تاثير منفي حضور و كار اتباع بيگانه در ايران
مرزهايي كه نبايد گشوده مي شدند
|
|
عكس: گلناز بهشتي
بنيامين صدر
حالا بيشتر از يك ربع قرن است كه از آمدنشان به ايران مي گذرد؛ مهاجران همسايه شرقي مان افغانستان را مي گويم.
اول يك ميليون نفر بودند و بعد روز به روز بيشتر شدند؛ درست مثل خود ما! حالا 2 ميليون نفر هستند و ما نزديك 70ميليون نفر! ايران دست كم 4ميليون بيكار دارد و آنها كار مي كنند. چرا؟
اين در شرايطي است كه آمارهاي منتشر شده از سوي منابع رسمي، تعداد اتباع بيگانه اي كه در ايران اجازه كار دارند را تنها 30هزار نفر عنوان مي كند. از آنجايي كه ما در دهه هاي گذشته شاهد سرازير شدن سيل اتباع بيگانه، به ويژه مهاجران افغان به ايران بوده ايم و به دليل بي تفاوتي مسئولان دستگاه هاي مربوط،
نه تنها اين افراد در نقاط مشخص زير نظر كميسارياي عالي پناهندگان ملل متحد قرار نگرفتند، بلكه امروز خود به صاحبان خرد سرمايه تبديل شده اند.برخي كارفرمايان سودجو نيز با در اختيار گذاشتن فرصت هاي شغلي به اتباع بيگانه به جاي نيروي جوان و جوياي كار داخلي، به خاطر فرار از تعهد به قانون كار و مسائل مربوط به بيمه كارگران، اين فرصت هاي شغلي را در اختيار اتباع بيگانه مي گذارند.
جمهوري اسلامي نيز در مقاطع مختلف به دليل نوع دوستي، ميزبان پناهندگان افغان و ديگر اتباع بيگانه بود تا جايي كه هزاران فرصت شغلي را نيز همين ميهمانان اشغال كردند، اما با افزايش آمار جويندگان كار ايراني، بايد تدابيري انديشيده مي شد تا اشتغال خارجي ها به ويژه كارگران افغان، لطمه اي به اشتغال جويندگان بومي كار نمي زد كه اينگونه نشد.
باوجود اينكه مدام گفته مي شود افغان ها در حال بازگشت به كشورشان هستند، اما همچنان شاهديم كه كارگران افغان در بسياري از كارگاه ها آشكارا و مخفيانه مشغول به كار هستند و به هر نوع شرايط كاري نيز به دليل غيرقانوني بودن اقامت تن در مي دهند.
وقتي عرصه بر ايراني ها تنگ مي شود
ايران در عين حال كه يكي از بزرگ ترين كشورهاي مهاجر فرست دنيا است، مهاجرپذير نيز هست. در اين ميان مهاجر پذيري البته به خودي خود زيان آور نيست، چرا كه اگر سبب پذيرش نخبگان خارجي شود، اثرگذار و مثبت خواهد بود. اما اگر در پذيرش نيروي كار ارزان و بدون مهارت تخصصي در هر رشته اي خلاصه شود، مهاجرپذيري منفي تلقي شده و تبعات ناخوشايند اجتماعي را نيز به همراه خواهد داشت.
باتوجه به اين موضوع و درصد نرخ بيكاري در كشور، وجود مهاجران افغان دامنه اين مشكلات را وسيع تر و گسترده تر مي كند. در چنين شرايط دشواري كه حل مشكل بيكاري بايد در اولويت برنامه هاي كلان اجتماعي و اقتصادي باشد، بازگرداندن اتباع بيگانه در بهبود وضعيت بي تاثير نيست.
به عنوان نمونه و به گفته عباس سالاري نماينده كارگران شهرستان پاكدشت، باتوجه به منع قانوني اشتغال اتباع بيگانه در واحدهاي توليدي، كارگران افغان، 5 هزار فرصت شغلي را در منطقه پاكدشت ورامين اشغال كرد ه اند. سالاري مي گويد كه از يكصدهزار كارگر افغان ساكن در منطقه ورامين و پاكدشت، تنها 20 درصد به افغانستان بازگشته اند. 5 درصد از اشتغال شهرستان هاي پاكدشت و ورامين در دست اتباع بيگانه است و آنان در مرغداري ها، گاوداري ها و باغ هاي اين مناطق مشغول به كارند. بسياري از كارگران افغان هم كه مطابق قانون به كشور خود باز گردانده مي شوند، باز به صورت قاچاق به ايران مي آيند. از سوي ديگر كارگران بنگلادشي هم كه بدون گذرنامه و به صورت قاچاق به ايران آمده اند، گوي سبقت كار در ايران را از نيروي كار افغان هم ربوده اند. كارفرمايان براي كارگران افغان، پاكستاني و بنگلادشي، سرپناه، مايحتاج كافي و لوازم اوليه براي زندگي را تهيه كرده و آنان در بسياري موارد حتي هزينه آب، برق و گاز خانه هاي خود را نيز پرداخت نمي كنند، اما در عوض با كمترين ميزان حقوق و بدون استفاده از مزاياي بيمه، تن به سخت ترين كارهاي ممكن مي دهند؛ ضمن اينكه كارگر بيگانه 26 روز مرخصي سالانه را نداشته، عيدي و پاداش نمي گيرد و كارفرما ناچار به در نظر گرفتن حق سنوات براي آنان نيست.
خروج اتباع بيگانه كه به طور غير قانوني در كشور كار سياه مي كنند، با در نظر گرفتن فراهم شدن زمينه كار براي كارگران ايراني در مجموع مثبت ارزيابي مي شود و كارفرماي داخلي نيز بايد هزينه هاي آن را بپردازد.
كارفرمايان ايراني منفعت مي برند
خيلي ها كاهش شديد نرخ بيكاري در كشور را با خروج اتباع بيگانه، خوش خيالي مي دانند، چون بسياري از مشاغل دشوار را به طور عمده افغان ها پذيرفته اند و كارگران ايراني كمتر تن به چنين كارهايي مي دهند. مقني گري و كارهاي خطرناك ساختمان نمونه هاي مشهورتري هستند. بنابراين براي كارفرماي ايراني اولويت با نيروي كار ارزان و كم توقع است.
قوانين كار در ايران به گونه اي است كه كمتر اتباع بيگانه مي توانند در بخش هاي مهم تجاري و صنعتي كاري قانونمند داشته باشند و بسياري از آنان در توافق با كارفرمايان محلي به مشاغل ساختماني و خدماتي پرخطر مي پردازند.يك كارفرماي ايراني درباره به
كار گماردن كارگران افغاني مي گويد كه استفاده از آنان به دليل نداشتن مخارج اضافي مانند بيمه، حق بيكاري يا مرخصي مقرون به صرفه است، ضمن آنكه اين كارگران در هر شرايطي به كار مفيد فكر مي كنند. با وجود صدها هزار كارگر افغان در ايران، هيچ تشكل صنفي يا اتحاديه كارگري كه بر كار آنها نظارت كند و مدافع حقوق انساني آنان باشد، وجود ندارد و كارفرمايان نيز در چنين فضايي منفعت خود را در بي تعهدي مي جويند!
اما آيا افغان ها تنها كارهاي بر زمين مانده را برداشته اند؟ در مدت 25 سالي كه از حضور پناه جويان افغاني در ايران مي گذرد، بيشترين منفعت را پيمانكاران پروژه هاي ساختماني و تاسيسات شهري و پرورش دهندگان طيور و دامداري ها برده اند.
مخالفان حضور كارگران بيگانه بر اين باورند كه گرچه دستمزد كارگر افغاني از كارگر ايراني كمتر است، اما نبايد فراموش كنيم كه آنان از يارانه هاي دولتي همچون نان و آب، حمل و نقل عمومي و بسياري چيزهاي ديگر به راحتي و با پرداخت بهاي اندك استفاده مي كند، بدون آنكه ماليات يا عوارض بپردازند. در مجموع هزينه استفاده پناهندگان آواره افغان بابت استفاده از يارانه ها و ساير خدمات دولت، بيش از فايده صرفه جويي ناشي از پايين بودن دستمزد آنهاست. سالانه چيزي حدود يك ميليارد دلار هزينه در ايران صرف موضوع اشتغال، ازدواج، تردد، استفاده از مراكز بهداشتي، آموزش و تغذيه و ديگر مسائل مربوط به اتباع بيگانه فقير مي شود.
حاشيه هاي ويرانگر
همه مي دانند كه هجوم بي رويه پناه جويان همسايگان شرقي و غربي ايران در اين ساليان، در سايه سهل انگاري مسئولان، جدا از تبعات منفي اقتصادي و سلب موقعيت كار جوانان ايراني، سبب بروز ناهنجاري هاي گسترده اجتماعي و وقوع جرم و جنايت در كشور نيز شده است. اتباع بيگانه در ساليان درازي كه در ايران اقامت داشته اند، در بافت اجتماعي ما نفوذ كرده ، با دختران ايراني ازدواج كرده و فرزنداني متولد شده اند كه اغلب بي هويتند. طبق آخرين آمار ارائه شده حدود 50 درصد افغان هاي مقيم ايران در تهران زندگي مي كنند؛ چيزي در حدود 800 هزار نفر جمعيت. در اين ميان نزديك به 4 هزار زن ايراني تنها در استان تهران با مردان افغان كه مجوز اقامت هم نداشته اند، ازدواج كرده اند كه حاصل اين ازدواج ها 15 هزار كودك است كه تابعيت افغاني دارند و تا سن 18 سالگي بايد ايران را ترك كنند. موضوعي كه با توجه به شرايط زيستي آنان كمي دور از ذهن است!؟ اينك زنان و فرزنداني كه به حال خود رها شده اند و شوهرانشان به سرزمين خود گريخته اند، براي جامعه ما به بحراني تبديل شده كه كمتر كسي به آن توجه مي كند. ازدواج اتباع افغان با دختران ايراني در مناطق محروم چند استان مرزي به مرحله اي رسيده كه از وضعيت نابسامان وجود اتباع بيگانه در كشور و نبود سيستم نظارتي خبر مي دهد. اگر بيش از اين تنها اتباع افغان مرزهاي پناهندگي به ايران را گشودند، زين پس معضل رشد اتباع عراقي و نفوذ آنان به ايران تهديد جديدي براي كشور محسوب مي شود. به عنوان نمونه و بر اساس بررسي هاي صورت گرفته، بسياري از دختران مشهدي در چند سال اخير با اتباع عراقي، پاكستاني، افغان و حوزه خليج فارس ازدواج كرده اند كه اغلب اين ازدواج ها غيرقانوني است و سرانجام مشخصي نيز ندارد. حاصل چنين ازدواج هايي تولد كودكاني است كه با ترك يا فرار سرپرست خانوار بدون سرپرست و پدر مي مانند.
بنا بر آخرين آمار منتشر شده از سوي اداره كل امور اتباع و مهاجران خارجي، استانداري خراسان رضوي، حاصل ازدواج 15 هزار دختر مشهدي كه به طور رسمي يا غيررسمي با اتباع بيگانه ازدواج كرده اند، حدود 35 هزار فرزند بي شناسنامه و بي هويت است كه نسل جديدي كه هيچ گونه هويت رسمي و قانوني نيز ندارد را تحويل ايران داده است. علاوه بر اين اتباع بيگانه غيرمتخصص و فقير به دليل مشكلات اقتصادي و فرهنگي اغلب در حاشيه كلانشهرهايي چون تهران ساكن شده و حاشيه نشيني را رونق بخشيده اند؛ حاشيه هايي كه آرام آرام با ورود به متن، آن را آلوده مي كنند.
بمب ساعتي
مهاجرپذيري منفي نه تنها تاثير منفي خود را بر بازار كار داخلي مي گذارد و جوانان ايراني را در يافتن فرصت هاي شغلي ناكام، بلكه در تنزل فرهنگ شهرنشيني و ترويج حاشيه نشيني نقشي غيرقابل انكار دارد.اتباع بيگانه اي كه از سطح سواد و آگاهي چنداني برخوردار نيستند و از فقر اقتصادي شديد نيز رنج مي برند، هنگامي كه براي يافتن كار مناسب در كلانشهرها رها مي شوند به بمب هاي ساعتي شبيه هستند كه هر لحظه مي توانند عامل بروز يك ناهنجاري اجتماعي در درون شهرها باشند و امنيت اجتماعي شهروندان را به خطر بيندازند.
|