جاي خوبي براي استراحت و خستگي روزانه خوابي عميق كه حتي آمدن من به داخل حمام آشفته اش نكرد. به آرامي عكسش را گرفتم و گذشتم.
صندوق دار و دلاك بازنشسته كه همچنان با سكوت ما را دنبال مي كرد. آينه حرفها دارد با ما. از گذشته اي دور، از 130 سال پيش و اينكه چه كساني خود را آن سوي آب و آيينه ديده اند و گذشته اند.
دلاك با چشمان شگفت زده و كنجكاو در سكوت مطلق مرا دنبال مي كرد. حضور من با دوربين و لوازم عكاسي باعث تعجب او شده بود.
اين مشتري هم از روزگار گذشته بود. او هنوز عادت گذشته و جواني خويش را ترك نگفته بود.
مرد، آيينه و شانه.
پيوند با روزگار گذشته؛ گذشته اي نه چندان دور.
هنگام ورود صندوق دار در حال چرت زدن بود... حمامها به خاطراتي دور پيوند خورده اند.
پيرمرد 80 ساله با حمام قديمي عجين شده بود و با تاريخ گفتگو مي كرد. خوابي عميق همراه با تاريخ، تاريخي كه از سنش دو سه دهه مسن تر بود.