پارسا تهراني
چند سالي است كه فيلم هاي خارجي و گاه نسبتا روز از شبكه هاي تلويزيوني پخش مي شوند. اين فيلم ها يا در برنامه هاي تخصصي مثل سينما يك و سينما چهار و با حضور مجري و كارشناساني پخش و مورد تحليل و بررسي قرار مي گيرند يا در برنامه هايي عادي نظير صد فيلم شبكه سوم يا در بخش فيلم هاي سينمايي شبكه پنجم به نمايش درمي آيند. در نگاه اول چنين اقدامي قابل تحسين است، اما مشكل از جايي شروع مي شود كه طبق موازين و مقررات سازمان صدا و سيما به جرات اكثريت قريب به اتفاق اين فيلم ها در چارچوب قواعد نمي گنجند و نتيجه، فيلمي مي شود با تدويني جديد. اين جرح و تعديل ها غالبا ساختار و فرم فيلم را به هم مي ريزند و تا حدي روايت را هم مخدوش مي كنند. دست آخر هم مخاطب با شير بي يال و دم و اشكمي رو به روست كه نه فيلم است و نه فيلم نيست و حقيقتا هم نمي توان نامي بر آن گذاشت.
در كنار اين تغييرات، پخش ناقص و بعضي مواقع حذف كامل تيتراژ آغازين و پاياني، تعويض موسيقي متن فيلم و حذف تمام حاشيه صوتي فيلم و ترجمه تعديل شده و تغيير يافته را هم بايد اضافه كرد. تكليف مخاطب حرفه اي سينما مشخص است، اكثريت قريب به اتفاق اين دسته از مخاطبان، فيلم ها را به صورت دي.وي.دي ، وي.اچ.اس يا حتي بر پرده ديده اند و بخش تحليل و نقد و بررسي نشريات تخصصي سينمايي را هم دنبال مي كنند و تنها ديدن فيلم دوبله شده و مرور خاطرات آنها را وامي دارد تا مقابل تلويزيون بنشينند و فيلم نه مباحث را اگر خيلي تغيير نكرده باشد، دنبال و تحمل كنند!
البته اين نوع ديدن براي سينما دوستان اصيل كاملا شناخته شده است، اما مي ماند مخاطب عادي و نيمه حرفه اي دوستدار سينما كه تقريبا مي خواهد دمي بياسايد و ذهن و افكارش را به تصاوير پيش رو بسپارد و در اين بين اندكي هم بر معلولمات هنري اش بيفزايد. فيلم 90 دقيقه اي ببخشيد 75 70 دقيقه اي با موسيقي متن ديگر، تدوين جديد و بدون تيتراژ پاياني، ديالوگ هاي تحريف و حذف شده و داستان گنگ و مبهم به نمايش درمي آيد. و در ادامه كارشناساني كه فيلم كامل را ديده اند به نقد و بررسي آن مي پردازند. مخاطب با آنكه صحنه هايي را نديده، اگر احيانا از مباحث فني سينما اطلاعاتي جسته و گريخته هم داشته باشد، دچار تناقضاتي در تحليل موضوعاتي چون تدوين، فيلمبرداري، موسيقي و ... مي شود. اين گروه از مخاطبان هم در رابطه با صحبت هاي كارشناسان درباره اثري هنري كه ربطي به فيلم و تصاوير پخش شده ندارد، دچار سردرگمي شده و در انتها سرخورده سعي مي كنند با اطلاعات مجري و تحليل كارشناسان به همراه حدس و گمان هايي فيلم / پازل را كامل كنند.
|
|
اما سئوالات اصلي اينجاست كه مطرح مي شود: چرا با پرداخت هزينه اي بالا و صرف وقت و انرژي بايد فيلم هايي را پخش كرد كه با اصول و ضوابط سازمان همخواني ندارند؟ نمي توان در بين شاهكارهاي سينمايي، اثري را يافت كه بدون مميزي آن را نمايش داد؟ اگر اين ضوابط، لطمات جبران ناپذيري را برخود مقوله و موضوعي به نام سينما و مباحث نظري آن وارد و در ساختار و فرم فيلم ها تغييرات اساسي ايجاد مي كند، چه الزامي براي نمايش آنها وجود دارد؟
شايد برخورد منطقي آن باشد كه با نگاهي عميق تر و وسيع تر به موضوع نگاه كنيم و از خلال آثار سينمايي، تفكر و ديدگاه حاكم بر غرب را مورد تحليل و بررسي قرار دهيم. به تعبيري سينما جداي از فرهنگ و اجتماع نيست؛ سينما اسطوره ساز و تاريخ ساز است، سياست هاي حاكم را تبيين مي كند و فساد را به تصوير مي كشد و ... . براي تحليل گران جدي اين عرصه ديدن فيلم و تفسير سكانس به سكانس و نما به نماي آن، ورود به عرصه ديگري از انديشه و فرهنگ و ساختار اجتماعي است.