چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۴۵
هنر جمعي ناجي سينماست
ناصر تقوايي، در كارگاه  تبديل فرنگي در فرآيند اقتباس حاضر شد و درباره ارتباط هنر وادبيات صحبت كرد
005364.jpg
005367.jpg
005370.jpg
005373.jpg
عكس ها: گلناز بهشتي
دانشكده خبر صدا و سيما، براي كارگاه تبديل فرهنگي در فرآيند اقتباس، ميزبان ناصر تقوايي بود. جمعيت زياد بود، تقوايي هم مثل هميشه خوب صحبت مي كرد و رسانه هاي مختلف در برنامه حضور داشتند

سعيده امين
درست 78 سال قبل آربي آوانسيان از روسيه به ايران آمد تا اولين فيلم سينمايي ايراني را روي پرده ببرد. او دختر جواني را به عنوان منشي، مترجم و بازيگر فيلمش انتخاب كرد.
مقاومت هاي پدر دختر براي جلوگيري از اين كار كشمكشي را خلق كرد كه دستمايه اولين فيلم سينمايي ايراني شد. آوانسيان همين موضوع را دستمايه قرار داد و در صحنه هايي كه پدر دختر مي بايست حضور داشته باشد به طور مخفيانه تصويربرداري كرد . ناصر تقوايي، فيلمساز قدرتمند كشور نيز شيفته اين حركت هوشمندانه آوانسيان شد. او همواره اولين فيلم سينمايي ايران را به عنوان قوي ترين فيلم مي ستايد و به همين دليل در فيلم سينمايي كاغذ بي خط سعي كرد همين الگو را پياده كند، اما به قول خودش: بهترين كار هميشه متعلق به خالق ايده است . او مي گويد: وقتي فيلم هاي ناطق وارد عرصه سينما شدند، سينما به يك صنعت بدل شد و به مرور فيلم هاي تجاري و عاشقانه، بازار سينماي ايران را قبضه كردند، اما در اوايل دهه 40 موجي از روشنفكري وارد سينما شد.
كارگاه آموزشي سينما و ادبيات با حضور ناصر تقوايي در دانشكده خبر صدا و سيما برگزار شد. او در اين كارگاه به بحث تبديل فرهنگي در فرآيند اقتباس پرداخت. ناصر تقوايي معتقد است كه يكي از علل استقبال مردم از سينما همين وجه نزديك آن به ادبيات است. باز هم به همين دليل مردم به ديدن تئاتر علاقه دارند. با ورود تئاتر به سينما چهار نوع ادبيات نثر، شعر، نمايشنامه و فيلمنامه نويسي به وجود آمد كه محور اصلي سه مورد آن توصيف است.
اما در نمايشنامه نويسي اين گفت وگوست كه محور قرار مي گيرد. توصيفات همان است كه ديده مي شود. پس يك فيلمنامه نويس از توصيفات پرهيز مي كند و جزئيات را بر عهده مجري صحنه مي گذارد. ناصر تقوايي در ابتداي سخنان خود به ارتباط هنر و ادبيات اشاره كرده و مي گويد: ادبيات چيزي را تبديل به هنر مي كند كه در ذات خود، هنر نيست. ما شاهكارهايي ادبي داريم كه از روي يك زندگي نوشته شده است؛ خود زندگي را هنر نمي ناميم، اما ادبيات هنر زندگي به شكل هدايت شده است. ادبيات، زندگي را از صافي هنر رد مي  كند و آن را به مخاطبان عرضه مي  كند . اين فيلمساز در خصوص اقتباس ادبي مي  گويد: وقتي ادبيات، موضوع خود را از جامعه مي  گيرد، مي  گوييم تقليد نيست، بلكه يك خلق ادبي ست، اما وقتي يك فيلمساز از روي دست يك فيلمساز ديگر فيلم مي  سازد، مي  گوييم تقليد است نه اقتباس .
به اعتقاد وي رويدادهاي مشابه ممكن است در جاهاي مختلف جهان اتفاق بيفتد، اما نوع برداشت هر منطقه با منطقه ديگر متفاوت است. فيلم ناخدا خورشيد را من از يك رمان كوبايي اقتباس كردم. موضوع قاچاق در سواحل كوبا شبيه به رويدادي بود كه در سواحل جنوبي كشورمان اتفاق مي  افتاد .
اما اقتباس، هميشه بد نيست. فرهنگ آمريكا از طريق سينما بر جهان مسلط شد و دنيا به مرور به اين نوع فيلمسازي سوق پيدا كرد. برد زياد فيلم  هاي هاليوودي سبب شد تا موضوعات فيلم  ها از چارچوب مرزهاي آمريكا بيرون رفته و به ساير نقاط دنيا پرداخته شود. آمريكايي ها هرگز ابايي ندارند كه در هنگ  كنگ، ويتنام و آفريقا فيلم بسازند. آنها نگران فروش فيلم و گيشه  ها نيستند. سينماي ايران اين ظرفيت را دارد كه با تكيه بر قدرت ادبيات فارسي، فيلم  هاي قوي در سطح بين  المللي توليد كند .
يكي از حاضران در اين كارگاه از تقوايي درخصوص اينكه آيا اقتباس ادبي منحصر به عرصه ادبيات است پرسيد و اينكه آيا هنرمند فيلمساز، اثر ادبي را از صافي ذهن خود عبور مي  دهد؟
تقوايي در ابتدا ميان يك هنرمند ادبي و سينماگر تفاوت قائل شده، گفت: تفاوت هنرها در ابزارشان است. ابزار ادبيات قلم و كاغذ است، اما ابزار يك سينماگر، كلي ابزار و تجهيزات است. طبيعتا هرچقدر ابزار خلق ساده  تر باشد، هنر نويسنده بيشتر جلوه پيدا كرده و هنرمند به توفيق بيشتري دست پيدا مي  كند، چون هنرمند به كار گروهي، كمتر احتياج پيدا مي  كند . به اعتقاد تقوايي، كار گروهي و جمعي، ارزش هنري هر كار را كم مي  كند.
خود كارهاي گروهي نيز به دو دسته تقسيم مي  شود. اگر در برخي از كارهاي گروهي سينماگر به 50درصد خواسته هاي خود برسد، مي  تواند خوشحال باشد، اما اگر يك هنرمند فقط به 50 درصد خواسته خود برسد، يك هنرمند شكست  خورده است.
البته در نوع ديگري از سينماي تجاري، كار گروهي و تجهيزات فني به موفقيت كار كمك مي  كند، اما همه اينها درخصوص كيفيت بصري سينماست. در محتوا به طور قطع كار گروهي چندان تعيين  كننده نيست.
در ايران، سينمايي باب شد به نام سينماي معلم؛ يعني سينما، وسيله  اي براي برخي فيلمسازان شد كه دريافت خود از جامعه را به ديگران منتقل كنند. اين نوع سينما در ايران پا گرفت، اما در خارج از ايران ما عموما چنين سينمايي نداريم. اگر فيلم خوب است، صرفا به اين دليل است كه از تجهيزات خوبي براي فيلمسازي استفاده كرده؛ يعني فيلم بيشتر اثر تكنيسين است تا خود فيلمساز .
هر فيلمساز مانند هر نويسنده نهايتامي  تواند در طول عمر 60 تا 70 ساله خود۱۰، تا 15 فيلم بسازد.او با استفاده از تكنيك  هاي سينمايي، واقعيت رابه گونه  اي هدايت  شده عنوان مي  كند، اما نويسنده با اقتباس از يك زندگي عادي و رويداد نه چندان خاص، جذابيتي را خلق مي  كند كه بعضا حتي به كمك تجهيزات سينمايي حرفه  اي نيز نمي  توان آن را خلق كرد.
شما كدام شاهكار سينمايي از آثار داستايوفسكي را تا حالا ديده  ايد؟كدام سينماگر حرفه  اي توانسته از اين شاهكارها يك شاهكار خلق كند؟ واقعيت اين است كه داستان  ها وقتي مي  خواهند به فيلم تبديل شوند، بشدت از محمل اصلي خود دور مي  شوند. شايد علت اين باشد كه يك نويسنده مي  تواند از توصيف براي فضاسازي و جذابيت رمان بهره ببرد، اين در حالي ست كه در سينما همه چيز با چشم ديده مي  شود و چون نگاه ما به آن اشيا و افعال تغيير نكرده، اثر چنداني روي ما نمي  گذارد. توصيف در سينما كاربرد ندارد و اين از هنر سينما مي  كاهد .
كارگردان فيلم ناخدا خورشيد درخصوص تفاوت اقتباس ادبي با سينماگري مي  گويد: در اقتباس، موضوع مهم، شروع كار است. ما يك رمان ادبي را بايد خوب شروع كنيم، بعد رمان، نويسنده را به دنبال خود مي  كشد. گاها خود نويسنده هم نمي  داند كه به كجا مي  رود و خود موضوع بر ذهنيت نويسنده حاكم مي  شود، اما در سينما برعكس است. در سينما پايان فيلم مهمتر است. مي  توان فيلم را از هر جايي شروع كرد؛ خيلي در روند فيلم تاثيرگذار نيست، اما نهايتا بايد در جايي تمام شود كه پاسخگوي نياز مخاطبان باشد. به همين دليل، سينما، هنر جمعي را به مدد مي  گيرد تا پايان خوبي از كار دربياورد. من در فيلم ناخداخورشيد، آن تجربه  اي را كه ناخدا بايد در پايان فيلم به آن مي  رسيد، به تمام فيلم تسري دادم .
از تقوايي درخصوص وضعيت سينماي ايران سئوال شد؛ هيچ دولتي در عالم مثل ايران بودجه به سينما تزريق نمي  كند، اما اين بودجه به قدري پراكنده است كه اغلب درجاي خود خرج نمي  شود. در حال حاضر چندين هزار نفر در دانشكده  هاي سينمايي كشور در حال تحصيل هستند، اما سر جمع از اينها 50 فيلمساز متوسط بيشتر درنمي  آيد. كاش به جاي اين  همه دانشكده، يك دانشگاه مجهز با تعدادي دانشجوي مستعد بود تا كار سينمايي را به طور واقعي انجام مي  دادند .اروپاي شرقي، يك مركز سينمايي داشت كه در آن، دانشجويان فارغ  التحصيل موظف بودند كه با هزينه دولت يك فيلم سينمايي را به عنوان پايان  نامه بسازند، به همين دليل است كه در دهه  هاي اخير، توفيق فيلم  هاي اروپاي شرقي بسيار بيشتر شده است.

حاشيه هاي كارگاه
وقتي ناصر تقوايي از در سالن كارگاه ادبيات و سينما وارد شد، ماموران نظافت سالن روي سن را جاروبرقي مي  كشيدند. او اگرچه خود با تاخير از راه رسيد، اما نشست تا سن آماده شود. قرار بود كارگاه ساعت 9 صبح برگزار شود، اما ظاهرا سيستم  هاي صوتي در سالن همايش دانشكده آنقدر پيچيده است كه يك تيم از تكنيسين  هاي زبده صوتي به كار تعمير- آن  هم در مقابل تعداد زيادي از حضار- مشغول بودند.
وقتي جلسه با يك ساعت و نيم تاخير آغاز شد، تقوايي متواضعانه پشت تريبون آمد و گفت كه از موضوع كارگاه باخبر نبوده و همان روز عنوان كارگاه را به اطلاع وي رسانيده  اند. به هر حال جلسه شروع شد و با اندكي پرسش و پاسخ به پايان رسيد. همايش ادبيات و سينما با حضور ناصر تقوايي و هوشنگ مرادي كرماني برگزار شد و اين هنرمندان با حضور در سالن همايش به پرسش و پاسخ  پرداختند.

در جست وجوي نويسنده
اتاق دربسته سومين و آخرين قسمت از سه گانه نيويورك نوشته پل استر، به ترجمه شهرزاد لولاچي ست و توسط انتشارات افق در 175 صفحه و با تيراژ 2200 منتشر شده است.
پل استر علاقه عجيبي به ژانر معمايي دارد و در واقع عاشق داستان هاي پليسي ست. علاقه اش را هم هيچ وقت پنهان نمي كند؛ نه در گفت وگوهايش و نه در كتاب هايش. نمونه اش همين سه گانه نيويورك كه در واقع اداي دين استر است به داستان هاي معمايي، اما اين دليل نمي شود كه داستان هاي اين مجموعه (شهر شيشه اي، ارواح و اتاق دربسته) شبيه به نمونه هاي كلاسيك و رايج اين گونه ادبي باشد، چون بيش از اينكه استر به گونه معمايي تعلق خاطر داشته باشد، شيفته جريان پست مدرنيسم در ادبيات است. مثلا در همين داستان اتاق دربسته ماجرا با گم شدن نويسنده اي به نام فنشاو شروع مي شود و همسر او پس از اينكه مدت زيادي از غيبت او مي گذرد، تصميم مي گيرد از دوست دوران كودكي فنشاو (كه راوي ماجراست و داستان از قول او نقل مي شود) كمك بخواهد تا او را پيدا كند.
جناب راوي كه خودش، منتقد است و آرزوي نويسنده شدن دارد، شروع به جست وجو مي كند، اما تقريبا از همان لحظه اي كه تصميم مي گيرد فنشاو را پيدا كند، مي فهمد هيچ وقت او را پيدا نخواهد كرد. به خاطر همين از اينجا به بعد داستان شكلي ديگر مي گيرد و ماجرا طوري پيش مي رود كه از يك داستان معمايي انتظار نمي رود و اينجاست كه آن وجه پست مدرن داستان استر بر نيمه معمايي اش مي چربد. درواقع مهمترين خصوصيت داستان هاي استر همين است كه وقتي پوسته معمايي و داستاني شان كنار مي رود، با شخصيت هايي روبه رو مي شويم كه به دنبال هويت شان مي گردند؛ اينكه كي هستند و نسبتشان با اطرافيانشان چگونه است.
اتاق دربسته هم مثل ديگر كتاب هاي اين نويسنده توسط انتشارات افق به چاپ رسيده و شهرزاد لولاچي آن را به فارسي برگردانده و اميد نيك فرجام هم كه خودش يكي از مترجم هاي پركار اين سال هاست، ويراستاري كتاب را برعهده داشته است. درنتيجه مطمئن باشيد آن نثر جذاب استر در ترجمه از بين نرفته و مي توانيد حسابي در دنياي شخصيت هاي داستان گم شويد.

نگاه
قهرمان امروز
هادي مرزبان
من تقريبا از زماني كه دنياي صحنه را كشف كردم، استاد اكبر رادي را هم شناختم. حتي قبل از ورود به دانشكده تئاتر، نويسنده افول و ارثيه ايراني را غيابا مي شناختم و چهره و اندامي كه از او در نظر مجسم مي كردم، آدم درشت جثه اي بود با قدي بلند، سبيلي پرپشت و از بنا گوش در رفته، صدايي رسا و خشن با يك عينك پنسي گرد و موهاي بلند و (نمي دانم چرا) ژوليده، تلخ و بد اخم و در يك دفتر كار بسيار رسمي كه جايگاه مقامات بلندپايه است، با يك منشي به مراتب تلخ تر و بداخلاق تر از خودش. خلاصه نمي دانم چرا از استاد رادي در ذهنم يك آدم افسانه اي ساخته بودم.
- دانشكده كه تمام شد، چند سالي كار كردم و راهي فرنگستان شدم كه دست خالي نمانم و از آن سوي آبها هم توشه اي برگيرم و در فرصتي كه دست داده بود، برشت و چخوف وميلر و ساير نويسندگان مطرح جهان را هم مروري بكنم. اما در همه حال، آن آدم گنده تلخ بداخم با من بود و به محض اينكه ياد ايران و تئاتر آن مي افتادم، جلو دروازه او را مي ديدم كه همچنان تلخ و اخمو ايستاده است و من را مي نگرد. البته ديگران هم در كنار او بودند، اما او براي من مثل اينكه پرچمدار بود. به ايران بازگشتم، يكي- دو نمايشنامه به صحنه بردم و آخرش بر ترس خود فائق آمدم و تصميم گرفتم كه هر چه باداباد؛ بهتر است زودتر اين مرد بزرگ سبيلوي اخمو را ببينم... و عجبا كه بخت به من روي آورد و به ياري يكي از دوستان، وسيله اي فراهم شد و در يك شب بسيار سرد زمستان 1362 راهي منزل استاد شديم. همينجا بگويم كه من (اگر حمل بر خودستايي نشود)، چون كه طبعا آدم خوش برخورد و راحتي هستم اصولا با اشخاص بدادا و خودگير ميانه اي ندارم؛ به همين خاطر نزديك منزل استاد به آن دوست مشترك گفتم كه اگر فكر مي كني ملاقات ناخوشايندي اتفاق مي افتد، از همين جا برگرديم و مزاحم استاد نشويم. او از حرف من تعجب كرد و ما دل به دريا زديم و زنگ در را فشار داديم.
- از پشت آيفون، صداي موقري گفت: بفرماييد... صدا خيلي آرام و متين بود كه من اطمينان داشتم يا منشي استاد است يا يكي از دانشجويان؛ وقتي كه داخل شديم، بيرون دفتر، مردي چهل و چند ساله با نگاهي ظريف و مقتدر و حركاتي بسيار ملايم و با يك حياي زيباي ايراني ما را پذيرفت... در همان نگاه نخست، يخ ها آب شد و هرچه فكر كردم، ديدم او نمي تواند آن غول باهيبتي باشد كه من در مخيله ام ساخته بودم. اتاق بسيار كوچك بود؛ با ميز بزرگ و كتابخانه منظمي كه اتاق را از آنچه بود، كوچكتر هم مي كرد، اما من احساس مي كردم در يك دشت بزرگ قدم گذاشته ام... . روي ديوار عكس هاي چخوف و ايبسن بود و در گوشه ديگر تصويرنقاشي شده استاد رادي.
- پذيرايي... و سر صحبت باز شد و مذاكرات مربوط به آخرين نمايشنامه او و پيشنهاد اجراي آن و... نتيجه آنكه نمايشنامه پلكان ، سال بعد در سالن اصلي تئاتر شهر به كارگرداني من روي صحنه آمد.
- امروز حدود 22 سال از آن تاريخ مي گذرد و من به الزام كارگرداني هفت نمايشنامه استاد، تاكنون به دفعات رادي را ديده ام و فكر مي كنم او را شناخته ام... رادي آن آدم با هيبت وظاهرا گنده نيست، اما باطنا بزرگ است؛ خيلي بزرگ. حال هر زمان تصويري يا اثري از ايبسن، چخوف يا ميلر يا استاد رادي مي بينم و مي خوانم، ديگران نيز برايم تداعي مي شوند... . بعدها متوجه شدم آنچه از رادي در خيال خود پرداخته بودم، همه را استاد دارد، منتهي در درون خودش؛ البته به جز تلخي و بدخويي. استاد هميشه لبخند زيبايي بر لب دارند واگر درام نويس بزرگ امروز ما نبودند، مي گفتم حتما روان پزشك برجسته اي هستند كه مجالستش واقعا آرامش مي دهد؛ لااقل براي من روان پريش چنين بوده اند.
- سال 62 وقتي كه ديالوگ هاي بلبل را تحليل مي كردم، آن آدم سيبيلوي بداخم را بيشتر مي ديدم... وقتي كه با نمايشنامه هاي ديگر به او نزديك تر شدم، بيشتر به عظمت استاد و قدرت قلمش پي بردم. آدم ها هميشه با من هستند و هرگز با پايان يافتن نمايش براي من تمام نمي شوند.
من بلبل را به كرات در جامعه خودمان ديده ام (البته نه با قدرتي كه در پلكان تراشيده شده) سيامك را هم مي بينم و جلال را ... و بسيار پروفسورهاي چخ بختيار را و قمپزديوان را و دكتر موش و آقاي محمدحسن خان شكوهي را. همچنين دكتر غلامحسين مجلسي، دكتر فلكشاهي و بسياربسيار گلشن ها را و... و اين ها همه آن رئاليسم اصيل شرقي ست كه در يد قدرت استاد رادي ست. رئاليسم تعلق به شخص يا گروه خاصي ندارد و ما نمي توانيم آن را به دوره و رسته اي نسبت دهيم يا بگوييم رئاليسم x يا رئاليسم y. افراد بسياري در همين ايران خودمان نوشتند و مي نويسند و خوب كه دقت كنيم، مي بينيم همه زير و بم هاي يك رئاليسم تعريف شده آكادميك در آن رعايت شده است، اما با اين همه به دل نمي چسبند و حتي نمايشنامه هايي كه قصه و داستانشان هم زيبا و داراي كشش است، اما باز يك جاي كارشان مي لنگد و آن اين است كه از دل برنمي آيند و خالقان آن صادق نيستند (كه بالطبع خواننده و تماشاگر خيلي زود متوجه آن بي صداقتي مي شود) و چون از دل برنمي خيزند، لاجرم آن عمق را ندارند و بر دل نمي نشينند. شايد به دليل اينكه به گذشته هايشان كه نگاه كنيم هر روز از پله اي بالا رفته اند و هر زمان با نسيمي به چپ و راست متمايل شده اند و هنر و انديشه خود را هرازگاهي به خدمت فرقه يا حزبي سپرده اند و مشغول بازي هاي نام و نان دار روز شده اند. فقط رادي بوده است كه راه خود را رفته. چراغ به دست ومولوي وار در جست وجوي انسان خود بوده وهميشه و همه جا فقط از آرمان بلند انسان ها سخن گفته و روابط عميق و باشكوه آدم ها، و اگر فريادي داشته، فرياد رنجديدگان بوده است و دردش، درد بي عدالتي. همين فريادهاي حق طلبانه و دردهاي پنهان و مشترك بشري ست كه از او براي من يك قهرمان ساخته، زيرا قهرمان امروز نه نيازي به شواليه بازي دارد و نه احتياجي به دار و دسته و هفت تيركشي هاي وسترني كه خون راه بيندازد و قلع و قمع كند تا موجوديت خود را به كرسي بنشاند كه تيزترين سلاح قهرمان، قلم اوست و لازم به گفتن نيست كه برد معنوي قلم در دوران ما به مراتب قوي تر و موثرتر از هر سلاحي ست و اين شكوهمند است... كه قهرمان من هرگز رنگ عوض نكرد، هرگز اسير باندبازي و گروه سازي نشد و همواره دردش، درد انسان ها و غمش، غم دل هاي مردمان شريف. بله قهرمان من در گوشه اي از اين شهر 15 ميليوني در دفتر كار كوچكش، آثاري بس بزرگ آفريده است. لبخند باشكوه آقاي گيل ، هاملت با سالاد فصل ، شب روي سنگفرش خيس ، خانمچه و مهتابي ...؛ آثاري به وسعت اين زمين و به عظمت همه اقيانوس هاي عالم.
* كارگردان نمايش ملودي شهر باراني

فرهنگسراها
خانه فرهنگ فرزانگان: كانون جوانان خانه فرهنگ فرزانگان راه اندازي شد.جوانان با عضويت در اين كانون مي توانند از كلاس هاي اين مركز به صورت رايگان بهره مند شوند.
علاقه مندان براي كسب اطلاعات بيشتر مي توانند با شماره تلفن هاي 77918842-77815173 تماس گرفته يا به نشاني نارمك، ميدان هلال احمر، انتهاي خيابان گلستان، ميدان تسليحات، كوچه شهيد سلطاني، شماره 128 مراجعه كنند.
فرهنگسراي سالمند: كافي نت فرهنگسراي سالمند فن آوري هاي جديد را در اختيار محققان قرار مي دهد.
دانشجويان، محققان و دانش آموزان مي توانند جهت انجام كارهاي تحقيقاتي و پژوهشي از خدمات كافي نت فرهنگسراي سالمند استفاده كنند.
اين كافي نت به صورت سيستم ماهواره اي عمل مي كند. پژوهشگران و دانشجويان رشته هاي مختلف جهت كسب اطلاعات بيشتر مي توانند به نشاني ميدان امام حسين(ع)، خيابان 17شهريور، خيابان خشكبارچي، پارك خيام مراجعه كنند.
همچنين واحد آموزش فرهنگسراي سالمند با هدف كمك به اقتصادخانواده و ارائه توانمندي هاي بانوان در امر مديريت خانواده اقدام به برگزاري دوره هاي آموزش خياطي با الگو، ويژه بانوان كرده است.
در اين دوره آموزشي هنرجويان با انواع الگوهاي لباس ، نازك دوزي، ضخيم دوزي و... آشنا مي شوند.
علاقه مندان جهت ثبت نام يا كسب اطلاعات بيشتر مي توانند با شماره تلفن هاي  ۹-33358688 تماس حاصل كنند.
فرهنگسراي طبيعت: نگارخانه نقش فرهنگسراي طبيعت در ادامه فعاليت هاي فرهنگي- هنري خود اقدام به برپايي نمايشگاه نقاشي رنگ روغن تحت عنوان سخني با رنگ ها از تاريخ 16 آبان ماه كرده است.
در اين نمايشگاه 35 اثر از آثار هنرمند معاصر خانم خورشيدي با تكنيك رنگ روغن و با موضوع طبيعت تا تاريخ 21 آبان ماه در معرض ديد عموم قرار گرفته است.
علاقه مندان مي توانند جهت بازديد از نمايشگاه مذكور همه روزه از ساعت 12-9 و 19-13 به نشاني فلكه دوم تهرانپارس، انتهاي خيابان جشنواره، فرهنگسراي طبيعت مراجعه كنند . شماره تلفن هاي تماس:13-77324112
خانه هنرمندان ايران: دوئت پيانو و گيتار در خانه هنرمندان ايران برگزار مي شود.
كنسرت تكنوازي و همنوازي پيانو و گيتار، روزهاي 18 و 19 آبان ماه جاري در سالن بتهوون خانه هنرمندان ايران اجرا مي شود.
در اين كنسرت مسعود زاهدي با گيتار و مازيار بهرامي با پيانو قطعاتي از موسيقي كلاسيك را از هنرمنداني چون باخ، بتهوون، رودريگو و... اجرا مي كنند.
لازم به ذكر است علاقه مندان مي توانند جهت تهيه بليت اين كنسرت كه ساعت 17:30 تا 19:30 روزهاي مذكور اجرا مي شود، به خانه هنرمندان ايران واقع در خيابان ايرانشهر، باغ هنر مراجعه كنند و براي كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن هاي 8-88310457 تماس حاصل كنند.
نگارخانه هاشم آباد: نمايشگاه كاريكاتور با موضوع اعتياد و دخانيات درنگارخانه هاشم آباد برگزار شد.
اين نمايشگاه در قالب۲۵ اثر به كوشش خانم طاهره جهان تا 19 آبان در اين نگارخانه برپاست.
علاقه مندان براي كسب اطلاعات بيشتر مي توانند با شماره تلفن 33708923 تماس گرفته يا به نشاني خيابان خاوران، سه راه هاشم آباد، انتهاي خيابان هاشم آباد مراجعه كنند.
خانه فرهنگ حافظيه: برنامه هاي خانه فرهنگ حافظيه در ترم پاييز آغاز شد.
برگزاري دوره هاي آموزشي حفظ قرآن،
شعر و قصه، نقاشي، سفال، كاردستي، خلاقيت و زبان انگليسي ويژه خردسالان ، آموزش دوره هاي كامپيوتر(ICDL) ، آموزش امدادگري و كمك هاي اوليه در سه دوره مقدماتي، پيشرفته و عملي و برگزاري جلسات نقد و بررسي اشعار از جمله برنامه هاي درنظرگرفته شده اين مركز براي عموم است.
علاقه مندان براي كسب اطلاعات بيشتر مي توانند با شماره تلفن 77475820 تماس گرفته يا به نشاني خيابان 30متري نيروي هوايي، ايستگاه سنگكي، شماره 33/9 مراجعه كنند.
فرهنگسراي مدرسه: جشنواره وبلاگ نويسي دانش آموزي با موضوع فرهنگسراي آرماني من افتتاح شد كه دانش آموزان مي توانند آثار خود را تا ايام دهه مبارك فجر به آدرس اينترنتي فرهنگسراي مدرسه(www.farhangsara.com) ارسال كنند. همچنين افتتاح كتابخانه كودك نيز در فرهنگسراي مدرسه با حضور مسئولان سازمان فرهنگي- هنري و شهرداري منطقه 7 و كودكان تهراني از جمله برنامه هاي اين فرهنگسرا بود.
دكتر عسگري- رئيس سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران- ضمن بازديد از تمامي برنامه هاي جشنواره باغ بسم الله از نگارخانه فرهنگسرا كه نمايشگاهي از آثار نقاشي به مناسبت روز جهاني قدس برپا كرده بود، ديدار كرد.
گفتني ست به كودكان پيش دبستاني شركت كننده در افتتاح كتابخانه كودك، توسط دكتر عسگري هدايايي اهدا شد، در ضمن دانش آموزان هنرمند تهراني تا بعدازظهر مشغول تكميل كردن آثار خود با خلاقيت و ظرافت خاصي بودند. آثار هنري پس از اتمام در نگارخانه انديشه به نمايش گذاشته شد و پس از راي داوران، به بهترين آثار، جوايزي اعطا خواهد شد.

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
در شهر
علمي
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  در شهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |