پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۰۸
ديدار
روزنامه نگاري در ايران حد وسط ندارد
000693.jpg
عكس: گلناز بهشتي
آيدين جهانبخش
در شماره گذشته بخش اول گفت و گوي دكتر ميرفخرايي به همراه خلاصه تحقيقات او با عنوان مقايسه ساختارهاي خرد و كلان گفتماني رمان هاي عامه پسند و نخبه ايراني را خوانديد. در بخش اول به مباحثي چون نرم خبر، نقش سرمايه در سليقه افراد و ويژگي آثار عامه پسند و نخبه پرداخته شده؛  ادامه و بخش پاياني گفت و گو با اين محقق و استاد ارتباطات اجتماعي را مي خوانيم:
به نظرم اين آثار پيچيدگي ندارند؛ گره ها ساده گشوده مي شوند، شخصيت ها ساده اند، حتي راحت گول مي خورند، خيلي سريع هم دچار تحول مي شوند؛ همه چيز ساده است اما مثلاً در رمان هاي ميلان كوندرا، دنيا بسيار پيچيده و عميق است، حتي زندگي يك فرد عادي...
اساس كار بورديو اين است كه بايد به سليقه اقشار مختلف جامعه توجه كنيم. از طرفي هم ما نمي توانيم با تحقير، با آثار عامه پسند برخورد كنيم. در هر صورت بخش هايي از جامعه به اين آثار علاقه نشان مي دهند و با تحقير برخورد كردن، خودش نوعي نخبه گرايي روشنفكرانه است.
بالاخره ما به عنوان يك جامعه علمي بايد بدانيم كه چه ارزش هاي فرهنگي اجتماعي، سياسي و... در اين آثار وجود دارد. خواننده ها چرا به اينها علاقه دارند و اينها چه به خواننده منتقل مي كنند؛ نمي شود فقط به كتابي نگاه كرد و گفت ساده است يا بي ارزش است. كتاب ديگري هست كه فقط سه هزار نفر آن را خوانده اند. كسي هست كه مي گويد اين كتاب بي ارزش است و آن كتاب واجد ارزش. در واقع مي گويد آن يك ميليون نفري كه آن رمان را خوانده اند آدم هايي بي ارزش اند و آن سه هزار نفر، آدم هاي با ارزشي هستند.
زماني اين گونه مطرح مي كردند كه مطالب عامه پسند در روزنامه ها به ارتقاء سليقه فرهنگي مخاطب كمك مي كند؛ به اين معني كه فرد با خواندن اين مطالب كم كم به مطالب ديگر هم توجه مي كند.
البته نبايد اين گونه نگاه كرد. اين رمان ها و آثار، كاركرد ديگري هم دارند. شما مي پرسيد براي زن خانه داري كه اين كتاب را مي خواند، چه كاركردي در زندگي اش دارد و چه چيزي از اين كتاب به دست مي آورد؛ من مي گويم فقط سرگرمي صرف. اكنون سريال هاي تلويزيوني ما هم ساختار رمان هاي عامه پسند را گرفته اند و به آنها ارزش هاي خاص ديني و سياسي پوشانده شده و گاهي آنها را تاريخي هم كرده اند. غرب كه مي گويد جامعه ما به جامعه بي طبقه رسيده است، اساس بحث آنها اين است كه دايره گفتماني اين دو حوزه در هم داخل شده است.
حال عوام بالا رفتند يا خواص پايين آمده اند؟
بحث ارتقاء، بحثي است كه اولين بار ماركسيست ها آن را مطرح كردند؛ در انقلاب اكتبر كه اپراشنسكي- اولين وزير فرهنگ شوروي- معروف ترين تئوريسين آن شد. هدف او ارتقاء دادن سطح توده ها بود؛ يعني از طريق پيام،سطح نگرش آنها را ارتقاء داده و جامعه را بالا برده و توسعه بدهيم. البته ارتقاءدادن، اين نيست كه همه مثل تو بينديشند.
مثلاً فردي دوست دارد مبلش استيل باشد و ديگري دوست دارد مبلش چوبي و پر نقش و نگار (گل منگلي) باشد. آن فردي كه مبل استيل دوست دارد، به مبل ديگري مي گويد: اه! نگاه كن گل منگولي ها را !
او اين طوري دوست دارد. آيا بايد همه را ارتقاء داد تا مثلاً مبل استيل بخرند؟ چه كسي مي گويد آن چيزي كه تو مي گويي درست و با ارزش است؟ چه كسي است كه ارزش قائل شده است؟
گروهي خاص از جامعه مي گويند چيزي كه ما مي گوييم، ارزش است پس ما بايد ديگران را ارتقاء بدهيم تا آن چيزي را كه ما ارزش مي دانيم، آنها هم ارزش بدانند. مسأله اين است كه آنها بايد با ما يكي شوند. مسأله من هم اين بود كه دو دايره گفتماني با هم چه گفتماني دارند؟ بنابر اين چند شاخص انتخاب كردم: 1- شاخص هاي اجتماعي 2- شاخص هاي ايدئولوژيك 3- شاخص هاي رفتاري كه اين شاخص را بيشتر اخلاقي ديدم و 4- شاخص هاي فيزيكي؛ براساس آنها به پردازش شخصيت ها پرداختم. اينكه يك شخصيت چه قدر نسبي گرايانه پردازش شده است و اينكه شخصيت هاي بد و خوب چه خصوصيتي هايي دارند.
بر اين اساس سعي كرديم گرايش هاي متفاوت رمان هاي نخبه و عام گرا را بفهميم. مثال بزنم: فهميديم در بسياري از كتاب هاي نخبه، مرد مثبت داستان داراي خصوصياتي اين گونه است: كوتاه، لاغر، زشت. مرد مثبت رمان هاي عامه پسند قدبلند، خوشگل، با تحصيلات بالا، رئوف و خلاصه با همه خصوصيات تاپ.
در حالي كه در بسياري از كتاب هاي نخبه، ثروت عاملي منفي است؛ در كتاب هاي عامه پسند، انسان هاي بالا ثروتمند و مثبت هستند.
بنابراين ما سعي كرديم به تفاوت ها برسيم. مثال جالب ديگري بزنم. از ابتدا همه به ما مي گفتند آدم هاي رمان هاي عامه پسند اخلاقي نيستند، در حالي كه در تحقيق ما اثبات شد، آنها آدم هايي اخلاقي هستند و تمام حركاتشان بر اساس مباحث اخلاقي است و بسياري چيزهاي ديگر.
در اين تحقيق يافته هاي خيلي زيادي داشتيم و من اصلاً قبول ندارم كه با آثار عامه پسند با فحش و فضيحت برخورد كنيم.
پس چرا در كشور ما، اين رمان ها تخريب مي شوند؟
اين يك واقعيتي است كه كم كم نهادينه شده است. چيزي كه من درك مي كنم اين است كه بازار كالاهاي عامه پسند از سينما گرفته تا نشر، از قديم به وسيله افراد سطح پايين جامعه ايجاد شده است و بعد اقشار تحصيل كرده  نويسنده و فيلمسازهاي تحصيل كرده و... تحت تاثير جريانات مختلف فكري يا تحت تاثير نخبه گرايي صرف ادبي، ژورناليستي و... در آن حوزه كار كرده اند. به اين ترتيب اينها (نخبه ها) دايره افرادشان خاص و كوچك بوده و آنها (عوام) دايره افرادشان بسيار گسترده است، اما جامعه ايران متحول شد. جامعه همين جور در حال رشد و تغيير است. گروه هاي مختلفي به تحصيل كرده ها مي پيوندند. سليقه آدم هاي 40 سال قبل با مردمان امروز خيلي فرق مي كند، ولي مثل اين كه اين تغييرات وارد حوزه هنري ما نشده است.
مثل يك تابو مانده است كه اگر اين جور روزنامه بنويسي تو روزنامه نگار نيستي؛ اگر آن جور كتاب بنويسي، بد است؛ اگر طوري بنويسي و طوري كار كني كه مردم خوششان بيايد و مردم بيايند ببينند، بد است! ولي فراموش كرديم كه دانشگاه آزاد، سالي صدها هزار ليسانسه بيرون مي دهد. ديگر تمام شد. آن صدها هزار نفر نه اليت (نخبه) هستند و نه عوام، بلكه pablick هستند.
يعني در جامعه ما ديگر اين تفكيك مشكل شده است، ولي ما براي آنها هنرمند نداريم. آنها اين وسط گير كرده اند كه چي بخوانند، روزنامه اي هم ندارند كه اين اصول را رعايت كرده باشد.
بايد بين اين دو حوزه پلي زد، به عبارت ديگر يك سري روزنامه نگار حرفه اي كه روزنامه نگاري خوانده اند، يك سري فيلمساز كه فيلم خوانده اند، يك سري نويسنده كه احساسات خيلي بالا دارند و ادبيات را فهميده اند، اينها بيايند وارد اين عرصه شوند و آثاري توليد كنند. در حقيقت عامه پسند سطح بالا باشند همان گونه كه در سطح جهان توليد مي شود. آن وقت است كه تيراژ روزنامه، فيلم و حتي تعداد تماشاگر تئاتر بالا مي رود.
زماني تئاتر رفتن را بد مي دانستند، ولي عده اي آن تابو را شكسته و از آن رد شدند. افراد با نام هاي پرآوازه شروع به كار تئاتري كردند كه مردم فهميدند چه مي گويند.
خيلي از اينگونه كارها را مي توان انجام داد. خيلي از بچه هاي تحصيلكرده مي توانند در اين حوزه وارد شوند، مثلا به جاي اينكه مونتاژكار شوند يا سينما را رها كنند يا روزنامه نگاري را رها كنند و به دبيرخانه بروند، مي توانند وارد روزنامه هاي عامه پسند پرتيراژ يك- دو ميليوني شوند. اگر ما توانستيم بفهميم جامعه متحول شده و درصد تحصيلكرده ها بالا رفته ديگر هنرمند آبگوشتي، مزخرف و بيخود وجود نخواهد داشت.به جاي اينكه فلان نويسنده خانم را تحقير كنيم، برويم بفهميم چرا رمان هاي او را دوست دارند.اگر مي گوييم اين نويسنده ارزش هاي جالب جامعه را مطرح نمي كند و از نظر هنري چندان جالب نيست، شما جالب ترش را مطرح كنيد. با درك اينكه رمز و كليد موفقيت او چيست، اينكه دختر و پسر دانش آموز چرا آن را مي خوانند، جامعه متحول مي شود، هنرمندان هم متحول مي شوند و به نقطه مثبت مي رسيم. ما الان در زمينه سينما، فيلمسازاني داريم كه در فستيوال هاي جهاني واقعاً غوغا مي كنند و در طرف ديگر فيلمسازاني داريم كه واقعاً ضعيف هستند. اين وسط عده بسيار زيادي وجود دارند كه از هيچ كدام از اين گروه ها خوششان نمي آيد.
اگر فيلمسازان فهميدند جامعه متحول شده و اين حوزه وسط ما بين آن دو گروه پر شود، مشكل حل خواهد شد.
شرام كه خودش هم نويسنده عامه پسند بود- مي گويد: روزنامه فيزيكي است ، يعني اگر قرار بود در آن مباحث عميق فرهنگي و فلسفي چاپ شود ديگر اسمش روزنامه نبود، اسمش را مي گذاشتند فصلنامه. روزنامه خبر است.
نقش ايدئولوژي اينجا چيست؟ بعضي ها از جمله برخي نظريه پردازان ارتباطي وقتي از عامه پسند صحبت مي كنند در حقيقت منظورشان همان ترويج ليبراليسم است، چيزي كه مردم را سطحي كرده و از اهداف بزرگ دورشان مي كند.
تحميق توده ها در اين حوزه مطرح مي شود... .
شما خودتان از ديد ارتباطي، اين مباحث را نزديك به كدام مكتب مي دانيد؟
من زياد به مكاتب كاري ندارم. هركدام باارزش و جالبند؛ شرام، لرنر و امثال آنها به گرايش هاي مختلف علم تعلق دارند. اما من به عنوان محقق مي خواهم بدانم چرا مردم به اينها علاقه دارند و چرايي آن را دريابيم. گفتيم كه فضاي گفتماني اين دو مجموعه چقدر با هم متفاوت است. كار هم نداريم اين در خدمت چي است و آن در خدمت چي، ايدئولوژي اين چيست و ايدئولوژي آن چيست.
اگر خواننده يك اثري را مي خواند حتما اين اثر جذاب است. اگر دختري رماني را مي خواند كه آدم هاي خوب و بد را به گونه هايي خاص تصوير مي كند و دنياي رويايي خاص را به او نشان مي دهد، حتما در آن يك چيزي پيدا مي كند.
يعني به يك نيازي پاسخ مي دهد؟
بله. ما مي خواهيم بدانيم اين چيزها چه بوده اند. گفتمان آن بر چه اركاني استوار است.
يك كتاب را اسم ببريد....
سخت است اسم ببرم، نمي توانم. تاكنون فكر نكردم. ولي بگويم كه خود من نخبه گرايي خاص ادبي ندارم. من دولت آبادي و دانشور را مي خوانم لذت مي برم ولي با اخ و اه با نويسندگان ديگر برخورد نمي كنم.
مبلمان خانه خودتان را شما انتخاب كرديد يا همسرتان؟
دوتايي. ولي آن خرابكاري را من كردم. (اشاره به صندلي غير همرنگ با مبل ها).
شما مدتي كه در خارج بوديد و غذاهاي خارجي زيادي ديده ايد و چشيده ايد. در ميان غذاهاي ايراني طي اين مدت كه در ايران بوده ايد، چه غذايي را بيشتر دوست داريد؟
آبگوشت را خيلي دوست دارم.
مي بينيد اگر ما يك نشريه عامه پسند بوديم آيا بايد مصاحبه هامان را با اينگونه سؤالات شروع مي كرديم؟
نخير اين فقط يك بخشش بود.
آقاي ميرفخرايي شما كدام تيم فوتبال را دوست داريد؟
من پرسپوليسي ام. [اين را با خنده مي گويد]
براي يك خواننده اين سؤال ها چه تأثيري مي تواند داشته باشد؟
اصلا نبايد اين سؤال ها را بكنيد. اينها متفاوت اند. من مي خواهم بگويم ديگر عامه پسند به Publickتبديل شده است. او در حد وسط قرار دارد ليسانس دارد. ديگر فقط كشك بادمجان، آبگوشت و يا پرسپوليس و استقلال او را ارضا نمي كند. ولي مباحث سنگين ادبي هم برايش جالب نيست. ممكن است بخواهد مثلا گزارشي بخواند راجع به آدمي كه كتابش 800 هزار نسخه فروش كرده و بداند كه او كجا زندگي مي كند، تحصيلاتش چي است، زن دارد، شوهر دارد، بچه دارد، ندارد، ايران است، خارج است، راجع به ادبيات چه فكري مي كند، كتابش چند سال طول كشيد نوشته شود. چقدر طول كشيد شخصيت هايش را پردازش كند. آنها را از كجا الهام گرفت. اين موارد نه جزو مباحث صرف ادبي است و نه جزو كشك بادمجان! اين حد وسط است كه در روزنامه نگاري ما هم اكنون جايش خالي است.
در پايان كمي هم درباره ويژگي هاي بصري روزنامه هاي عامه پسند صحبت كنيم اصولا عكس ها بايد به شدت جذاب باشند تا بتوانند براساس معيارهايي كه شما گفتيد پيام را به خواننده منتقل كنند، روزنامه هايي كه در ايران مدعي عامه پسندي هستند چنين اصولي را رعايت مي كنند؟
عكس خبري خيلي مهم است. عكس بايد با تو حرف بزند و بخشي از مطلب را در خودش داشته باشد. در روزنامه هاي ايران به عكاس زياد بها نمي دهند در مورد هر چيزي آرشيو وجود دارد.
مثلا از دولت آبادي يك آرشيو داريد. عكس را از آن انتخاب مي كنيد. در صورتي كه شايد وقتي او درباره چيزي سخن مي گويد شخصيت او با عكس شما فرق كند. وقتي او حرف مي زند شايد برخورد فيزيكي او در هر مكان و زمان فرق كند. در حالي كه به نظر من كار گرافيكي در روزنامه هاي ما خوشگلي است ولي در روزنامه هاي خارجي كه من از نظر حرفه اي براي برخي شان خيلي احترام قائلم كار گرافيكي اصلا خوشگلي نيست فقط ارائه بيشترين حجم مطلب به مخاطب مهم است. كار عكاسي خبري هم همين است كه بخش زيادي از مطلب را برساند.
عكاس هايي هستند كه به آنها پاياراتزي مي گويند. نمي  دانم آيا اينها مي توانند در ايران مطرح باشند يا نه؟
- مي دانيد دانشگاه سالي چند ليسانس عكاس بيرون مي فرستد؟ آمار دقيق ندارم ولي خيلي زياد هستند عده اي آتليه باز مي كنند و مي روند سراغ كارهاي ديگر. ولي عده اي از آنها اگر روزنامه ها به آنها بها بدهند و ارزش قائل شوند جذب روزنامه ها مي شوند. اگر هم كار خبري كرده باشند مي توانند موفق باشند. بنابراين من احساس مي كنم ما هم آدمهايش را داريم.
شما موافق پاياراتزي هستيد؟
نه! من معتقدم و موافقم كه روزنامه عامه پسند، عكس اساس كارش است. مثلا اگر مي خواهيد راجع به بمباران بغداد صحبت كنيد اين عكس را لازم داريم (اشاره به يكي از عكس هاي يك روزنامه نروژي ) تا ارتباط مخاطب معمولي كه اين روزنامه را در اداره، كافه، يا حين خوردن ناهار مي خواند برقرار شود. اين عكس بخشي از پيام را به او مي دهد. بنابراين عكس مهم است و بخشي از كار روزنامه نگاري شده است.آن را نبايد كوچك كرد. گذشت آن زماني كه گاردين يك عكس كوچك چاپ مي كرد. همين روزنامه الان با عكس بزرگ و تمام رنگي چاپ مي شود و البته هنوز هم گاردين است. هنوز كوچك مي نويسد و زياد.در ورق زدن روزنامه اگر بخواهيد مطالب به خورد خواننده برود بايد تمهيدات خاصي بينديشيد.

تزيين
آرايه هاي آشپزخانه اي
000687.jpg
با تكه دوزي ها و گلدوزي هاي رنگارنگ، شادابي و زيبايي را به آشپزخانه منزلتان هديه كنيد. در تصاوير، پرده، زير بشقابي و دستمال سفره هايي را ملاحظه مي كنيد كه با طرح قلب هاي رنگارنگ كه روي آنها تكه دوزي شده و سپس با گلدوزي هاي متنوع آراسته شده اند، زينت يافته اند. براي تهيه اين پرده و همچنين زيربشقابي و دستمال سفره ها به دو رنگ پارچه كتان به ابعاد متناسب با پنجره آشپزخانه خود نياز داريد كه در اينجا رنگ هاي سبز مغزپسته اي و آبي نيلي انتخاب شده اند. از همين پارچه ها به اندازه كافي براي تهيه تعداد مورد نياز زيربشقابي و دستمال سفره نيز نياز داريد. همچنين اگر مايليد وسايل ديگري از قبيل پيشبند يا دستگيره نيز به اين سرويس اضافه كنيد از همين پارچه ها به عنوان پارچه اصلي آنها استفاده كنيد. غير از پارچه هاي اصلي به مقداري پارچه كتان در سه رنگ مختلف نيز براي تهيه قلب هاي رنگين جهت تكه دوزي روي اين وسايل احتياج داريد.
وسايل مورد نياز ديگر عبارتند از:
كاغذ الگو
سوزن ته گرد و سوزن خياطي
قيچي و كاتر
نخ خياطي هم رنگ با پارچه هاي اصلي
چرخ خياطي
نخ دمسه به رنگ هاي مختلف
طلق و قلمو استنسيل
رنگ پارچه
ابتدا با پارچه هاي اصلي پرده، زيربشقابي و دستمال سفره ها را بدوزيد.
به صورتي كه مانند آنچه در تصوير ملاحظه مي كنيد يك حاشيه 20 سانتي متري از پارچه آبي نيلي در پايين پرده و نواري به عرض 10 سانتي متر يك طرف زيربشقابي ها و دستمال سفره ها را زينت دهد. پس از آماده شدن وسايل كار تكه دوزي روي آنها را آغاز كنيد.
طرح يك قلب را به صورتي كه ارتفاع آن حدود 17سانتي متر باشد روي كاغذ الگو رسم كنيد. طرح قلب را با قيچي از كاغذ بريده و از آن به عنوان الگو براي بريدن قلب هاي پارچه اي استفاده كنيد. با بهره گيري از الگو تعدادي قلب پارچه اي از سه رنگ پارچه كتاني كه براي اين منظور تهيه كرده ايد ببريد. تعداد قلب ها را متناسب با اندازه پرده آشپزخانه محاسبه كنيد. قلب ها را در فواصل مساوي روي نوار آبي رنگ پايين پرده با سوزن ته گرد سنجاق كنيد. سپس هريك را با دو رشته نخ دمسه هم رنگ از فاصله دو ميلي متري لبه پارچه با يك رديف كوك ريز به پرده بدوزيد. پس از آنكه تمام قلب ها را در جاي خود دوختيد آنها را خوب اتو كنيد تا كاملا صاف روي پرده چسبيده باشند. حالا داخل هر يك از قلب ها را يكي در ميان با گره هاي فرانسوي يا ستاره هاي گلدوزي شده با نخ دمسه به رنگ متضاد با رنگ خود قلب گلدوزي كنيد. در آخر دور هر قلب را با يك رشته گلدوزي به روش هاي زنجيره دوزي، ساقه دوزي و دوخت كلاغي كه روي پارچه آبي دور قلب دوخته مي شوند، بياراييد.

علوم زندگي
تاثير فضا و عناصر بصري بر جسم و روح انسان
000684.jpg
ايمان بستامي- آدمي پس از آفرينش در محيطي قرار داده شد تا تمام نيازهاي مادي و معنوي اش برآورده شود ، در اين ميان طبيعت علاوه بر آب و غذا، آرامش را براي انسان به ارمغان آورد . طبيعت سبز به دليل عاري بودن از هر گونه آلودگي صوتي و برخورداري از رنگ هاي ملايم و صداهاي ريتميك
( صداي آب ) تاثير بسزايي درآرامش انسان دارد شايد اين ويژگي اولين دليل فرار انسان از محيط آلوده شهري به طبيعت است . متاسفانه در جامعه امروز مهمترين نياز هاي انسان جاي خود را به نياز هاي جانبي داده اند و كمتر توجهي به آن مبذول مي شود.يكي از نيازهاي مهم انسان نياز به آرامش است و از عوامل مهم دستيابي به اين مهم، استاندارد كردن محيطي است كه انسان در آن به سر مي برد. كلمه استاندارد در هر زمان و مكاني معناي مخصوص به خود را مي يابد .هر فضايي بسته به عملكرد و نقش آن در كل مجموعه، مي بايست داراي ويژگي هايي خاص خود باشد، مانند فضاي نشيمن كه محلي براي تجمع خانواده است و معمولا بيشترين وقت خانواده در اين مكان مي گذرد، اين فضا مي بايست محيطي آرام و صميمي را فراهم كند .جهت تحقق بخشيدن به اين مهم بايد نكاتي را در طراحي فضاي داخلي مد نظر قرار داد. در كل رعايت اين نكات كليدي مي تواند نقش بسزايي در كم كردن تنش هاي ناشي از زندگي شهري داشته باشد.
رنگ
اولين عنصري كه بيشترين تاثير را در حفظ آرامش انسان دارد رنگ است. عمدتا رنگ ها مي توانند خصوصيات عاطفي انسان را تحت تاثير قرار دهند مثلا رنگ هاي گرم مانند قرمز و نارنجي باعث بالا رفتن فشار خون مي شوند و اصولا استفاده از اين رنگ ها در فضاي كار يا استراحت انسان بسيار مضر است. مثال ساده اي كه مي توان در اين خصوص به كار برد، استفاده از كاشي قرمز در آشپزخانه است، استفاده بيش از حد رنگ قرمز در آشپزخانه باعث تحريك پذيري و ايجاد تنش در خانم خانه دار مي شود و مي تواند مقدمه اي براي يك مشاجره خانوادگي باشد . مشاهده مي كنيد كه همين مسئله ساده چه تاثير مهمي در روح كاربرد فضا دارد، برعكس به كار بردن رنگ هاي سرد مانند سبز ملايم و آبي روشن در آرام سازي انسان تاثير بسزايي دارند.
عنصر ديگري كه در طراحي داخلي بسيار مورد استفاده قرار مي گيرد بافت است. بافت انواع مختلفي دارد و از نظر زبري و نرمي قابل لمس است . بافت مي تواند تنها جنبه تجسمي داشته باشد مانند بافتي كه در طرح هاي قالي يافت مي شود كه بافت بصري ناميده مي شود .
فضاي سبز
امروزه تراكم جمعيت و افزايش روز افزون زندگي آپارتماني انسان را از دستيابي به طبيعت محروم ساخته است، مخصوصا استفاده از مصالح با بافت و رنگ هايي كه بيشتر جنبه صنعتي دارند. متاسفانه در كشور ما نيز به كار گيري از اين متريال ها ( نماي آلومينيوم) بسيار معمول شده است، كشاندن طبيعت به زندگي آپارتماني مي تواند در حفظ آرامش محيط موثر باشد. استفاده از يك گلدان سبز، فضاي آپارتماني را زنده تر مي كند و به فضا روح مي بخشد.
در نتيجه معماران نقش مهمي در ايجاد آرامش براي انسان ها دارند. بنابراين دقت در انتخاب عناصر بصري مناسب در فضاي داخلي بسيار مهم است.

استادكار
مرباي هويج، مرباي زمستانه
000681.jpg
شيده رشيدي- سال هاي دور وقتي مدرسه مي رفتيم دوران دبيرستان را مي گويم، درسي داشتيم به نام حرفه وفن كه در آن طرز تهيه ترشي و آش رشته و مربا را در كتاب به ما آموزش مي دادند، البته كار عملي وجود نداشت و ما بايد همه اين چيزها را در منزل تهيه مي كرديم و براي گرفتن نمره درس مورد نظر آن را براي دبير مربوطه مي برديم كه در اين ميان مادران مهربان عزيزتر از جان، آنها را براي ما تهيه مي كردند و ما نمره مي گرفتيم.
البته يك بار به خاطر دارم كه از دانش آموزان كلاس خواستند تا هر كس يكي از وسائل آش رشته را با خود به مدرسه بياورد تا دسته جمعي آش رشته اي درست كنيم و به كل بچه هاي مدرسه بدهيم ، ما هم با چه ذوق و شوقي اين كار را كرديم و وقتي داشتيم مواد را با هم در ديگ بزرگ مخلوط مي كرديم معلم محترمه خواب رفته بود و اولين آش رشته دختران مدرسه راهنمايي... شور شد به حدي كه نمي شد به آن لب زد.آيا شما هم از اين خاطرات پر از هيجان در دوران دبيرستان يا راهنمايي خود داريد. اينگونه شد كه هرگز آشپزي را در درسي به نام حرفه وفن آموزش نديديم وهر چه داريم از مادرانمان داريم.
البته ما دختران امروزي در خوردن غذا هاي مامان جون ها حرفه اي تر هستيم در ايراد گرفتن هم همين طور ، يعني از ما حرفه اي تر وجود ندارد.
تازه اگر بخواهيم با خود روراست باشيم بايد قبول كنيم كه در بيشتر مواقع دست پخت آقايان و همسران محترم خوشمزه تر و لذيذتر از دست پخت ما خانم هاست ،البته مراقب باشيد اين قسمت را نخوانند واگرنه ماجرا خواهيد داشت.
مي گويند مرباي هويج يك مرباني زمستانه است، البته خوردن مربا در زمستان كنار چاي گرم هر چه كه باشد لذيذ و خوشمزه است.
بياييد اين بار يك روز تعطيل با هم مرباي هويج را بپزيم تا مشت محكمي باشد بر واحد درسي حرفه و فن 12-10 سال پيش كه هيچ چيز به ما دختران دبيرستاني آموزش نداد.
يك كيلو هويج بخريد و آن را خوب بشوييد، بهتر است هويج ها تازه تازه باشند و پلاسيده نشده باشند، وقتي آب هويج هايي كه شسته شده خشك شد، آنها را با رنده درشت، رنده مي كنيد و در قابلمه اي مي ريزيد و روي آن تا دو بند انگشت آب پر مي كنيد و مي گذاريد كه خوب پخته شوند. وقتي پخته شد شكر را به آن اضافه مي كنيد، فراموش نكنيد براي يك كيلو هويج به يك كيلو شكر نياز داريم. وقتي شكر را به داخل هويج اضافه كرديد، مي گذاريد تا خوب پخته شود تا كاملا سفت شود، چند دقيقه قبل از اينكه مربا را از روي اجاق برداريد 4 قاشق آبليمو به آن اضافه مي كنيد تا اجازه ندهد كه رنگ مربا سياه شود و شفافيت خود را حفظ كند. در اين ميان، چند عدد هل را مي كوبيد تا كاملا خرد شود و به مربا اضافه مي كنيد. وقتي مربا كاملا سفت و پخته شد آن را از روي اجاق برمي داريد و براي قابلمه، دمكني مي گذاريد و اجازه مي دهيد تا چند ساعتي بماند و گرما را درون خود حفظ كند. بعد از آنكه چند ساعت گذشت، مي توانيد مربا را در شيشه بريزيد و در يخچال از آن نگهداري كنيد.مرباني هويج دست پخت شما مي تواند بهترين عصرانه اي باشد كه شما دوست خود را به آن دعوت مي كنيد.

گلخانه
بنجامين ها گياهان حساس دوست داشتني
000690.jpg
شهره مهرنامي - منزل يكي از بستگان ما كه پذيرايي آن دو پنجره قدي داشت، دو گلدان يكي يك سمت پنجره و ديگري سمت ديگر پنجره بود كه گل، آن كنار ديوار را تا سقف پوشانده بود يكي سبز تيره و ديگري به رنگ ابلق و در سقف، برگ ها در دل هم رفته بودند .
وقتي كنار پنجره مي ايستادي حس خوبي از كنار طبيعت بودن آن هم در آپارتمان را تجربه مي كردي. مي خواهيد بدانيد اين دو گلدان عظيم الجثه چه بود؟ از قضا يكي ديگر از آنها را وقتي در راهروي آپارتمان خودمان ديدم، دلم سوخت چون مانند درختان پاييز خورده برگ هاي زيبايش را از دست داده و تنها چوبي خشك از آن باقيمانده بود. هر بار هم كه از مادر دلبندم خواستم يكي از آنها را بخريم و در كنار ديگر گلدان ها نگهداري كنيم مادر موافقت نكرد و گفت: نگهداري از اين گلدان بسيار سخت است و ما از عهده آن برنمي آييم ، فردا روزي اگر خشك شود دلمان مي سوزد.از قضا يك بار سازمان فضاي سبز چند تايي از آن را به محلي كه من در آنجا كار مي كردم هديه داد. از آنجا بود كه نگهداري از آن را آموختم. هنوز هم بعد از چهار سال آن گلدان ها پابرجاست و هر وقت براي ديدن دوستانم مي روم پربرگ تر از هميشه آنها را مي بينم.
اين گل  همان بنجامين(Benjamina) است كه نگهداري از آن به دقت فراواني نياز دارد. اين گل از خانواده انجير(موراسه) است و برگ هاي كوچك با رنگ سفيد و سبز به صورت ابلق دارد يا سبز تيره است.
معمولا بنجامين را به دليل حساسيت بالا و مقاومت كم در برابر عوامل محيطي روي فيكوس بنجامين پيوند مي زنند تا مقاوم تر شود.
در صورت مشاهده برگ هاي سبز يكنواخت چون مربوط به پايه است بهتر است قطع شوند تا گياه ابلق بهتر رشد كند.
اين گياه به نور بيشتري نسبت به ساير گياهان آپارتماني نيازمند است، اما تابش مستقيم آفتاب را تحمل نمي كند (معمولا بهترين نور حالتي است كه گلدان در زير سايه بان جنوبي طوري قرار گيرد كه آفتاب به گلدان گياه برسد اما به برگ هاي گياه آفتاب نتابد و برگ ها در سايه باشند).
راستي فراموش نكنيد از آنجا كه بنجامين نسبت به تغيير عوامل محيطي حساس است و با كمترين تغييري برگ ها ريزش مي كند، از چرخاندن و جابه جايي گلدان بپرهيزيد.
حداقل درجه حرارت در زمستان 15و در تابستان حداكثر 24درجه بايد باشد و در زمستان حداقل بايد در اتاق نگهداري شود. براي آبياري هم اجازه دهيد تا سطح خاك در بين دو آبياري خشك شود و با بازديد يك انگشت در زير خاك و خشك بودن آن، آن را آبياري كرد.
بهترين خاك براي بنجامين هم خاك كمپوست (خاك برگ) يا كودحيواني يا خاك لوم - مخلوطي از شن، رس و مواد آلي (برگ پوسيده)- است.
اميدوارم از دسته افرادي باشيد كه بتوانيد با گلدان بنجامين خود، جنگلي از برگ هاي زيبا را براي آپارتمانتان به ارمغان بياوريد.

زيبـاشـهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |