چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۰۷
جاي خالي قلم استادانه در طراحي شهري
نقش هاي كج و معوج
000606.jpg
عكس:هادي مختاريان
شيده رشيدي
چه چيزي باعث مي شود شهري آشفته به نظر برسد؟ خيابان هاي شلوغ؟ ازدحام جمعيت در پياده روها و خيابان ها؟ هجوم دستفروش ها و گداها؟ سر و صدا يا چاله و چوله؟
شايد همه اينها باشد، اما اگر همه ساكنان شهر از آن كوچ كنند آيا اين آشفتگي از بين مي رود؟
چند سالي است كه معماران و كارشناسان طراحي شهري سعي دارند كه ثابت كنند چنين نيست؛ ثابت كنند شلختگي، آشفتگي و آلودگي هاي بصري، صرفا به حضور و رفتار اهالي شهر بستگي ندارد. واقعيت اين است كه شهر، همچنان كه ساكناني از اقوام مختلف با سليقه هاي متفاوت را در خود جاي داده، در آرايش خود هم يا فاقد هر نوع سليقه است، يا از سليقه هايي متفاوت يا گاه عجيب و غريب پيروي كرده است. در خيابان هاي مختلف تهران ده ها نوع سطل زباله، اشكال مختلف ايستگاه اتوبوس، شكل هاي متنوعي از تابلوهاي تبليغاتي، طرح هاي مختلفي از كف پوش پياده روها و حتي انواع متفاوتي از جوي ها و جداول ديده مي شود؛ حتي تاكسي هاي اين شهر هم چندين وچند رنگ و طرح دارند. كارشناساني كه در حوزه روانشناسي زندگي شهري تحقيق كرده  اند، معتقدند كه همه اينها مي تواند روي زندگي شهري و حتي خصوصي افراد تأثير بگذارد.
گروهي از شهرسازان هم عقيده دارند كه مشكل اصلي تهران در طراحي فضاهاي شهري، آلودگي بصري و مبلمان شهري، به نبود طراحي جامع شهري برمي گردد. لابد به همين دليل است كه طرح هايي مثل نقاشي  هاي ديواري هم در مقاطع مختلف با سليقه هاي متفاوتي طراحي و اجرا شده اند. در مقايسه اي بين طراحي نقاشي ديواري در تهران و شهرهاي ديگري كه از اين هنر بر ديوارهاي خود بهره برده اند به اين نتيجه مي رسيم كه تفاوت هاي اساسي بين نحوه طراحي و اجرا وجود دارد. البته از ميان صحبت هاي كارشناسان شهرداري هم مي توان به اين موضوع پي برد.
به گفته كارشناسان رنگ و نقاشي در سازمان زيباسازي شهر تهران، در حال حاضر هيچ گونه ضابطه اي - حتي به لحاظ نظارت تخصصي- بر روند رنگ آميزي شهري حاكميت ندارد و بيشتر مناطق، بدون هرگونه كارشناسي و برپايه سليقه هاي شخصي اقدام به اين كار مي كنند. به عقيده اين افراد، تغييرات پي درپي كادر مديريتي،  اجرايي بودن سيستم شهرداري ها و تخصصي نبودن تصميم گيري ها در سطح خرد و كلان از دلايل نابساماني و معضلات رنگ در منظر شهري است.
سيد محمود شعيبي مدير اداره نقاشي ديواري و گرافيك شهري، دليل نبودن ضابطه خاص درمورد رنگ آميزي مبلمان شهري تهران را ضعف مديريتي مي داند و مي گويد: در حالي كه در سازمان زيباسازي شهر تهران گروه هاي تخصصي و كميته هاي فني برنامه ريز و سياستگذار در زمينه نقاشي هاي ديواري، رنگ آميزي مبلمان شهري، مجسمه ها و معماري در حال كار هستند، طرح ها و برنامه ها و سياستگذاري هاي اين افراد جدي گرفته نمي شود و اين گروه ها در سازمان هيچ جايگاه خاصي ندارند .
اين موضوع در حالي مطرح مي شود كه در كشورهاي اروپايي، كميته هاي نقاشي ديواري براي 15 سال آينده شهر هم سياست گذاري كرده و برنامه ريزي پيش بيني هاي لازم در صورت تغيير بافت ها و معماري ها در سال هاي آينده را هم در نظر مي گيرند و برهمين اساس برنامه هاي آينده نقاشي و گرافيك شهري را تدوين مي كنند.
معيارهاي رنگ آميزي در مبلمان شهري
تقسيمات منطقه اي، عناصر مختلف شهري، معماري و بافت منطقه اي از معيارهاي اصلي رنگ آميزي مبلمان شهري محسوب مي شوند. در تقسيمات منطقه اي، عناصري مانند ويژگي هاي منطقه به لحاظ اقليمي و آب و هوايي، ويژگي هاي فرهنگي، مبلمان، علائم هدايتي، كيوسك ها، جدول ها، نرده ها و پل هاي عابر مورد توجه قرار مي گيرد.
همچنين نوع رنگ برپايه پژوهش هاي رنگ از منظر روان شناختي شهري، پژوهش هاي روانكارانه هر منطقه و طبقه بندي نيازهاي رنگي براساس فرهنگ هر منطقه، رنگ در فضاي سبز (شامل رنگ بندي در گل آرايي و فضاي سبز)، هارموني رنگ هاي طبيعي فضاي سبز با رنگ حصارها و عناصر جنبي موجود در فضا و معماري، پژوهش هاي تكنولوژيك و شيميايي رنگ و مصالح ماندگار و سازگار با شرايط محل و شرايط اقليمي آن، تعيين مي شود. همچنين كارشناسان به لحاظ شرايط اقليمي، فصل هاي تابستان و بهار را براي اين كار پيشنهاد مي كنند.
تهران از جمله شهرهايي است كه به لحاظ بصري و منظر عمومي، داراي اغتشاشات و بي نظمي هاي فراواني است و با كمي دقت مي توان وجود اين بي نظمي ها را در تمام نقاط و سيماي شهر احساس كرد. عوامل متعددي مانند آلودگي هوا، ضعف تجهيز اصولي و مناسب در مبلمان شهري، وجود عناصر ناقص زيبايي و خوانايي محيط، رنگ آميزي هاي غيراصولي و سليقه اي عناصر مبلمان شهري و همچنين معضلات ترافيكي در به وجود آوردن اين اغتشاشات نقش ويژه اي ايفا مي كنند.
شعيبي وجود رنگ مناسب در يك محيط شلوغ با مبلمان فرسوده و بي روح مانند تهران را براي ايجاد نشاط و آرامش در شهروندان ضروري مي داند و همچنين اين عنصر را عاملي براي كمتر به نظر رساندن اين خرابي ها و فرسودگي ها مي داند.
نقاشي ديواري كجا قرار گرفته است؟
نقاشي ديواري يا ديوارنگاري، گستره اي است طاقت فرسا و سنگين از هنر كه اجراي آن كوشش و مهارت بسياري مي طلبد. دشواري هاي اجراي آن، چندان هم قابل پيش بيني و محاسبه نيست. شايد از همين روست كه هنرمنداني در اين وادي قدم مي گذارند كه سخت كوشي و پيگيري بيشتري دارند.
آزادي عمل در نقاشي ديواري همچون نقاشي روي بوم نيست؛ دغدغه مخاطب و چارچوب و قالب مشخص شده توسط فضاي معماري، مكان اجرا و حد و مرزهاي تكنيكي، آزادي هنرمند را بسيار محدود مي كند. از سوي ديگر، ضعف فرهنگ بصري بعضي از سفارش دهندگان نيز عرصه را بيش و بيشتر بر هنرمند تنگ مي كند.
اين هنر در ارتباط با معماري موجوديت پيدا مي كند و به تنهايي، اثري مستقل نيست چرا كه بر ديوار قرار دارد؛ ديواري كه بخشي از يك سازه بزرگ تر در معماري است. نقاشي، حتي اگر بر ديواري مستقل نيز به اجرا درآيد، باز هم به فضاي پيرامونش وابسته و پيوسته است.
كفشچيان مقدم در اين ارتباط به سلمه غياثي- خبرنگار پايگاه اطلاع رساني شهرسازي و معماري- گفت: اثر ديواري بايد متناسب با فرم و ابعاد ديوار باشد. يعني در قالب ابعاد ديوار جزء يا پوشاننده ديوار است. بنابراين اثر ديواري در يك هارموني با شكل و فرم ديوار اجرا مي شود كه به تناسب ساختار صوري ديوار (زوايا و كنج ها)، فرمي منظم يا غيرمنظم، ساده يا تركيبي از چند ديوار را به خود مي گيرد. چارچوب اثر ديواري با ساختار فيزيكي و زيباشناختي فرمي ديوار بايد هماهنگ باشد تا كيفيت بصري و كاركردي ديوار حفظ شود .
از سوي ديگر مصطفي بهزادفر ، استاد طراحي شهري دانشگاه علم و صنعت، يكي ديگر از كارشناسان شهري است كه درباره كاربرد هنر نقاشي ديواري در شهرها با اين پايگاه خبري گفت وگو كرده است. او مي گويد: هر ديواري بستر مناسب براي نصب نقاشي ديواري را دارا نيست .
تجربه سال هاي گذشته نشان مي دهد كه بهره مندي تهران از قابليت هاي نقاشي ديواري صفر است. نگاه منتقدانه به اين نوع از نقاشي، حاكي از آن است كه اين هنر ملي در سطح شهر تهران بدون برنامه ريزي پيش مي رود.
به گفته بهزادفر به اندازه كافي ديوارهاي قابل استفاده براي نقاشي ديواري داريم. او تاكيد كرد: حتي فاصله هاي ميان ديوارها براي نقاشي ايجاد تنوع هم مي كند. پس بر اين پايه، اين كه بر همه ديوارهاي شهر، به شكل سلسله وار نقاشي ديواري نصب شود هم رويكرد زيبايي ندارد و اين خود كار را آسان تر مي كند .
بنابراين اثر ديواري بايد هماهنگ با محيط ديوار باشد. ديوار جزء اصلي يك بنا و داراي دو گستره بيروني و دروني با كاربري هاي متفاوت است. اگر وجه دروني ديوار با عوامل زيباشناختي و فرهنگي فضاي حاكم بر معماري داخلي هماهنگ شود، وجه بيروني با عوامل بصري محيط خود نيز در يك تعامل فيزيكي و بصري قرار مي گيرد كه متأثر از شكل و رنگ هاي موجود در ديوارهاي جانبي و نور و سايه عناصر در محيط اطراف خود است.
مخاطبان نقاشي ديواري
نقاشي ديواري، مخاطبان عام دارد و هنري عمومي محسوب مي شود كه به شهرها تعلق دارد و براي شهرها به وجود مي آيد و نيز از وجود شهرها سرچشمه مي گيرد. اثر ديواري بايد با فرهنگ حاكم بر فضاي ديوار متناسب باشد و مخاطب را درك كند.
بهزادفر در اين رابطه مي گويد: اجزاي تصويرگري در نقاشي ديواري بايد هماهنگ با تصوير ذهني و خواسته هاي مردم و مبين جامعه باشد و تعاملي ميان مردم و فرهنگشان به وجود آورد، چون ذهنيت مردم متفاوت است و علاقه مندي به موضوعات مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و هنري و... را بايد طي مطالعاتي از ذهن مردم استخراج كرد .
طراحي جامع شهري
به نظر مي رسد مشكلات مربوط به فضاهاي شهري و تصاوير و طرح هاي اجراشده در آن، نياز طراحي جامع شهري را گوشزد مي كند؛ طرحي كه الگويي براي همه زمان ها و مديران باشد تا براساس آن مبلمان شهري و تزئينات و نقش ها شكل بگيرند. در آن صورت است كه از بدو ورود به تهران، بارزترين تصوير شهر، آشفتگي و شلختگي نخواهد بود و تابلوهاي بزرگ و پرتعداد تبليغاتي، نقش تزئين نماهاي شهري را بازي نخواهند كرد.

اعداد اساسي
000603.jpg
۲۵۰‎/۰۰۰
۲۵۰ هزار به تاكسي هايي اختصاص دارد كه در سال آينده براي جايگزيني سوخت با گاز طبيعي CNG برنامه ريزي خواهند شد.
در سال جاري حدود 7 هزار خودروي سمند گازسوز جايگزين تاكسي هاي فرسوده شد كه بر اساس تصويب شوراي اقتصادي به ازاي هر تاكسي مبلغ يك ميليون و سيصد هزار تومان به صورت كمك بلاعوض مستقيم از سوي سازمان بهينه سازي در اختيار وزارت كشور براي جايگزيني تاكسي هاي فرسوده با سمند گازسوز قرار گرفته است. به گفته مديرعامل سازمان بهينه سازي مصرف سوخت كشور، اين سازمان از لحاظ بودجه اي آمادگي دارد تا آخر امسال نيز تعداد 20 هزار تاكسي را با سمند گازسوز جايگزين كند چرا كه فوايد زيست محيطي ناشي از اجراي اين پروژه بسيار زياد است.
علاوه بر اين مبلغ يك ميليون و سيصد هزار تومان 770 دلار هم براي تأمين مخزن، كيست و غيره خودرو در اختيار خودروسازان قرار مي گيرد و بر اساس پيش بيني هاي صورت گرفته در تبصره 13 قانون بودجه 250 هزار تاكسي با خودروهاي گازسوز جايگزين خواهد شد و بودجه لازم نيز به ازاي جايگزيني هر دستگاه در اختيار سازمانهاي مربوطه قرار مي گيرد.
۸۰
۲۶ خط معاينه فني در برنامه چهارم توسعه به 80 خط خواهد رسيد؛ با توجه به اين كه شهرداري به تمام وظايف خود در زمينه 26 خط معاينه فني بر اساس برنامه سوم توسعه عمل كرده است. محمدرضا اميري صفت، مديرعامل مركز معاينه فني خودرو با اشاره به احداث مراكز جديد در مناطق مختلف شهر مانند 14 و 20، گفت: در حال حاضر تقاضايي براي مشاركت در ساخت و بهره برداري از اين مراكز در اختيار داريم كه به زودي با آنها وارد مذاكره مي شويم.
در حال حاضر بيش از 2 ميليون خودرو واجد دريافت برگه معاينه فني خودرو هستند كه تنها 20 الي 25 درصد از اين تعداد براي معاينه فني خودرو اقدام كرده اند. مراجعه به مراكز معاينه فني خودرو در سال 82 نسبت به سال 81 با رشد 19 درصدي و سال 83 نسبت به سال 82 با رشد 5 درصدي و در سال 84 نسبت به سال 83 با رشد 20 تا 25 درصدي مواجه بوده اند.

زاويه ديد
اگر داروخانه ها مواد غذايي و نقشه تهران بفروشند!
ماني راد- سال ها قبل وقتي كه در روزي از روزها، مثل هميشه از خواب بيدار شديم و مثل همه ساكنان اين شهر بزرگ به راه افتاديم تا به محل كار خود برويم، ناگهان دكه هايي زردرنگ را به چشم ديديم كه در جاي جاي شهر براي خودشان جا باز كرده اند و كسي ميانشان نشسته است. از تابلويي بر سردر آن مي شد حدس زد كه كارشان چيست.
بالاي دكه نوشته بود از من بپرسيد و كنار آن حرف انگليسي i . هر كس كه اندك سوادي داشت، مي توانست خيلي زود متوجه شود كه اين حرف لاتين، اول كلمه information به معناي اطلاعات است. از شما چه پنهان خيلي خوشحال شديم. در واقع شهري به عريض و طويلي تهران، نياز به مكاني داشت كه اطلاعات راجع به ميادين و خيابان ها و كوچه ها را در اختيار كساني بگذارد كه تازه از راه رسيده بودند و در اين شهر درندشت دنبال آدرسي نامعلوم بودند. اين ابتكار شهرداري تهران، اميدهاي زيادي را در دل ها برانگيخت.
كار به جايي رسيد كه خودمان هم با اطلاعات محدودمان، از روي سرگرمي هم كه شده مي رفتيم و سراغ آدرسي موهوم را مي گرفتيم و از قضا، راهنما با دقت، اطلاعاتي مناسب را در اختيارمان قرار مي داد. بي ترديد اين باجه هاي تازه متولد شده، خيلي زود در نظر مردم جاي گرفت و با آنها انيس شد. از سويي ديگر، كيوسك هاي روزنامه فروشي ها كه از قرار معلوم مي بايست تنها جرايد و روزنامه  را در اختيار مردم قرار دهد، شد ميني سوپرماركت. از شير مرغ تا جان آدميزاد را مي شد در اين كيوسك هاي نقلي كوچك يافت. سفته، مواد خوراكي، سيگار و حتي خريد و فروش بن كتاب و... هرچند تهراني ها خيلي زود پذيرفتند كه گاهي به جاي نانوايي به سراغ اين كيوسك ها بروند، اما خيالمان راحت بود كه اين دكه هاي سبز رنگ كاري جز راهنمايي و ارائه اطلاعات به مردم ندارند. ما فكر مي كرديم آنچه در اين دكه به مردم عرضه مي شود، نقشه راهنماي شهر، دفترچه هاي راهنمايي شركت واحد اتوبوسراني و يا جدول هاي زمان بندي شده مترو و... است. اما از آنجا كه همه چيز در تهران به سرعت سرسام آوري در حال تغيير و تبديل است، اين كيوسك هاي خوش سيما به تدريج سرنوشتي بهتر از كيوسك هاي روزنامه فروشي نيافتند. خيلي زود در كنار نقشه ها و كتابچه هاي راهنما، چيزهاي ديگري هم ديده مي شد. البته در ابتدا، بنا بر اقليم و محل استقرار خدمات متفاوت بود. اگر قرار بود دكه واقع در ميدان انقلاب دچار تغيير شود، از سفته و بن كتاب شروع مي كرد و دكه هاي اطراف سعادت آباد و تجريش از برگه هايي شبيه ارمغان بهزيستي. راستش را بخواهيد، نگران شديم. اين دكه هاي شريف، به تدريج اسير دگرگوني شد. دريغ از آن حسن اتفاق كه اميدها را در دل برانگيخت.
در تهران همه چيز امكان تغيير در كمترين زمان را دارند. يك دست شدن و همساني و شبيه هم شدن، ره آورد شهرهاي بزرگي مانند تهران اند. قرار نيست كه چيزي تافته جدا بافته باشد. اگر مي توان در جايي مثل سوپرماركت، انواع قرص ها و مواد گوشتي و غيره را يافت، پس حتماً مي توان در جايي مثل كيوسك  روزنامه فروشي  انواع مواد غذايي را پيدا كرد. از آنجا كه در تهران كمتر چيزي در جايگاه واقعي خود هست، پس اين رسم هرچند ناپسند، رايج مي شود. از پارك كردن اتومبيل ها در پياده رو گرفته تا بازي كردن كودكان و جوانان در خيابان هاي اصلي، همه و همه نشان از يك ناهمساني در ارائه رفتارها دارد. گيرم كه رسانه هاي مكتوب و منقول مردم به شهروندان گوشزد كنند كه رفتار صحيح و درست چيست. اين شهر، ماجراهاي عجيبي را در دل دارد. در اين شهر تودرتو، در ميان اين بي نظمي هاي مفرط كه هر روزه مي توان در كوچه و بازار ديد، در ازدحام رفتارهاي نابه جا، طبيعي است كه باجه هاي از من بپرسيد هم تافته جدا بافته نباشند و هر از گاهي به رسمي نانوشته گردن نهند و فعاليتي اقتصادي- هرچند خرد- را در كنار كار اصلي شان ارائه دهند. البته تصور اين كه فعاليت خرد خيلي زود بر كار اصلي غلبه كند و حتي آن را در سايه فرو ببرد، چندان سخت نيست. فقط كافي است شما هم نگاهي به كيوسك هاي روزنامه فروشي  بياندازيد. بنابراين چندان دور از دسترس نيست اگر روزي شاهد اين باشيم كه در باجه هاي از من بپرسيد انواع مايحتاج زندگي روزمره پيدا شود و مردم احياناً براي خريدن شير يارانه اي، به جاي سوپرماركت، جلوي همين باجه ها كه روزگاري نويد شهري مدرن مي دادند، صف بكشند. راستي، براي پرسيدن يا تهيه نقشه هاي شهر مي توانيد، به داروخانه ها هم مراجعه كنيد؛ آخر مي دانيد، اينجا تهران است ديگر.

راپورت خبرنگار
قانوني براي ناديده گرفتن
000600.jpg
پويا مهرآيين- پيرمرد، كنار من ايستاده و مثل من منتظر رسيدن تاكسي است؛ انگار كه حوصله اش سر رفته باشد، پاكت سيگارش را درمي آورد و كبريت مي كشد. بادقت سوزن كردن نخ، شعله كبريت را به سيگارش نزديك مي كند و چند پك اساسي مي زند تا بعد از چند لحظه يك عالمه دود داخل ريه اش را فوت كند به هواي يخ زده شهر. با اينكه فاصله اش با من آنقدرها كم نيست، باد باعث مي شود كه اخم هايم به سمت درهم رفتن ميل كنند.
در همين اثنا، تاكسي از راه مي رسد. يك نفر كنار دست راننده روي صندلي جلو نشسته و يك نفر روي صندلي عقب؛ با اين حساب، من و پيرمرد كه ظاهرا هم مسير هستيم- مي توانيم با اين تاكسي به مقصد برسيم. كمي نگران سيگار پيرمرد هستم. برمي گردم و نگاهي مي اندازم. سيگارش را انداخته و دارد پايش را روي سيگار مي كشد كه خاموش شود و در همان حال عجله دارد كه سوار شود. نفس راحتي مي كشم و خيالم راحت مي شود كه ديگر مجبور نيستم دود سيگار پيرمرد را تحمل كنم، خصوصا اينكه اگر با سيگار روشن سوار مي شد، شايد به خاطر سن و سالش، تذكر خاموش كردن سيگار، كمي سخت مي شد. در عقب را باز مي كنم و سوار مي شوم. آقايي كه ماشاءالله خوش قد و هيكل هم هست، روي صندلي عقب نشسته، در حالي كه چند قطعه يدكي خودرو هم در دست دارد؛ قطعه هايي كه معلوم است تازه از خودرو باز شده اند و مقادير معتنابهي روغن و گريس و... از سر و رويش مي بارد.
البته آقاي خوش هيكل، لباس كار پوشيده و قاعدتا زياد نگران خودش نيست. با هر زحمتي كه هست، سوار مي شوم و با رعايت فاصل مطمئنه (براي پيشگيري از روغني شدن) روي صندلي مي نشينم و پيرمرد سابق الذكر هم بعد از من سوار مي شود. هنوز درست و حسابي جاگير نشده ام كه متوجه بوي دود سيگار مي شوم. ابتدا فكر مي كنم باقيمانده دود سيگار پيرمرد است كه در ريه ها و لوله هاي تنفسي اش ذخيره كرده بوده و حالا آن را با هوا جايگزين كرده، ولي بعد از لحظه اي متوجه مي شوم كه يك نخ سيگار روشن لاي انگشتان آقاي خوش هيكل كنار دستي، فروزان است. كمي خودم را جابه جا مي كنم و سعي مي كنم بر خودم مسلط باشم.
بعد از چند ثانيه با كمال ادب و فروتني مي گويم: آقا ببخشيد! ممكن است سيگارتان را خاموش كنيد؟ . آقاي خوش هيكل ناگهان برافروخته مي شود و مي گويد: تو كه ديدي سيگار دست منه، مي خواستي سوارنشي . شما جاي من باشيد، چه مي كنيد؟ مي گويم: آقاي محترم براي ناديده گرفتن قانون كه قانون وضع نمي كنند؛ شما چه قبل از من سوار شده باشيد و چه بعد از من، نبايد در وسيله نقليه عمومي سيگار بكشيد . مسافر جلويي كه انگار تازه از خواب بيدار شده مي گويد: كدوم سيگار آقا؟ من سيگارم را انداختم . بعد از اينكه مسافر جلويي را متوجه مي كنم كه روي سخن من با حضرتعالي نيست ، خدا را شكر مي كنم كه زودتر سوار تاكسي نشده ام وگرنه بايد دود دو نخ سيگار را تحمل مي كردم و واقعا كه زندگي در چنين فضايي چه لذتي مي تواند داشته باشد.
وقتي مي بينم آقاي خوش هيكل قرار ندارد كه سيگارش را خاموش كند، به راننده متوسل مي شوم و مي گويم: آقا مگر خودرو شما وسيله نقليه عمومي نيست؟ پس چرا اجازه مي دهيد يك مسافر، مزاحم بقيه باشد؟ و راننده هم كه انگار براساس قد و قواره مسافرانش تصميم گرفته،  در جواب من چيزي نمي گويد. به راننده مي گويم: آقا نگه دار! من پياده مي شم و او هم كه حالا ديگر مي ترسد يك دعواي درست و حسابي پيش بيايد، به طرف كناره خيابان مي رود تا من پياده شوم. از پيرمرد سمت راستي عذرخواهي مي كنم و مي خواهم اجازه بدهد كه پياده شوم. پيرمرد پايين مي رود و من پياده مي شوم.
در را نمي بندم كه پيرمرد سوار شود، اما پيرمرد بدون اينكه سوار شود، در تاكسي را مي بندد. راننده به پيرمرد مي گويد: آقا! شما چرا سوار نمي شيد؟ و پيرمرد جواب مي دهد: چون شما آدم هاي بي انصاف و زبان نفهمي هستيد. من خودم سيگاري ام، اما ترديد ندارم كه در اين ماجرا حق با اين بنده خدا بود و چون تو كه راننده هستي، حق مسافرت را رعايت نمي كني، من دليلي نمي بينم كه با تاكسي تو به مقصد برسم . به پيرمرد مي گويم: شما خودت را به خاطر من به زحمت نينداز ، ولي انگار حرف مرد يك كلام است. دوباره توضيح مي دهد كه اصلا كاري به اينكه من طرف بحث بوده ام ندارد و فقط چون حق را به من داده، به نشانه اعتراض از تاكسي پياده شده است.
از پيرمرد تشكر مي كنم و به فكر فرو مي روم؛ اينكه اگر واقعا همه ما تا اين حد براي حفظ و احترام به قانون مقيد بوديم چه اتفاقات خوبي كه نمي افتاد. به اين فكر مي كنم كه اگر خود من سيگاري بودم، در چنين موقعيتي حاضر بودم از يك نفر غيرسيگاري دفاع كنم يا نه و هزار و يك فكر و خيال ديگر. تاكسي بعدي سر مي رسد و پيرمرد را سوار مي كند. تصميم مي گيرم هر چند بار ديگر هم كه اين اتفاق افتاد، از حقم دفاع كنم. پيرمرد دست تكان مي دهد و مي خندد و با تاكسي دور مي شود.
راستي براي دفاع از حقوق خود و ديگران چقدر ارزش قائل شده ايم؟ گاهي از راننده ها گلايه مي كنيم كه چرا در هنگام جابه جايي مسافر سيگار مي كشند، اما بسياري مواقع، خود ما مسافرها حقوق هم را ضايع مي كنيم. نظر شما چيست؟ اينجا هم تقصير با قانونگذار است؟
فراموش نكنيد كه در كشورهاي غربي كه سيگار سوغات آنجاست، مجريان قانون با كساني كه در اماكن عمومي سيگار مي كشند به شدت برخورد مي كنند. شايد لازم باشد اين قانون در ايران هم با جديت بيشتري اجرا شود.

شهر آرا
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |