نفس عميق
فيلم هاي اروپايي و آسيايي حالا ديگر آنقدر قدرت يافته اند كه در بازار آمريكا هم براي خودشان جايگاهي كسب كنند
|
|
|
|
بزرگمهر كياني
سينماي امروز فقط منحصر به سينماي آمريكا نيست. مثالش فيلم هايي كه امسال در چند جشنواره مهم جهاني به نمايش درآمدند و بعد هم در كشورهاي خودشان و البته سينماهاي اروپا فروش هاي خوبي داشتند. اين روزها اما دو فيلم از اين گونه سينما در آمريكا هم روي پرده رفته اند و با استقبال فيلم بين هاي حرفه اي روبه رو شده اند. فيلم هايي از ژاپن و ايتاليا كه به نظر مي رسد تجربه هايي متفاوت از آثار مشابه اين سال ها هم هستند.
ميني ماليست هاي ژاپني
هيروكازو كوريدا براي بسياري نام شناخته شده اي نيست، اما كساني كه سينماي ژاپن را در سال هاي اخير دنبال كرده اند يقيناً نام شاهكار او مابوروزي را كه در سال 1995 ساخته شده است، شنيده اند.
هيچ كس نمي داند، فيلم تازه او، داستان كيه كو، مادري مجرد با چهار فرزند است كه براي اجاره كردن خانه مناسب همواره كودكانش را از چشم صاحبخانه ها پنهان كرده و فقط پسر بزرگش آكيرا را به آنها معرفي مي كند. هنگام اسباب كشي دختر و پسر كوچك خانواده در چمدان به خانه جديد منتقل مي شوند و شب هنگام دختر بزرگ تر نيز مخفيانه وارد خانه مي شود. در طول روزهاي بعد مادر به سر كار خود در كافه اي مي رود و كودكان را به آكيرا مي سپارد. آكيرا خريد مي كند، غذا مي پزد و مراقب است تا برادر و خواهرانش با ايجاد سر و صدا باعث جلب توجه همسايه ها و صاحبخانه نشوند. مادر به تازگي قصد دارد با كسي ازدواج كند، به همين خاطر براي سفري چند روزه كودكان را تنها مي گذارد. در بازگشت هدايايي براي فرزندانش خريده، اما به نظر مي رسد از گفتن حقيقت درباره وجود چهار بچه به مرد مورد علاقه اش خودداري كرده است. مدتي بعد مادر دوباره بعد از به جا گذاشتن مقداري پول خانه را ترك مي كند، اما اين بار از بازگشتش خبري نيست. هفته ها مي گذرند و با به پايان رسيدن پول، آكيرا تصميم مي گيرد به سراغ دوستان سابق مادرش- پدر، خواهرها و برادرش- رفته و از آنها كمك مالي بگيرد. اما اين راه حل نيز موقتي است و آكيرا در جدال براي زندگي تنهاست. مرگ يوكي – خواهر كوچك- و اطلاع صاحبخانه از بودن چند كودك در خانه نيز مشكلات بزرگي است كه او بايد بر آنها غلبه كند.
هيچ كس نمي داند حكايتي نفس گير از تلاش آكيرا و سه كودك ديگر براي زنده ماندن در دنيايي است كه هيچ كس آنها را نمي خواهد. فيلم با وجود زمان طولاني و حوادث اندكش تماشاگر را با خود همراه مي كند و نشان از سبك خاص روايي كارگردانش دارد كه در لحظاتي بيننده ايراني را به ياد كليد ساخته ابراهيم فروزش مي اندازد. خيلي ها امكان دارد او را با كيارستمي مقايسه كنند، اما به نظر كار او اصيل تر از حتي كيارستمي است! كوريدا متولد 1962 است. متولد توكيو كه ابتدا قصد داشت رمان نويس شود، اما تحصيل در دانشگاه واسه دا و دستياري كارگرداني در تلويزيون راه او را به طرف سينما باز كرد. اولين فيلم كوتاه خود را سال۱۹۹۱ ساخت و با اولين فيلم بلندش مابوروزي بلافاصله به شهرت رسيد. مابوروزي و فيلم بعدي او آگوست بدون او در جشنواره هاي زيادي حضور پيدا كرده و جوايز بسياري را ربودند. اما هيچ كس نمي داند ، از جنس ديگري است. اين فيلم جوايز بين المللي فراواني برده است كه از مهم ترين هاي آن مي توان به جايزه بهترين بازيگر و نامزدي نخل طلاي جشنواره كن امسال اشاره كرد.
هيچ كس نمي داند از ميني ماليستي ترين فيلم هاي اين سال ها است و از جمله كارهاي درخشان سينماي شرق دور.
مافياي امروز ايتاليا
خلاصه داستان پيامدهاي عشق اولين دليلي است كه فيلم را تبديل به يك اثر مهم در سال جاري مي كند: تيتا سال هاست كه در يك هتل سوئيسي و دور از خانواده و فرزندانش زندگي مي كند. او كه سابقاً مشاور سرمايه گذاري بود، به خاطر يك اشتباه باعث از ميان رفتن ميليون ها پول مافيا شده و چون پدرخوانده ها پي برده اند كه وي قصد و عمدي نداشته، لذا او را در اين هتل زنداني كرده اند. تيتا هر هفته يكي دو بار چمداني پر از پول دريافت كرده و آن را به بانك ها يا مراكز سرمايه گذاري تحويل مي دهد. او زندگي يكنواخت و كسل كننده اي دارد، تا اينكه در خود علاقه اي به سوفيا، متصدي بار هتل، حس مي كند. او كه حس مي كند هيچ دوستي در زندگي- غير از يك دوست دوران كودكي- ندارد، با دزديدن مقداري از پول هاي مافيا، اتومبيلي براي سوفيا مي خرد. اما يك روز دو مافيايي به سراغش آمده و چمدان پر از پولي را كه تازه رسيده، به زور از تيتا مي گيرند. اين حادثه سبب مي شود كه بار ديگر تيتا براي اثبات صداقتش نزد پدرخوانده حامي خود برود؛ كسي كه قبلاً او را بخشيده، اما اين بار تيتا بايد تاوان اين پول گمشده را با جانش پرداخت كند. پيامدهاي عشق خود به تنهايي نشان دهنده نبوغ و استعداد او در زمينه روايت است. تصويري كه او از زندگي ملال آور تيتا ارائه مي كند تا اواسط فيلم رازآلود و همچون سال گذشته از مارين باد سرشار از وهم و هراس است. نيمه دوم فيلم نيز هر چند به قوت نيمه قبلي، اما از ريتم سريع تري برخوردار است كه تماشاگر را با بزنگاه هاي قصه اش و گره گشايي هايش مبهوت مي كند و سرانجام با تصوير تنها دوست واقعي تيتا بر فراز يك دكل برق، تنها در دل دشتي يخ زده، به پايان مي رسد. پائولو سورنتينو متولد 1970 ناپل، كارگردان پركاري نيست. او تا امروز فقط پنج فيلم ساخته، اما با همين تعداد فيلم توانسته نام خود را به عنوان يكي از نمايندگان سينماي امروز ايتاليا ثبت كند. او با دومين فيلمش توانست جايزه هيأت داوران جشنواره
بوئنوس آيرس و روبان نقره بهترين كارگرداني را در كشور خودش به چنگ آورد. اين فيلم هم نامزد نخل طلاي جشنواره كن امسال بوده و نامزد جايزه بهترين كارگرداني از جشنواره فيلم هاي اروپايي نيز بوده است.
پيامدهاي عشق نماينده سينماي ايتالياي امروز است و از جمله فيلم هاي اروپايي قابل تأمل امسال؛ فيلمي كه به نظر مي رسد در سينماي ايتاليا هم نمونه مشابهي ندارد.
|