پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۵۲
روايت هايي از آغاز عكاسي در تهران در گفت و گو با محمدرضا طهماسب پور
اولين معجزه هاي نور
005778.jpg
مسابقه كشتي پهلواني به مناسبت عيد نوروز در ميدان ارگ تهران‎/ آلبوم خانه كاخ گلستان
بيژن مشفق
محمدرضا طهماسب پور، داراي درجه كارشناسي و كارشناسي ارشد عكاسي از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و دانشگاه هنر تهران، مدرس رشته عكاسي در دانشگاه، مشاور و اديتور بخش عكس هاي تاريخي انجمن بين المللي مطالعات قاجار در آمريكا و مدير گروه و مولف مقالات مدخل هاي بخش عكاسي دانشنامه بزرگ ايران در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي ست. در سال هاي اخير، وي علاوه بر برگزاري نمايشگاه هاي عكس در داخل و خارج از كشور، عمده فعاليت خود را بر پژوهش تاليف كتاب و مقاله، سخنراني در كنفرانس هاي داخل و خارج از كشور و معرفي تاريخ پر بار عكاسي ايران به جهان، متمركز كرده است. تاكنون بيش از 40 مقاله آموزشي، تخصصي و تحليلي درباره عكاسي و تاريخ عكاسي ايران در نشريات و گرد همايي هاي داخلي و خارجي از وي ارائه شده است. با او گفت و گويي درباره آغاز عكاسي در تهران انجام داده ايم.
كتاب هاي زير حاصل تلاش پي گير وي در كمتر از يك دهه جستجو و پژوهش درباره عكاسي و سير تحول آن در ايران است؛
•ناصر الدين، شاه عكاس( پيرامون تاريخ عكاسي در ايران)، نشر تاريخ ايران، 1381
•ايران از ديدگاه ژاك دو مورگان( پيرامون آغاز پژوهش هاي باستا ن شناسي مبتني بر عكس در ايران) سازمان ميراث فرهنگي، كاخ گلستان تهران، 1380
•عكاسي 1 و 2 رشته هاي هنر، شاخه فني و حرفه اي (تصحيح، بازنگري و تاليف)1379
•ايتاليايي ها و عكاسي در ايران، نشر قو، تهران 1384(زير چاپ)
•زيبايي، بهداشت و طب در دوران قاجار،
•اديتور تصاوير و عكس هاو مقالات در چندين شماره از :
( Journal of the International Qajar Studies Association, 2003& 2004)
منتشر شده د ر آمريكا و هلند
•دانشنامه بزرگ ايران، مدخل هاي مربوط به عكاسي ايران (در دست تاليف) 1384
•فرهنگ واژگان و اصطلاحات عكاسي دوران قاجار، دفتر پژوهش هاي فرهنگي، تهران 1384(در دست تاليف)
***
از چگونگي آغاز عكاسي در تهران كه طبيعتا در ايران هم آغاز كار بوده است، بگوييد.
عكاسي، در دوران محمد شاه قاجار وارد ايران شد؛ آن هم به درخواست رسمي دربار، چرا كه آوازه اين پديده نوپا در فرنگ به دربار شاه قاجار نيز رسيده بود و مايل بود تا با اين پديده جديد آشنا شود و احتمالا از كاربردهاي سودمند يا جنبه تفنني آن بهره گيرد. تصويري كه بايد از طهران دوران محمد شاهي در ذهن داشته باشيم با تهراني كه امروز در آن زندگي مي كنيم كاملا متفاوت است. شهر طهران در آن دوره محدود به حصار و خندقي بود با شش دروازه ورود و خروج از شهر؛ با جمعيتي حدود يكصد هزار نفر. از مظاهر تمدن جديد و آنچه كه امروز تصور ما بر آن استوار شده خبري نبود، هر چند طهران پايتخت ايران بود. اما طهران آن روز را با تصاوير خيالي و نقاشي هايي كه از جهانگردان در سفرنامه ها بر جاي مانده، مي توان شهري آرام و بي جنب وجوش و فارغ از نگراني ها و دغدغه هاي تهران نشينان امروز تصور كرد. در چنين فضايي، عكاسي براي نخستين بار با درخواست محمدشاه قاجار از دولت روسيه و توسط ديپلمات جواني به نام نيكلاي پاولوف به دربار سلطنتي راه يافت و براي نخستين بار تصوير شاه، برخي از اعضاي خانواده سلطنتي، حاج ميرزا آغاسي وزير شاه و برخي رجال دربار در يكي از كاخ هاي سلطنتي تهران بر روي صفحه نقره يا داگرئوتيپ، كه نخستين فرآيند عكسبرداري بود، در سال 1258ق(1842م) يعني تنها سه سال پس از اعلام رسمي اختراع عكاسي در فرانسه ثبت شد. فرآيند پيچيده داگرئوتيپ و مشكلات فني آن، احتمالا مانع از ادامه اين روش توسط كساني در دربار محمد شاه شد. دو سال بعد يعني در سال 1260ق(1844م) با ورود جواني فرانسوي به نام ژول ريشار كه به اميد استخدام در دولت ايران آمده بود و مهارتي نيز در عكسبرداري به شيوه داگرئوتيپ داشت، دوباره عكس هايي از شاه ، خانواده سلطنتي و برخي درباريان تهيه شد. ريشار به استخدام دولت درآمد و بار ها وبارها از شاه و خانواده سلطنتي، درباريان و احتمالا مناظري از تهران عكس هايي تهيه كرد. با كمال تاسف از عكس هايي كه به طريقه داگرئوتيپ توسط پاولوف و ريشار تهيه شده تاكنون نمونه اي به دست نيامده است، اما بر اساس اسناد و مدارك و شواهد بسيار، در سال هاي بعد، كمال الملك نقاش پرآوازه دوران قاجار و پهلوي، از روي عكس هاي شاه و وليعهد او ناصرالدين ميرزا، نقاشي هايي را كشيده كه اگر چه آنها نيز امروز موجود نيستند، اما بر اساس مشاهدات شادروان استاد يحيي ذكا، اين نقاشي ها پيش از انقلاب در قسمتي از عمارت شمس العماره قرار داشته اند و در سنديت وجود آنها ترديدي نيست. بدين ترتيب، امروز ما تصاويري از تهران را كه به روش عكاسي، در دوران محمد شاه تهيه شده باشد در دست نداريم و آنچه هست تصاويري ست حاصل از نقاشي يا طراحي. اما به هر حال، در دوران محمد شاه قاجار، عكاسي به شيوه داگرئوتيپ و بسيار محدود در حيطه دربار سلطنتي انجام مي گرفته است و ناصرالدين ميرزا وليعهد نيز در برابر دستگاه عكسبرداري قرار گرفته و عكس هايي از او تهيه شده است. از همين جا داستان شگفت انگيز و پرماجراي عكاسي در ايران آغاز مي شود. شيفتگي ناصرالدين ميرزاي سيزده ساله به اين پديده شگفت انگيز قرن نوزدهمي با ديدن عكس هاي خود سبب مي شود تا در سال هاي پس از به سلطنت رسيدن، با شوقي كودكانه و وصف ناپذير عكاسي را دنبال كند.
به غير از روش پيچيده داگرئوتيپ، شيوه هاي نوين و آسان تر بعدي در عكاسي ايران چگونه بودند؟
نخستين عكس ها با تغييرات اساسي در روش هاي عكسبرداري پس از داگرئوتيپ- از جمله كالوتيپ و كلوديون تر كه برتري هاي بسياري نسبت به روش پيشين داشتند- در دوران ناصري گرفته شده است. اين شيوه ها عكاسي را نسبت به روش هاي پيشين بسيار ساده تر و كارآمدتر كردند. قديمي ترين اين عكس ها، در آلبومي ست كه لوييجي پشه، افسر ايتاليايي در خدمت دولت ايران در سال 1276ق(1860م) تهيه كرده است. در اين آلبوم عكس هايي از مراسم ورود نظاميان به ميدان مشق تهران و عكسي نيز از مراسم سلام نوروزي در پيشگاه ناصرالدين شاه در كاخ گلستان تهران موجود است.
عكس هاي پشه در آلبوم هاي ديگر، در برگيرنده مناظري از كاخ گلستان و مناظري از شهر تهران، بازار، مسجد، ساختمان سفارتخانه هاي انگليس، روس و فرانسه، دورنمايي از منظره كوه هاي البرز، خانه برخي از ثروتمندان شهر و مدرسه نظام است.
برخي عكاسان ايتاليايي ديگر از جمله افسري به نام آنتونيو جيانوزي كه نخستين عكس ها را از شهر مشهد وبرخي شهرها و مناطق بين مسير تهران تا مشهد در سال 1275ق(1858م) گرفته و عكاس حرفه اي ديگري به نام لوئيجي مونتابونه كه با هياتي سياسي در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه در سال 1279ق(1862م) همراه بود نيز به ايران آمده  اند. در اين سفر، مونتابونه عكس هاي بسياري از شهرها و مناطقي كه هيات ايتاليايي در طول مسير از آنجا عبور كرده اند تهيه كرده است. شهرها و مناطقي همچون قفقاز، شهرهاي ايروان و تفليس، تبريز، زنجان، سلطانيه، قزوين و تهران.
ورود به طهران قرن نوزدهمي، براي هيات سياسي ايتاليا بسيار جالب توجه بوده است. پايتخت كشوري شرقي با دروازهاي گوناگون، گنبد هاي آبي و آفتاب درخشان شرق. از همين روست كه عكس هاي زيادي را مونتابونه از دروازه ها، بازار، بناها و عمارت هاي قديمي كاخ هاي سلطنتي، سربازان، پيشه وران و ... تهيه كرده است. ناصرالدين شاه كه چهار سال پيش از اين تاريخ با استخدام عكاسي فرانسوي به نام فرانسيس كارلهيان به طور عملي اوقات زيادي را به آموختن عكاسي و عكسبرداري مي پرداخت، توجه بيشتري به عكاس اين هيات كرد و بارها مقابل دستگاه عكسبرداري مونتابونه قرار گرفت. مونتابونه نيز با مهارت و استادي در عكسبرداري تك چهره، تصاوير بي نظيري از شاه جوان گرفت و بي گمان، شوق او را براي ادامه كار دو چندان كرد. از ايتاليايي ها بگذريم چون حضور و نقش ايتاليايي ها در سرآغاز عكاسي در ايران را در كتابي كه بتازگي و به همين نام در دست چاپ دارم به طور مشروح نوشته ام و در آنجا نقش آنان و جنبه هاي تاثيرگذار اين عكاسان پيشرو را به طور كامل بررسي كرده و شرح داده ام.
پس كتاب تازه اي از تاريخ عكاسي ايران در راه است؟
بله، اين كتاب اخير، مقاله اي پژوهشي بود كه به مناسبت چاپ آلبوم عكس هاي مونتابونه- كه نمونه اي از آن در كتابخانه سلطنتي شهر لاهه هلند موجود است- نوشته شد و به زبان انگليسي به همراه سه مقاله ديگر از پژوهشگران خارجي در هلند توسط انتشارات برجسته اي به چاپ رسيد و اينك با افزوده ها، عكس ها و يافته هاي پژوهشي جديد تر به زبان فارسي و انگليسي منتشر خواهد شد.
به مطلب عكاسي شاه بازگرديم؛ موضوعات مورد توجه شاه براي عكسبرداري در اين دوران، زنان حرمسرا، رويدادهاي روزمره در دربار، چهره خود و برخي از كودكان و رجال درباري، رويدادهاي هنگام سفر به ييلاق هاي اطراف تهران و برخي موضوعات ديگر بوده است.
اشتياق و اشتغال ناصرالدين شاه به عكاسي سبب مي شود تا مكاني در كاخ گلستان تهران به عكاسخانه همايوني اختصاص يابد و آقارضا فرزند ميرزا اسماعيل جديدالاسلام، كه او نيز به دستور شاه نزد كارلهيان تعليم عكاسي ديده بود، به عنوان عكاس و مدير اداره عكاسخانه همايوني با شرح وظايفي مشخص، مشغول به كار شود.
نخستين عكس ها از شهر تهران توسط عكاسان ايراني از چه زماني گرفته شده است؟
در اين باره بايد به عكس هاي آقا رضا عكاسباشي نخستين عكاس حرفه اي در ايران استناد كرد. عكس هاي او به عنوان نخستين عكاس درباري شامل موضوعات گوناگوني بوده كه البته مناظر گوناگوني از شهر تهران، عمارت ها، كاخ هاي سلطنتي و مردم را نيز شامل مي شده است. بعد از او هم شاگردان او و كساني كه به عنوان دستيار نزد وي در عكاسخانه همايوني كار مي كرده اند را نيز بايد اضافه كنيم. از آن به بعد عكاساني كه پس از او به عنوان عكاس دربار يا عكاس مدرسه دارالفنون برگزيده شده اند، همه كساني هستند كه عكس هايي از شهر تهران و موضوعات گوناگون آن برداشته اند و خوشبختانه بسياري از اين عكس ها امروز در مجموعه بزرگ آلبوم خانه كاخ گلستان در تهران يا مجموعه هاي ديگر و همچنين نزد اشخاص و مجموعه داران موجود است. از اين عكاسان براي نمونه مي توان از آقا يوسف عكاس، ميرزا حسنعلي عكاس، ميرزا احمد عكاسباشي، ميرزا ابراهيم عكاسباشي، عبداله قاجار،امير خان قاجار، خان باباي حسيني، آنتوان سوريوگين و ژوزف پاپازيان نام برد.
مي توان گفت تهران از معدود شهرهاي خاورميانه است كه عكس هاي بسياري از آن در اوايل قرن نوزدهم گرفته شده است؛ چه توسط عكاسان ايراني و چه توسط عكاسان خارجي. علاوه بر عكس هاي رسمي، گاه و بيگاه به عكس هايي برمي خوريم كه از مردم عادي كوچه و بازار يا مردم روستاها و شهر هاي ايران گرفته شده اند. اين عكس ها موضوعات جذاب و جالبي براي نخستين عكاسان ايراني بوده اند و در حقيقت، نخستين گام ها در عكاسي مستند اجتماعي در ايران از همين عكس ها شروع شده است. البته يك مطلب را نبايد ناديده گرفت و آن اين است كه كمي عكس هاي مردم عادي كوچه و بازار به نسبت عكس هاي ديگر در تمام عكس هاي اوليه در دنيا به دليل محدوديت مواد حساس به نور و لزوم نوردهي هاي طولاني بوده است و موضوعات متحرك به همين سبب براي عكاسان چندان جالب توجه نبوده است.
عكاسي چگونه به ميان مردم راه پيدا كرد؟
اين پرسش از دو نظر قابل بررسي ست؛ نخست اينكه چگونه عكاسي از مردم رواج گرفت و دوم اينكه چگونه مردم خود درگير عكسبرداري شدند.
رواج عكاسي در بين مردم با گشايش نخستين عكاسخانه براي استفاده عموم در تهران از سال 1285ق(1868م) به دستور ناصرالدين شاه در محل خيابان جباخانه( حوالي خيابان باب همايون كنوني) آغاز شد. چون مردم تمايل زيادي به عكسبرداري از خود داشتند و امكان حضور آنان نيز در عكاسخانه همايوني فراهم نبود، اين عكاسخانه به مديريت عباسعلي بيك از شاگردان برجسته آقا رضا عكاسباسي براي عكسبرداري از عموم مردم ايجاد شد و در حقيقت تهراني ها نخستين كساني از مردم ايران بودند كه مي توانستند در ازاي پرداخت وجه، عكسي از چهره خود داشته باشند. تهراني هاي قرن نوزدهمي در مقابل دستگاه عكسبرداري مي نشستند و ساعتي بعد، تصوير عيني آنان كه تا آن زمان به يك رويا شبيه تر بود، در مقابل چشمان
شگفت زده آنان به معجزه نور و مواد حساس روي كاغذ عكاسي شكل مي گرفت. مطالعه و بررسي اين جنبه ها از رويارويي مردم با عكاسي از نظر پديدار شناسي عكاسي در ايران بسيار قابل اهميت و نيازمند پژوهش است.
بر طبق گزارش هايي كه در سالنامه هاي رسمي زمان ناصري منتشر شده، در سال هاي بعد، يعني هفت يا هشت سال اواخر دوران ناصري تعداد عكاسخانه ها در تهران وساير شهرهاي بزرگ ايران از جمله اصفهان، مشهد، شيراز، تبريز و رشت رو به گسترش بوده و مطالعه و بررسي تاريخ عكاسي هر شهر از شهرهاي كشورمان، امروز كاري وسيع و پژوهشي گسترده را طلب مي كند كه به عقيده من بايد توسط دانشجويان و دانش آموختگان عكاسي هر شهر يا منطقه انجام شود.
اما بحث دوم، درباره رواج عكسبرداري توسط خود مردم است؛ يعني زماني كه مردم توانستند خودشان با دستگاه هاي عكسبرداري يا به تعبير غلط امروزين دوربين هاي عكاسي اقدام به عكسبرداري كنند. اين رويداد، تقريبا در اواخر سال هاي حكومت احمد شاه قاجار بتدريج شكلي همگاني به خود گرفت و دليل عمده آن نيز توليد و ورود دستگاه هاي عكسبرداري قابل حمل و نقل با كاركرد آسان بود. ظهور دوربين هاي كوچك عكاسي كداك پديده  اي بود كه نه تنها در ايران بلكه در سراسر دنيا سبب همگاني شدن عكاسي و عكسبرداري توسط همگان شد. تا قبل از اين زمان، يعني در دوران ناصري، مظفري، محمدعلي شاه و دوران مشروطه، عكسبرداري به دلايلي از جمله پيچيدگي هاي فني، هزينه زياد و عدم ضرورت واقعي از سوي مردم عادي، بيشتر از سوي عكاسان حرفه ا ي كه عكاسي را به عنوان شغل برگزيده بودند يا رجال دربار و خانواده هاي متمول و اشراف كه عكاسي براي آنان سرگرمي و تفنن به شمار مي رفت دنبال مي شد. البته اين مطلب به معناي اين نيست كه تجربه هاي فراوان عكاسي كه توسط اين طبقات اجتماعي انجام شده و به عنوان كاري تفنني با آن برخورد شده ناديده گرفته شود، بلكه بررسي اين پديده در جاي خود و مطالعه روي آن امري كاملا ضروري ست؛ يعني پديده اي به نام عكاسي بورژوايي در ايران، كه براي خود مقوله اي ست.
عكاسي به طور كلي در دوران قاجار چه تاثيري بر زندگي مردم داشته است؟
پاسخ به اين پرسش، نيازمند مقدمه كوتاهي ست و آن اينكه هنر به طور عام از ضروريات اوليه زندگي بشر نيست و از ضروريات ثانوي ست؛ به اين معنا كه بشر بدون هنر هم مي تواند به زندگي ادامه دهد. اما در واقع، زندگي بدون هنر و كاركردهاي گسترده آن، قابل تحمل نيست (دست كم از ديد من). وجوه هنر و از جمله عكاسي نيز از اين قاعده مستثنا نيستند. پس در نگاه نخست، عكاسي چه در ايران و چه در ساير نقاط دنيا، نيازي از ضروريات اوليه زندگي مردم را برآورده نمي كرد و تاثير مستقيم بر جريان زندگي مانند امروز نداشت. اما اختراع عكاسي در يك ديدگاه كلي نگر، در پي نياز انسان اواخر قرن هجدهمي به داشتن تصويري عيني از خود، با فرآيندي مكانيكي- شيميايي بود كه سبب يك رشته تلاش ها در نقاط گوناگون براي به وجود آمدن اين پديده شد. پس اين نياز احساس شده بود، اما از ضروريات اوليه زندگي نبود و بتدريج سير تكاملي خود را تا مرحله اختراع ، كاربرد و مراحل عالي هنر طي كرده و مي كند. به هر حال، پس از هر اختراع و ابداعي، كاربردهاي گسترده آن در شئون مختلف زندگي نمود پيدا مي كنند، يا اينكه بشر سعي در به كارگيري آن در جهت منافع خود خواهد كرد. براي عكاسي هم چنانكه امروز مشاهده مي كنيم، صدها كاربرد پيدا شده كه همه آنها جزو ضروريات زندگي امروز شده اند. در پزشكي و علم، صنعت، مردم شناسي و مطالعات اجتماعي، باستان شناسي و اكتشافات فضايي و زيرزميني، هواشناسي و ده ها كاربرد ديگر. اما در ايران قرن نوزدهم، با آن آهنگ كند رشد در همه جنبه هاي زندگي، تاثير مستقيم عكاسي بر زندگي مردم، مواجهه آنها با پديده اي شگفت انگيز و عيني بود كه برخي از ناممكن هاي تصورات آنها را ممكن ساخته بود و ديگر، كاربردهايي بود كه به وسيله ناصرالدين شاه يا برخي عكاسان ايراني و خارجيان مقيم ايران از طريق عكاسي به كار گرفته شد؛ مانند عكاسي مستند و گزارش هاي تصويري كه از مناطق و ولايات مختلف ايران تهيه مي شد و در ارائه ديدي كلي به شاه يا حاكمان، نسبت به قلمرو و رعاياي تحت نفوذ خود ياري مي كرد. مطلب ديگر، آشنايي عموم با تصاويري بود كه براي اغلب مردم در حكم ناديدني هاي ممنوعه بود؛ مانند تصاوير تفريحات خانواده هاي اشراف، عكس هايي از درون خانه هاي مجلل و باشكوه و تصاوير فراواني از سرزمين هاي ديگر و شيوه زندگي مردمان در كشورهاي ديگر بويژه اروپا. به اين ترتيب و به طريقي غير مستقيم، اين عكاسي بود كه در نهايت، منجر به توسعه بينش عمومي مردم طبقات متوسط و فرودست شد. من بر اين باورم كه همين كاركرد عكاسي در توسعه بينش عمومي در سال هاي بعد و در دوران مظفري، يكي از عوامل موثر در بروز نارضايتي هاي گسترده در ميان مردم شد كه در نهايت به انقلاب مشروطه و خيزش همگاني انجاميد. اين مطلب را در مقاله  اخيري كه در فصلنامه عكاسي خلاق با عنوان كاركردهاي سياسي عكاسي در دوران مشروطه نوشتم، با ذكر مستندات تشريح كرده ام.
ثبت تاريخ خانوادگي بر مبناي عكس ها از ديگر تاثيرات عكاسي در زندگي مردم بود. به طور مثال با وجود عكس هايي از بزرگان خاندان در هر خانواده، تصاوير خيالي و ساخته و پرداخته ذهني از افراد درگذشته خانواده ها از ميان  رفت و چهره هاي عيني و واقعي، جايگزين شجره نامه هاي نوشتاري و خيالي شد.
آخرين مطلبي كه در تاثير عكاسي بر زندگي مردم مي خواهم بگويم درباره كاركرد سندي عكس در آن زمان است. از زمان اختراع عكاسي به بعد، نه تنها در ايران بلكه در تمام دنيا، عكس سندي غير قابل انكار بود. پديده ها و رويدادها با عكس باورپذير و غير قابل ترديد مي شدند و براي مردم ديدن عكسي از يك رويداد يا حادثه و هرچيز غير قابل باوري موجه و مورد قبول واقع مي شد؛ مانند عكس معروف فرمان مشروطه در دست تجار تهران كه براي باور پذيري عموم، عكسبرداري و به صورتي گسترده در تهران وساير شهرستان ها تكثير شد. اين كاركرد عكاسي، بعد ها به طور گسترده اي توسط مطبوعات مورد استفاده يا سوء استفاده قرار گرفت.
اينها تنها بخشي از تاثيرات عكاسي بر زندگي مردم بود.
از نخستين عكاسان تهران هم بگوييد.
نخستين عكاسان در طهران زمان ناصري عبارتند از: آقارضا عكاسباشي، عباسعلي بيك و عكاسان درباري ديگر از جمله آقا يوسف عكاس، ميرزا حسنعلي عكاس، ميرزا احمد عكاسباشي، جعفر ميرزا قاجار، عبداله قاجار و فهرست بلندي كه به طور مشروح در كتاب تاريخ عكاسي و عكاسان پيشگام، اثر ارزنده شادروان استاد يحيي ذكا آمده است.
آيا عكاسان زن هم در تهران وجود داشته اند؟
البته. عكاسي از زنان با توجه به محدوديت هاي عرفي وشرعي كه در جامعه آن زمان وجود داشته، امر خلاف عادتي بوده است. ناصرالدين شاه، نخستين كسي است كه در ايران اين سنت شكني را انجام داد و حالت هايي بسيار خصوصي از زنانش را عكسبرداري كرد و اگر چه اين عكس ها براي نمايش عموم نبود اما آغازگر حركتي سنت شكنانه شد. برخي از رجال درباري نيز با توجه به آشنايي با فن عكاسي به عكاسي از زنان يا بانواني از محارم و بستگان خود مبادرت مي كردند. در اين ميان برخي از زنان شاه و خاندان هاي اشراف نيز- كه عكاسي به عنوان يك سرگرمي در ميانشان رواج داشت، و ظهور چاپ عكس ها را خود انجام مي دادند- به اين فن علاقه مند شدند. از اولين بانوان عكاس در ايران مي توان به برخي از زنان ناصرالدين شاه كه به صورت تفنني به همراه شاه عكاسي مي كرده اند و نيز
اشرف السلطنه همسر محمد حسن خان اعتماد السلطنه وزير انطباعات ناصرالدين شاه اشاره كرد. در خانواده معيرالممالك نيز برخي از بانوان، عكاسي مي كرده اند. از دو بانوي عكاس ديگر نيز كه هر دو از همسران عكاسباشي هاي ناصرالدين شاه بوده اند، به نام هاي فاطمه سلطان همسر ميرزا حسنعلي عكاس و عذرا خانم همسر آقا يوسف عكاسباشي به عنوان عكاسان زن ياد شده است. همسر و دختر آنتوان سوريوگين عكاس معروف نيز از نخستين عكاساني هستند كه در عكاسخانه سوريوگين عكسبرداري  كرده و پس از مرگ سوريوگين عكاسخانه او را اداره مي كرده اند. در شيراز نيز دو تن از دختران ميرزا حسن چهره نگار به نام هاي عزيزه جهان و حبيبه زمان با گشايش نخستين عكاسخانه زنانه در اين شهر به طور جدي عكسبرداري مي كرده اند. در دوران احمد شاه نيز بانويي به نام اشرف السادات سيد اسماعيلي، عكاس اندرون شاهي بوده است. دختر اين بانوي عكاس، به نام زينت بلوطي كه در خانواده اي عكاس متولد شده نيز، نخست در اراك و سپس در تهران عكاسخانه داشته ا ست.
مادام ليليان نيز كه ظاهرا بانويي روسي بوده در دوران پهلوي در تهران عكاسخانه داشته و مورد حمايت دربار نيز بوده است.
از بانوان ديگري كه در شهر هاي بزرگ و كوچك ايران و بويژه قبل از واقعه كشف حجاب عكاسخانه زنانه تاسيس كرده اند، آگاهي چنداني در دست نيست و اين موضوع نيازمند پژوهشي مستقل است.

شگفتي هاي شرق
مي توان گفت تهران از معدود شهرهاي خاورميانه است كه عكس هاي بسياري از آن در اوايل قرن نوزدهم گرفته شده است؛ چه توسط عكاسان ايراني و چه توسط عكاسان خارجي. علاوه بر عكس هاي رسمي، گاه و بيگاه به عكس هايي برمي خوريم كه از مردم عادي كوچه و بازار يا مردم روستاها و شهر هاي ايران گرفته شده اند. اين عكس ها موضوعات جذاب و جالبي براي نخستين عكاسان ايراني بوده اند و در حقيقت، نخستين گام ها در عكاسي مستند اجتماعي در ايران از همين عكس ها شروع شده است.

يادداشت
نياز آموزش و پرورش به روابط عمومي واقعي
مهرداد مشايخي
معلم گل گيسو كنار دفترش نوشته كه گل گيسو بايد هر شب حتما ديكته بنويسد و در ضمن روز بعد هم يكهزار تومان براي شركت در كلاس ... با خودش بياورد. پدر گل گيسو كه اتفاقا و از كم شانسي معلم او روزنامه  نگار هم هست، نامه اي به مدير مدرسه نوشته كه يادآوري كند ظاهرا واژگونگي تاسف  بار وظايف موجب شده تا معلم گل گيسو ديكته گفتن به دانش آموز را وظيفه والدين و برگزاري فلان كلاس جنبي اخلاق را وظيفه خود و مجموعه آموزشي بداند؛ در حالي كه بايد عكس اين باشد.
اين را براي شما بازگو نكردم كه در يك روال تكراري با روي كار آمدن وزير جديد، مشكلات آموزشي كشور را يادآوري كنم، بلكه اين بار مي خواهم به اين موضوع اشاره كنم كه در بزرگترين مجموعه اداري دولت هيچ بخشي وظيفه پاسخگويي به معلمان و والدين ناراضي را به عهده نمي گيرد و پيشنهادات سازنده آنها را به مديران بالاتر منتقل نمي كند. وزارت آموزش و پرورش، بزرگترين مجموعه اداري در دولت و سازماني ست كه بيشترين ارتباط مردمي را دارد. هر شهروند ايراني (در صورتي كه تا ديپلم درس بخواند) 12 سال مستقيما با ادارات اين مجموعه در ارتباط خواهد بود و پس از آن به ازاي هر فرزند هم 12 سال اين ارتباط را حفظ مي كند. كدام مجموعه دولتي چنين ارتباط مداوم و مستقيمي با عموم شهروندان دارد؟ و در عوض شهروندان چقدر در اصلاح سيستم آموزشي يا رفع مشكلات مقطعي نقش دارند؟ هيچ.
البته ويژگي وزارت آموزش و پرورش در مواردي كه ذكر شد خلاصه نمي شود. اين مجموعه شاهد بزرگترين و پرسابقه ترين اعتراضات صنفي بوده است. معلماني كه بايد با پشتوانه حمايتي وزارتخانه متبوع خود در رفاه نسبي، تمام تلاش خود را براي آموزش كودكان و نوجوانان به كار گيرند، 9 ماه از سال خود را براي اعتراضات ارديبهشت ماه آماده مي كند و البته چندان نمي شود به آنها خرده گرفت.
در اين بين شايد هيچ يك ندانند كه مشكل اصلي معيشت معلمان از كجا آب مي خورد و مهمتر و محتمل تر از آن، شايد در مجموعه مديران وزارتخانه، هيچ يك از مديران تا روز اعتراض از جزئيات خواسته هاي معلمان و فرهنگيان مطلع نباشند.
از سوي ديگر در فصل اعتراضات والدين به وزارت آموزش و پرورش، يعني تابستان هر سال، هيچ بخشي از وزارتخانه پيگير خواسته هاي والدين از مجموعه و رفع آن مشكلات در سال آينده نيست. مشكلات مربوط به ثبت نام در مدارس، دريافت وجه براي ثبت نام، دريافت كتاب هاي درسي و ... هر سال تكرار مي شود و در اين بين هيچ يك از شهروندان نمي دانند كه اين مشكلات، پراكنده و جزئي اند يا ريشه اي  و از سوءمديريت در وزارتخانه ها آب مي خورند.
در تمام سازمان هاي دولتي و غيردولتي، اداره روابط عمومي بر اساس وظايف سازماني اش، توسط رسانه ها، مخاطبان برون سازماني (شهروندان و گروه هاي مرتبط بيرون از اداره) را از نظرات اداره متبوع خود مطلع مي كند و مخاطبان درون سازماني (كارمندان و مديران) را هم با برگزاري برنامه هاي گردهمايي و ارسال بولتن هاي داخلي از نظرات مديران ارشد سازمان باخبر مي كند.
اين رويه باعث نزديكي نظرات عوامل مرتبط با سازمان با مديران مجموعه شده و به مديران هم كمك مي كند تا در اصلاح رويه  كاركرد سازمان خود بيشتر از نظرات شهروندان و كارشناسان استفاده كنند. اما در اين بين چنين اتفاقي در حوزه آموزش و پرورش نمي افتد، يا دست كم بازتاب بيروني فعاليت  بخش هاي مختلف وزارت آموزش و پرورش، چنين چيزي را نشان نمي دهد. در 8 سال گذشته هيچ يك از خبرنگاران به ياد ندارند كه وزير آموزش و پرروش حداقل به طور سالانه جلسات پرسش و پاسخ يا كنفرانس هاي خبري برگزار كرده باشد، در صورتي كه وزارتخانه هايي نظير نفت يا صنايع كه ارتباط كمتري با بدنه جامعه و عامه مردم دارند، چنين جلساتي را برگزار مي كنند.
در اين بين به نظر مي رسد روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش هيچ نقشي در حفظ ارتباط اين وزارتخانه با والدين دانش آموزان و همچنين معلمان و كارمندان با مديران ارشد ايفا نمي كند، چرا كه اگر چنين بود مشكلات والدين در طول دوره تحصيلي و در فصل ثبت نام دست كم يك سال تكرار نمي شد يا برنامه اي براي به حداقل رساندن تنش بين معلمان و مديريت اجرايي كشور اين فاصله ها را كم مي كرد.
در حال حاضر والدين تنها از طريق انجمن هاي اوليا و مربيان - كه به نماد اخذ وجوه خودياري تبديل شده است - با اجزاي وزارت آموزش و پرورش ارتباط دارند و نمي توان انتظار داشت چنين ارتباطي بتواند در كم شدن مشكلات في مابين موثر باشد. نقش روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش در اين سال ها چه بوده است؟ خدا مي داند.

جوابيه
سردبير محترم روزنامه همشهري
سلام عليكم
احتراما، عطف به مطلب مندرج مورخ۲۷‎/۵‎/۸۴ تحت عنوان(مشكلات يك بيمار اورژانسي) به استحضار مي رساند بيماران مراجعه كننده به اورژانس بايستي طي شش ساعت تعيين تكليف گردند كه بيمار مزبور هم طي چهارساعت و بعداز انجام اقدامات درماني در اورژانس بيمارستان در بخش گوش و حلق و بيني بستري شده است.
در مورد بستري كردن بيمار در كنار بيمار ريوي، به دليل نبودن تخت خالي و با اطمينان از عدم سرايت بيماري صورت گرفته است و اين دو بيمار كمتر از 24 ساعت در اطاق بستري بوده اند و بعد هم با آزادشدن تخت جدا شده اند.
روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
زيبـاشـهر
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |