداد زيادي نقاشي در سبك هايي چون: آردكو، آپ آر، اكسپرسيونيسم انتزاعي، باهاواس، امپرسيونيسم، كلاژ، دادا، سور رئاليسم، سوپره ماتيسم، كوبيسم و...
اما فكر مي كنيد براي تبليغ چنين نمايشگاه پرقيمتي چقدر هزينه تبليغ شده است تا علاوه بر عاشقان نقاشي، كمي هم گردشگر جذب اين شهر بشود؟
بله! طبق معمول جواب يك كلمه است: هيچي!
فقط تعدادي از شبكه ها، روزنامه ها و خبرگزاري هاي داخلي و خارجي اين نمايشگاه را پوشش خبري داده اند.
نوفرستي يكي از مسئولان روابط عمومي موزه هنرهاي معاصر البته مي گويد كه علاوه بر اينها سايت هاي هنري خارجي و داخلي هم خبر را پوشش داده اند.
او مي گويد كه دعوتنامه هايي هم به مراكز آموزشي و تجسمي برخي شهرهاي ديگر ايران هم فرستاده اند (باز دستشان درد نكند).
اگر تا آخر مهر وقت كرديد سري به اين نمايشگاه بزنيد. خبري از كاتالوگ نمايشگاه نيست، بي خود دنبالش نگرديد. نقاشي ها هم كپي برداري نشده اند كه بتوانيد ارزان بخريد، قاب كنيد و به ديوار خانه هايتان بزنيد و پز بدهيد كه نقاشي وان گوگ يا پيكاسو را روي ديوارخانه يا محل كارتان داريد. تنها تعدادي از نقاشي ها در قطع كارت  پستالي چاپ شده اند (البته با كيفيت خيلي خوب) كه الان مي توانيد آنها را با قيمت 200تومان بخريد و اگر نزديك عيد به كارت پستال فروشي  ها برويد۲هزار تومان هم به شما نمي فروشند.
تا آنجا كه كسب اطلاع كردم، فعلا كتاب اين نمايشگاه تاريخي (كه بعد از يك ربع قرن برگزار شده) هم فعلا در كار نيست و فقط يك جزوه با عنوان مجموعه آثار خارجي موزه هنرهاي معاصر تهران چاپ شده است.
اما نمايشگاه، راهنمايي دارد كه هر روز ساعت 16 به بعد (البته قبل از آغاز ماه مبارك رمضان اين طوري بود)، آنجا در نمايشگاه هست و برخي كارها را برايتان توضيح مي دهد.
ماشين ها در جاده اي دور
فعلا از 180دستگاه خودرو، 40 خودرو كه دو تايش كالسكه اند به نمايش درآمده. آنها منتظر پايان فاز دوم موزه هستند كه بقيه خودروها را هم به نمايش بگذارند.
تماشاگه خودرو عنواني ست كه بنياد مستضعفان براي موزه اتومبيل هاي گران قيمت و گاه بي قيمت خود برگزيده است. اتومبيل هايي از دوره قاجار تا پهلوي اول و دوم؛ ماشين هايي كه ازبرخي از آنها در جهان فقط يكي هست و آن هم در موزه شهرما.
اما براي رسيدن به اين نمايشگاه بايد از تهران خارج شوي و آنقدر در جاده مخصوص كرج بروي كه تازه در كيلومتر 11 به موزه اي با سردري كوچك برسي.
باز هم سئوال قبلي: براي اين موزه بي قيمت چه قدر هزينه تبليغات خارجي شده تا كشته مرده هاي ماشين، خودشان را از آن ور اقيانوس ها به كيلومتر 11 جاده مخصوص كرج برسانند و اين ماشين ها را ببيند و احيانا عكس در كنارشان بگيرند و به سرزمين خود برگردند و به همگنان خود نشان دهند؟
مجيد جعفري، مدير موزه جواب مي دهد: هيچي!
003183.jpg
عكس: خبرگزاري مهر
او آمار دقيقي از تعداد گردشگران خارجي كه به موزه آمده اند هم ندارد و مي گويد: متاسفانه در سطح خارجي خودمان تبليغات نداشته ايم، اما برخي روزنامه ها و مجلات تخصصي اروپايي خبر افتتاح موزه را كار كرده اند.
مدير هم از دوري راه آنچنان دلخوش نيست، اما توجيه مي كند كه: البته در همه دنيا موزه اتومبيل در كنار سايت هاي صنعتي قرار دارند، مثل موزه هاي بنز و BMW كه در همان محل كارخانه اند.
او مي گويد كه در نظر بگيريد كه ما هم گزينه ديگري نداشتيم. چطور مي شد محلي با 20 هزار مترمربع در داخل شهر تهيه كنيم. تازه ما مشكلات زيادي براي آغاز به كار همين موزه هم داشتيم. بعضي ها معتقد بودند اين ماشين ها را بايد فروخت، چرا كه ما صنعت خودرو ملي نداريم، موزه اش را مي خواهيم چه كار؟ همين موزه را با چنگ و دندان و خون دل پرسنل 11 نفره اش جمع كرده ايم؛ خرج زيادي هم نداشت.
جعفري بيشتر توريست هاي ايراني را اكوتوريست (گردشگران طبيعت دوست) مي داند و مي گويد: كشورما در سطح كلان برنامه  جامعي براي گردشگران ندارد. هر كاري بكني خودت كرده اي، ما هم مكاتباتي با برخي تورها كه گردشگر خارجي به ايران مي آورند، داشته ايم تا برنامه  بازديد از موزه  در برنامه آنها گنجانده شود، اما برنامه اصلي ما براي جذب بازديد كنندگان داخلي ست.
پنجاه سال زندگي چه زود گذشت
حافظه تاريخي شهر يعني اينكه شهر داراي خاطره است و تعريف مي كند كه در اين مكان چه اتفاقي افتاده است. شهر بايد خاطره داشته باشد تا هويت يابد. شهر بي خاطره، شهر بي هويت است.
افراد قديمي خاطره  هاي طولاني تعريف مي كردند، ولي امروزي ها بيشتر از چند خاطره نمي توانند بگويند. به همين خاطر انسان امروزي سرگشته است و وقتي با او صحبت مي كنيم، مي گويد: پنجاه سال زندگي چه زود گذشت . ولي 50 سال عمر فرد نسبتا قديمي پر از خاطره بود. خاطره يعني اينكه فرد در حال، زندگي مي كند. حال برايشان وجود دارد. شهر نيز بايد در زمان حال زندگي كند. اگر اينطور نباشد داراي هويت نيست يا بايد غم گذشته را بخورد يا تشويش آينده را داشته باشد. (دكتر محسن حبيبي، رئيس دانشكده هنر دانشگاه تهران) موزه هنرهاي معاصر تهران و موزه تماشاگه خودرو، محل هايي هستند كه اتفاقاتي در آنها مي افتند يا مي تواند بيفتد، تا آنها بخشي از هويت شهر شوند، خاطراتي كه به حافظه تاريخي مان مي پيوندند.
پاريس، لندن و ... هم شهرهايي هستند كه آثار باستاني قديمي چندان مهمي ندارند، اما ميزان جذب گردشگران به اين شهرها عددي چند ميليوني ست . اين نظر علي هاشمي، معاون گردشگري سازمان ميراث فرهنگي ست. هاشمي گردشگران شهري را به سه بخش تقسيم مي كند: گردشگران خارجي كه براي بازديد از شهر وارد آن مي شوند، گردشگران داخلي كه از شهرهاي ديگر به شهر مي آيند و گردشگراني كه ساكن خود شهر هستند و براي گذران اوقات فراغت از نقطه اي به نقطه ديگر شهر مي روند.
هاشمي عمده گردشگران خارجي را گردشگران تفريحي مي داند:
۷۵ درصد از۷۵۰ ميليون گردشگر جهاني در سال به دنبال تفريح هستند، يعني بيش از 520 ميليون نفر.
او مي گويد كه به دليل موقعيت فرهنگي، اجتماعي و سياسي، كشور ما امكان جذب اين گردشگران را ندارد، اما ما مي توانيم گردشگران فرهنگي را جذب كنيم، كاري كه موزه لوور يا موزه لندن مي كنند.
هاشمي جذب گردشگر شهري را در گرو تعريف هويت شهري مي داند؛ يعني اگر بتوانيم مكان هايي ايجاد كنيم كه در آنها خاطره هايي رخ دهند، مي توانيم اميدوار باشيم كه گردشگراني خواهند آمد و خاطره هايي خواهند برد.
هاشمي اما پيشنهادي هم دارد: تركيب موزه ها بايد در حال تغيير باشد، يعني بايد نمايشگاه هاي متعددي در آنها برپا شود يا موزه ها، جشنواره ها و نمايشگاه هاي حاشيه اي در طول سال در كنار آنها برگزار شود تا گردشگر بيشتري بيايد. موزه با اشياي ثابت فقط يك بار جذاب است .
مثال هاشمي براي اين مسئله همان نمايشگاه ايران باستان؛ امپراتوري فراموش شده هخامنشي است كه در حاشيه موزه لندن برگزار شده و به پيش  بيني كارشناسان انگليسي، بيش از 100 هزار بازديد كننده خواهد داشت.
او انتقادي هم دارد: ما راهنمايان خوبي براي تورها، موزه ها و اماكن تاريخي مان نداريم و اگر هم راهنماهايي در اين محل نباشند، مردم با تعدادي سنگ، چوب و اشيا مواجه مي شوند كه در برابرشان سرگردان مي مانند. اين راهنماها هستند كه بايد مكان، زمان و شيء را به بازديدكننده توضيح دهند تا آنها در جريان مفهوم آن قرار گيرند و احيانا خاطره اي بيابند يا خاطره اي بشوند.
هرچند كه دكتر حبيبي، هويت شهر را با شكل آن متفاوت مي داند و معتقد است كه وقتي از هويت شهر صحبت مي كنيم، به چيزي رجوع مي كنيم كه در پس ظاهر شهر نهفته و ممكن است به شكل و ظاهر شهر ربطي نداشته باشد و وقتي از زندگي در محله نام مي بريم، به ياد محله هاي قديمي مي افتيم، در حالي كه ممكن است اگر همان محله هاي قديمي را به شكل قديمي بازسازي كنيم، باز هم نتوانيم هويت و شاكله اي را كه در گذشته داشته است، ايجاد كنيم.
هاشمي نقش حفظ بافت هاي تاريخي را در حفظ و تعريف هويت شهر، عنصري اساسي مي داند.
معاون گردشگري سازمان ميراث فرهنگي در اين باره برايمان خبر جديدي هم دارد از طرحي كه در هيات دولت نيز تصويب شده است. محدوده ميدان مشق تا حسن آباد و خيابان ناصرخسرو تا مجلس قديمي (بهارستان)، به عنوان بافت مركزي و قديمي تهران از گزند ساخت و سازها مصون خواهد ماند.
هاشمي حفظ اين بافت را حفظ بخش مهمي از هويت شهري تهران مي داند كه مي تواند گردشگران زيادي را هم جذب كند، اما پول زيادي لازم است، چون دستگاه هاي اداري و نظامي زيادي در اين محدوده وجود دارند كه براي جابه جايي آنها بايد كلي پول خرج كرد.
انسان شهر
ارتباط بين عوامل هويت دهنده شهر دوسويه است. شهر بدون عامل انساني مفهوم ندارد و اگر در شهري، شهروند وجود نداشته باشد، آنجا شهر نيست، بنابراين وقتي از شهر صحبت مي كنيم، صحبت از تعاملات انساني ست؛ تعاملات انسان با انسان، انسان با محيط و انسان با شهر؛ تعاملاتي كه خاطره هايمان را مي سازند و زندگي را برايمان شاد، پرشور و گاه غم انگيز و نوستالژيك مي كنند. شهر ما مكان هايي دارد كه مي توانيم خاطرات مهمي را آنجا مرور كنيم يا خاطراتي داشته باشيم. تنها كافي ست كمي دقت كنيم و تنها كافي ست كمي هم مسئولا ن مان به خاطراتمان اهميت بدهند.
تاريخ بوده، هست و ادامه دارد و اين ما هستيم كه بايد با خاطره هايمان در شهرمان شور و شوق را از او نصيب گيريم و در ديگران هم برانگيزيم.

آب در كوزه و ما...
انگليســي ها آثار باستاني ايران، مربوط به دوره هخامنشي را بسته بندي كرده اند و برده اند لندن تا در حاشيه يكي از موزه ها به نمايش بگذارند. آنها پيش بيني كرده اند اين نمايشگاه در مقطع كوتاه حدود 100 هزار نفر بيننده داشته باشد. اما جالب است بدانيد كه ما با وجود داشتن گنجينه هاي منحصر به فردي چون موزه اتومبيل و نقاشي هاي نقاشان بزرگ جهان كه به اعتراف شبكه هاي خبري جهان در دنيا كم نظير است، هيچ برنامه اي براي جذب گردشگر به وسيله اين گنجينه ها نداريم.

غم چنار و خاطره درختان وليعصر
اميرموسي كاظمي- بعضي چيزها هيچ وقت از ذهن آدم محو نمي شود. بعضي تصاوير آنقدر ماندگار هستند كه يادآوري آنها حتي به اراده هم نياز ندارد؛ خود به خود مي آيد و مي بردت به لحظه. دست  مي گذارد روي نوستالژي هاي زندگي ات و تا نكشاندت به همان جا، رهايت نمي كند.
امروز يكي از همان ها به سراغم آمد و هوارشد روي سرم. دلم گرفت وقتي خواندم خزان زودرس درختان خيابان وليعصر(عج) را تهديد مي كند . فكر چنارهاي سر به هم گذاشته چهار راه پارك وي تا ميدان تجريش يك لحظه هم از خاطرم نمي رفت. تصور از دست رفتن آرامشي كه سايه سار درختان تنومند حاشيه اين خيابان براي عابران فراهم مي كرد، مثل خوره افتاد به جانم و تا خودم را به آنجا نرساندم، رهايم نكرد.
از جايي شنيده ام كه درختان چنار خيابان وليعصر(عج) از قديمي ترين درختان كاشته شده در تهران هستند؛ درختاني كه 70سال پيش و همزمان با احداث اين خيابان به صورت دو رديف زيگزاگي و به فاصله حدود۵‎/۱ متر از يكديگر كاشته شده اند. اين ميراث سبز از آن زمان براي ما به يادگار مانده، اما شايد ما امانت داران خوبي براي آن نبوده ايم كه حال بايد شاهد زوالش باشيم.
كارشناسان، عوامل مختلفي را در وضعيت اين درختان موثر مي دانند كه احتمالا مهمترين آنها بافت خاك اين منطقه است. بستر پاي درختان وليعصر(عج) به دليل قرارگرفتن در مسير مسيل، از بافتي سبك و با حاصلخيزي كم برخوردار است و در ساير نقاط در اثر رسوب ذرات شسته شده، داراي بافتي سنگين در سطح است كه محدوديت توسعه درختان حاشيه خيابان وليعصر(عج) را تا حدودي مي توان به وجود آب مستمر در پاي آنها و بافتي سنگين در قسمت هاي عميق خاك نسبت داد. كارشناسان يكي ديگر از عوامل خزان زودرس درخت هاي خيابان وليعصر(عج) را نمك پاشي براي برف زدايي در زمستان عنوان كرده اند. بررسي ها نشان مي دهد كه بين 10 تا۲۰درصد نمك هاي سطح معابر در كناره هاي جاده ها ريخته و باعث انتشار 80 تا۹۰ درصدي آنها در جوي هاي كنار خيابان مي شود. نفوذ نمك به ريشه درختان با وجود مقاومت آنان، آسيب هاي جبران ناپذيري به دليل مسموميت هاي شيميايي به آنها وارد مي كند. پاشيده شدن نمك روي شاخ و برگ درختان در اثر عبور ومرور وسائل نقليه هم جاي خود. دركنار اين دو عامل نبايد از نقش ساختمان ها بر رشد درختان نيز غافل شد؛ عاملي كه باعث بروز اختلالاتي در فرم درختان به دليل توزيع نامناسب نور در بين آنها مي شود. اين در حالي ست كه به اعتقاد كارشناسان فضاي سبز، عبور مداوم آب از ريشه درختان وليعصر(عج)، خود از مهمترين عوامل خطرآفرين براي آنهاست.
بررسي ها نشان مي دهد آب جاري در نهرهاي خيابان وليعصر(عج) تهران آلوده به انواع سموم شيميايي، فاضلاب و موادخطرناك براي حيات درختان است. از آنجا كه درختان خيابان وليعصر(عج) در مسير جريان آب قرار دارند، در نتيجه آبياري با آب آلوده، در معرض نابودي قرار مي گيرند. آبياري مداوم درختان با آب آلوده به سموم(مرگ موش) موجب شده كه آلودگي ها به درون ريشه درختان و همچنين خاك منطقه نفوذ كرده و درختان را براي ابتلا به انواع آفت ها و بيماري ها مستعد كند.
اما اصلي ترين عامل نابودي درختان وليعصر(عج) در سالهاي اخير، بتن ريزي كف نهرها بوده است. فاجعه اي كه به گفته نادرشريعتمداري
- عضو كميته محيط زيست شوراي شهر تهران- نتيجه برخي اقدامات اجرايي غيركارشناسي در سالهاي گذشته بوده است؛ اقداماتي كه منجر به اجراي پروژه ساماندهي درختان تاريخي اين خيابان شد تا بلكه مرهمي باشد بر زخم هاي كهنه شان از محاصره شدن در بستر سيمان و سنگ. يادآوري آنچه بر اين خيابان چنار و خاطره گذشته است، مثل بغضي سنگين، گلويم را مي فشارد. صداي گذشتگان را از لابه لاي شاخ و برگ درهم تنيده درختان مي شنوم كه ما را به پاس نداشتن امانت متهم مي كنند و آنسوتر، كودكاني را مي بينم كه سالهاي بعد، ميراث گذشتگانشان را از ما مي طلبند، ميراثي كه شايد فردا روز نباشد.

راپورت خبرنگار
بايدها و نبايدها
003141.jpg
پويا مهرآيين- حتما شما هم اين ضرب المثل را شنيده ايد كه هر سر بالايي، يك سرازيري هم دارد و حتما مي دانيد كه منظور كسي كه براي اولين بار اين ضرب المثل را ابداع كرده (و ديگراني كه بعدها از آن استفاده كرده اند، نيز) اين بوده كه پس از هر سختي، آسودگي و راحتي قرار دارد يا اينكه براي به دست آوردن هر موقعيت دلخواهي، بايد تلاش كرد. بنابراين هميشه سرازيري ها و به تبع آن سربالايي ها چندان هم نادلخواه نيستند، چرا كه يكي مقدمه آسودگي ست و ديگري خود آسودگي. اما انگار در روزگار آهن و بتن براي همه ضرب المثل ها و افسانه ها و باورها و اسطوره ها نمونه هاي نقضي پديد آمده كه ما را سرگردان مي كند و به جايي مي رساند كه نمي فهميم كجاي اين حرف ها درست است و كجايش لغو و ناپذيرفتني.
هنگامي كه سوار بر مركب مراد (اتومبيل يا موتورسيكلت) فارغ از عالم و آدم در حال پيمودن مسيري هستي كه زياد با آن آشنا نبوده اي، كافي ست لحظه اي حواست پرت شود تا زمين و آسمان به هم دوخته شوند و تو ميان اين دو، پا در هوا بماني كه چه اتفاقي افتاده كه وضعيت تو در هستي كاملا معلق شده است.
حس مي كني كه بالا رفته اي، اما انگار اين بالا رفتن آنقدرها هم به آسودگي منجر نمي شود، چرا كه با همان ضربه اي كه بالا رفته اي، پايين مي آيي؛ كافي ست كمي فرمان را شل گرفته باشي تا كنترل وسيله نقليه ات را از دست بدهي و باقي ماجرا. مسلما شما هم دعا مي كنيد كه هر اتفاقي قرار است بعد از اين بيفتد، به گونه اي باشد كه عواقب آن فقط گريبان خود شما را بگيرد و دردسري را به فرد ديگري تحميل نكند؛ خواه پياده باشد يا سواره، پير يا جوان، زن يا مرد و... . بعد كه پياده مي شوي، متوجه مي شوي كه قرار بوده در آن محل سرعت گيري ساخته شود، ولي چون مصالح فرد سازنده بركت كرده و نخواسته اند آن را دور بريزند، ارتفاع سرعت گير مذكور فقط كمي بيشتر از حد معمول شده و به حدوده 40-30 سانتي متر رسيده است. اصلا هم دليلي نداشته به اين فكر كنند كه چه بلايي بر سر خودروها و راننده ها و موتورسوارها مي آيد؛ مهم اين است كه در مسير مذكور، راننده ها و موتورسوارها سرعت مطمئنه (براساس منطق سازنده، اين سرعت برابر با ايست كامل است) را رعايت كند.
روي ديگر سكه هم چندان ديدني تر از آنچه گفتم نيست. در خياباني فرعي كه از صبح تا شب تعداد زيادي بچه وسالمند تردد مي كنند و عرض چنداني هم ندارد، تعداد زيادي خودرو و موتورسيكلت با حداكثر سرعت و بدون اندكي احتياط در حال تردد هستند و اصلا به اين فكر نمي كنند كه در محيط محلي ممكن است خداي ناكرده اتفاق هاي ناگواري براي عابران پياده بيفتد يا اينكه مثلا خودرو يا موتورسيكلت ديگري از يكي از كوچه ها خارج شود و... مهم اين است كه آنها از اين فرصت كوتاهي كه ترافيك به آنها داده است، حداكثر استفاده را ببرند و با سرعت هرچه تمام تر تلافي همه توقف ها و سكون ها را دربياورند.
يك سئوال ساده در اين بين ذهن راپورتچي را بدجوري به خودش مشغول كرده و آن هم اينكه آيا اساسا قاعده اي براي نصب سرعت گير توسط مسئولان شهري وضع شده يا نه؟ آيا هيچ نظارتي بر محل و شيوه احداث سرعت گيرها وجود دارد يا اينكه هر كس، هر جا كه دوست داشته باشد مي تواند سرعت گير نصب كند؟
مسلما رسيدگي به اين موضوع بيش و پيش از هر عامل ديگري، در اختيار مناطق شهرداري ست، ولي متاسفانه انگار به دليل عدم وجود نظارت دقيق، تنها سليقه كلوني هاي محلي ست كه در اين رابطه دخيل مي شود و قوز كوچه ها را بالا مي آورد.
آيا كارشناسي دقيق و حساب شده اي براي تعيين محل نصب سرعت گيرها و طول و عرض و ارتفاع آنها وجود دارد؟ مسلما در خيابان هاي اصلي، اين محاسبه و دقت صورت مي گيرد، ولي در خيابان هاي فرعي، آنچه هست حاكي از حاكميت تصميمات معمولا غيركارشناسانه است.
از سوي ديگر، بسياري از شهروندان هم درخواست دارند كه در محل هاي خاصي براي محافظت از كودكان و سالمندان، سرعت گيرهايي نصب شود كه در اين مورد نيز يا نمي دانند بايد به چه مرجعي مراجعه كنند يا اينكه از مراجعات متعدد خود نتيجه اي نگرفته اند؛ به عنوان مثال ساكنان بسياري از بلوارهاي محلي كه در آنها پارك هاي بازي كودكان ساخته شده است، درخواست دارند كه نحوه تردد وسايل نقليه در اطراف اين محوطه ها ايمن شود، به طوري كه آنها با خيال راحت تر بتوانند فرزندانشان را در اين محوطه ها آزاد بگذارند. شايد درصد بالايي از معابر شهري (خصوصا خيابان هاي فرعي) نياز به اصلاح داشته باشند. كافي ست برخي از سرعت گيرها از جاهايي كه نبايد، برداشته و در محل هايي كه بايد، احداث شوند. ضمنا شكل استاندارد سرعت گيرها هم بايد به نحوي طراحي شود كه حداقل خسارت را به وسايل نقليه وارد كند.

كلانشهر
003204.jpg
كودكان۲۵،درصد كشته شدگان در تصادفات
شنيدن اين خبر، آن هم دو روز بعد از روز جهاني كودك، چندان خوشايند نيست اما مي تواند تاثيرگذار باشد.
۲۰ تا 25 درصـــد كشته شدگان در تصادفات رانندگي در كشورمان را كودكان زير 10سال تشكيل مي دهند.
يك كارشناس برنامه ريزي شهري، كودكان را به عنوان آسيب پذيرترين گروه سني در حوادث رانندگي دانسته و گفت: ويژگي هاي جسمي و روحي خردسالان از جمله دلايل آسيب پذيري اين گروه سني ست .
شهرام جباري زادگان گفت: كودكان به دليل داشتن اندام كوچك، ناتواني در برداشتن گام هاي بلند، عدم تسلط هنگام دويدن، بي قراري در عبور و مرور و محدوديت ميدان ديد، بيشترين صدمات را در تصادفات متحمل مي شوند. او درصد عابران كشته شده به كل متوفيان ناشي از حوادث رانندگي در كشورمان را بسيار بالا و حدود 40 درصد اعلام كرد و افزود: اين در حالي ست كه اين نسبت در كشورهاي پيشرفته بسيار كمتر و به عنوان نمونه در كشورهاي بلژيك، هلند و لوكزامبورگ حدود 10درصد است.
اين كارشناس مسائل شهري با تاكيد براهميت عامل انساني اعم از راننده و عابر پياده در بروز تصادفات، تصريح كرد: حدود 80 درصد از حوادث رانندگي به عوامل انساني مربوط مي شود كه اين امر ضرورت برنامه ريزي در اين ضلع مهم از مثلث ترافيك را نشان مي دهد.
جباري زادگان در پايان با تاكيد بر اهميت اقدامات زيربنايي به منظور ايمن سازي معابر درون شهري گفت: طي دو سال اخير، فعاليت هاي قابل توجهي جهت تامين امنيت عابران پياده در تهران اجرا شده كه به عنوان نمونه مي توان احداث ده ها پل هوايي عابر پياده در معابر پر تردد از جمله پل هاي هوايي مجهز به پله برقي را نام برد.
003147.jpg
بازسازي مسجد تاريخي ارك تهران
هنوز يك سال نشده است، اما همه ما آن شب را به خاطر مي آوريم؛ چهارم محرم سال پيش و شعله هاي آتشي كه بيش از 400 نفر را در خود بلعيد؛ 400 نفري را كه براي شركت در مراسم عزاداري شب هاي محرم و شنيدن صداي حاج منصور ارضي به مسجد ارك تهران رفته بودند. حالا هنوز يك سال نشده، تنها ساختمان تاريخي اين مسجد مرمت و بازسازي شد.
خسارت هاي كلي به مسجد تاريخي ارك تهران پس از آتش سوزي سال گذشته وارد شده بود، از جمله سقف و شبستان مسجد تا حدودي از بين رفته بود كه از سوي شهرداري منطقه 12 تهران مورد مرمت و بازسازي قرار گرفت.
مهندس احمد صابري ظفرقندي - شهردار منطقه 12- با اشاره به اين مطلب گفت: با توجه به آغاز ماه رمضان و برنامه هاي ويژه اي كه در اين ماه در اين مسجد برپا مي شود، تعميرات اساسي سقف و شبستان شمالي را در دستور كار قرار داديم كه اين امر با كارفرمايي شهرداري منطقه 12 و كارگزاري شركت بازسازي ناصرخسرو انجام شد.
او ميزان هزينه  هاي اين طرح را بيش از 2 ميليارد ريال عنوان كرد كه طي مدت 40 روز انجام شده و بر اساس آن احداث سقف اسپيس فريم، تعميرات اساسي و رنگ آميزي شبستان شمالي و همچنين نورپردازي  نماي كلي مسجد در دستور كار قرار گرفت.

اعداد اساسي
۷/ ۱
7/ ۱ درصد ميانگين رشد جمعيت شهرنشيني در هفت كلانشهر ايران بين سالهاي 1345 تا 1355 است. روند تحولات كلي جمعيت اين شهرها نشان مي دهد كه طي سالهاي مورد بررسي، نسبت جمعيت هفت شهر بزرگ كشور يعني تهران، اصفهان، مشهد، تبريز، شيراز، كرج و اهواز تحولات خاصي داشت، به گونه اي كه نسبت جمعيت اين شهرها به كل جمعيت شهرنشين كشور از 8/43 درصد در سال 1345 افزايش يافت.
بيشترين نسبت جمعيت كلانشهر ها به جمعيت شهرنشين، متعلق به سال 1355 است، از اين پس، اين نسبت رو به كاهش نهاد و به 6/41 درصد در سال 1365 و 8/37 درصد در سال 1375 رسيد كه اين نسبت براي سال 1380 معادل 2/37 درصد برآورد شده است و اين روند بيانگر تقويت نقش ساير شهرهاي بزرگ (به غير از كلانشهرها) و شهرهاي متوسط و كوچك در سهم بري از ميزان جذب جمعيت بوده است.
بررسي نسبت جمعيت اين كلانشهرها به كل جمعيت كشور نشان مي دهد كه اين نسبت در سال 1335 معادل 7/13 درصد بوده كه بتدريج تا دو دهه بعد افزايش يافته است. روند افزايشي اين نسبت در دهه بعد. كمتر شده، ولي همچنان افزايش يافته است.
بررسي ميزان نرخ رشد سالانه جمعيت كلانشهرها طي اين دهه ها بيانگر روند مورد انتظار (كاهش نرخ رشد جمعيت) در اين شهرهاست.
در اين دوران كلانشهرها به طور متوسط سالانه 6/5 درصد نرخ رشد داشته اند، ولي در دهه 65 55 اين نرخ به 3/4 درصد و طي دوره 75 65 به 2/2 درصد رسيده كه در سالهاي 80 65 نيز همين نرخ رشد بوده است.
جمعيت كل كشور طي سالهاي 35 تا 80 حدود 7/2 درصد رشد سالانه داشت كه جمعيت شهري 4/4 درصد و جمعيت هفت كلانشهر كشور 4درصد رشد كرده است. در 45 سال مورد بررسي در بين كلانشهرهاي كشور، بيشترين نرخ رشد جمعيت متعلق به كرج حدود 11 درصد رشد سالانه و كمترين آن متعلق به تهران حدود 5/3 درصد رشد سالانه بوده است.

شهر آرا
آرمانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
علمي
|  آرمانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |