گفت و گو
تخيل خوب جوانان ايراني شگفت زده ام كرده
گفت وگو با نويسنده اتريشي
سپيده جديري- سايت كتاب با رناته ولش - نويسنده اتريشي كه كتاب هايش تاكنون به 28 زبان زنده دنيا ترجمه شده و سه كتاب او نيز با ترجمه فرشته نقوي در ايران به چاپ رسيده است - در كتابخانه تحقيقاتي انجمن فرهنگي ايران- اتريش گفت وگويي داشته است كه در ادامه مي خوانيد.
شما تاكنون بارها به ايران سفر كرده ايد. ايران را چگونه ديده ايد و جذابيت آن براي شما در چه چيز بوده است؟
در چند سفري كه به ايران داشته ام با انسان هاي فرهيخته اي آشنا شده ام و همين امر بيش از هر چيز ديگري مرا به اين كشور جذب كرده است.
در سفر اخيرتان چه برنامه هايي داشتيد؟
با توجه به اينكه پيش از اين در ايران چند سخنراني داشته ام و چند كارگاه آموزشي را برگزار كرده ام، انجمن فرهنگي ايران- اتريش اين بار نيز مرا به منظور سخنراني در دانشگاه شيراز و برگزاري كارگاه آموزشي در آن دانشگاه به ايران دعوت كرد. من روز سه شنبه 17 آبان ماه در دانشگاه شيراز درباره خلاقيت نوشتن سخنراني كردم و روز بعد كارگاه خلاقيت نوشتن را براي دانشجويان آن دانشگاه برگزار كردم.
آثاري را كه در اين كارگاه نوشته شد چگونه ارزيابي كرديد؟
بسيار تحت تاثير استعداد دانشجويان ايراني قرار گرفتم. آنها داستان ها، اشعار و متون بسيار زيبايي را نوشته بودند و آثار آنها از نظر موضوع و سبك بسيار متنوع بود. اين دانشجويان قدرت تخيل بالايي داشتند و همين مرا شگفت زده كرد.
سخنراني شما در همايش شوراي كتاب كودك درباره ادبيات كودك بود. آيا شما در كشورتان يك نويسنده كتاب كودك محسوب مي شويد؟
من سي سال است كه در حوزه ادبيات كودك مي نويسم؛ البته در ده سال گذشته رمان هايي را نيز براي بزرگسالان نوشته ام، اما تعداد آثاري كه در حوزه ادبيات كودك نوشته ام، بسيار بيشتر است. منتقدان ادبي در كشورهاي مختلف به من گفته اند كه كتاب هايي كه براي كودكان نوشته ام، براي بزرگسالان هم جذاب است.
مثل كتاب هاي شل سيلوراستاين كه هم براي كودكان و هم بزرگسالان جذابيت دارد.
دقيقا همين طور است. كتاب هاي من هم به 28 زبان زنده دنيا ترجمه شده است.
سه كتاب هم از شما در ايران منتشر شده است.
بله. فرشته نقوي سه كتاب مرا كه آنها هم در حوزه ادبيات كودك است به فارسي ترجمه كرده كه شنيده ام در ايران چاپ شده است. يك دختر جوان هم در انجمن فرهنگي ايران-اتريش كتاب ديگري از من را به فارسي ترجمه كرده است كه هنوز چاپ نشده است.
همايش شوراي كتاب كودك چه هدفي را دنبال مي كند؟
من اطلاع يافته ام كه اشخاصي در ايران كه بيشتر آنها از بانوان ايراني هستند تاكنون چند كتابخانه را در روستاهاي كوچك ايران دائر كرده اند و قرار است اين پروژه را ادامه دهند. اين پروژه فوق العاده اي ست، چون معمولا در روستاها، كودكان به كتاب هاي جديد دسترسي ندارند.
در مدارس شهر بم هم كتابخانه هايي را براي كودكان و نوجوانان دائر كرده اند.
بله؛ اطلاع داشتم. قصد دارم يكي از رمان هايم را معرفي كنم كه حاصل تحقيقاتي است كه خودم انجام داده ام. در اين همايش بايد درباره چگونگي انجام اين تحقيقات صحبت كنم. كتابم را بر اساس تجربيات خواهر يك پسر معلول نوشته ام و نام آن يك برادر متفاوت است.
يعني اين دختر درباره تجربيات خود در رابطه با برادر معلولش با شما صحبت كرد و شما هم آن را به صورت يك رمان درآورديد؟
بله. جلساتي كه من با اين دختر داشتم و بحث هايي كه با هم داشتيم پنج سال طول كشيد؛ يعني يك پروسه تحقيقاتي طولاني را پيش از نوشتن رمانم از سر گذراندم.
نوشتن خود رمان چقدر طول كشيد؟
نوشتن آن فقط نه ماه طول كشيد؛ يعني به اندازه زماني كه لازم است تا يك نوزاد متولد شود!
پيش از اين نيز درباره نوشتن درباره كودك معلول جلسه اي را برگزار كرده بوديد؟
بله. در آلمان با والدين كودكان معلول جلساتي داشتم و براي آنها كارگاه هاي خلاقيت نوشتن را برگزار كردم. قصد داشتم به گونه اي به آنها كمك كنم. از آنها خواستم كه درباره تجربياتشان در رابطه با كودك معلولشان بنويسند، اما آنها قادر به انجام اين كار نبودند و فقط درباره تجربياتشان صحبت مي كردند، به جاي اينكه چيزي بنويسند. قصد من اين بود كه آنها ايده هاي خود و آنچه را كه در اين باره برايشان اتفاق افتاده است، با يكديگر مطرح كنند. پس با تمرين آسان تري شروع كردم؛ دريافته بودم كه مردم نمي توانند درباره تجربيات خودشان چيزي بنويسند، در حالي كه نوشتن درباره تجربيات ديگران كار آساني است. از والدين كودكان معلول خواستم كه هر كدام داستان تجربه ديگري را بنويسند؛ يعني قرار شد كه پدر يا مادر يك كودك معلول تجربيات خود را براي پدر يا مادر كودك معلول ديگري شرح دهد و نفر دوم هم درباره تجربيات خود با نفر اول صحبت كند و هر كدام تجربه آن ديگري را بنويسند.
اين ايده بسيار جالبي است.
اين ايده جواب داد. وقتي كسي تجربه ديگري را درباره مشكلي مشترك مي شنود درمي يابد كه نظير آن براي خود او هم پيش آمده است. گاهي هم با تجربه كاملا متفاوتي روبه رو مي شود. اين باعث مي شود كساني كه مشكلات مشتركي دارند با يكديگر ارتباط برقرار كرده، تبادل نظر و همدردي كنند. همه به كودكان معلول با ديده ترحم نگاه مي كنند، اما من مي خواستم به اين كودكان غرور و اعتماد به نفس را القا كنم. اين كار بسيار دشواري بود. خود من در اين كارگاه ها از والدين كودكان معلول چيزهاي زيادي ياد گرفتم؛ مثلا ياد گرفتم كه چگونه بايد با ديگران رفتار كنم يا درباره خودم چيزهايي را ياد گرفتم. اين تجربه براي هر دو طرف، هم من و هم آنها جواب داد.
|