پنجشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

گفت وگو با معاون پژوهش و ارتباطات فرهنگي
بنياد شهيد به بهانه آيين ميهماني لاله ها در ۱۳ بهمن
شعله هاي هميشه فروزان
000939.jpg
عكس : جواد گلزار
عباس اسدي
راه را مي شناسي، سال ها است كه هر هفته به آنجا سر مي زني، مي شويي و اشك مي ريزي، گلاب مي پاشي و لب به دندان مي گزي، قطعه اي از تاريخ ايثار، فداكاري، دلدادگي، عشق، كربلا، قدس، مريد و مرادي، عاشقي و معشوقي، دل سپردگي و نجواهاي شبانه، گذشت و دگرخواهي و فرياد در سكوت، همه و همه از مقابل ديدگانت رژه مي روند. قطعه شهدا را مي گويم. كليد را از جيب درمي آوري و قفل را باز مي كني، ظرفي را برمي داري و از آب پر مي كني. قبر جگرگوشه ات را مي شويي، به دو گلدان كنار مزار و آن يكي كه از سقف آويزان است آب مي دهي. طراوت و تازگي براي هميشه در گل ها مانده اند و از دم مسيحايي او جان گرفته اند.
طبق عادت مي خواهي مزار كناري را هم بشويي، نايلون را كنار مي زني، خاك ندارد، نايلون از مزار خوب محافظت كرده است، مي نشيني و با چادر زانوهايت را مي پوشاني. صداي قدم هاي پسرك را مي شنوي، بي صدا مي آيد. مي نشيند و زانوهايش را در بغل مي گيرد. از زير چادر نگاهي به پسر مي اندازي ، قطره اشكي جامانده از بقيه را پشت لب او ، جايي كه به تازگي موهاي نازكي بر آن سبز شده، مي بيني. پسرك به سرعت آن را پاك مي كند. اما تو آن اشك را ديده اي و دردي در جانت مي پيچد و به چشمانت مي رسد. اشك ها جاري مي شوند، صورت خيست را با گوشه چادر پاك مي كني و بي صدا بر زمين چشم مي دوزي و خاطرات گذشته را مرور مي كني.امروز سيزدهم بهمن، آيين ميهماني لاله ها براي غبار روبي از مزار شهيدان در سراسر كشور برگزار مي شود. متولي اين برنامه فرهنگي، معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد و امور ايثارگران است. برپايي اين مراسم بهانه اي شد تا به سراغ دكتر عباس خامه يار، معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد برويم و پيرامون فعاليت هاي فرهنگي بنياد در حوزه ايثار و شهادت، اقدامات پيش رو و آينده و چشم انداز فعاليت هاي بنياد شهيد در اين حوزه گفت وگو كنيم. ماحصل اين گفت وشنود در پي مي آيد.

* بي ترديد يكي از اهداف و سياست هاي محوري و بنيادين بنياد شهيد و امور ايثارگران و به ديگر عبارت، استراتژي اين نهاد، ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است. شما به عنوان معاون پژوهش و ارتباطات فرهنگي فكر مي كنيد بنياد شهيد در اين حوزه تا چه ميزان موفق بوده است؟
- همان طور كه شما گفتيد وظيفه اساسي بنياد شهيد ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است. به عبارت ديگر فلسفه وجودي اين نهاد همين است؛ به اين معني كه به جامعه هدف كه همانا خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان هستند بتواند خدمات مطلوب و شايسته ارايه كند و رضايت آن ها را بر اساس مباني ارزش هاي اسلامي تأمين نمايد، اين وظيفه اگر به درستي صورت پذيرد قطعاً بخش عمده اي از استراتژي و سياست هاي محوري بنياد شهيد حاصل شده است. اگرچه تا پيش از اين نگاه عمومي جامعه به سمت و سوي بنياد شهيد يك نگاه صرفاً خدماتي بوده است اما طي چند سال گذشته ماهيت وجودي اين نهاد تحول يافته و بيش از آن كه خدماتي باشد فرهنگي است و در اين مسير گام برمي دارد. به عبارت ديگر بنده بر اين اعتقادم كه اتفاقاً كارهاي خدماتي تنها وظيفه بنياد شهيد نيست، بلكه مسئوليت و رسالتي است كه بر دوش آحاد جامعه و مسئولان سنگيني مي كند و آنچه جزو خصلت هاي ذاتي بنياد شهيد و معاونت پژوهش اين نهاد است همانا فعاليت هاي فرهنگي و پژوهشي است. تحقق اين مقوله آن چنان ضرورت دارد كه پر بي راه نيست اگر بگوييم بحث فرهنگ در اين حوزه با امنيت ملي و تماميت ارضي، پيوند ناگسستني دارند. اين نكته را از اين جهت مي گويم كه اگر به تاريخ اين كشور نگاهي بيندازيد، مي بينيد طي ۲۰۰ سال حكومت هاي گذشته در اين سرزمين، آنچه بيشتر خط مشي دولت هاي پيشين طي اين ۲۰۰ سال بوده، نوعي وادادگي و رها كردن سرزمين و آب و خاك در قالب قراردادهاي مختلف بوده است؛ به اين معني كه هر زمان حمله و تهاجمي به اين كشور صورت گرفته در نتيجه آن ثبت يك قرارداد سنگين و واگذاري بخشي از اراضي اين كشور بوده است اما در تنها دوره اي كه فرزندان اين سرزمين با اعتقاد و باورهاي ديني و با حميت و غيرت از كشور و سرزمين خود دفاع كردند و حتي حاضر نشدند يك وجب از سرزمين ما را به بيگانه واگذار كنند دوره هشت سال دفاع مقدس بوده است. جواناني كه در بدترين شرايط و كمترين امكانات و وسيع ترين تهاجمات و يورش هاي سنگين دشمن صبورانه مقاومت كردند و ايثار و فداكاري و اخلاص و پايمردي را به ارمغان آوردند. ما در قبال اين فداكاري البته همه مسئوليت داريم، آن ها قطعاً نياز به شفقت و مهرباني ندارند اما وظيفه ما است كه همه از آن ها حمايت كنيم. اگر هم بنده به عنوان معاون پژوهش و ارتباطات فرهنگي بر كارهاي حوزه تحت اختيار خودم تأكيد كنم به اين خاطر است كه بنياد شهيد در درازمدت شايد ديگر محمل و بستري نداشته باشد كه بخواهد خدمات ويژه به جامعه هدف ارايه دهد، اما آنچه ماندگار است و براي نسل  هاي آتي مي تواند عبرت و آموزه باشد كارهاي فرهنگي و اقدامات پژوهشي است.
* شما از متمركز كردن شيوه هاي رفتاري بنياد در حوزه كارهاي فرهنگي سخن مي گوييد. بنده هم انكار نمي كنم كه كار فرهنگي جزو ضرورت هاي زمان است و البته كار فرهنگي در بستر زمان شكل مي گيرد اما وقتي سيل عظيم تقاضا و نيازهاي جامعه هدف به سوي بنياد شهيد سرازير است مي توان فارغ از پاسخگويي به اين نيازها حول فعاليت هاي فقط فرهنگي متمركز شد.
- خدمتگزاري به خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان جزو افتخارات ما است. در گذشته هم كارهاي خوبي در اين زمينه انجام شده است اما بپذيريد كه منابع ما براي ارايه خدمات بهينه، شايسته و درخور شأن اين خانواده ها اندك است. بعد از تجميع و يكسان سازي بنياد شهيد و بنياد جانبازان انصافاً به صورت جهشي فعاليت هاي خدماتي بنياد شهيد سمت و سو گرفته است اما اين هيچ گاه نتوانسته است نيازهاي جامعه هدف را به درستي برآورده سازد. اميدوارم مجلس شوراي اسلامي كه كليات لايحه جامع خدمات رساني به ايثارگران را تصويب كرده به همين منوال در صحن علني مجلس نمايندگان ارزش گراي مجلس هفتم به آن رأي مثبت دهند و در حقيقت در آستانه سال جديد عيدي مجلس هفتم به خانواده هاي شهدا، جانبازان و آزادگان تصويب بي كم و كاست لايحه جامع خدمات رساني به ايثارگران باشد. با تصويب اين لايحه و تأييد آن از سوي شوراي نگهبان اميدوارم بخش عمده اي از مشكلات معيشتي، رفاهي، مسكن، اشتغال، آموزش و حتي فرهنگي نيز از ميان برداشته شود، اگرچه معتقدم تصويب اين لايحه از سوي مجلس محترم كف مطالبات جامعه ايثارگري است و اگر مي خواهيم خدمات متناسب با شأن و منزلت اين خانواده ها را در اختيارشان قرار دهيم، بايد اعتبارات هرساله متناسب با افزايش تورم و نيازها و تقاضاهاي گوناگون جامعه ايثارگري افزايش پيدا كند. اگر كارهاي فرهنگي، همزمان با عرضه كارهاي خدماتي به جامعه ايثارگري باشد بي ترديد فضاي جامعه سرشار از عطر اخلاص و ايثار و از خودگذشتگي خواهد شد و اين نكته اي است كه مسئولان و دولتمردان هميشه بر آن تكيه و تأكيد داشته اند.
* آقاي دكتر بازگرديم به حوزه فعاليت خود شما در حوزه انتشارات و ارتباطات فرهنگي كه يك بي نظمي و به هم ريختگي تعريف ناشده در آن به چشم مي خورد و علاوه بر آن در برخي موارد ادبيات گفتاري و نوشتاري بنياد شهيد با ساختار جامعه امروز تفاوت دارد تا جايي كه ممكن است استراتژي بنياد شهيد را در اين بخش با ناكامي مواجه سازد. آيا انديشه و اراده اي وجود دارد كه به اين بي سروساماني نظم و انسجام ببخشد؛ به عبارتي حوزه نشر را سامان دهد و از ابزار و تجهيزات روز آمد بهره برگيرد.
- در حوزه نشر با باور به اين كه نكته مورد نظر شما تا حدي درست است يك بازنگري جدي ايجاد كرده ايم، تلاش كرده ايم با استفاده از ابزار و تجهيزات مدرن روز، فرزند زمان خويشتن باشيم. ما پذيرفته ايم كه با ادبيات سه دهه پيش ديگر نمي توانيم با جامعه ارتباط برقرار كنيم، بايد به سلاح روز مجهز شويم، بايد به زبان و ادبيات امروزين باور داشته باشيم و با تكيه و تأكيد بر اصول و باورهاي محكم و نفوذ ناپذير ،جامعه امروزين را بسازيم.
نكته ديگري كه در حوزه نشر براي ما اهميت دارد و ما تلاش كرده ايم از آن غفلت نكنيم اين كه مخاطبان ما فقط خانواده شهدا نيستند؛ به اين معني كه با فرهنگ و ادبيات گذشته با آن ها هم نمي توانيم ارتباط برقرار كنيم. در اين زمينه با تكيه بر اعتقادات و باورهاي جامعه، نگاه و رويكرد خود را به گونه  اي تغيير داده ايم كه بتوانيم مخاطبان عام را جذب كنيم. براي اين كار براي اجرايي و عملياتي كردن اين نگاه نشريات را براي گروه هاي خود به صورت تخصصي در اختيار مخاطبان قرار مي دهيم. اكنون نشريات شاهد كودك، شاهد نوجوانان و شاهد جوانان را با رويكرد جديد منتشر كرده ايم. در كنار آن براي روشنفكران شاهد انديشه را در دست انتشار داريم و شاهد ياران هم نشريه اي است موضوعي- تاريخي كه به مناسبت هاي مختلف منتشر مي شود. در حوزه كتاب به تيراژ وسيعي كتاب منتشر مي كنيم كه قالب خاطرات، تحليل، رمان و ادبيات مقاومت و ادبيات  دفاع مقدس را شامل مي شود. علاوه بر همه اينها بنياد شهيد جمع آوري خاطرات آزادگان و جانبازان را به عنوان برگ هاي زرين تاريخ معاصر در دستور كار قرار داده و از اين پس به صورت ويژه به اين مقوله توجه بيشتري معطوف خواهد كرد.
*تا به حال چند كتاب در حوزه نشر به بازار مصرف آمده است؟
- ما هر سال ۱۶۰ عنوان كتاب منتشر مي كنيم كه بسياري از اينها در سطح و اندازه كارهاي ملي است، در سطح استان ها هم كتاب هاي زيادي در دست انتشار داريم. البته در زمينه انتشار كتاب هاي مرتبط با حوزه فعاليت بنياد شهيد با زيرمجموعه هاي ادبيات  داستاني، شعر و رمان، مشاركتي و مستقل وارد ميدان شده ايم و تلاش كرده ايم با ايجاد اهرم هاي تشويقي، كارهاي ماندگار و متناسب با حوزه ارزش هاي دفاع مقدس، شهادت، جانبازان و آزادگان منتشر كنيم.
*به نظر مي رسد جامعه هدف بنياد شهيد و ايثارگران از آثار ارزشمند و اسناد پرقيمتي اعم از دوران جنگ، لحظه هاي شهادت رزمندگان و زندگي جانبازان بهره مند باشد. جمع آوري چنين اسنادي كمك زيادي به ايجاد و نشان دادن فرهنگ مقاومت و ايثار مي كند شما براي جمع آوري اين اسناد آيا كاري كرده ايد و اگر بلي تا چه ميزان از آن استقبال  شده است؟
- ما براي اجراي چيزي كه شما گفتيد طرح ياوران اسناد ايثار را راه اندازي و فعال كرد ه ايم.
معتقديم آثار و اسناد شهدا برگ هاي زرين تاريخ معاصر هستند كه متأسفانه بخش عمده اي از آنها به خاطر تعلق خاطر خانواده ها و نگهداري غيرعلمي و فاقد جنبه هاي كارشناسي از ميان رفته اند، متأسفانه خانواده ها هم اصرار دارند كه اين اسناد نزد آنها باقي بماند، ما در اين طرح يك فراخوان به دستگاه ها و تشكيلات اداري داديم، علاوه بر آن، اين فراخوان در اختيار شهروندان قرار گرفت و مجموعه قابل توجهي اسناد از سازمان ها و شهروندان به دست ما رسيد، در موارد زيادي هم ما به آنها مراجعه كرديم و اطمينان خاطر داديم كه اگر سند ايثار در اختيار بنياد شهيد قرار گيرد ضمن ترميم و بهسازي آن، يك نسخه را به خانواده ها بازمي گردانيم. اكنون يك ميليون سند ترميم شده گردآوري شده و از هركدام سه نسخه در دسترس داريم كه يكي در بنياد شهيد، يكي در اختيار خانواده ها و يكي هم در سازمان ها و نهادهايي كه علاقه مند بودند چنين اثري در اختيار آنها باشد قرارگرفته است. علاوه بر اين ۱۷۰هزار پرونده فرهنگي براي شهدا تشكيل داده ايم. لايحه اي هم به دولت داده ايم كه وزارتخانه ها بپذيرند كه بعد از تصويب، اسناد به صورت متمركز در يك جا نگهداري شود. اكنون پردازش و ترميم اسناد در دست اقدام است و بنا داريم در آينده اين اسناد را منتشر كنيم و در اختيار عموم قرار دهيم. همين جا از شهروندان مي خواهم كه بيايند و از مركز اسناد بازديدكنند و ببينند كه چگونه با بهره گيري از روش هاي علمي و كارشناسي اين اسناد مورد حفاظت قرار مي گيرد.
*آقاي دكتر بنا نداريد علاوه بر جمع آوري اسناد و آثار شهدا براي آموزه هاي نوع زندگي و رفتار شهدا در طول دوران حيات شان، زندگي نامه آنها را در اختيار افراد جامعه امروزين قرار دهيد تا بدانند آنها نيز همانند ما زميني بوده اند نه آسماني، فقط با جديت، تلاش، پشتكار و عمل به باورهاي ديني به درجه اي رسيده اند كه نهايت آن شهادت و رستگاري بوده است؟ امروز نيز اين ظرفيت ها با كاركردهاي ديگري مهيا است و در جامعه پيش رو چنين افرادي به وفور ديده مي شوند، آيا براي بازتاب چنين پيامي انتشار زندگي نامه شهدا را در برنامه خود داريد؟
- ما به طور قطع چنين كاري را دنبال خواهيم كرد و باور داريم چنين بسترهايي در جامعه وجود دارد، سايت ايثار را با همين منظور راه اندازي كرده ايم، انتشار زندگي نامه دانشجويان شهيد را با همين نگرش در دستور كار قرار داده ايم، انتشار زندگي نامه طلاب شهيد، دانش آموزان شهيد، شهداي جهادسازندگي  را نيز در برنامه هاي خود داريم تا براي همه اين گروه ها پيام و آموزه هاي خاص خود را داشته باشد. برپايي يادواره ها، جشنواره ها، انتشار چهارجلد «فرهنگ بزرگ اعلام» نيز از برنامه هاي ما با محوريت توجه به زندگي نامه شهدا است كه اميدواريم تا تحقق كامل اهداف و سياست ها دنبال شود. البته اين نكته را هم بگويم كه معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد بيش و پيش از آن كه در پي مطرح ساختن عملكرد و كاركرد اين معاونت باشد، تلاش دارد استراتژي بنياد شهيد كه همانا ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است را اجرايي و عملياتي كند، حالا در اين ميان اگر ابزارهاي رسانه اي به عنوان بنياد شهيد و يا معاونت پژوهش توجه بكنند يا نكنند در مرحله بعدي است. ما براي جا انداختن و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به طور قطع و يقين باور داريم كه بايستي از هنر و موسيقي بهره ببريم، مطبوعات در اين زمينه بايد كمك ما باشند، تئاتر و سينما را به خدمت بگيريم تا اين فرهنگ را تقويت كنيم و با تلويزيون كار مستندسازي را به صورت مشترك اجرا كنيم.
*جامعه هدف شما چه تعداد هستند؛ آن هم در شرايطي كه بخش عمده اي از سياست ها و برنامه هاي شما متمركز روي كساني است كه اكنون در مجموعه خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان قرار گرفته اند.
- ما اكنون ۲۷۰هزار شهيد داريم و خوب هم اشاره كرديد، اين پنجره به گفته حضرت امام به روي صادقين و صالحين همچنان باز است.
* شما براي ساماندهي گلزار شهدا- كه اغلب نظم و هدفمندي خاصي هم ندارند- چه كاري مي خواهيد انجام دهيد.
- كار ساماندهي گلزار شهدا يك كار بزرگ است، اين كار براساس پيش بيني هاي صورت گرفته با همت بنياد شهيد، شهرداري ها و شوراي شهر انجام مي شود. در اين زمينه بنا داريم يك مدل واحد را تعميم دهيم و از پراكنده كاري بپرهيزيم. در ۱۸هزار گلزار شهدا جايگاه درست مي كنيم كه در اين جايگاه ها به نسبت شهرهاي بزرگ و ميزان فضايي كه در اختيار مي گيريم، سالن اجتماعات، كتابخانه تخصصي و بخش موزه را پيش بيني كرده ايم، علاوه بر اين پاركينگ و فضاي بازي كودكان نيز طراحي شده است.
*آقاي دكتر بفرماييد براي آيين پاسداشت ميهماني لاله ها در ۱۳بهمن امسال چه برنامه هايي داريد؟
- روز سيزدهم بهمن كه با روز دوم محرم تقارن پيدا كرده است در ۱۸هزار جايگاه گلزار شهداي سراسر كشور، آن مكان هايي كه فضا وجود دارد مراسم ويژه برگزار مي شود، به همين مناسبت چهار مركز را به عنوان گلزار ملي برنامه هاي ويژه داريم در بهشت زهرا(س) به عنوان گلزار شهداي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس، گلزار شهداي ارامنه به عنوان شهداي اقليت هاي ديني، گلزار شهداي سردشت آذربايجان غربي به عنوان شهداي حملات شيميايي عراق و شهداي اهل تسنن و در روستاي فردوي قم به عنوان روستايي كه ۱۰۴شهيد تقديم انقلاب و دفاع مقدس كرده است، برنامه ها را با حضور مسئولان كشوري و لشكري برگزار نماييم. علاوه بر اين در فضاهايي كه امكان  پردازي وجود دارد مزار شهدا گلباران مي شود. در ميهماني لاله ها ۲۰۰هزار پرچم گلزار شهدا تعويض مي شوند و دسته هاي عزاداري در حين حركت از محله هاي شهر توقف كوتاهي را در مقابل خانه و منازل شهدا خواهند داشت.
در تقارن دهه فجر با ماه محرم همچنين يادواره هاي شهداي هر محله در هماهنگي و همكاري با مركز رسيدگي به امور مساجد در مساجد و تكايا نيز برگزار مي شود.
همچنين در اين ايام بنا داريم موزه شهدا را در مركز شهر تهران بازگشايي كنيم. ما اكنون ۲۴موزه شهيد در سطح كشور داريم، متأسفانه هنوز يك موزه در خور شهدا وجود ندارد و در مقايسه با موزه هايي كه در دنيا براي قربانيان ايجاد كرده اند، موزه هاي ما بسيار ناچيز است كه بايستي تلاش كنيم موزه هايي در شأن و منزلت شهدا ايجاد نماييم. در موزه شهدا كه با ميراث فرهنگي يك همكاري و تعامل خوبي خواهيم داشت سالن هاي مختلف براي بازي هاي كودكان، گالري براي هنرمندان كه بنا دارند آثار شهدا را عرضه كنند، سالن نمايش فيلم و آثار مكتوب و حجمي شهدا از امكانات و قابليت هايي است كه در موزه شهدا در معرض ديد شهروندان قرار خواهد گرفت.

گفت وگو با جانباز خفته بر بستر، حبيب شريفي
ياد باد آن روزگاران
000942.jpg
عكس : جواد گلزار

آن زمان كه بچه هاي پاك و خدايي اين سرزمين يكي پس از ديگري جگرشان سوخت و گازهاي خردل و سيانور و عصبي به عمق وجود آنها تازيانه زد، نمي دانستيم ره آورد رفتار ددمنشانه صداميان ۱۲۰ هزار مجروح شيميايي باشد كه از اين تعداد پنج تا شش هزار نفر تحت درمان و هزار نفر در آستانه سفر به سوي اويند. بنابر آمار موجود در طول جنگ ۸ ساله، عراق با ۲۲ تك شيميايي حدود ۴۴ هزار قرباني بر جاي گذاشت و در فاجعه بمباران شيميايي حلبچه در ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۶ پنج هزار نفر جان باختند. هنوز با گذشت بيش از يك دهه از پايان جنگ شاهد مرگ دردناك جانبازان شيميايي سال هاي جنگ هستيم. هرازچندي باخبر مي شويم پيكر پاك شهيد جانباز شيميايي سال هاي دفاع مقدس را غريبانه از بيمارستان هاي آلمان به ايران آورده اند و او نيز همانند ديگر همرزمان پرواز به سوي معبود را تجربه كرده است. واقعيت اين است كه گاز خردل موجود در بمب هاي شيميايي بسيار خطرناك بوده و بافت ريه را مي خورد و از نقاط مرطوب بدن وارد مي شود. در مرحله اول تاول هاي بسيار شديدي روي پوست ايجاد مي كند كه تا سال ها خوب نمي شود و با از بين بردن بافت ريه مشكلات بسيار شديد تنفسي ايجاد مي كند كه ادامه زندگي براي بيمار شيميايي بدون كپسول اكسيژن امكان پذير نيست و پس از مدتي حدود ۱۲ تا ۱۵ سال دچار مشكلات بينايي مي شود.
شدت مرگبار بودن گازهاي سيانور و عصبي نيز به مراتب بالاتر است و كساني كه از اين طريق شيميايي مي شوند، پس از رنج و مرارت زياد و انقباض شديد ماهيچه ها و بافت هاي عضلاني و تهوع بسيار شديد جان مي بازند.

مرداني كه هيچ نمي خواهند
در ميان جمعيت چشم كه مي چرخاندي خيلي چيزها مي ديدي كه در جمع ديگران نمي بيني، چشم هايي كه سال ها است تنها و تنها فرشته ها را مي بينند، پاهايي كه مي لنگند يا بهتر بگويم سماع گونه رقص عشق مي كنند، آنها آنچنان در پستوخانه نهان شده اند كه كمتر به چشم مي آيند، آن زمان كه نياز بود، مردانه تر از هميشه با اخلاص، بي ريا، بي ترديد، بسيار كوش، پريقين قدم به وادي خطر گذاشتند و هيچ نخواستند جز عشق و فداكاري، هيچ نكردند جز اخلاص و پايمردي و دگرخواهي، هيچ نگفتند جز يا حسين(ع) يا زهرا(س) و يا اباالفضل(س) و اكنون نيز هيچ نمي خواهند جز حرمت و كرامت انساني. در ميان آنها ريه هايي در هواي نفس گير و شهر خسته از مه دود تهران در حسرت يك دم و بازدم بي رنج و سوزش مانده اند، كفش هايي كه هيچ وقت كهنه نمي شود، آستين هاي بي دست، عصاهاي كهنه اي كه صدايشان بيش از صاحبانشان درآمده ، ويلچرهاي مستعمل و رنگ و رو رفته، تن هاي خسته اي كه خستگي را خسته كرده اند! بدن هاي ناتواني كه در عصر نتوانستن ها، ناتوانان را مأيوس و دلمرده كرده اند. بچه هاي جنگ چقدر دوست داشتني هستند، چقدر ساده و بي تكلف و صميمي! آنها كه زخم خصم بر تن دارند و نفس هايشان به شماره افتاده است بيشتر از ديگران قدر آرامش و آسايش مي دانند، بيش از سايرين در هواي آزادي نفس مي كشند و وقتي فضاي حاكم بر كشور را آغشته به برخي نامهرباني ها و ناسپاسي ها مي بينند با صداي خس خس و چند بار سرفه، مسئوليت و رسالت ما را گوشزد مي كنند كه آرامش و آسايش امروز در گرو فداكاري، جانفشاني و پايمردي و اخلاص آنها است.
حبيب شريفي، جانباز شيميايي ۷۰ درصد يكي از آنها است. حبيب خودش مي گويد از نظر اقتصادي مشكلي نداشته است و پيش از جنگ پيمانكار نفتي بوده است، جنگ كه آغاز شد خيلي ها سرمايه هايشان را برداشتند و رفتند خارج از كشور، اما حبيب ماند و اصلي ترين سرمايه اش را برداشت و به جبهه رفت. او رفت و شش سال جنگيد و آخر سر هم شيميايي شد و خس خس سينه اش بهترين يادگار دوران جنگ.
اگرچه بعد از جنگ خيلي ها كه خطر را دور ديدند، برگشتند و به كار و كاسبي مشغول شدند اما او هنوز سرفه مي كند. اكنون در اتاق ۶۰۳ بيمارستان ساسان بستري است و شايد همين روزها اگر همتي باشد براي مداوا به خارج از كشور اعزام شود.
نوك بسيجي ها
جانباز حبيب شريفي اكنون ۲۰ سال است كه زخم خصم بر تن دارد. در سال ۱۳۳۵ در خوزستان به دنيا آمده و از ابتداي جنگ با همرزمان بزرگي كه اكنون جزو سرداران و سرلشكران هستند در جبهه جنگيده و پرهيز دارد كه بگويد رسته نظامي اش چه بوده است، خود مي گويد نوك بسيجي ها.
او با سيد يحيي رحيم صفوي، سردار حجازي، شهيد محمد جهان آرا و شهيد چمران همرزم بوده و از آن روزها خاطرات زيادي دارد.
مي گويد: آبادان محاصره شده بود. با رحيم صفوي رفته بوديم شناسايي، من بومي بودم و منطقه را مثل كف دستم مي شناختم، فاصله ما با عراقي ها بسيار اندك بود. شايد كمتر از صد متر. شايد هم كمتر. آنقدر نزديك بوديم كه حرف هايشان را مي شنيديم، منطقه را شناسايي كرديم و از همان راه يك تعداد نيرو وارد منطقه شد. اولين گروه كه آمدند رحيم گفت: ايمان دارم كه آبادان آزاد خواهد شد. رحيم آن شب خوشحال بود و سردار حجازي به من لقب لشكر يك نفره داده بود.
از خاطره خوش گريزي هم به خاطره هاي ناخوشايند و تلخ مي زند و مي گويد: نمي دانم محاصره آبادان بود يا خرمشهر اما يادم هست كه بعثي هاي از خدا بي خبر به شهر حمله كرده بودند، مردم شهر را تخليه كرده بودند، اما هنوز ده ها خانواده ديگر در شهر بودند. در يكي از خانه ها، بعثي ها پدر خانه را كه پيرمردي بيش نبود به طرز وحشيانه اي كشته بودند و پيرزن را به درخت بسته بودند، فاصله ما با آنها زياد نبود اما كاري از دستمان برنمي آمد، بعثي ها پيرزن را انداختند داخل تنور و قصد تجاوز به دختر خانواده را داشتند. قلبمان داشت از جا كنده مي شد اما كاري نمي توانستيم بكنيم. ابراهيم ۱۹-۱۸ سال بيشتر نداشت و بي سيم چي گروهان بود. بدجوري آتش گرفته بود. چند بار خواست برود، جلويش را گرفتيم اما همان شب با چند تا از بچه ها پاتك مي زنند، دخترك را آزاد مي كنند اما ابراهيم شهيد مي شود.
آن روزها بي تكلف همه با هم برادر بوديم، با رحيم با سردار حجازي، با همت، كاوه، چمران، باكري، جهان آرا و.... آن روزها در جبهه همه با هم برادر بوديم. كسي خود را برتر از ديگران نمي دانست، بي ريا و بي تكلف همه تلاش و فعاليت اش براي رضاي خدا و خلق خدا بود. به زيستن زير يك سقف با عنوان آسمان ايمان داشتيم اما اكنون كه سال ها از جنگ مي گذرد براي ديدن برادران خود كه دوستشان داريم بايد وقت قبلي بگيريم. چقدر دلم براي آنها تنگ شده است اما افسوس و صد افسوس كه مجالي نيست تا آنها را ببينم.
دلم براي جبهه تنگ شده است ، دلم براي رهبر «آسيدعلي آقا» تنگ شده، دلم مي خواهد يك بار ديگر ايشان را ببينم، پيشاني شان را ببوسم و ايشان را در آغوش كشم! مي گويد اگر بر فرض محال يك بار ديگر محمد جهان آرا را ببينم به او مي گويم: محمد چرا مرا با خودت نبردي؟ و البته جواب او چيزي جز اين نخواهد بود كه حبيب برو آدم شو! سرفه هاي ممتد و پياپي حبيب امانش نمي دهد و اين گفت و شنود بارها قطع مي شود، لحظه اي درنگ و نفس تازه مي كند تا بتواند خود را براي حرف زدن آماده كند، تلاش مي كنم بيش از اين آزارش ندهم براي ادامه ماجرا و اينكه خانواده چگونه با او بزرگ شده اند و روزگار مي گذرانند به سراغ همسر و فرزند ارشدش حميدرضا مي روم.
گفت و گو با فرزند ارشد جانباز
حميدرضا شريفي، فرزند ۲۳ ساله جانباز حبيب شريفي اكنون دانشجوي شبانه دانشگاه شهيد بهشتي در رشته تحصيلي هوش بري است. از او و گذران زندگي خانواده با پدر مي پرسم، مي گويد: ما ۹ فرزند هستيم پنج خواهر و چهار برادر كه بزرگترين شان منم و كوچك ترين هم مريم كه كلاس اول ابتدايي است، خواهرم فاطمه دانشجوي پزشكي دانشگاه تهران است و ديگر خواهران و برادرانم مشغول به تحصيل در مقاطع دبيرستان، راهنمايي و دبستان هستند.
پدرم نمي خواهد بگويد كه براي جنگ و دفاع از ميهن و دين و نظام چه هزينه  اي را متحمل شده است. او از بيماري هاي ريوي رنج مي برد، كيسه صفرا ندارد و طحال او كار نمي كند، دو بار براي مداوا طي سال هاي گذشته به انگلستان و آلمان رفته ولي هنوز سرفه هاي مدام او را راحت نمي گذارد.
غصه و رنجي كه پدرم را آزار مي دهد، درد و رنج ناشي از مجروحيت نيست بلكه از ناحيه كساني دل آزرده و رنجور است كه به عنوان همكار فعاليت و خدمات او را در سپاه دريغ داشتند و با وجود آنكه از مؤسسان و سياستگذاران كليدي سپاه پاسداران بوده،اما افتخار ادامه خدمت در اين نهاد نصيب او نشده است. پدرم مدت ها براي دريافت حقوق دچار مشكل بود، از يك سو بنياد جانبازان براي پدرم پرونده فعاليت در سپاه داشت ولي از پرداخت حقوق به او امتناع مي كرد وقتي به آنها مي گفتيم كه ديگر در سپاه فعاليت ندارد و سپاه هم اين نكته را تأييد مي كرد اما آنها تا اين واقعيت را پذيرفتند چند سال طول كشيد، البته به همت بنياد شهيد و امور ايثارگران اكنون حقوق ايشان برقرار شده اما چند سالي در نوبت حقوق بود كه بالاخره به نتيجه رسيد.
حميدرضا درباره اينكه از چه زماني پي به مجروحيت پدر برديد، مي گويد: من از همان زماني كه بچه بودم لكه هايي را برروي پوست پدرم مي ديدم و به واسطه ناراحتي هاي ريوي دارو مصرف مي كرد اما همان گونه كه پزشكان نيز مي گويند، مجروحين شيميايي به هر ميزان كه از زمان مجروحيت آنها مي گذرد، اگر مراقبت هاي ويژه از آنها صورت نگيرد درد و رنج آنها شدت مي گيرد.
پدرم اكنون هم با اين همه درد و رنجي كه دارد و سينه اش مدام خس خس مي كند ناراحتي خود را كمتر ابراز مي  دارد اما زماني دلش به درد مي آيد و دردش عمق پيدا مي كند كه بفهمد و يا مطلع شود مسئولي به وظايف خود درست عمل نكرده است و يا ارزش هايي كه به واسطه آن در جبهه جانفشاني كرده بر اثر گذر زمان كم فروغ شده است.
در آرزوي ديدار با رهبري
رقيه النچري، همسر جانباز حبيب شريفي درباره همسر جانبازش مي گويد: شايد باور نكنيد و فكر كنيد جانبازان در پي دريافت حقوق و مزايا و امكانات هستند ولي واقعيت اين است كه شوهرم بيش از همه چيز فقط و فقط دغدغه ديدار با رهبري دارد، اما بارها گفته است فقط ديدار با او مي تواند روحم را تغذيه كند، حتي به درمانش زياد فكر نمي كند، بارها گفته است يكي از آرزوهايم ديدار با آقاي خامنه اي است، من خواهش مي كنم مسئولان مربوطه ترتيبي فراهم كنند تا او بتواند به خواسته اش برسد.
همسر جانباز شريفي مي گويد: زماني كه با حبيب آقا ازدواج كردم جانباز بود، از آن زمان ۲۵ سال مي گذرد. در ابتداي ازدواج از نظر مالي وضع بسيار مناسبي داشتيم، حتي در منطقه يوسف آباد زندگي مي كرديم، خود من از ارث پدري خانه اي در اختيارم قرار گرفت، هم خانه يوسف آباد و هم خانه پدري ام را فروختيم و هزينه مداواي او كرديم، البته از اين كار هم ناراضي نيستم و خوشحالم به مانند خودش كه جانش را در طبق اخلاص گذاشت براي دفاع از ميهن، من نيز به سهم خودم با او همراه شدم و هر كاري كه از دستم برمي آمد كوتاهي نكردم، اما آيا ديگران در قبال او مسئوليت ندارند، البته بايد بگويم كه بنياد شهيد به خانواده ما مراجعه كرد و با بررسي پرونده و كميسيون پزشكي تشخيص دادند كه او بايد به خارج برود و اكنون مقدمات اعزام او به آلمان فراهم شده است اما از دوستان و همرزمان او گله دارم كه چرا به او سري نزدند، نگفتند حبيب كجاست و چه مي كند. به تازگي مشكلي كه پيش آمده اينكه در سرش سه تركش پيدا شده و عكس هايي كه از او گرفتند گفته اند در فك او يك تركش و در سرش نيز تركش هاي ديگري وجود دارد اين نكته را هم از سرگيجه هايي كه داشت متوجه شديم، يك بار آقاي فروزنده كه از همرزمان او بود تماس گرفت و جوياي حالش شد اما از ديگران خبري نشد.
چندي پيش او را به خانه آورديم، دو شب در منزل بستري بود، كم و بيش در كار خانه هم هميشه كمك من بود، تا اينكه چند شب قبل به يك باره حالش منقلب شد او را به بيمارستان ساسان برديم و پزشكان با معالجه و بررسي وضعيت ريوي او نظر دادند كه ريه  سمت راست او از بين رفته و سوراخ سوراخ شده است، اين مسئله در كميسيون پزشكي مطرح و دستور به اعزام او به خارج از كشور صادر شده است.
آخر سخن
جانبازان، آنها كه بي ريا راهي ديار عشق و حقيقت و اخلاص و يكتايي شدند، آنها در پي آب و نان و قدرت و وجاهت نرفتند. هزاران نفر از آنها درد و رنج ناشي از گاز شيميايي را با خود به همراه آوردند تا مجال تنفس و هواي تازه براي همنوعان فراهم شود. ۶۰۰ نفر از گرفتاران اين عارضه شوم در آستانه پرواز به سوي اويند و يك هزار و ۷۰۰ تن آنها در صورت بي مهري از مراقبت هاي ويژه به كاروان ۶۰۰ نفر خواهند پيوست.
همان ها كه در روزهاي سخت تازيانه زياده خواهي هاي دشمن اندام نحيف آنها را رنجاند و به درد آورد، يكي پس از ديگري عروج مي كنند. آنها بيش از ديگران عذاب مي كشند نخست اينكه سلامت آنها در روزهاي آسماني جنگ و دفاع مقدس آسيب ديده و رنج فيزيكي و ظاهري را با خود به همراه دارند و ديگر اينكه نامهرباني ها، نامرادي ها و عيار آنچه برايش بي محابا به پيش رفتند هر روز بيش تر از ديروز و حتي فردا كم سو شده است .

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   علم  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |