پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۲۳
بررسي گوشه اي از مشكلات جانبازان جنگ تحميلي
پشت درهاي بسته
001560.jpg
عكس: هادي مختاريان
شيرين نجوان
اينجانب جانباز هستم كه با همسر و دو فرزند خردسالم در خيابان و سرما آواره هستيم و تنها با وعده وعيد مسئولين، تحمل مي كنيم. اين نوشته روي چادري مسافرتي چسبانده شده بود، چادري در گوشه پياده روي خيابان ظفر مقابل ساختمان بنياد جانبازان.
مردي حدود چهل ساله سرش را از چادر بيرون مي آورد، نامش احمد است. خود را جانباز و رزمنده دوران جنگ معرفي مي كند و با چهره اي درهم و گرفته پوشه اي از برگه هاي نامه را روي سنگفرش
پياده رو پهن مي كند؛ برگه هاي مهر و امضا شده. سربرگ هركدام نام سازمان يا نهادي نوشته شده است. به سرعت آنها را ورق مي زند. هيچ كدام براي من و خانواده ام كاري انجام ندادند.
هواي سرد آزار مي دهد. به داخل دچار دعوت
مي شويم. بوي گاز اجاق كوچك مسافرتي كه تنها وسيله گرمازا در چادر است، هواي سنگيني را به وجود آورده. دو لايه پتوي رنگ و رو رفته كف زمين پهن شده است. دختربچه پنج ساله اي گوشه چادر نشسته و با پتوي روي پايش بازي مي كند. او فرزند اول خانواده است. موهاي مشكي رنگش روي دوش اش ريخته و با چشم هايي نگران به دقت شكايت هاي پدر را مي شنود. كودك دو ماهه اي كه فرزند دوم خانواده است فارغ از همه چيز به خواب رفته. پتوي چند لايه شده روي او انداخته اند و در كنارش همسر احمد نشسته كه با نگاهي غم آلود دو فرزندش را نگاه مي كند. خسته است. حوصله حرف زدن ندارد و گويا ديگر هيچ چيز خوشحالش نمي كند. فضاي به هم ريخته داخل چادر با چند كيف، وسايل شخصي، يك بطري آب و عصايي كه هميشه همراه مرد است، پر شده. او چند برگه ديگر از پوشه سياه رنگش بيرون مي كشد. براي... به صورت قراردادي كار مي كردم. گفتند نيروي اضافه نمي خواهيم، گفتم باشد. اما همه چيز از همان موقع شروع شد. ... شعله اجاق كوچك رو به خاموشي است و گاز آن رو به اتمام. مثل گداها شده ايم، امروز صبح يك نفر دو هزار تومان به داخل چادر پرت كرد و آن شد نهار امروز اين بچه. به چه وضعي افتاده ايم! كيف پولش را باز مي كند و چند كارت را نشان مي دهد. اين كارت مربوط به دوران جنگ است و اين هم كارت بسيج. خانواده شهيد هم هستيم. برادرم در جبهه شهيد شد... . من هم براي دفاع از اين مملكت رفته بودم. او چهار ماه را در جبهه سپري كرده و از آن روزها نقص در اعصاب دو پا و چند تركش در سر و پاهايش،يادگار مانده. وقتي براي تقاضاي كمك به هر سازماني مراجعه مي كنم مي گويند چهار ماه زمان كمي است و شامل قوانين نمي شود. از طرفي كمك هاي مربوط به نقص عضو بالاي 25 درصد تعلق مي گيرد اما براي من تنها 10 درصد است. حالا حدود يك سال است كه آواره خيابان هستيم. بعد از بيكاري از پس مخارج زندگي برنمي آمدم. به خانه پدرزنم رفتيم اما او هم ديگر طاقت نياورد و ما را از خانه اش بيرون كرد. ... دخترك با برگه هاي پدر بازي مي كند. مرد آنها را از دست هايش بيرون مي كشد و مي گويد: تلاش زيادي كردم تا كار پيدا كنم اما هر بار نشد؛ يا از نقص عضوم ايراد مي گيرند يا بدشانسي. ... همسرش به نقطه اي خيره شده است و گويا خاطراتش را مرور مي كند ... بعد از آن چندين جا چادر زده ايم اما در اين مدت هيچ كس نيامد تا بپرسد شما چه مي خواهيد. تنها خواستند از آنجا برويم و سبب تجمع مردم نشويم. حتي نيروي انتظامي خبر كردند. با ما درگير شدند يكي از آنها به من سيلي زد. از آنها شكايت كردم. نامه شكايت نامه را بيرون مي كشد انگشت اش را روي جمله اي مي گذارد كه نوشته شده است: سريعاً رسيدگي شود. ... اما هيچ كاري برايمان انجام ندادند. حالا فرض كنيد من كه به نان شب ام محتاج هستم بروم دنبال اين كه چرا به من سيلي زدند؟! ... از سال 79تا به امروز در حال پيگيري هستم. من چيز زيادي نمي خواهم. خواستار وامي هستم تا بتوانم سرپناهي براي خانواده ام تهيه كنم و شغلي كه با توجه به وضعيت جسماني ام بتوانم انجام دهم. ... ديگر حوصله حرف زدن ندارد. مي گويد: همين! پارچه اي كه به عنوان در ورودي چادر است، كنارمي زند. ساعت اداري سازمان بنياد جانبازان به پايان رسيده است. كارمندها دسته دسته خارج مي شوند. در بين شان عده اي دورچادر حلقه مي زنند و به خواندن دست نوشته احمد مشغول مي شوند؛ اگر واقعاً نيازمند باشد حتماً كمك اش مي كنند. سرويس هاي اداره از مسافر پر مي شوند. دود اگزوزهايشان خيابان را پر مي كند. چادر در ميان باد سرد و دانه هاي پراكنده برف جا مي ماند و احمد، خانواده اش و بار مشكلاتي كه نمي داند چه طور به دوش بكشد، باقي مي مانند. او به عنوان عضوي از خانواده اي بزرگ به نام جانبازان كه شايد به دليل درصد پايين مجروحيتش توجهي اندك را به خود جلب كند، در كنار جمع عظيم جانبازان معترضي قرار دارد كه اكثراً نيز كمرشان به زير بار سنگين مشكلات خم شده است به طوري كه طي تحقيق و گزارش هاي منتشر شده توسط گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر- تا شهريور ماه 84 - نمونه هاي متعدد و بسياري از ايثارگران با شرايط فوق در گوشه و كنار شهرمان شناخته شدند؛ كساني كه عليرغم شرايط موجود دردهاي جسمي و روحي را نيز به دوش مي كشند و مي خواهند همانند احمد گوش شنوايي براي حرف هايشان وجود داشته باشد... اما با نگاهي اجمالي به آنچه موجود است مي توان مشكلات مشترك بسياري را يافت كه اغلب جانبازان با آن دست به گريبانند؛ تعيين درصدهاي جانبازي، وضعيت دارو، مسكن و...
درصدهاي رؤيايي
محمد جانباز شيميايي اعصاب و روان كه در عمليات هاي بسياري از جمله در فتح خرمشهر، فاو و شلمچه شركت داشته امروز در گوشه خانه و در بستر بيماري افتاده است. او ديگر توانايي كار كردن ندارد چرا كه هر از چند گاهي بيماري رواني اش كه حاصل موج هاي انفجار است، عود مي كند. بخوابيد روي زمين، سنگر بگيريد. خمپاره زدند. ... همسرش مي گويد وقتي درد عصبي سراغش مي آيد، حالش خيلي بد مي شود . فرياد
مي زند، شيشه ها را مي شكند و گاهي اوقات هم دندان هايش را با ميخ كش يا انبردست مي كشد. الان سه تا چهار دندان بيشتر ندارد و...
شرح حال محمد و وضعيت وخيمش با بسياري از بيماران اعصاب و روان حاصل از جنگ مشترك است و اعتراض اغلب شان كه حاكي از تعيين درصد پايين مجروحيت است، در بسياري مواقع فريادي بي پاسخ مانده است. همسر محمد مي گويد: محمد جانباز 30 درصدي است كه 10 درصد آن جانبازي اعصاب و روان است. براي افزايش درصد جانبازي مي گويند بايد صورت سانحه را بياوريد! تصور كنيد جانبازي كه كنارش خمپاره منفجر شده و بدنش پر از تركش است، بعد از مدتي معلوم شود بيماري اعصاب دارد. ما چگونه موج خمپاره منفجر شده را بياوريم؟ از طرفي من به عنوان همسر محمد كه با وضعيت روحي نامناسب از كار افتاده است و حتي قادر به انجام كارهاي شخصي اش نيست نياز به داشتن حق پرستاري و امكانات بيشتري دارم اما مي گويند حق پرستاري تنها به جانبازاني تعلق مي گيرد كه درصد اعصاب شان بالاي 20 درصد باشد.
وضعيت عبدالله نيز مشابه محمد است. او نيز با وجود مصدوميت هاي فراوان تنها از 20 درصد جانبازي برخوردار است. زخم هاي شيميايي اش با هيچ دارويي درمان نمي شود و گاهي اوقات از تاول هاي حاصل از گاز خردل كه با خارش بسياري همراه است، خون مي آيد و به قول خودش در تابستان و با تابش آفتاب روي زخم ها، درد تا استخوانش كشيده مي شود. او نيز بارها به منظور افزايش درصد جانبازي اش مراجعه كرده است تا بتواند از خدمات بيشتري بهره مند شود و بگويد كه چهار سال است در گوشه خانه تنها درد تحمل مي كند و سبب آزار خانواده اش مي شود. اما نتيجه تمام رفت و آمدها همان 20 درصدي است كه اغلب مزايا و خدمات را شامل نمي شود. از طرفي هر سال نيز يكسري از نواقص را از ليست جانبازي حذف مي كنند و درصد جانبازي را پايين مي آورند در حالي كه جانبازان هر سال ضعيف تر و شكننده تر از قبل مي شوند و به رسيدگي بيشتري نياز دارند. وي مي گويد: وقتي مي گوييم چرا درصدمان را كم كرده ايد مي گويند خدا را شكر كه شما 15-10 درصد سلامتي تان را به دست آورده ايد. آيا عضوي كه نابود شده جايش سبز مي شود؟! ... با همه اين اوصاف گويا خانواده عبدالله به زندگي در زيرزمين نمور شش متري بدون حقوقي از جانب پدر عادت كرده اند. پدري كه وقتي حملات عصبي بر او چيره مي شود حتي فرزندانش را نمي شناسد همانند زماني كه كارد سلاخي را برداشت و تنها دخترش را به لب حوض برد تا او را سر ببرد. فكر مي كرد او گوسفندي است كه بايد ذبح شود. همسرش مي گويد: ... به بهانه اين كه آيا آب به او داده اي يا نه، حواس اش را پرت كردم و كارد را روي بام انداختم. چنين شرايطي زياد رخ مي دهد. يك بار هم بيني دخترمان را شكست و... او تقصيري ندارد چون اين تشنج ها خارج از اختيارش است و بايد مدام تحت درمان باشد.
اصغر نيز كه روزي سلحشور جبهه ها بوده است امروز با وجود دردهاي فراوان و مجروحيت اعصاب و روان در خيابان واكس مي زند تا شايد بتواند بخشي از هزينه خانواده اش را تأمين كند. او نيز تلاش فراواني كرده است تا بتواند درصد جانبازي اش را افزايش دهد. ... بعد از اعتراض گفتند 70 هزار تومان بايد بپردازي تا آزمايش پزشكي شوي. بعد از آن به كميسيون معرفي
مي شوي و با پرداخت اين مبلغ آزمايش مي شوي كه اگر شيميايي تأييد شد نامه اي برايمان مي فرستند و اين مبلغ را به تو برمي گردانيم. اما من اين مبلغ را نداشتم و به 10 درصد تعيين شده رضايت دادم. او كه از پانزده سالگي طعم جنگ را چشيده است اشتباهش را اين مي داند كه چهار سال پيش براي تشكيل پرونده اقدام كرده است چرا كه مي خواسته شأن هدف اش پابرجا بماند، اما سنگيني بار مشكلات و دردهاي پيوسته مجروحيت شيميايي او را مجبور مي كند تا براي عضو شدن در خانواده جانبازان اقدام كند... كسي نمي داند موج گرفتگي يعني چه و يك جانباز اعصاب و روان چه دردي دارد. كاش دستگاهي بود و اين سردردها، صداها و فشاري كه در سرم هست را نشان مي داد و مي فهميدند كه درد يعني چه؟ ... و امروز نيز مي گويد كه هيچ چيز نمي خواهد جز اين كه كاري به او تعلق بگيرد تا با وجود شرايط جسمي و روحي اش توانايي انجام آن را داشته باشد و خانواده اش را در عذاب نبيند... و مثال هاي زدني فراوانند؛ همانند هاشم كه در گاراژي نمور به همراه خانواده اش زندگي مي كند يا فرهاد با درصد جانبازي 30 درصد كه چهار سال گذشته را پيوسته در بيمارستان بستري بود تا به مقام شهادت دست يافت و يا ابراهيم كه هر روز در كنار خيابان بساط پهن مي كند تا...
آنچه وجود دارد
يكي از مسئولين مربوطه در رابطه با بروز چنين مشكلاتي مي گويد: جانبازان براي استفاده از سرويس هاي خدمات عمومي محدوديت درصد ندارند. به عنوان مثال اگر جانباز 75 درصد از پرداخت ماليات حقوق معاف است، جانباز 5 درصد نيز چنين شرايطي را دارد. اما در برخي مواقع ملاك استفاده از يك سري امكانات را درصد جانباز قرار داده اند و ما بر اساس اين قانون به جانبازان رسيدگي مي كنيم. قانون حق مسكن براي 25 درصد به بالا، تلفن همراه براي 50 درصد به بالا، معافيت سربازي فرزندان، براي 30 درصد به بالا و... وي در رابطه با كاهش درصد مجروحيت مي گويد: اين امكان وجود دارد كه فردي دچار عارضه اي شده باشد اما بر اساس قانون جديد ديگر عارضه او جانبازي محسوب نشود. پس او ديگر نمي تواند ادعا كند كه جانباز است.
... و مسئول ديگري در رابطه با وضعيت جانبازان شيميايي اضافه مي كند: 40 هزار جانباز شيميايي در كشور وجود دارد كه اين جانبازان در سه گروه بيماران ريوي، چشمي و پوستي تقسيم بندي مي شوند. در اين سه گروه عنوان شده تاكنون هزار نفر شهيد شده اند. اما آنچه جانبازان به اشتباه معتقدند در اين است كه بيماري  شيميايي منتقل مي شود در حالي كه بنياد و مركز علمي خلاف اين بحث را عنوان مي كنند و قرار گرفتن در محل حادثه را تنها مدرك قابل اثبات مي دانند.
از طرفي رزمندگاني كه تحت تأثير گازهاي شيميايي بوده اند و بعد از پايان جنگ به زندگي عادي خود بازگشته اند بعد از گذشت چند سال و با افزايش آثار بيماري و بالا رفتن هزينه درمان، مراجعه كرده و خواستار رسيدگي به وضعيت خود مي شوند. در اين حالت يك پروسه بايد طي شود.
بنياد معتقد است كه نمي تواند هر رزمنده اي را به عنوان جانباز شيميايي بپذيرد و چنين فردي مي بايست با ارائه برگه صورت سانحه و پرونده درماني همزمان، فرم مربوطه را تكميل كند. سپس كميته تشكيل شده و جانبازي وي بررسي و تأييد مي شود. تنها در اين صورت به كميسيون پزشكي فرستاده مي شود... و اين در حالي است كه اغلب جانبازان از برخورد مسئولان حين اعمال چنين قوانيني شكايت دارند. سيد مرتضي جانباز شيميايي كربلاي 5 مي گويد: ... مي گويم دچار مسموميت شيميايي شده ام. اين زخم ها را ببينيد، بعد آنها مي گويند از كجا معلوم كه آثار سوختگي با سيگار نباشد؟ آخر اين تاول هايي كه از مغز استخوان مي جوشد و چرك مي كند را مي گويند با سيگار سوخته! حتي من مدارك پزشكي دارم كه خود پزشكان تأييد كرده اند. اينها عوارض شيميايي است. يا عبدالله كه مي گويد: كميسيون پزشكي، مشكل اعصاب و روان و شيميايي بودن من را تأييد كرده اند اما مسئولين قبول نمي كنند مي گويند مدرك بياور و ثابت كن كه مشكل رواني داري. چگونه با اين وضعيت مدرك بياورم؟ آنها كجا هستند وقتي كه دچار حمله عصبي مي شوم و همه چيز را به هم مي ريزم و مي خواهم همسرم را خفه كنم؟ و...
اما برگه صورت سانحه چيست كه اغلب جانبازان آن را معضلي اساسي مي دانند. اين برگه مشخص مي كند كه رزمنده در چه زماني، در كجا و تحت تأثير چه بمبي قرار گرفته و يا به عبارتي پرونده باليني همزمان، برگه نسخه و يا برگه درماني جانباز در زمان قرار گرفتن در بمباران شيميايي به حساب مي آيد. در حقيقت بايد مشخص شود كه رزمندگان در زمان حادثه در منطقه شيميايي بوده اند يا خير. اما مسأله از اين جا آغاز مي شود كه عده اي در محل بمباران قرار نداشتند ولي دقيقاً مشخصات شيميايي در آنان مشاهده مي شود و چنين شرايطي بارها اتفاق افتاده است. رسول يكي از جانبازان شيميايي مي گويد: ... ما با عشق به جبهه رفته بوديم. بسياري از مواقع حتي پلاك هايمان را به گردن نمي انداختيم و عاشق اين بوديم كه ناشناس در جبهه ها و عمليات هاي مختلف حضور داشته باشيم. فرقي نمي كرد در ميداني باشيم كه تازه بمب هاي شيميايي فرود آمده بودند و يا ميداني كه با مرز عراقي ها چند وجب فاصله داشت. آن زمان به فكر اين قوانين و صورت سانحه كه نبوديم! وي اضافه مي كند: عشق در هر كاري وجود داشته باشد، مشكلات آسان مي شوند، اگر 10 بار ديگر هم  زمان به عقب باز گردد باز هم به جبهه مي روم حتي اگر مجدداً جانباز شيميايي شوم.
... و با همه اين اوصاف چنين شرايطي تنها بخش كوچكي از مسائل امروز خانواده بزرگ جانبازان به شمار مي رود؛ خانواده اي كه هر كدام روزي دلاور و قهرماني بي مانند بوده اند و حالا مانده اند تا بار ديگر لباس رزم بپوشند اما اين بار براي جنگيدن با مشكلات فراوان.
دارو، مشكل اساسي
حسين نقشه جنگ است. دست اش در جزيره مجنون جا مانده، در جمجمه اش يادگاري هميشگي از دهلاويه است، سينه اش با تركش تجاوز دشمن در فاو هميشه گرم است و هواي سينه اش هنوز بوي گرد و غبار پس از انفجارهاي كربلاي 5 را مي دهد. روحش آنجاست و خيال و باورش در سرزميني مقدس جا مانده است. او كه فاقد دست، طحال، روده و رنج كشيده تركشي در جمجمه اش است بايد هر 6 ساعت 1 بار قرصي مصرف كند كه در ناصرخسرو 5/1 ميليون تومان قيمت دارد. چنين شرايطي در مقابل بخشنامه اي است كه بر اساس آن پرداخت هزينه دارو كاهش يافته است. چنين شرايطي براي عبدالله نيز مشابه است او نيز براي التيام تاول هاي روي پايش نياز به دارويي دارد كه تنها 50 درصد هزينه آن پرداخت مي شود و مابقي مي ماند براي او، بيكاري و زني كه بدون پا گذاشتن بر غرور همسرش، مخفيانه براي گذران زندگي در خانه ها كار مي كند. مرتضي يكي ديگر از جانبازان معترض اضافه مي كند: قبلاً به ما داروهاي خارجي با كيفيت خوبي مي دادند اما حالا داروهاي داخلي جايگزين شده كه عوارض بالايي دارند. همين طور اين جريان شامل خدمات مورد نياز جانبازان از جمله پروتز و... نيز مي شود به خصوص پروتزهاي چشمي كه عوارض زيادي دارند و باعث عفونت مي شوند. وي مي گويد: چنين شرايطي به علاوه قانون بيمه ايثارگران، جزو مشكلات اساسي به شمار مي آيد چرا كه امروز بايد دفترچه هايمان را هر چند وقت يك بار تمديد كنيم در صورتي كه قبلاً اين طور نبود و دفترچه بيمه ما نيازي به تمديد نداشت. اما امروز به جانبازان يك دفترچه 18 برگي به مدت 3 ماه مي دهند. آيا با 18برگ نسخه مي توان به چند متخصص مراجعه كرد و انواع آزمايش ها، راديولوژي  و... را انجام داد.
... از طرفي نياز به بستري شدن برخي از جانبازان نيز كه با توجه به درصد پايين شان جدي گرفته نمي شود بخشي ديگر از مشكلات خدماتي و درماني به شمار مي آيد. پسر محمد كه پدر را موجي زمان جنگ معرفي مي كند مي گويد: پدرم نصف شب ها بيدار مي شود داد و بيداد مي كند. چند شب پيش مي خواست برادرم را به مدرسه ببرد. ساعت حدود 3 شب بود. مادرم او را راضي كرد كه بيايد و بخوابد اما پدرم چنان به پهلوي مادرم زد كه از حال رفت. او وقتي موجي مي شود هيچ چيز نمي فهمد مانند زماني كه آن قدر به بخاري چسبيد تا بدن اش سوخت. اما محمد بعد از خارج شدن از حملات عصبي شرمنده مي شود. مي خواهد به آسايشگاه برود تا ديگران آسوده باشند. اما توان مالي اين كار وجود ندارد. براي برخي از جانبازان نيز همانند اصغر كار از دارو يا بهبود خدمات گذشته است.
او مي گويد: داروهايي كه مي خورم فيل را از پا درمي آورد. هر كسي بخورد بي هوش مي شود. اما من وقتي مي خورم انگار نه انگار. تمام شب را بيدار مي نشينم. دكتر مي گويد نمي دانم ديگر چه دارويي به تو بدهم!
گويا معضل دارو و درمان در ميان ايثارگران گره اي كور است كه هر يك به نحوي مشغول باز كردن آنند. اما حقيقت در اين است كه دير باز شدن اين گره مساوي است با دردهاي طاقت فرسا، زجرهاي روزانه و گاهي رسيدن به مقام شهادت!
اشتباه شده است
اما تحمل معضلات ثابت در زندگي ايثارگران زماني طاقت فرسا مي شود كه به قول خودشان مردم آنها را به عنوان قشري مرفه و بي درد نگاه مي كنند. رضا جانباز 35درصد در اين رابطه مي گويد: به خاطر تبليغاتي كه نسبت به دادن امكانات رفاهي به جانبازان انجام مي شود، مردم با بدبيني به ما نگاه مي كنند چون مي شنوند كه به جانبازان مسكن، خودرو، وام و... مي دهند.  
قطعاً واگذاري چنين شرايطي حقيقت دارد اما شرايط واگذاري اغلب به گونه اي است كه از عهده ايثارگران برنمي آيد. محمد علي جانباز 30 درصد كه با وجود سن بالايش، همراه خانواده همچنان در خانه اي استيجاري زندگي مي كند، مي گويد: شرايط واگذاري مسكن، مشكلات خاص خود را دارد. مبلغي در مرحله اول پرداخت مي شود و مابقي به صورت قسطي و با كمك وام هاي بسيار پرداخت مي شود. عده اي نيز كه در اين آپارتمان ها سكونت دارند، پرداخت بسياري از اقساط وام هايشان به تعويق افتاده. البته اين وضعيت كساني است كه توان پرداخت مبلغ اوليه را داشته اند، مابقي كه ضعف مالي داشته اند براي تهيه مبلغ اوليه آپارتمان ها زير بار بدهي رفته اند و پس از مدتي كه توان بازپرداخت بدهي ها و بهره آنها را نداشته اند، مجبور به واگذاري آپارتمان ها شده اند.
رضا شرايط واگذاري مسكن را مشابه تعيين تخفيف شهريه دانشگاه ها ويژه ايثارگران مي داند.
.... تخفيف دانشگاه ها نيز جزو مواردي است كه چهره واقعي اش با آنچه تبليغ مي شود تفاوت بسياري دارد. وي ادامه مي دهد: طبق بخشنامه بنياد، جانبازان بالاي 25 درصد تا بالاي 5 درصد از تخفيف 20 تا 50درصدي بهره مند مي شوند و افراد 70 درصد به بالا هم خود و هم همسر و فرزندانشان رايگان تحصيل مي كنند. اما لااقل تا به حال براي ما و بسياري از دوستان مان اجرا نشده. در اجراي بخشنامه ها و قوانين سليقه اي رفتار مي شود. و...
... و پايان
... به اين ترتيب آنچه از سنگيني بار مشكلات بر جاي مي ماند جدا از خم كردن كمر بسياري از ايثارگران، آثار روحي و رواني فراواني است كه نه با دارو باز مي گردد، نه با پرداخت معوقه هاي عقب افتاده و يا ارائه خدمات متفاوت!
همسر يكي از جانبازان مي گويد: جانبازان هيچ چيز نمي خواهند. تنها بيايند به او سر بزنند. بگويند كه دردت چيست و به او روحيه بدهند باور كنيد كه اغلب آنها افسرده اند.
افسردگي و خموده شدن تنها مختص جانباز نيست و به آرامي خانواده اش را نيز دربر مي گيرد. طي تحقيقي كه پژوهشكده مهندسي و علوم پزشكي جانبازان در زمينه سلامت رواني فرزندان 18-15 ساله به عمل آورده، نتايجي به دست آمده است كه نشان دهنده بخشي از مشكلات اين جانبازان است. يافته هاي اين تحقيق نشان مي دهد كه 31درصد از گروه مورد نظر از طيف سلامت رواني دور شده و در طيف عدم سلامت رواني قرار دارند. و نگراني از ادامه چنين شرايطي به نحوي است كه يكي از نمايندگان مي گويد: وقتي امروز جوانان ما شاهد وضعيت جانبازان باشند، در آينده چه بر سر فرهنگ نظام تعليم و تربيتي ما خواهد آمد تا بتوانيم قهرمان پروري كنيم و آنان را پهلواناني بار بياوريم كه در مقابل هيچ ظالمي سر فرود نياورند.
... و در حالي كه جانبازان هر يك با كلاف سردرگم خود درگيرند همچنان خاطرات جنگ را مرور مي كنند و همچنان مي خواهند قهرمان باشند. با همه حرف هايي كه گفته شد ما اعلام مي كنيم كه عليرغم تمام اين مشكلات همچنان گوش به فرمان رهبريم و هر لحظه كه ايشان اشاره كنند آماده ايم تا با جسم نيمه جانمان در خدمت نظام و انقلاب باشيم. ... و اين جمله عباس است، كسي كه بعد از هفت سال اسارت با انواع بيماري ها به وطن بازگشته است.
*با تشكر از خبرگزاري مهر

اول قرار نبود ...
نمي دانم چرا چنين شد. وقتي هفته پيش آن خانواده شهيد به دفتر روزنامه آمدند تا از وضعيتشان بگويند گمان كرديم يك نمونه منحصر به فرد را يافته ايم و بسيار افسوس خورديم وقتي نشد كه آنها را چاپ كنيم. اما انگار اشتباه مي كرديم. چند روز بعد كسي زنگ زد و از خانواده جانبازي گفت كه در اين سوز سرما در خيابان نشسته اند تا بلكه كسي به فريادشان برسد. راه افتاديم و رفتيم و با پدر خانواده به گفت وگو نشستيم. ناراحت كننده بود و دردآور بيشتر به اين خاطر كه كاري از دست مان ساخته نيست. از دست چه كسي كاري برمي آيد را هم نمي دانيم. پس تنها پاي صحبت هايشان نشستيم و نوشتيم. حاصل كار، چيزي شد كه امروز در اين صفحه مي بينيد. روز بعد كه رفتيم سري به آنها بزنيم ديگر آن جا نبودند. نمي دانيم اين بار هم همان برخورد قبلي با آنها شده است يا مشكلشان حل شده و سر سياه زمستان سرپناهي امن يافته اند.نمي دانم چرا چنين شد. اول قرار نبود اين طور بشود. اول قرار بود مجاهدين بر قائدين برتري داشته باشند. اول قرار بود نگذاريم
پيشكسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند. اول قرار نبود بسوزند عاشقان.

رسانه شيعه-12
گونه شناسي هيأت هاي مذهبي در ايران 1384-1357
محسن حسام مظاهري
عامل مهمي كه موجبات تشديد اين روند را فراهم ساخته، هنجارشكني زماني و استمرار جلسات هيأت ها در همه روزهاي سال است. در نتيجه، عده اي حرفه مداحي را در پيش گرفتند، و مسئله پاكت ! كه در هيأت هاي سنتي، بيشتر جنبه نمادين   و تبرك گونه داشت، آرام آرام به اصل مسئله تبديل شد. تا جايي كه امروز ديگر هر مداح، نرخ خودش را دارد؛ نرخي كه هنگام سفارش كار توسط بانيان هيأت، درباره چند و چون آن مذاكره به عمل مي آيد.به معناي ديگر هم مي توان مداحي پاپ را مصداق پديده بازار دانست؛ و آن به خصلت مخاطب محوري اين هيأت ها برمي گردد.
۷. بهره گيري از تكنولوژي صوتي روز
پيشرفت چشمگير و روزافزون تكنولوژي صوتي، تاثير مستقيمي بر همگاني شدن و عام شدن مداحي پاپ به جا گذاشت. چرا كه ديگر لزوم رعايت شروط سخت پيش روي علاقمندان در مداحي سنتي، كه مربوط به قابليت ها و استعدادهاي طبيعي صداي فرد مي شد، رنگ مي باخت. مداحان جواني در هيأت هاي نوپدپد، غالباً به دليل فقدان بهره گيري از آموزش هاي پيشين اين عرصه، نه تنها با دستگاه هاي آواز آشنايي نداشتند، بلكه حتي با قوانين اوليه خواندن هم بيگانه بودند. وجود دستگاه هاي اكو و تنظيم صوت، آنها را از اين آموزش هاي دست و پاگير، بي نياز مي ساخت؛ ضمن اين كه امكان خواندن همزمان و تركيبي دو يا چند مداح را هم فراهم مي آورد.
۸. پديده شهري
مداحي پاپ هم مانند خود هيأت هاي پاپ، در ارتباط تنگاتنگ با مفهوم شهر در جامعه صنعتي مي باشد و پايگاه خاستگاه اصلي اش، شهرهاي بزرگ صنعتي و نيمه صنعتي است؛ و در روستاها حضور جدي ندارند.
۹. بهره مندي از سيستم توزيع گسترده و قوي
هيأت هاي پاپ از سيستم توزيع گسترده و قوي اي برخوردارند كه وظيفه رساندن محصولات و كالاهاي فرهنگي هيأت (فيلم، سي دي و....) به مخاطبان و علاقمندان، در اسرع وقت و با استفاده از همه امكانات موجود (نظير اينترنت) را عهده دار است. در شهرهاي بزرگ، عموماً اين سيستم، در محل هاي خاص و مشخصي متمركز شده است.
۱۰. پيدايش آداب و نمادهاي جديد و نامتعارف
برخلاف هيأت هاي سنتي، هيأت هاي پاپ، بسيار ساده و بي تكلف و عاري از ابزار و آلات و آداب خاص هستند. اين مسئله در عين حال كه به رشد و گسترش كمي اين هيأت ها سرعت مي بخشد، ولي آنها را از كاركردهاي مثبت وجود آداب، نمادها و ابزار خاص هيأت (نظير: هويت بخشي به اعضا و تمايزيابي در قبال ديگر گروه ها) محروم مي سازد. پاسخي كه هيأت هاي پاپ به اين محروميت داده اند، به دو صورت است: اولاً: تعريف آداب جديد و ثانياً: تعريف نشانه ها و نمادهاي جديد .آداب نوين هيأت هاي پاپ بيشتر در زمينه شيوه هاي عزاداري و جشن است. اين هيأت ها، همگام با نوآوري در سبك هاي نوحه خواني، در سينه زني هم دست به ابداعاتي زده اند كه نتيجه آن، ظهور پديده سبك در سينه زني هاست؛ سبك هايي كه در تناسب با خواندن مداح، تغيير و تنوع مي يابد. نشانه هاي جديدي هم كه اين هيأت ها براي خود تعريف مي كنند، غالبا از 3 خصلت ساده ، نامتعارف و فردي بودن برخوردارند.
ادبيات هيأت هاي پاپ
در هيأت هاي سنتي، مقوله شعر آييني   از جايگاه والا و منحصر به فردي برخوردار است. اما در هيأت هاي پاپ اين جايگاه به شدت تضعيف و تخريب شده است. در كنار سواد ادبي پايين مداحان پاپ،  اصالت يافتن آهنگ به جاي شعر عامل موثر بر اين مسئله بوده است. لذا ما با نوع جديدي از ادبيات داراي كاركرد مذهبي، در اين هيأت ها مواجه مي شويم، كه چه از لحاظ ساختار و قالب، و چه از نظر درون مايه، نقاط متمايز بسياري با نمونه هاي مشابه پيشين خود دارد. اصولاً خصلت اصلي اين ادبيات جديد، عام بودن آن است؛ در مقابل خاص بودن ادبيات آييني. بدين معنا كه يك شعر آييني را به جهت تصريح ساختار الفاظ و درون مايه انحصاري اش، جز در مقام مشخص خود (درباره اهل بيت)، نمي توان استفاده كرد. اما اين خصلت منحصر كننده، در مورد غالب قطعات ادبيات رايج در هيأت پاپ وجود ندارد. چرا كه تعابير و واژه هاي به كار گرفته شده، ديگر انحصاري و خاص نيستند و در مقام هاي بسيار ديگر هم كاربرد مي توانند داشته باشند. به اختصار برخي ويژگيهاي اين ادبيات جديد را در دو قسمت قالب و ساختار و درون مايه مرور مي كنيم:
الف. قالب و ساختار
مشخصات زباني:
۱. بهره گيري از عبارت هاي عربي
يكي از آدابي كه به ندرت در هيأت هاي انقلابي هم ديده مي شد، استفاده از برخي اشعار يا عبارت هاي عربي مشهور به عنوان ذكر سينه زني بود. در هيأت هاي پاپ، اما با موارد استفاده بسيار عبارات عربي مواجه مي شويم. اين عبارات عربي مورد استفاده 3 دسته اند: عبارات برگزيده از متون ديني (قرآن كريم، ادعيه، احاديث و زيارات)، عبارات موزون و مشهور عربي و عبارات خودساخته با واژه هاي عربي، كه توسط مداح يا شاعر ساخته شده و پيش از اين مورد استفاده اي نداشته است.
۲. بهره گيري از ادبيات سلطنتي
تعبير كردن از شخصيت و مقام اهل بيت به شاه و سلطان و نظاير آن، براي نشان دادن والا بودن مقام و منزلت آنها، پيش از اين و در هيأت هاي سنتي امري رايج بود. ريشه اين باور، كه در ادبيات نظم و نثر پارسي هم نمونه هاي فراواني از آن وجود دارد، را مي توان به اعتقاد كهن ايرانيان پيش از ورود به اسلام، به فره ايزدي به معناي شكوهي ايزدي كه در وجود شخص شاه جلوه گر مي شود، هم نسبت داد. خصوصاً كه اين باور جاهلي، پس از ورود اسلام و در دوران هاي سلطنت سلسله هاي مختلف شاهي هم بازسازي شده و حتي وجهه ديني هم پيدا كرد. با پيروزي انقلاب اسلامي، اين باور هم منسوخ شد و برعكس، شاه و كليه مشتقات و واژگان منسوب و مرتبط با آن، بار ضدارزشي گرفتند.

آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
درمانگاه
عكاس خانه
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |