پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴
فرهنگ
Front Page

بنويسيد آسياب والي بخوانيد زباله داني!
002877.jpg
عكس و گزارش: حميد رضا حسيني
002874.jpg
دروازه شميران، خيابان دربند، كوچه امامي، آسياب والي. از آسياب هاي آبي طهران قديم اين يكي از معدود آسياب هايي است كه جان به در برده، اما بيست و شش سال است كه نه آبي به خود ديده، نه غله اي و نه آسياباني. حالا ديگر مشتريانش نه نانوايان تهراني اند و نه كشاورزاني كه از فشم و يوسف آباد مي آمدند تا گندم خود را آرد كنند. چه مي گويم؟ اصلاً اگر آسيابي هم در كار باشد، ديگر در اين نواحي كشت و زرعي نيست كه حاجت زارعانش به آسياب افتد. هر چه هست از آن طايفه اي است كه تراكم كشت مي كنند و برج و ويلا درو!
حاليه، مشتري پر و پا قرص آسياب والي جماعت اهل چرتي است كه جايي را دنج تر از اينجا نيافته تا خماري را واگذارد و نشئگي را تجربه كند.
آسياب والي احتمالا در اواسط دوره سلطنت ناصرالدين شاه قاجار (۱۳۱۳-۱۲۶۴ ه.ق)، به وسيله «قاسم خان والي» ساخته شد. قاسم خان از سرداران به نام دوره ناصري بود و نوه اش كه او نيز قاسم نام داشت، اولين افسر ايراني به شمار مي رفت كه به فرماندهي ديويزيون قزاق منصوب گرديد و در آذربايجان علاوه بر ايجاد يك چاپخانه مجهز، اقدام به تأسيس شركت تلفن و كارخانه برق كرد.(۱) آسياب والي بيرون از حصار اوليه تهران، يعني حصار شاه طهماسبي قرار داشت، اما درون خندق و حصاري بود كه با گسترش شهر به دستور ناصرالدين شاه ايجاد شد. نخستين سند ملكي باقي مانده از اين آسياب متعلق به محمدخان و علي خان والي از فرزندان قاسم خان است و امروزه نيز توليت آسياب كه يك موقوفه تلقي مي شود، در اختيار نوادگان اين دو قرار دارد.

«رضا موسوي» كارشناس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران درباره معماري آسياب والي مي گويد: «زمين آسياب حدود ۳۰۰ متر مساحت دارد و بناي آن به طور كامل زير زمين قرار گرفته تا بتواند از آب قنات براي به حركت در آوردن سنگ آسياب بهره جويد. اين بنا از ۲ اطاق چشمه گنبدي و ۳ دهانه طاق آهنگ تشكيل شده و داراي ۸ فضاي اتاق مانند است كه توسط يك راهروي زيرزميني به چهار فضا در جبهه غربي تقسيم مي  شود. بنا فاقد تزئينات است كه كليه سطوح خارجي آن در دل خاك قرار گرفته و سطوح داخلي اش نيز آجري ساده با بندكشي گچي است.»
موسوي، در خصوص طرز كار آسياب مي افزايد: «آب قنات در حوض گرد و عميق قيف مانندي كه ته تاريك آن به مجراي بره هاي آسياب وصل بود، وارد مي شد و با وزن و فشار خود پره ها را به حركت در مي آورد. بدين ترتيب چوب محور كه سنگ آسياب برآن نصب شده بود، به گردش در مي آمد و كارساب غلات انجام مي پذيرفت.»
اكنون نه فقط بناي آسياب والي، بلكه وسايل آن نيز از قبيل سنگ آسياب ، پره ها، محور اصلي و حتي غربال ها و سبدها و زنبيل ها باقي مانده اند و از اين حيث آسياب والي را مي توان يك كارگاه صنعتي تمام عيار از دوران گذشته دانست كه تاكنون سالم باقي مانده است. جالب اين كه آسياب مزبور تا سال ۱۳۵۸ ه.ش همچنان كار مي كرد و مشترياني از حوالي قشم و شهرري داشت.
«محمود قندي» كه پدرش آخرين اجاره دار آسياب والي بوده، مي گويد: «پدرم از سال ۱۳۲۵ در اين آسياب كار مي كرد و آسياب تا يك سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي برپا بود. در سال هاي اوليه اجاره داري او كه هنوز آسياب هاي صنعتي فراگير نشده بودند، توليد روزانه آسياب والي ۳۵ گوني آرد بود و از آنجا كه هر گوني حدود ۲۵ كيلوگرم وزن داشت، مي توان گفت كه هر روز بالغ بر ۸۷۵ كيلوگرم آرد توليد مي شد.»
با اين وجود آنچه موجب از رونق افتادن آسياب والي شد، فقط آسياب هاي بزرگ صنعتي و مورد تأييد دولت (از نظر بهداشتي) نبود، چه آن كه هنوز عده اي آرد آسياب آبي را مرغوب تر از ساير آردها مي دانستند.
«جعفر شهري» در كتاب تاريخ اجتماعي ايران در قرن سيزدهم يادآور مي شود كه اولين آسياي موتوري در عهد ناصرالدين شاه هرگز نتوانست جلب مشتري كند، زيرا «مي گفتند موتور آتش دارد و آتش گندم را مي سوزاند، در حالي كه اين تسمه بود كه سنگ را به گردش در مي آورد، نه مستقيماً خود موتور و در عين حال نمي پذيرفتند، مخصوصاً كه سنگ هاي او هم از چدن ساخته شده بود.» (۲)
به هر روي لابد علاقه اي خاص به آسياب آبي وجود داشته كه تا سال ۵۸ يعني ده ها سال پس از به كارگيري آسياب هاي موتوري، هنوز كشاورزان قشم يا شهر ري، گندم خود را تا مركز شهر تهران آورده و در آسياب والي آرد مي كردند. جعفر شهري نيز تصريح دارد كه «تا زمان حال روستايي آرد آسياي آبي را بهتر از آرد موتوري مي داند.» (۳) در واقع آسياب والي زماني از كار افتاد كه آب قنات آن قطع شد. قندي در اين باره مي گويد: «آب قنات از حدود نارمك مي آمد و مسير آن از نزديك بيمارستان امام حسين در نظام آباد مي گذشت. از آنجا كه رطوبت قنات به برخي خانه ها در آن اطراف سرايت كرده بود، ساكنان خواستار قطع آب قنات بودند و بالاخره نيز آب قطع شد.»
چند سال بعد اداره اوقاف كه ديگر فايده و درآمدي برآسياب مترتب نمي ديد، حكم به تفكيك آن داد. بخشي از محوطه شمال آسياب به مستأجري كه آنجا سكونت داشت واگذار شد. بخشي بارانداز و ورودي آن به خانواده قندي داده شد كه خانه اي را در آن پي افكندند و هسته اصلي آسياب به حال خود رها شد. اين سه قطعه روي هم ۸۵۰ متر مربع مساحت داشتند؛ اما اكنون آنچه از آسياب والي در هيأت يك موقوفه برجامانده، بنايي است ۳۰۰ متري كه شهرداري تهران در اواخر دوران تصدي غلامحسين كرباسچي، يعني در سال ۷۶ به فكر احياي آن افتاد. حتي زمين ضلع شمالي آسياب خريداري شد تا ضميمه آن شود و باري كارهاي اداري شهرداري آماده گردد. ليكن اجراي اين طرح به دلايل نامعلوم و شايد به سبب جابه جايي هاي مديريتي و تعويق افتاد. سازمان ميراث فرهنگي نيز كه يك چند درصدد مرمت آسياب بود، موضوع را به فراموشي سپرد و وضع آسياب رو به وخامت رفت.
اكنون چهار شخصيت حقوقي در قبال آسياب والي مسئوليت دارند. اول اعقاب قاسم خان والي كه به نوعي عهده دار توليت اين موقوفه هستند. دوم اداره اوقاف كه به اين موقوفه نظارت دارد. سوم شهرداري كه زمين مجاور را به آن ضميمه و تبديل به انبار كرده و بالاخره ميراث فرهنگي استان تهران كه اين اثر را به تاريخ ۳/۱۱/۷۹ و به شماره ۳۰۲۹ در فهرست آثار ملي به ثبت رسانده است.
محمود قندي به درستي مي گويد: «اينان هيچ كدام به طور كامل مالكيتي بر آسياب والي ندارند كه بتوانند كاري برايش انجام دهند، اما آن اندازه قدرت دارند كه مانع كار ديگري شوند!» بدين ترتيب آسياب والي را بايد در زمره صدها موقوفه مشابهي دانست كه در پيچ و خم ضوابط و مقررات گرفتار آمده اند و از حيز انتفاع ساقط شده اند.
با اين حال مسأله فراتر از اينهاست. وجود خرابه اي ۳۰۰ متري در ميان ساختمان هاي مسكوني، بهداشت محيطي محل را از ميان برده و فضاي مناسبي را براي تكثير و جولان حشرات موذي فراهم آورده است. از اين گذشته، آسياب والي بدل به پناهگاهي امن براي معتادان گشته تا در آن به استعمال مواد مخدر بپردازند و با پرسه زدن در كوچه هاي اطراف، امنيت رواني و اجتماعي ساكنان محله را مخدوش سازند. چنين مي نمايد كساني كه در قبال آسياب والي مسئوليت دارند، نه فقط از عهده مسئوليت قانوني و شرعي خود- آن گونه كه بايد و شايد- بر نيامده اند، بلكه بي عملي آنها در به وجود آمدن اسباب مزاحمت براي مردم نيز بي تأثير نبوده است.
وضع حفاظتي بنا نيز نشان از كم عملي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري در برابر اين بناي ارزشمند تاريخي دارد. تعدادي از طاق هاي گنبدي آسياب فرو ريخته و كف آن كه روي مجراي قنات قرار دارد، كاملاً نامطمئن است؛ به گونه اي كه احتمال ريزش برخي از قسمت ها دور از نظر نيست. ساختمان آسياب بي حفاظ در برابر برف و باران رها شده و شهرداري چند تن آجر را روي بخشي از سقف شكننده آن انباشت كرده است.
البته «قدير افروند» معاون حفظ و احياي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران مي گويد: «عدم رسيدگي به آسياب والي، ناشي از بي تفاوتي سازمان متبوع وي در قبال اين اثر تاريخي نيست، بلكه تعدد آثار تاريخي ارزشمند در تهران از يك سو و بودجه ناكافي از سوي ديگر، كار رسيدگي به بناهاي قديمي مانند آسياب والي را دشوار ساخته است.»
با اين وجود افروند اميدوار است كه در صورت تأمين يك درصد از اعتبارات تملك دارايي استان تهران (به مبلغ ۱۰ ميليارد تومان) كه قانوناً به بخش ميراث فرهنگي و گردشگري اختصاص دارد، در سال ۱۳۸۴ بودجه اي نيز براي مرمت آسياب والي در نظر گرفته شود؛ به گفته وي در صورتي كه اين امر محقق نشود، در بودجه سال ۱۳۸۵ سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران، اعتباري براي مرمت آسياي والي تخصيص خواهد يافت. افروند مي افزايد كه به تازگي كارشناسان سازمان از آسياب والي ديدن كرده اند و در حال تهيه طرحي براي مرمت اين اثر تاريخي هستند.
مرحوم جعفر شهري كه پيشتر به سخنان او در باره آسياب هاي طهران قديم اشاره شد، حال و روز فضاي خارج آسياب ها را چنين شرح مي دهد: «معمولاً خارج آسياب ها فضاهاي سبز و خرمي بودند كه در آب بود نشان، سبب سرسبزي شان شده بود و مسير آب آن از زيباترين و دلنشين ترين [مسيرها بود] در نهري پرآب كه با متانت به طرف تنوره آسياب مي رفت و درخت هاي زرده بيد كه دل ناكندني بود، اهل عيش را به سوي خود مي كشيد». (۴)
مي توان حدس زد كه اطراف آسياب والي نيز چنين فضايي داشته و به واقع براي خود بهشتي بوده است. اما اكنون چه؟ اكنون نيز به سان يك بهشت است، اما نه براي اهالي كوچه امامي و خيابان در بند كه براي معتادان و ولگردان! آسياب والي مي تواند به عنوان يكي از معدود آسياب هاي باقي مانده از طهران قديم، يك موزه كوچك صنعتي باشد، مي تواند به يك كتابخانه دنج براي دانشجويان دانشگاه آزاد بدل شود كه ۱۰۰ متر آن طرف تر قرار دارد و اگر نه، دست كم مي تواند يك سفره خانه يا چايخانه سنتي دلگشا باشد. اما نيست؛ چون فرقي نمي كند كه باشد يا نباشد. اگر آسياب والي احياء شود، يك ريال به حقوق كارمندان و مديران شهرداري يا ميراث فرهنگي و يا اوقاف افزوده نخواهد شد و اگر خراب نيز بماند، يك ريال از حقوق آنان كاسته نخواهد شد. پس چه فرقي مي كند؟!
پي نوشت ها:
۱- عاقلي، باقر: شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، تهران، ،۱۳۸۰ ص ۱۶۹۱- ۱۶۸۹.
۲ و ۳- شهري، جعفر: تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم، تهران، ،۱۳۷۸ ج ،۳ ص ۳۰۱.
۴- همان منبع، ج ،۱ ص ۴۵۳.

آشنايي با كتابخانه و موزه ملي ملك

كتابخانه و موزه ملي ملك يكي از موسسات مهم فرهنگي وابسته به آستان قدس رضوي است. اين مجموعه براي دهها سال به عنوان يك كعبه آمال محققين و يك پناهگاه براي محققين تاريخي بوده است.
كتابخانه داراي يك مجموعه باشكوه از نسخه هاي خطي است و از فن آوري و خدمات پيشرفته اطلاعات استفاده مي كند. اين مجموعه در سال ۱۳۱۶ به وسيله حاج حسين آقا ملك به آستان قدس رضوي اهدا شده است.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، ساختمان جديد كتابخانه و موزه با زيربناي ۹۰۰۰ مترمربع در زميني بالغ بر ۵۰۰۰ مترمربع به سبك معماري سنتي و اسلامي تاسيس شد.
نظر اجمالي به زندگي نامه
بنيانگذار مجموعه
مرحوم حاج حسين آقاملك پسر حاج محمد ملك التجار بود. او در نهم ربيع الاول ۱۲۹۳ هجري قمري متولد شد. او فارسي و عربي را (ابتدا) تحت سرپرستي شيخ مسيح طالقاني و بعد ميرزا ابوالحسن جلوه فراگرفت. آقاي ملك مجذوب جمع آوري كتابهاي نادر و كمياب بود و دلبستگي او دليل اصلي تاسيس تدريجي كتابخانه شد كه (امروزه) در سراسر جهان پرآوازه است. او به منظور پشتيباني مخارج اجرا و توسعه مجموعه ملك، املاك زيادي به خوبي كتابخانه و موزه به آستان قدس رضوي اهدا كرد. او نزديك به صد سال زندگي كرد و سرانجام در سال ۱۳۵۱ شمسي فوت كرد.
مجموعه فرهنگي ملك از دو بخش عمده تشكيل شده است:
كتابخانه: كتابخانه داراي ۱۹۰۰۰ عنوان كتاب و رساله خطي از اوايل قرون اسلامي تا به امروز و بيش از ۴۲۰۰۰ جلد كتاب چاپي، چاپ سنگي و سربي، در زمينه هاي مختلف به ويژه علوم اسلامي، علوم انساني، ادبيات، شرح حال و غيره مي باشد كه شمار زيادي از آنها منحصر به فرد هستند.
قديمي ترين نسخ خطي (موجود در كتابخانه)
۱- قسمتي از قرآن مقدس به خط كوفي كه روي يك قطعه كاغذ پوستي نوشته شده كه به امام حسن مجتبي(ع) مربوط دانسته اند.
۲- الاصول بالاسطقسات اقليدس، ۳۴۳ ه.ق
۳- الافوز الاصغر، ابن مسكويه، ۴۱۰ ه.ق (فلسفه و كلام)
۴- مجموعه، ابي نصر فارابي، ۴۶۳ ه.ق
ديگر نفايس كتابخانه
۱- قرآن به خط نسخ و ثلث، تحرير ياقوت مستعصمي
۲- قرآن به خط نسخ، تحرير حسين بن عسكر ارسنجاني
۳- اربعين شيخ بهايي، به خط ملاصدرا
۴- محمد تقي مجلسي، بحارالانوار
۵- شيخ طوسي، تهذيب الاحكام
۶- تقي الدين محمد بن معين الدين اوحدي دقاقي، عرفات العاشقين و عرصات العارفين، ۱۰۲۴ ه.ق
۷- مروج الذهب، مسعودي، ۸۶۷ ه.ق
۸- شاهنامه بايسنقر ميرزا
۹- بالغ بر ۱۰۴ كتاب و رساله خطي از ابن سينا.
۱۰- نسخه هاي خطي مصور و آلبوم هاي خطاطان مشهور (مرقعات): ميرعلي هروي، ميرعماد، عبدالرشيد، ميرزا احمد نيريزي، درويش عبدالمجيد طالقاني، عليرضا عباسي، سلطان محمد نور، بايسنقر، ياقوت مستعصمي،...
كتابهاي چاپي، چاپ سنگي و سربي
۱- القانون في طب، ابن سينا، چاپ رم، ۱۵۹۳ م.
۲- تحرير اصول اقليدس، خواجه نصرالدين طوسي، چاپ قسطنطنيه، ۹۹۶ ه.ق
۳- القرآن و هوشرعه الاسلاميه، چاپ هامبورگ، سال ۱۶۹۴ م.
۴- لغت نامه انگليسي به فارسي، چاپ بنگال، سال ،۱۷۸۰ م
۵- تاريخ فنايي (به تركي)، سال ۱۱۹۹ م
۶- العجب العجاب فيما يفيدالكتاب، احمد بن محمد شرواني، ۱۲۲۸ ه.ق
از كتابهاي چاپي اين مجموعه حدود ۴۶۰۰ جلد به زبانهاي فرانسه، انگليسي، ايتاليايي، آلماني و ... مي باشد.
موزه: قسمت ديگر مجموعه، موزه است كه شامل سالنهاي متنوع مي باشد. بعضي از كارهاي موجود عبارتند از:
۱- سكه هايي از دوره هاي پيش از اسلام (ليدي، هخامنشي و ساساني تا دوره اسلامي عباسيان، سامانِي، قاجار و ...) همچنين سكه ولايتعهدي امام رضا(ع).
۲- فرشهاي قيمتي بافنده هاي مشهور فرش: عمواغلي، صابر، حاج عبدل و مشيري، صيرفي از اصفهان و حبيبيان از نائين.
۳- مجموعه تمبر، تمبرهاي ۱۸۳ كشور جهان، سري اول باقري، ويكتور كاستين، نيمه تت بش، ديلاسه و انواع ارور.
۴- سالن هنر، بهترين نقاشي هاي كمال الملك و ديگر هنرمندان جهان و ابزار نجومي، هنرهاي دستي (چوبي، فلزي و سنگي)، قلمدان و مينياتور.
۵- كشكول و تبرزين و پيراهن منسوب به شاه عباس صفوي.
۶- دو عدد گلدان قديمي از شاهكارهاي كارخانه سور فرانسه ممهور به مهر قصر تويلري.
۷- ميز و صندليهاي آبنوس و فونل از هندوستان و سوريه.
۸- سه قطعه از كتيبه هاي قديمي پرده خانه كعبه (مليله دوزي).
۹- اشياء و تصاويري از رجال علمي، فرهنگي و سياسي از جمله عينك و تصوير مرحوم ملاهادي سبزواري.
۱۰- فرامين و دستنوشته هاي سلاطين و قباله ازدواج ميرزاتقي خان اميركبير و عزت الدوله خواهر ناصرالدين شاه.

مرور كتاب
پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران
تأليف: علي اكبر ولايتي/ ناشر:  وزارت امور خارجه، مركز چاپ و انتشارات
چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۴۷۰ صفحه، وزيري/ ۴۵۰۰ تومان

دكتر علي اكبر ولايتي در بخشي از مقدمه كتاب چنين آورده است: «... جلد چهارم از مجموعه حاضر، حاصل كوششي نسبتاً طولاني، براساس تفكري شايد جديد است كه از سال ها پيش به ذهن اين بنده خطور كرد. با مروري مكرر و ذهني به نتايجي رسيدم كه شايد هنوز خام و نيازمند بررسي و نقد «اهل نظر» باشد. بررسي تاريخ اسلام نشان مي دهد كه فرهنگ و تمدن اسلامي مسيري مضبوط و دقيق دارد و بر پايه منطقي قابل درك و بيان شدني شكل گرفته كه احتمالاً تبلور همان فلسفه تاريخ است كه تاريخ تكرار مي شود و اگر منحني آن را رسم كنيم، شايد در چند سده و چند هزاره به نقاط مشابه و تقريباً قابل انطباق برسيم.
مرحله اول: تاريخ اسلام با دعوت پيامبر اكرم(ص) از مكه آغاز شد و اين همان آغاز حركت در تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي بود.
مرحله دوم: اين حركت مهم تاريخ بشر، با تشكيل حكومت اسلامي در يثرب شكل گرفت و از آن پس يثرب تبديل به مدينةالنبي شد. از اين نام گذاري مي توان به صورت نمادين استنتاج كرد كه مدنيت اسلامي با اين حركت پايه گذاري شد.
مرحله سوم: گسترش اسلام بود، شامل دو بخش؛ بخش اول، انتشار دين اسلام در جزيرة العرب و بخش دوم، گسترش آن در جهان متمدن آن روزگار، شامل بين النهرين،ايران، روم، مصر، حبشه، هند، ماوراءالنهرين، چين و ماچين، شمال آفريقا و سرانجام جنوب اروپا بود. اوج اين مرحله در سده هاي اول و دوم هجري نمايان گرديد.
مرحله چهارم: مجاور شدن فرهنگ و تمدن نوپاي اسلامي با تمدن هاي كهن جهان و كوشش براي شناخت و انتقال تمدن ها به حوزه تمدن اسلامي است. اين نهضت به شكل جدي از سده دوم آغاز و تا سده هاي سوم و چهارم هجري ادامه يافت.
مرحله پنجم: عصر خود جوشي و شكوفايي تمدن اسلامي است كه از سده سوم آغاز و تا سده پنجم هجري ادامه يافت.
مرحله ششم: عصر شكوفايي فرهنگ عميق اسلامي و ادبيات عرفاني است. پيوند عرفان و ادب از شگفتي هاي فرهنگ اسلامي است. اين حوزه از چنان پشتوانه عظيمي برخوردار است كه قابل مقايسه با هيچ فرهنگ ديگري نيست. بزرگاني از اين خاستگاه به قله هاي رفيع دست يافتند و ستاره هاي قدر اول آسمان معرفت تاريخ بشر شدند. شكوفايي اين مرحله از سده چهارم آغاز و در سده هفتم هجري به اوج خود رسيد.
مرحله هفتم: عصر هنر و معماري؛ شايد اين سنت منطقي تاريخ است كه تا علوم عقلي و تجربي به كمال نرسد هنر متعالي شده ها خط و نقاشي و معماري متجلي نخواهد شد.
شگفت اين كه پس از دو ضربه سنگين صليبي ها و مغولان و از ميان ويرانه هاي به جاي مانده از آن بلاياي خانمان برانداز، نهضت هنري- معماري قد برافراشت و بشر آغاز تجديد حيات اسلام در عصر صفوي- عثماني- گوركاني بود. از اين رو، تصادفي نيست كه اوج هنر اسلامي را از سده هاي نهم تا دوازدهم هجري در ايران و عثماني و هند مي بينيم.
مرحله هشتم: عصر ركود. دو حمله بزرگ و طولاني صليبي و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام كه با آثار و پيامدهايشان- يكي حدود دويست سال و ديگري حدود سيصد سال به درازا كشيد- توان و رمق مسلمانان را گرفت و خرابي هاي بسياري بر جاي گذاشت. آنچه از فرهنگ و تمدن اسلامي در مصر و هلال خصيب بافته بودند، به دست صليبيان پنبه شد و آنچه را در ماوراءالنهر، خراسان و عراق ساخته بودند، به وسيله مغولان ويران گرديد. آنان با قساوت ها و بي رحمي هاي بي سابقه، در فرهنگ بالنده اسلامي روح نااميدي دميده و با تخريب شهرها، اساس مدنيت مسلمانان را متزلزل كردند.با اين كه اسلام در ذات خود جوهر حركت، پيشرفت، تحول و تكامل را دارد، ولي اين حمله عظيم، آثاري مخرب به پيكره تمدن اسلامي بر جا نهاد كه سرانجام منجر به پيدايش عصر ركود شد كه اوج اين مرحله در سده هشتم و نيمه نخست سده نهم هجري است.
مرحله نهم: خيزش مجدد جهان اسلام.، شكست نهايي صليبيان در شام و فلسطين به دست صلاح الدين ايوبي (۱۱۸۷م/ ۵۸۳ ق) و مغولان در عين جالوت به دست مماليك مصر (۱۲۶۰ م) محيط ناامني را در شام، روم و شمال آفريقا به وجود آورد كه بسياري از مواريث علمي و فرهنگي باقيمانده را حفظ كرد. در كنار شجاعت و شمشير صلاح الدين ايوبي و پايداري مماليك مصر بايد از تدبير و قلم خواجه نصير الدين طوسي، خواجه شمس الدين صاحب ديوان، عطاملك جويني و خواجه رشيد الدين فضل الله همداني نام برد كه به واقع خطر كردند و براي حفظ آنچه از ايلغار مغول باقي مانده بود، به كام اژدها رفتند و اغلب جان بر سر اين كار گذاشتند و قطعاً اهميت آنها از مجاهدان مصر و شام و فلسطين كمتر نبود. با انتقال ميراث باقي مانده فرهنگ و تمدن اسلامي در سرزمين هاي سوخته جهان اسلام، نهال هاي جديدي سربرآورد و به تدريج درخت هاي تنومندي شد و امپراتوري عثماني، سلسله صفوي و پادشاهي گوركاني سر برآوردند و اوضاع سياسي جهان اسلام ساماني گرفت.
مرحله دهم: هجوم استعمار و آغاز دومين دوره ركود پس از رنسانس، كشورهاي قدرتمندي در اروپا سربرآوردند و به دنبال مواد خام ارزان و پيدا كردن بازار مصرف براي كالاهاي مصنوعي خود، هجوم به ديگر مناطق جهان اسلام را آغاز كردند. پرتغالي ها به آفريقا، هند، مسقط و ايران و انگليسي ها به غرب و شمال آفريقا و جنوب وجنوب شرقي آسيا و فرانسوي ها به مصر و شمال و غرب آفريقا و ايتاليايي ها به شمال و شرق آفريقا و هلندي ها به آسياي جنوب شرقي نفوذ كردند. اين پديده از سده پانزدهم ميلادي آغاز شد، ولي نقطه اوج سلطه غرب، سده نوزدهم ميلادي بود.
بايد از يورش دوم فرنگي ها به عنوان جنگ صليبي دوم نام برد كه پيچيده تر از اولي بود و اين بار، صليبيان بدون بيرق صليبي آمدند و از سلاح گرم به جاي شمشير استفاده كردند و از آن مهلك تر، كوشش آنان براي استحاله فرهنگي و تخريب عقيدتي مسلمانان و ديگر ملل تحت سلطه بود.
اين حركت فراگير مغربيان آثار سوء خود را بر جهان اسلام گذاشت و به تعبير محمد قطب مسلمانان را به «عصر جاهلي» جديدي سوق داد كه شكل تازه اي از استعمار فكري يا استعمار مزين به استدلال هاي فكري و فلسفي و مبتني بر تفكر جدايي دين از اجتماع بود و به عنوان نمونه اي موفق در اين رابطه، از تجربه غرب نام مي بردند كه ترقي آنها به دليل رهايي سياسي- اجتماعي غرب از «حاكميت كليسا» بود كه از سده هاي تاريك به عصر روشنايي قدم گذاشت. اكنون بر مسلمانان لازم كه براي گام نهادن در جاده ترقي از اسلام جدا شوند! اين تبليغات فرهنگيان كه مؤثرتر و كاراتر از گلوله هاي توپ آنها بود، شماري از دلسوختگان ساده انديش و گروهي از سرخوردگان سياسي- اجتماعي جوامع مسلمان را به خود جذب كرد و پديده اي عجيب در جهان اسلام به وجود آمد كه قبلاً سابقه نداشت. بدين معني كه جمعي از مسلمان زادگان، مبلغ بي جيره و مواجب تفكر غربيان شدند! فرنگي ها بهتر از اين نمي توانستند موجب استحاله امت اسلامي شوند و لذا اين راه و رسم استعماري را با اتخاذ تاكتيك هاي مختلف ادامه داده اند. اين دور از ركود، جدي تر از ركود پس از حمله اول صليبي و ايلغار مغول بود. در آن زمان مهاجمان زمين گير شده، مغلوب فرهنگ مسلماناني شدند كه در عرصه نظامي بر آنها پيروز شده بودند! ولي در ركود دوم، در آغاز، غلبه فرهنگي با مهاجمان بود؛ تكنولوژي، فرهنگ بي ديني را نيز با خود آورده بود.
تهاجم فكري غرب براي استحاله فرهنگي مسلمانان به منزله يك شوك الكتريكي بر مراكز عصبي جهان اسلام بود. صرف نظر از عوارض آن يورش، اين شوك، موجب پديد آمدن امواجي حياتي شد كه بعدها پديدآورنده يك سلسله حركات پيوسته تاريخي در عرض جغرافيايي اسلامي گرديد كه از آن به بيداري اسلامي تعبير مي كنيم؛ بيداري اسلامي يا دعوت براي بازگشت به اسلام.»

بازار فرهنگ

گفت وگوي شاعران
(مهدي اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهري، م. آزاد و گردآوري لعل نيكو)
ترجمه و ويرايش و تنظيم: مرتضي كاخي/ ناشر: زمستان/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۱۴۴ صفحه، رقعي/ ۱۵۰۰ تومان.
آموزش و پرورش آينده
مؤلف: علي اصغر كاكوجويباري/ ناشر: وزارت آموزش و پرورش- پژوهشكده تعليم و تربيت/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ دوره چهار جلدي: ۳۱۰۰ تومان.
در جلد نخست از اين دوره چهار جلدي، جايگاه انسان در آموزش و پرورش آينده، مورد بررسي قرار گرفته است. كتاب حاضر از نظر توجه به نيازهاي اساسي انسان از ديدگاه بينش اسلامي، تاكيد بر خصيصه هاي تاريخي انسان ايراني و پيشايندهاي تاريخي آموزش و پرورش ايران، مداقه در خصيصه انسان آينده با ملاحظه مواجه تمدن هاي مؤثر در تحولات آينده جهان و تحليلي بر الزامات آموزشي و پرورشي اين مباحث، از پاره اي جهات تازگي دارد.
جلد دوم (رويكرد آموزش و پرورش فراگير) و جلد سوم (رويكرد برنامه ريزي درسي مبتني بر مدرسه) با توجه به آثار علمي موجود در كشور، يك گام به جلو است. در جلد چهارم، راهبردها، سياستها و برنامه ها مورد توجه قرار گرفته است.
آموزش و پرورش دختران
تدوين: گروه پژوهشي مطالعات زنان در آموزش و پرورش/ گردآوري: راضيه ظهره وند- شيرين رضايي- فريده ماشيني- مهديه دانشيان/ ناشر: وزارت آموزش و پرورش- پژوهشكده تعليم و تربيت/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۳۷۷ صفحه، وزيري/ ۳۰۰۰ تومان.
مجموعه حاضر، چكيده تحقيقات انجام شده در باره آموزش و پرورش دختران از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ است.
بررسي اجمالي نتايج مطالعه بين المللي پيشرفت سواد خواندن (پرلز ۲۰۰۱)
گردآوري و تدوين: عبدالعظيم كريمي/ ناشر: وزارت آموزش و پرورش- پژوهشكده تعليم و تربيت/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۲۰۵ صفحه، رحلي/ ۳۰۰۰ تومان.
002871.jpg
در سراچه تركيب
(جاي انسان در بين ديگر موجودات)
تأليف: مهدي ثريا/ ناشر: مركز نشر دانشگاهي/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۳۳۴ صفحه، وزيري/ ۳۶۰۰ تومان.
مؤلف در اين كتاب به انسان و جايگاهش در ميان ديگر جانداران مي پردازد. انسان انديشه ورز در واپسين پيچ و مارپيچ تكامل جانداران زمين با قامتي راست بر دو پا ايستاده، با دستهايي آزاد براي ساختن و به كار بردن ابزار و با چشماني حيرت زده و پرسشگر و نگاهي به بي نهايت، عقبه او را كل هستي زيستمند از پروتوپلاسم (آبگوست اوليه) تا ماهي ها و... نخستيها و... ميمون  نماها و... و بشر نماها تشكيل مي دهند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   فرهنگ   |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |