|
|
|
|
ما... خدا و اهل بيت
بهانه تجديد نظر
سيد محمد سادات اخوي
|
|
يك
ميان ما و دنيا ، نسبتي است كه نمي توانيم انكارش كنيم. گاهي كساني، به اسم دينداري و خداجويي، عرصه دنيا را فقط مزرعه آخرت دانسته اند و تمام تلاش شان متوجه عبادت فردي و به دست آوردن فضايي بيشتر از آخرت شده است... و گاهي كساني به اسم بهره وري از نعمت ها ، يكسره غرق دنيا شده اند و يادشان رفته كه آخرتي هم در كار است. اگر به زندگي بسياري از آدم هاي معنوي و معاصر نگاه كنيد، به رغم توان بالاي علمي و نگاه عرفاني بلند، در كوچك ترين مسائل زندگي دنيايي خود شان هم درمانده و ضعيف بوده اند؛ بخش هايي كه به آزمون هاي معنوي شان مربوط نبوده است. نه مي خواستند و نه اجازه الهي داشته اند كه در هر مشكلي، از كرامت استفاده كنند. تكليف مان با اين تصويرها چيست؟... يك چيز را مطمئنم... درست نيست كه با ديدن ناتواني بزرگان در كم ترين اندازه اداره زندگي شخصي، آنان را از رتبه هاي علمي يا عرفاني بي بهره بدانيم. مي توانيم فرض اول مان اين باشد كه كامل نبوده اند... يعني بايد فقط در بخشي از رفتارها، پيرو شان باشيم.
دو
دنيا ، براي بعضي از آدم ها، آخرين است. آخرين راه، آخرين هدف، آخرين داشته و... ، اما براي بعضي ها، فقط نردبان است؛ نردباني براي رسيدن . آدم هاي گروه اول، مدام تلاش مي كنند از هر چيز، لذت ببرند و آدم ها و اشيا ، تا جايي براي آنان مهم اند كه براي شان، لذت داشته باشند. اين آدم ها، دوستان شايان اعتماد نيستند... هر وقت حس كنند ارتباط با كسي براي آنان لذت ندارد، دل مي كنند و مي روند. حضرت امير(ع)، اين آدم ها را منافق ناميده و معتقد بوده كه چند ويژگي دارند: گم شده اند و ديگران را هم گمراه مي كنند...، مدام رنگ عوض مي كنند...، شيوه هاي گوناگون دارند...هيچ چيز نمي تواند شما را از آنان پناه دهد...هر جا باشيد، هستند...، از درون بيمارند، اما ظاهرشان خوب و آراسته است...، تاثيرشان پنهاني، موذيانه و زيان شان فراوان و شكننده است...، در سخن راه نجات و درمان نشان مي دهند، اما وقتي عمل مي كني، مبتلا به درد بي درمان مي شوي... ،به رفاه مردم حسادت مي كنند...،اگر بفهمند گرفتاري، سعي مي كنند گره كارت را كورتر كنند...، مردم را نااميد مي كنند...ظاهرشان طوري است كه آدم هايي دل فريب و دوستاني خوب به نظر مي آيند و در غم ديگران، هميشه اشك و هم دردي دروغين شان آماده است...، چاپلوسند و تعريف دروغ مي گويند تا مزدشان را بدهي...سخن شان، فقط مردم را دچار شك ديني مي كند و تحليل هاي شان آدم ها را گيج مي كند...، مردم را تحريك به كارهاي غيرعاقلانه مي كنند و خودشان در ميان راه، كار را به بن بست مي كشند... . خداوكيلي، چند نفر از ما اين ويژگي ها را داريم...؟!
سه
آدم هاي ضد دنيا ، دو گروه اند. يا نتوانسته اند به خواسته هاي دنيايي شان برسند... يا نگاهي فراتر از ظاهر دنيا دارند و توانسته اند از حصار دنيا، رها شوند و به عمق مفاهيم برسند. مخالفت گروه اول، تا زماني خواهد بود كه حس كنند دنيا، روي تلخش را به آنان نشان مي دهد، اما زماني كه به موفقيت يا پيشرفتي برسند، حال شان خوب مي شود. در ميان اين گروه، كساني هستند كه اسم مخالفت شان را دينداري مي گذارند. آدم هاي بي آگاهي هم -كه اين دسته را آدم ديني مي دانند- به خودشان كه سرگرم كار و تلاشند، شك مي كنند... يا از دين بريده مي شوند و الزام زندگي در دنيا را بر خيال آخرت، غالب مي كنند. به توصيف حضرت امير(ع) از دنيا نگاه كنيد، شايد هيچ كس به اندازه مولا، دنيا و وابسته شدن به آن را منفي ندانسته باشد، اما وقتي يكي از خوارج خشك مقدس و نفهم ، در جمعي نشست و به دنيا بد و بيراه گفت، حضرت امير(ع)، چنين پاسخ داد: براي كساني كه (دنيا) رابشناسند، سراي سلامتي(عافيت) است...، براي كساني كه علاقه مند جمع كردن باشند، سراي بي نيازي ...، براي اهل پند گيري، سراي اندرز گرفتن...براي دوستان خدا، معبد.... و جاي درود فرشتگان...، نازل شدن وحي از خدا...، محل معامله مردان خداست تا رحمت خدا را همين جا به دست آورند و بهشتي شوند... . پس معلوم مي شود اگر از هر چيز اين دنيا، با هدف حركت معنوي و رشد انساني استفاده شود دنيا را هم مي شود دوست داشت.
چهار
آدم هاي معنوي ظاهري-تعمد دارم ننويسم ديني- عجيب اند. نه مطالعه درست و حسابي دارند و نه سنت پيامبر و امامان معصوم را مي شناسند، اما به اسم دين و احكام، هم دينداري را به خودشان، سخت مي كنند و هم با قضاوت هاي خودخواهانه درباره ديگران، آخرت شان را به باد مي دهند. براي امتحان اين جور آدم ها، مي شود ميزان آگاهي شان را از قرآن و سيره اهل بيت ، محك زد... مطمئنم كم است كه اگر زياد بود، كم ترين چيزي كه در رفتارشان ديده مي شد، اصلاح فردي(پيش از ديگران) بود. اين جور آدم ها، با اينكه در رعايت آداب ظاهري ديني فعالند، اما ويژگي هايي دارند كه مانع رستگاري شان مي شوند. براي اين آدم ها، تصور و خواب زدگي ، جاي تصوير را مي گيرد و آدم هايي كوتاه مي شوند. بين همه چيز با همه چيز، ارتباطي بيمارگونه برقرار مي كنند. قرآن را فقط وسيله استخاره و دعا را فقط وسيله حاجت گرفتن مي دانند. بين گذشته ، حال و آينده ، آينده را مهم مي بينند و به حال شان، بي توجه مي شوند. صدها سفر زيارتي مي روند و حاضر نمي شوند گردشي در زمين داشته باشند و وقت شان را مهم تر از آن مي دانند كه خانواده شان را به جايي تفريحي ببرند. به نشانه ها تكيه مي كنند و تفسيري واحد از نشانه ها دارند؛ براي همين هم دچار تضاد مي شوند، چون نشانه ها هميشه هم يك معنا ندارند. حتا معلوم نيست كي نشانه اند و كي نيستند. براي آنان، جاي انديشه را شكل آداب مي گيرد. حتا اگر كار بنده خدايي گيرشان باشد، بكشيدشان، حاضر نمي شوند كمي نماز اول وقت شان را ديرتر بخوانند. در يك جمله، در زندگي شان، عادت به جاي عبادت مي نشيند و مانند ماشين مي شوند؛ وقت عبادت كه نگاه شان كنيد، صداي صوت عربي شان بلند است، اما اگر صداي شان كنيد، ادامه نماز را قاطي مي كنند، چون حواس شان به كاري كه مي كرده اند نبوده است. از اينها بدتر، كساني اند كه با استدلال من و به جاي درست اجرا كردن عبادت ، اصل عبادت را ترك مي كنند.
پنج
روزهاي مقدس، بهانه تجديد نظر اند... خدا در اين روزها به آدم ها فرصت مي دهد كه به منابع مكتوبي كه از دين دارند، مراجعه كنند و خودشان را در آينه دين شان بازبيني كنند. اگر درست و حسابي، مطابق نيستند، به جاي آينه شكني و فرار از متن دين، روح شان را بازسازي كنند. اگر كسي، با رفتار يا اجبار يا شيفته شدن نسبت به كسي غير از امامان معصوم، مسلمان و شيعه شده باشد، باخته است...، چون آخر آخر ش، روزي مي رسد كه الگوهاي ما، گاف مي دهند؛ آن وقت، همه حجت مسلماني ما از بين مي رود. اما اگر كسي با قرآن و خواندن متن زندگي امامان معصوم به دينداري علاقه مند شده باشد؛ تا خدا و اهل بيت هستند ، مؤمن خواهد ماند.
|
|
|
فرهنگسراها
كتابخانه دكتر حسابي : ضيافت الهي در مجتمع بهزيستي شهيد تركماني برگزار مي شود. كتابخانه دكترحسابي ويژه برنامه ضيافت الهي را يكشنبه 8آبان همزمان با برپايي نماز مغرب و عشا در مجتمع بهزيستي و شيرخوارگاه شهيد تركماني واقع در ميدان ابوذر، خيابان شهيد علمي برگزار مي كند. ضيافت الهي شامل برنامه هاي متنوع و افطار خواهدبود. علاقه مندان مي توانند براي كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن هاي 55731697-55717978 تماس حاصل فرمايند.
فرهنگسراي مدرسه: كتابخانه فرهنگسراي مدرسه، در ماه مبارك رمضان در تمامي بخش هاي خود تا سحرگاه آمادگي خدمت به مراجعان است. علاقه مندان براي استفاده از بخش هاي مرجع، نشريات، امانت كتاب و سالن هاي مطالعه به صورت شبانه روزي، مي توانند به نشاني خيابان شريعتي، نرسيده به پل سيدخندان، پارك هلال احمر، مركز آموزش فرهنگسراي مدرسه مراجعه كرده يا براي كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن هاي:88767820 و 15-88767820 تماس حاصل كنند.
فرهنگسراي طبيعت: انجمن امداد و نجات ايران فرهنگسراي طبيعت عضو فعال مي پذيرد. فرهنگسراي طبيعت (اشراق) با همكاري و مشاركت انجمن امداد و نجات ايران به منظور آشنايي هرچه بيشتر عموم با حوادث غيرمترقبه و راه هاي مقابله با آن، اقدام به برگزاري دوره هاي آموزشي- تخصصي امداد ونجات كرده است. اين انجمن جهت شكل گيري نيروهاي مردمي (NGO) و تكميل كادر نيروهاي مردمي و متخصص خود، از علاقه مندان به عضويت در اين انجمن عضو فعال مي پذيرد و علاقه مندان پس از عضويت در اين انجمن تحت آزمون ها و آموزش هاي عملياتي و ورزشي و همچنين دوره هاي تخصصي امداد و نجات قرار خواهند گرفت. علاقه مندان مي توانند جهت عضويت در اين انجمن به نشاني فلكه دوم تهرانپارس، انتهاي خيابان جشنواره، فرهنگسراي طبيعت مراجعه يا با تلفن هاي 77329643 و۷۷۳۲۷۶۸۶ تماس بگيرند.
فرهنگسراي سالمند: مسابقه تحقيق و پژوهش در فرهنگسراي سالمند برگزار مي شود. علاقه مندان مي توانند با جست وجو در آيات قرآني، احاديثي كه در مورد تكريم سالمندان نگارش شده است را گردآوري كنند و به صورت تحقيق ارائه دهند. مسابقه تحقيق و پژوهش آيات قرآني با هدف تكريم سالمندان و آشنايي با آيات قرآني در زمينه تكريم سالمندان برگزار مي شود و تمامي علاقه مندان مي توانند آثار خود را تا پايان آبان ماه۸۴ به صندوق پستي 444-17115 ارسال كنند. همچنين واحد آموزش فرهنگسراي سالمند با هدف توسعه زبان هاي بين المللي، اقدام به برگزاري دوره هاي آموزش مكالمه و گرامر زبان انگليسي ويژه تمامي گروه هاي سني كرده است. علاقه مندان جهت ثبت نام يا كسب اطلاعات بيشتر مي توانند به نشاني ميدان امام حسين(ع)، خيابان۱۷شهريور، خيابان خشكبارچي، پارك خيام مراجعه كرده يا با شماره تلفن هاي 9-33358688 تماس حاصل كنند.
|
|
|
پرسوناژ
سعيده امين
هرمان هسه
|
|
هرمان هسه را اولين بار با رمان گرگ بيابان شناختم و بعد با كتاب سيذارتا و دامين دريافتم با نويسنده اي روبه رو هستم كه در بين دو نوع زندگي سرگردان است. با تشابه اسمي كه ميان هرمان هسه و هري هالر شخصيت داستان گرگ بيابان وجود داشت، مي توان دريافت كه هري هالر همان هرمان هسه است كه از زندگي در دنياي پيرامون خود بريده؛ نويسنده نامدار آلماني كه تاكنون بيش از يكصد نسخه از آثارش در جهان منتشر شده است و آثارش به 60 زبان زنده دنيا ترجمه شده، مردي ست كه به هيچ مرز سياسي يا جغرافيايي خاصي تعلق ندارد و همواره در پي كشف حقيقت هستي ست. محمود دولت آبادي، در جايي گفته است كه رمان گرگ بيابان هرمان هسه از بهترين هاي ادبيات جهان است و اميدوار است روزي كتابي را با اين كيفيت بنويسد. هسه معتقد بود كه زندگي هر انسان راهي ست به سوي خود او، به همين دليل شخصيت داستان هايش همواره در سلوكي از درون به بيرون و بالعكس بودند. شهرت او به جايي رسيد كه جوانان اروپايي در دهه 50 و 60 به خانه ييلاقي او در سوئيس هجوم آوردند، به طوري كه او ناچار شد تابلويي بر سردرخانه اش نصب كند با اين مضمون كه ميهمان نمي پذيرم، چون كسي كه پير شده حق دارد تنها باشد، به پرسش هاي شما پاسخي نمي دهم، چون هنوز براي سئوالات خودم جوابي پيدا نكرده ام .
هسه در سال 1877 در جنوب آلمان به دنيا آمد. والدينش از ميسيونرهاي مذهبي بودند كه سال ها در هند به تبليغ مسيحيت پرداختند. اما او هميشه از دست معلمان و روحاني بد اخلاق كليسا گريزان بود، حتي يك بار هم دست به خودكشي زد. در سال 1914براي فرار از دست نظامي گري نازي ها وارد سوئيس شد. او مدتي شيفته آئين هندو شد و كتاب سيذارتا را تحت تاثير همين سال ها نوشت. اولين شعرهايش سال 1899 به چاپ رسيد، تا اينكه در سال 1904 اولين رمان بلندش پيتر كافزيند به چاپ رسيد. در همان سال ها نيز با زني از اهالي باسل سوئيس ازدواج كرده و به روستا نقل مكان كرد. او بارها در جريان جنگ اول جهاني به خاطر مخالفت با ناسيوناليست هاي آلماني درمعرض حملات مداوم از سوي آلمان قرارگرفت. كينه اي كه او از مقامات آلماني داشت به واسطه دوستي با رومن رولان نويسنده صلح طلب هم عصر خويش جبران شد. او تاثيرات زيادي از افلاطون، اسپينوزا، شوپنهاور، نيچه و بوركهارت گرفت، اما هيچ كدام از آنها به اندازه فيلسوفان هندي و چيني روي او اثر نگذاشتند . از جمله آثار او نارسيس و گلد موند و بازي با مرواريدهاي شيشه اي بود. اخيرا نيز انتشارات ققنوس دو كتاب از هرمان هسه را با ترجمه سروش حبيبي به نام هاي داستان هاي گورزاد و سيذارتا منتشر كرده است.
|
|
|