درخواست CITES براي تشريح وضعيت يكي از گربه هاي ايران
سياه گوش در ليست سياه
محمد رضا محمدي
اتحاديه جهاني تجارت گونه هاي جانوري و گياهي
در معرض خطر انقراض (CITES) طي نامه اي از نمايندگي خود در ايران خواسته وضعيت سياه گوش را برايشان تشريح كند تا گروه هاي تخصصي گونه ها در CITES بتوانند با تجزيه و تحليل اطلاعات در جهت ورود گونه سياه گوش به ليست گونه هاي در معرض خطر انقراض وارد عمل شوند.
هر روز كه مي گذرد گونه هاي بيشتري وارد ليست قرمز IUCN مي شوند؛ يعني برشمار گونه هاي جانوري در معرض خطر افزوده مي شود. ديروز نوبت بالابان بود و امروز نوبت سياه گوش زيباي ماست كه تنها در نواحي جنگلي و كوهستاني شمالي كشور از آذربايجان تا گلستان و شايد در منطقه اي از دنا ديده مي شود. سياه گوش كه شايد بيشتر مردم آن را به اسم گربه وحشي بشناسند، هرچند كه در برخي گويش ها نام هاي تخصصي تري نيز براي اين گونه به كار مي رود- مثلا ترك زبان ها به آن ورشك و مازندراني ها آن را و پلنگ مول مي خوانند- حتي در برخي مناطق به خاطر خال هاي توپر سطح بدنش آن را با يوزپلنگ اشتباه مي گيرند كما اينكه چند سال پيش گزارشي از منطقه قرق دشت ناز ساري- منطقه اي محصور كه پذيراي گونه در معرض خطر انقراض گوزن زرد ايراني است كه روزي تصور مي شد منقرض شده- مبني بر حمله شبانه يوزپلنگ ها به گوزن هاي درحال زايمان و ربودن نوزادان تازه متولد شده منتشر شد. از آنجا كه يوزپلنگ گونه اي بيابان زي و روزشكار است و وجودش در جنگل هاي انبوه هيركاني دور از ذهن مي نمود، گروهي تحقيقاتي متشكل از كارشناسان خبره به منظور كشف حقيقت راهي ساري شدند.
كمين ها و پرژكتوركشي هاي شبانه محققان حكايت از وجود گربه اي با بدن حجيم و دم كوتاه و ساق هاي بلند و قوي با پنجه هاي خيلي پهن داشت. گوش هاي پهن و بزرگ با يك دسته موي بلند در انتهاي آن و موهاي بلند در دو پهلوي صورت بسيار بارز بود. موهاي اين گربه زردخاكستري تا زرد متمايل به قرمز به نظرمي رسيد كه درست مثل يوز، خال هاي توپر قهوه اي داشت. گونه مهاجم و سياه گوش با نام علمي Lynx lynx بود نه يوزپلنگ. اين گونه در نواحي جنگلي و پردرخت مرتفع تا ارتفاع 2500 متر ديده مي شود. لينكس ها شب ها فعاليت مي كنند و بيشتر موقع طلوع و غروب آفتاب در حال شكار مشاهده مي شوند. علاوه بر پستانداران كوچك، مرال و شوكا، قوچ وميش، كل و بز وحتي آهوها نيز مورد حمله سياه گوش ها
قرار مي گيرند.
اين گربه زيرك در فصل زمستان كه سم داران بزرگ نمي توانند در برف به سرعت بدوند، به كمك پنجه هاي پهن خود به راحتي در برف حركت كرده و آنها را شكار مي كند. شايد سياه گوش در جرگه گربه هاي وحشي به حساب آيد، اما بسيار زود اهلي مي شود. اين حيوان در گذشته در ميان مردم محلي و خانه هاي روستاييان به شكل حيواني دست آموز و كمكي براي شكار نگهداري مي شد گرچه اين جريان به سال هاي بسيار دور برمي گردد اما با كمال تاسف هنوز برخي از روستاييان سياه گوش را در خانه هايشان نگهداري مي كنند. اين گونه در صورت داشتن جفت در اسارت هم زاد و ولد مي كند.
بعد از مدتي لينكس با شكوه و زيبايي ما به گربه اي آرام و ملوس و بازيگوش خانگي تبديل مي شود كه پس از گذشت زماني نه چندان طولاني مثل يك گربه خياباني يا در خيابان رها مي شود يا اگر شانس بياورد به يكي از باغ وحش ها يا مراكز نگهداري حيوانات سپرده مي شود. دقيقا مثل سياه گوشي كه چند روز پيش از مشكين شهر آذربايجان به پارك طبيعت پرديسان آورده شد تا بقيه عمرش را به جاي بالا رفتن از درخت و گذشتن از آب با شنا و شكار خرگوش، جونده ها و پرندگان و پرسه زدن در جنگل هاي انبوه و پردرخت در چارديواري قفس آهني پارك پرديسان بگذارند.
از كنار قفس سابق ماريتا مي گذريم، به در پشتي گلخانه مي رسيم؛ جايي كه تا چند روز پيش ميزبان سارگپه ها ، بالا بان ها و بحري هاي كشف شده از قاچاقچيان بود. در فكر اين بوديم كه آيا به خطرش مي ارزد كه وارد قفس او شويم و در حالي كه برايمان شاخ و شانه مي كشد از او عكس بگيريم يا نه! نزديك قفس مي شويم، سياه گوش بي قرار مدام طول قفس را طي مي كند، مي رود و مي آيد.
ما كه هنوز نمي دانيم اين حيوان از كجا آمده با خود فكر مي كنيم حتما به خاطر ميله هاي آهني و حضور ما عصبي شده، بايد برنامه اي بريزيم كه او را هرچه زودتر به موطن اصلي اش بازگردانيم. آرام در قفس را باز مي كنيم و با كمي احتياط و ترس به داخل مي رويم.
او چرخي مي زند و به سمت ما مي دود، مردديم كه آيا بيرون برويم يا بي حركت بايستيم. او به سمت ما مي آيد و بدون اينكه ناخن هاي تيزش را از غلاف بيرون بياورد از پاهايمان بالا مي كشد، انگار كه مدت هاست منتظر يك همبازي است . او آرام تر از آن است كه بخواهد براي ورود بي اجازه به حريم اش به ما آسيبي برساند. او بازي مي كند و با خوشحالي از سر وكول ما بالا مي رود، اينقدر بازيگوش است كه حتي نمي گذارد از او عكس بيندازيم. تمام حواسش به تكان هاي بند دوربين است. او اهلي تر از آن است كه دوباره به وحش بازگردد .
دوستي مي گويد كسي را مي شناسد كه يك جفت سياه گوش دارد، آنها را از جنگل هاي شمال گرفته . اول جرات نزديك شدن به آنها را نداشته ولي حالا كاملا رام شده اند. قطعا آنها هم ديگر توانايي بازگشت به زيستگاه اصلي شان را ندارند تازه معلوم هم نيست روزي هم كه صاحبانشان از آنها خسته شوند آنقدر شانس بياورند كه به سرنوشتي غير از خيابان گردي دچار شوند.
هرچند كه هنوز اطلاعات دقيقي از وضعيت اين گونه در كشورمان وجود ندارد اما در هر حال با وضعيت موجود زيستگاه هاي تخريب شده، شكارهاي بي رويه و طعمه هاي ناياب، قطعا سياه گوش از وضعيت چندان مناسبي در طبيعت برخوردار نيست چه برسد به اينكه هرازگاهي هم يك نفر هوس كند يكي از آنها را به عنوان حيوان خانگي به چار ديواري خانه اش ببرد.
|