گروه ادب وهنر: بهمن ماه دومين سالگرد درگذشت غزل سراي بزرگ خراسان، استاد عماد خراساني است.آنچه درذيل مي آيد،خلاصه شده مقدمه اي است كه دكتر جليل تجليل بر چاپ جديد ديوان عماد( كه هنوز منتشر نشده است)،نگاشته اند.
دكتر جليل تجليل
ديوان سراسر حماسه و عرفان عماد را كه مي گشاييم، با شعري مواجهيم كه از يك سو قصايد و ترجيع بندها و تركيب بندها با سبكي استوار و زباني نرم و پرتوان و استفاده فراوان از فنون سخن و شعر همراه است و اين استواري شعري در سراسر ديوانش نمودار است و از جهت ديگر پيامها و حماسه هاي ايمان و شهادت و مناجات و عواطف نيرومند بشري در اشعار او تجلي دارد و تاريخ پر شهامت و شجاعت و شهادت را با وقايع جانسوز و تاريخي گزارش مي دهد.
۱- در منظومه اي كه با آن آغاز اين ديوان را زينت بخشيده، بر آن است كه هر چه در آفاق و انفس مشاهده مي كني، دفتري از معرفت كردگار است و پر از نشانه دوست كه سراپا فسانه اوست. و همه معترف به عزت آفريدگار عالم است:
هر چه بيني در انفس و آفاق
تر كن انگشت و مي شمر اوراق
دفتري بين پر از نشانه دوست
يا كه لوحي پر از فسانه اوست
دست او نظم مي دهد در كون
رأي او صلح و جنگ را شد عون
ان ولم معترف به عزت شاه
وحده لا اله الا الله
كه در اين ابيات از آيه شريفه ولو انما في الارض من شجره اقلام و البحر يمده من بعده سبعه ابحر ما نفدت كلمات الله...(۱) بهره گرفته است.
۲- توصيفهاي عماد از ويژگيهاي نبي اكرم صلي الله عليه و آله وسلم بسي دل انگيز و پرمايه است. در ميلاد رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم و وصف ربيع المولود از نبي موعود سخنها رانده است:
حبذا ماه ربيع المولود
گشت مولود نبي موعود
صادر اول و هادي سبل
عقل كل، ناشر دين، شاه رسل
انبيا مژده وصلش دادند
جمله سر در قدمش بنهادند
آدم و نوح و خليل و عيسي
خضر و الياس و ذبيح و موسي
جمله گفتند به فرمان احد
ما چو رفتيم بيايد احمد(۲)
داورش گفت بشير است و نذير
كون را همچو سراجي است منير(۳)
مكتبش دافع هر رنج و ستم
امتش نابغه و خير امم
شود آنگاه قبول از تو صلات
كه فرستي به محمد صلوات
۳ _ قصيده زيبايي كه به مطلع:
بعثت ختم رسل برد ز دل رنج و ملال
نهضت هادي كل شست همه گرد ضلال
در موضوع بعثت نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است و در آن اوصاف دلربايي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بيان شده است. در اين قصيده؛ با آهنگ اخلاص و وفاداري به آن سرآمد خلقت مي گويد: انبيا، همچو غلاماني كمر خدمت بسته در پيشگاه كرم او ايستاده اند و به جز اين اشرف مخلوقات در شبستان گمراهي، چراغي نيست، از ذات واجب الوجود احد كه بگذريم نام وي احمد است. آنگاه عرض ناتواني مي كند، چرا كه در مدحش دفتر قرآن كافي است. نمازگزاري كه صلوات بدو نفرستد نمازش كامل نيست و دگر اعمالش نارسا است.
ايستاده به درش همچو غلامان جبريل
پيشگاه كرمش خيل ملائك چو بلال
در شبستان ضلالت به جز او كيست سراج
در گلستان هدايت به از او نيست هلال
ذات واجب احد و نام وي آمد احمد
هست يك ميم فقط فرق ز حي متعال
نعتش از ما نسزد، دفتر مدحش قرآن
وصفش از وهم برون، عقل در او گشته عقال
نفي لا را به ثبوت ار نرساندي تا حشر
حل اين مسأله مي ماند چو آب و غربال
صلوات ار نفرستند مصلين به نماز
نه نماز است و نه باقي بگذارد اعمال
گوهر آورد برون از صدف طبع عماد
گرچه خود اين مدد اوست ني از درج مقال
چامه ديگري از وصافي عماد در بعثت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم (ارجوزه صلوات) است كه ويژگي خاص آن، اين است كه در قالب ترجيع بند سروده شده است؛ با برگردان بر گل روي محمد صلوات كه بديهي است كه در مجالس و مناسبت هاي ديني و مذهبي شوري وصف ناپذير در فضاي مجلس ايجاد مي كند.
و اينك دو بند از آن را در مي آوريم:
مظهر رحمت حق في الفلوات
كه در او كرده خدايش جلوات
روز عيش و طرب و گاه نجات
شادمان باش و بگو اين كلمات
بر گل روي محمد صلوات
به به اي امت آن پاك نژاد
پا بر افلاك نه اي پاك نهاد
غير بگذار بر يار بگو
از در دوست بجو راه نجات
بر گل روي محمد صلوات
۴- عماد در گزارش زندگي علي عليه السلام و مقام والاي او در مصاحبت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و وصف غدير خم، قصايد گوناگون دارد و ارجوزه خاصي راجع به شاه مردان جهان ولايت _ هم چنانكه درباره پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم ساخته بود _ پرداخته است كه در اين جا ابياتي از آن همه، ياد مي شود.
در قصيده اي در مدح امير مومنان عليه السلام به مطلع:
بر درگه كريم روا باشد التجا
گر ملتجي درست بيايد فقد نجي
و در دامن اين چامه است كه ما را دعوت مي كند دامن او بگيريم:
محكم بگير دامن برهان حق علي
سلطان دين، امام مبين، شاه اوليا
آن باب شهر علم كه پيغمبرش سرود
من علم را مدينه، عليم چو بابها
سر قدم، ولي نعم، قائد امم
فخر حرم، ملك خدم، آن آيت هدي
نفس نبي(۴) و روح نبي معني نبا
تفسير باء بسمله مصداق هل اتي
رمز فواتح سور و زينت كتاب
كنز خفي، سراج هدي، رايت تقي
منهاج عشق تاج شهامت رواج شرع
مفتاح مشكلات و شهنشاه لافتي
بغضش شرار آتش، حبش بهشت عدن
خلقش نسيم خلد و رخش مشعل وفا
عشقش خداي داند و عقلش خدا و من
ني دانمش خدا و نه مي دانمش جدا
نعتش نمي سزد بجز از خاتم رسل
مدحش خدا نموده به قرآن ز انما(۵)
قصيده راييه عماد _ اين شاعر علي ستاي _ در مدح آن بزرگوار نيز زيور اين ديوان است به مطلع:
مشامم شد از بوي جانان معطر
بيا ساقيا جام من كن مكرر
مرادم ز مي نيست ماء العنب را
مرا مي بود مهر ساقي كوثر
امتياز اين قصيده، گذشته از آهنگ حماسي آن (فعولن فعولن فعولن فعولن) اين است كه ۲۳ بيت آن مصدر به كلمه «علي» است و در آخرين بيتي كه مصدر به كلمه «علي» است، صفا و اشتعالي دگر در دل شاعر پيدا شده، دلش هر آنچه را كه جز اوست فروهشته و گلش با مهر حيدر مخمر گشته و قصيده را با اين ابيات به پايان آورده است:
علي آن كه بر دوش احمد قدم زد
علي آن كه از وي نديدم نكوتر
شنيدم كه فرمود آن خسرو كل
كه در بزم داور علي بد سخنور
بديدم كه دستي برون شد ز پرده
رسيدم به دوش از خداوند اكبر
صفا در درونم هويدا شد از آن
صفايي كه وصفش نگردد ميسر
چو برگشتم از بزم داور به مكه
علي پا به دوشم نهاد آن غضنفر
كه بتها فرو ريزد از بام خانه
بديد آن صفا را دل از پاي حيدر
دلم هشته بيرون هر آنچه بجز او
گلم گشته با مهر حيدر مخمر
عماد از ثناي علي به كه گويي
تعالي الله از اين همه شوكت و فر
قصيده ديگر عماد در مورد اميرالمؤمنين(ع) ويژگي رديف دارد و به رديف «يا اميرالمؤمنين» مردف و مطلع آن بدين گونه است:
رايگان جانها فدايت يا اميرالمؤمنين
شد فزون ز آنها بهايت يا اميرالمؤمنين
چند بيت از اين قصيده:
چار اركان، پنج حس و شش جهت، هفت آسمان
جمله در ظل همايت يا اميرالمؤمنين
مدعاي خويش را دارم دليل متقني
قول لو كشف الغطايت(۶) يا اميرالمؤمنين
چون تويي نفس نبي، روح نبي، شرح نبأ
داد حصر انمايت يا اميرالمؤمنين
گشته نازل جمله قرآن در جلالت ني همين
آيه هاي هل اتايت يا اميرالمؤمنين
قصايد عماد در مدح علي بن ابي طالب(ع) بسيار جالب و متنوع است . قصيده (غدير خم) در ذكر سفارش پيامبر(ص) به جانشيني علي(ع) با مطلع زير:
ما را توكلي است به داناي هر ضمير
آن واهب مواهب و موجود بي نظير
آمده و در اين قصيده به امامت و وصايت حضرت مرتضي علي(ع) و وقايع زندگاني و واقعه غدير خم اشاراتي شده است كه ابياتي از آن مي آوريم:
فرمان حق رسيد به احمد كه اي رسول
جعل امام با من و وي را تو كن شهير
بر دست گير دست علي را بگو به خلق
امر از خدا رسيده و راهي است ناگزير
پس مصطفي به امر و به تأييد كردگار
بگرفت بازوي علي آن مير شيرگير
بازوي وي گرفت و به وي داد جاي خود
يعني علي است بر همه ما سوي امير
هادي خلق بعد نبي نيست جز علي
هان اين علي وصي من است و مرا وزير
چون در به شهر علم نبي است اين علي
مانند اين علي نبود كوكبي منير
مردم! علي به پيكر دين است همچو روح
اسلام را علي است نكو رهبري دلير
ياري كن آن كسي كه علي راست يار و عون
تاريك روز آن كه شمارد ورا حقير
بنشاند مصطفي به سرير ولايتش
شايسته نيست غير نشيند بر اين سرير
يارب عنايتي كه ز مهرش به هر زمان
گويم هزار شكر تو اي داور قدير
دست عماد را مبر از دامن علي
يارب در اين جهان و در آن عالم خطير
ج: ارجوزه بسيار بليغ عماد در مدح حضرت علي(ع)، ترجيع بندي است با سيزده بند كه دو بند آغازين و پاياني آن را مي آوريم:
آن كه مي گفت انا الله ز شجر
بي محابا رخش از كعبه نگر
وه چه رخ خيره در او شمس و قمر
ز مؤثر به از اين چيست اثر
ها علي بشر كيف بشر
صيت شاهنشهيش هر دو جهان
مست صهباي وي از سر و عيان
به عماد ار بكشد خط امان
با سياهي شود از مه انور
ها علي بشر كيف بشر
د: قصايدي تحت عنوان ماه رجب، درس عشق، حبل المتين دين، بيماري دل، زنجيره چامه هاي اين شاعر است كه در مناقب آن بزرگوار چشم و گوش ما را مي نوازد و جان ما را با مهر و ولايت او پيوند مي دهد، آنگاه به عنوان آخرين شعر، چامه اي دلسوز درمورد شب قتل علي(ع) دارد كه ابياتي از اين نقل مي شود:
بزن بر سر كه هنگام فغان است
شب قتل امير مؤمنان است
علي يك امشبي را ميهمان است
پريشان زينب بي خانمان است
۵ _ اشعار عماد در مدح فاطمه زهرا(س) از قصيده و ترجيع بند، متعدد و شامل گونه گونه موضوعاتي است از قبيل: مقام حضرت زهرا(س)، هجر دوست، در فراق پدر، درددل با پدر، درددل حضرت زهرا(س) كنار قبر پيامبر اسلام(ص)،...
نمونه را به زبان حال حضرت علي(ع) با قبر حضرت زهرا(س) بنگريم كه چگونه ورقي از نهج البلاغه را گزارش كرده است:
الا اي قبر! مهمان داري امشب
غما اي قبر! مهمان داري امشب
خداوند دل است اين خفته در خاك
حبيبه داور است و زيب افلاك
امانت از رسول تاجدار است
دلش از دست امت داغدار است
فشار از اين تن رنجور بردار
نه اي از پهلوي زهرا خبر دار
الا اي خاك زهرا نوجوان است
مدارا كن كه جسمش ناتوان است
و اين تعابير برگرفته از كلام پرسوز و درد حضرت علي(ع) است كه با دلي داغدار پس از به خاك سپردن حضرت زهرا كه در سكوت و خلوت شب صورت گرفت، چنين فرموده است:
درود بر تو اي فرستاده خدا از من و دخترت كه در كنارت آرميده و زودتر از ديگران به تو رسيده. اي فرستاده خدا! مرگ دختر گراميت عنان شكيبايي از كفم گسلانده و توان خويشتنداري ام نمانده.(۶)
۶- گونه گون چامه هاي بس شيوا و دلنواز و پرسوز و گداز در زندگي و شهادت سبط اكبر، امام حسن مجتبي(ع) اوراقي از ديوان را زيور بخشيده است، ارجوزه اي آهنگنين و از دل برآمده، به گونه ترجيع بند در دوازده بند، ميلاد باسعادت اين بزرگوار را سروده است كه به بند نخستين و پاياني آن در اينجا بسنده مي كنيم:
شب شادي است نه هنگام حزن
اي اساتيد كلام اهل سخن
گشته چون سر خداوند علن
همه گويند به آواز حسن
ان في الجنه نهرا ً من لبن
لعلي و حسين و حسن
چشم مه چون به عذار تو فتاد
بر جبين داغ غلاميت نهاد
نام نيكوي تو شد حرز عماد
در همه رنج و بلايا و فتن
ان في الجنه نهراً من لبن
لعلي و حسين و حسن
بهره گيري عماد از زندگاني و سيره و كارهاي مهم و وقايع دوران زندگي ائمه اطهار(ع) موجب شده كه ديوان اين شاعر، آيينه تمام نماي حيات و كمالات و مجاهدات امامان دوازده گانه مذهب مقدس جعفري باشد.
۷- در مدح ابي عبدالله الحسين(ع) قصايدي بلند دارد
و اما چامه اي در مصيبت و غم سلطان كربلا دارد كه در ۲۵ بند تنظيم يافته است به مطلع:
آه از مصيبت و غم سلطان كربلا
باب نجات خلق سليمان كربلا
اين چامه بلند در وزن مضارع (مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن) سروده شده است.
دريغم مي آيد كه در پايان ابياتي از عماد را در باب ولي عصر، امام زمان(ع)_ آن كه در پرده غيبت دقيقه مي شمارد كه به فرمان ايزد متعال چهره گشايد و روي زمين از داد و عدل بيارايد_ ياد نكنم :
تو مردم ديده اي نه ديده
مانند تو ديده اي نديده
چشمي كه رخ تو را نبيند
آن پيه بود به رو نه ديده
عشق تو عيان به دشت و هامون
از سبزه و آهوي رميده
از نغمه بلبلان به گلزار
آواي تو عاشقان شنيده
باز آي كه عاشقان رويت
گشتند به خون دل طپيده
اي حجت حق، ولي مطلق
جان بي تو شها به لب رسيده
از يك دمت اي مسيح دم، جان
بر پيكر دين شود دميده
اي دست عماد و دامن تو
از هجر رخت قدم خميده
* پاورقي ها در دفتر روزنامه موجود است