عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد
فاطمه نوري
ولتي از آن جمله سفيرهايي است كه تازه به ايران آماده است؛ درست يكسال و نيم بعد از زلزله بم . او تاريخ ورودش به ايران را اين طور بيان مي كند:
در ابتداي مصاحبه و قبل از جواب سؤال ها، مي پرسد كه به بم رفته ام؟ و جوابم كه مثبت است چهره اش كمي گشاده مي شود و از سفرش به آنجا مي گويد: آنچه بيش از هر چيز من را مجذوب كرد بيان زندگي بعد از آن حادثه بود . كلمه زندگي،Life را بارها تكرار مي كند و چنان اشتياق آشكاري در آن نمايان است كه نمي توانيم از آن چشم پوشي كنيم.
با رخ دادن زلزله يا هر اتفاق طبيعي چطور وارد صحنه مي شويد؟
مرحله اول گرفتن اطلاعات است. پيشرفت تكنولوژي و وجود وسايل مخابراتي موجب شده تا اطلاعات و اخبار خيلي سريع به كل دنيا فرستاده شود و اين يعني در تمام زمان ها در دسترس هستيم، بنابراين فرقي نمي كند اين اتفاق شنبه، جمعه يا حتي كريسمس رخ دهد. بعد از گرفتن اطلاعات، قدم بعدي اين است كه آن اطلاعات را كامل تر و دقيق كنيم يعني افرادي از كشور سوئيس كه در آن مكان حضور دارند - اطلاعات دقيق تري به ما منتقل كنند.
بعد از گرفتن اطلاعات، دولت سوئيس جدا از NGOها كار خيريه خود را انجام مي دهد و بررسي مي كند كه چطور مي تواند از نظر مالي و انساني كمك كند. در عين حال اطلاعات را به NGOهايي كه با سفارت تماس مي گيرند ارائه مي دهد تا با سفارت همفكري كنند، اينكه چه امكاناتي دارند و چطور تقسيم كار كنند از جمله جمع آوري پول، كمك هاي انساني ، سگ هاي زنده ياب و هرچيزي كه لازم است. اين كار خيلي هم كار ا و هم موثر است.
بهتر است اين مراحل را از يكديگر متمايز كنيد. مرحله اول پاسخ صحيح به سؤالات و جمع آوري اطلاعات از آن اتفاق است، مرحله دوم نجات و امدادرساني آني است و مرحله آخر ساخت وساز و آباداني است.
نحوه كار يا بهتر است بگوييم همكاري دولت سوئيس و NGOها در مورد اتفاقات و بلاياي طبيعي چگونه است؟
اين موضوع سه حالت دارد. در يك حالت خود دولت سوئيس تصميم مي گيرد پول مورد نياز براي ساخت وساز را فراهم كرده و از طريق آژانس توسعه و همكاري(SDC) به اجرا در مي آورد. در حالت دوم پول مورد نياز را فراهم كرده و آن را در اختيار NGOها قرار مي دهد. آنها هم موظف هستند ضمن ساخت وساز مكان تخريب شده، گزارش كاري به دولت سوئيس ارائه دهند تا تمام مراحل كنترل شود. اما در حالت سوم NGOها تصميم مي گيرند تا نياز مالي براي ساخت و ساز را تهيه كرده و كار بازسازي را انجام دهند. در اين حالت آنها به ما اعلام مي كنند كه قرار است اين كار را انجام دهند. ما هم از طريق ديپلماتيك با مسئولان آن كشور صحبت مي كنيم؛ يعني كمك ما به آنها در همين حد است.
اتفاقي كه بعد از زلزله بم افتاد، يعني بازسازي و ساخت وساز در آنجا كدام حالت بود؟
كاري كه دولت سوئيس بعد از زلزله در بم پيگيري كرد بيشتر در زمينه كمك هاي آني بشردوستانه بود و سپس برنامه هاي تعليم و آموزش احياي وضعيت روحي در مناطق آسيب ديده، اما در واقع كار ساخت و ساز به خود NGOها واگذار شد و از آنجايي كه خود آنها در اين كار خبره بودند، دولت سوئيس در زمينه هماهنگي فعاليت هاي آنها همواره كمك كرده است.
منظور شما از كمك هاي انساني و رواني چيست و چطور آنها را در بم اجرا كرديد؟
اما روش ها به اين صورت بوده كه روي موضوعاتي كه اساسي تر و سخت تر هستند فوكوس كنيم؛ يعني مدرسه بسازيم، آموزش بدهيم و به بچه هايي كه پدر و مادر خود را از دست داده اند كمك كنيم. مقداري از اين همكاري با مسئولان انجام شده است كه در مورد كمك هاي روحي و رواني چه كار كنند، يا حتي ساختمان سازي چطور انجام شود كه در برابر زلزله مقاوم تر باشد. به هر حال در هر كشوري روش كاري وجود دارد كه نياز آنجاست. طرز تفكر سوئيسي ها اين طور نيست كه چيزي را تحميل كنند، بلكه گوش مي كنند تا ببينند نياز هرجامعه چيست.
دولت سوئيس براي حمايت و گسترش NGOها چطور وارد عمل مي شود؟
اساسا NGOها مستقل بوده و دولتي نيستند و دولت هيچ دخالتي در آنها ندارد. در حقيقت اصل موفقيت آنها در همين موضوع است، يعني دولت حتي از آنها حمايت هم نمي كند. در سال 1848 با تولد دولت فدرال سوئيس امكان اين داده شد كه بعدا قانوني به تصويب برسد كه طبق آن هر انساني آزاد است تصميم بگيرد و NGO تشكيل بدهد. اين كار حتي نياز به ثبت قانوني هم نداشت، به همين دليل است كه دولت سوئيس حتي نمي داند چند NGO فعال وجود دارد.
در واقع وقتي آنها آزاد باشند كار انجام دهند و دولت دخالتي در امور آنها نداشته باشد روحيه ابتكار و پيش قدمي در آنها ايجاد مي شود.
به طور كل ما معتقديم پتانسيل فردي آدم ها و خلاقيتشان از يك دولت و حكومت بيشتر است، حتي صليب سرخ هم از طريق كاملا خصوصي تشكيل شد.
سياست هاي بين المللي و تصميمات اتحاديه اروپا تاثيري بر كمك هاي بشردوستانه سوئيس گذاشته است. ما همه جدا از جنجال ها و جنگ هاي جهاني تنها به جنبه هاي كمك هاي انساني توجه كرده ايم. آنچه در مورد بم هم اتفاق افتاد همين موضوع بود؛ يعني تعداد زياد كشته شده ها و شرايط نامناسب روحي و رواني كه پيش آمده بود، بخش زيادي از آن نيز جنبه تاريخي بم يعني ارگ بود كه ما آن را مختص به ايران نمي دانيم، بلكه يك اثر تاريخي متعلق به بشريت است، بنابراين كمك هاي بيشتري در اين زمينه انجام داديم.
كشور سوئيس در عرصه بين المللي سعي كرده بي طرف بماند، اين موضوع به خصوص از زمان جنگ جهاني دوم وجود داشته، اما در عرصه كمك رساني هميشه حضور داشته، در ميان اين كمك رساني چطور منافع كشورش را حفظ كرده است؟
ايده ما در بي طرف ماندن در جنگ ها از يك نياز داخلي شروع شد. آدم هايي كه در سوئيس زندگي مي كنند چند زبانه و با پيشينه هاي مختلف هستند، در نتيجه شركت يا حمايت ما از جنگ ها عملا به فروپاشي دروني ما مي انجامد. بين اينكه از كشوري كه در حال جنگ است پشتيباني كنيم به قيمت اينكه انسجام ملي مان مورد تهديد قرار گيرد، سوئيس با حمايت نكردن از يك طرف در جنگ، هميشه حفظ انسجام ملي را در نظر گرفته است.
از نظر بشردوستانه هم به اين نتيجه رسيديم كه بايد به قرباني هاي جنگ كمك كنيم. اين در واقع پارادوكس نبود، بلكه راهي بود كه دولت سوئيس بايد انتخاب مي كرد. بنابراين در جنگ ها بي طرف بوديم و در كمك رساني هم به قربانيان هر دو طرف كمك مي كرديم، اين كار باعث شد تا اتحاد ملي هميشه حفظ شود.
وقتي براي دومين بار به بم رفتيد چه حسي داشتيد؟
من از خرابي ها، آمار مرگ و مير و آثار رواني زلزله روي آدم ها زياد شنيده بودم. وقتي براي اولين بار به بم رفتم هيچ قضاوتي نكردم، اما مي ديدم كه بخش هايي در حال ساخت وساز است و بخش هايي نه. در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه زندگي دوباره در جريان است. از طرف ديگر وقتي براي دومين بار به بم سفر كردم. به اين نتيجه رسيدم كه زندگي دوباره جريان گرفته است. وقتي مي ديدم كشور سوئيس در اين عمل خيرخواهانه سهيم است، خوشحال بودم.