دوشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۲۶
روزهاي تلخ و شيرين 15 شهردار تهران به روايت يك كفاش
پينه دوز بلديه
001731.jpg
عكس:محمد رضا شاهرخي نژاد
بنيامين صدر
۳۹ سال است كه در چند متري ساختمان شهرداري تهران، دكه اي كوچك دارد و كفاشي را پيشه كرده، تا امروز 15 شهردار را به چشم ديده است كه هر يك روزي آمده اند و روزي رفته اند، يكي از آنان اعدام شده، يكي ديگر به زندان رفته و ديگري رئيس جمهور شده است!
اما او از همه اين شهردار ها تنها كفش يك نفر را تعمير كرده، غلامحسين كرباسچي و شايد به همين خاطر است كه حسن آقا از او به عنوان بهترين شهردار اين 39 بهار عمر خود كه امروز در كنار شهرداري خزان شده است، ياد مي كند!؟
* * *
حسن اصغرزاده كه در آغاز جواني مجبور شد كفاشي را پيشه كند، مرز 60 سالگي را هم پشت سر گذاشته و امروز هيچ كس از كاركنان شهرداري نيست كه او را نشناسد، حتي تازه واردها!
وقتي از او پرسيدم در اين 39 سال كه خود يك عمر است چه خاطره اي از شهرداران شهر شلوغ و پرهياهويمان تهران به ياد داريد، پاسخ شنيدم كه هيچ، كمي عجيب بود، اما او ادامه داد در اين سال ها آن قدر سختي كشيدم و رنگ و وارنگ زمانه را ديدم كه هيچ خاطره اي را به ياد نمي آورم. با اين اوصاف نبايد براي حرف زدن او چندان پافشاري كنم، بيشتر بايد سعي كرد كه سوژه گزارش ما خود بگويد آنچه را كه در سينه دارد.
سال 1345 همزمان با دوران شهرداري جواد شهرستاني توانستم دكه كوچك كفاشي را با هزار و يك گرفتاري در نزديكي ساختمان شهرداري كه آن روزها در خيابان ايرانشهر، بالاتر از تقاطع تخت جمشيد قرار داشت برپا كنم و شروع كردم به كار، هر روز بر تعداد مشتريان ثابت من افزوده مي شد كه براي تعمير و براق شدن كفش هايشان پيش من مي آمدند. با بسياري از كاركنان شهرداري هم ديگر رفيق شده بودم و به خوبي مي شناختمشان. آنها ديگر از مشتريان ثابت من بودند. روزها گذشت تا سرانجام غلامرضا نيك پي وزير آباداني و مسكن كابينه هويدا به عنوان شهردار تهران انتخاب شد و من همچنان در كنار شهرداري با كاركنان تازه وارد آن آشنا مي شدم. حسن آقا مي گويد: در دوره شهرداري نيك پي، تهران خيلي تغيير كرد، اولين طرح جامع تهران تهيه شد، ساختمان پل هاي مختلف درچند گوشه شهر، احداث تعداد زيادي پارك و بزرگراه در دوره نيك پي بود كه اتفاق افتاد. همين پل و منطقه گيشا فعلي، موزه هنرهاي معاصر، نمايشگاه بين المللي تهران و بزرگراه چمران(پارك وي سابق) و طراحي طرح جامع عباس آباد، همگي به دوران شهرداري او باز مي گردد.
به گفته كفاش كهنه كار روزها گذشت تا اين كه نيك پي سرانجام پس از 8 سال شهرداري، مورد غضب شاه قرار گرفت و عزل شد تا رياست شهرداري تهران در آخرين ماه هاي حكومت پهلوي بار ديگر به شهرستاني واگذار شود.به گفته حسن آقا كفاش، شهرستاني در گيرودار انقلاب اولين مقام دولتي بود كه استعفاي خود را به انقلابيون تقديم كرد تا عصر دو شهردار پهلوي كه روزهاي رياست آنها را به چشم ديده است، اين چنين پايان پذيرد.با پيروزي انقلاب و تغيير مكان شهرداري تهران از خيابان ايرانشهر به ميدان فاطمي، ساختماني كه تا ديروز دفتر حزب حكومتي رستاخيز بود، به شهرداري پايتخت تبديل شد. حسن آقا در خصوص تغيير مكان شهرداري تهران از ايرانشهر به ميدان فاطمي و اين كه چه شد تا تصميم گرفت او نيز در جستجوي شهرداري، محل كسب و كار خود را به خيابان فاطمي ببرد، مي گويد: بعد از انقلاب كه دفتر حزب رستاخيز در ميدان فاطمي تعطيل شد، ساختمان شهرداري هم از خيابان ايرانشهر به آنجا رفت، من هم كه در اين چند سال رفاقتي با برخي از كاركنان شهرداري پيدا كرده بودم به يكباره از آنها دور شدم، از طرفي بسياري از مشتري هاي ثابت خودم را هم از كاركنان و كارمندان شهرداري مركز بودند از دست دادم؛ همين شد كه تصميم گرفتم كسب و كار خودم را به جايي ببرم كه مكان جديد شهرداري تهران در آنجا بود، اما هنوز عرق ما خشك نشده بود كه قرار شد وزير كشور از خيابان بهشت به ساختمان شهرداري بيايد و شهرداري از خيابان فاطمي به خيابان بهشت در ضلع جنوبي پارك شهر كوچ كند.حسن آقا از محمد توسلي به عنوان اولين شهردار تهران كه در بحبوحه تحولات بعد از انقلاب هدايت شهر را در ساختمان جديد از اسفندماه 1357 بر عهده گرفت، ياد مي كند. تشكيل شوراي ترافيك، اجراي محدوده طرح ترافيك، احداث خطوط ويژه اتوبوسراني، راه اندازي پايانه جنوب و انتخاب محل ميدان هاي ميوه و تره بار از جمله اقدامات توسلي به عنوان نخستين شهردار پس از انقلاب است. او سرانجام در دي ماه 1359 به دليل بروز اختلاف نظر جدي با وزير كشور وقت و جمعي از مقامات دولتي ناچار به استعفا شد.
به روايت تاريخ درگيري شهرداري با ستاد خانه سازي براي مستضعفين هم در اين دوره به اوج خود رسيده بود كه براي استعفاي توسلي مزيد بر علت شد.
حسن آقا سرگذشت حضور 39 ساله خود در كنار شهرداري را اينچنين ادامه مي دهد: بعد از انتقال ساختمان شهرداري به خيابان بهشت، من هم بساط خودم را از خيابان فاطمي جمع كردم و آمدم در چندمتري شهرداري دكه كوچك كفاشي را دوباره برپا كردم تا امروز، به خاطر همين است كه همه كاركنان شهرداري در هر دوره انتقال من را به خوبي مي شناسند، حتي تازه واردها.
حسن آقا مي گويد: پس از استعفاي توسلي در دوره وزارت كشوري آيت الله مهدوي كني، سيد رضا زواره اي به عنوان سرپرست، يك ماه اداره شهر تهران را بر عهده گرفت. بعد از سرپرستي زواره اي، سيد كمال الدين نيك روش، غلامحسين دلجو، كاظم سيفيان، حسين بنكدار، محمدنبي حبيبي و سيد مرتضي طباطبايي شهرداران تهران شدند.
حسن آقا كه يك چشمش به كف كفش است و چشم ديگرش به دست من آهي مي كشد و مي گويد: در تمام 8 سال جنگ كه من در كنار ساختمان شهرداري و در چند متري پاركينگ نشسته بودم و كار مي كردم رفت و آمد هيچ شهرداري را متوجه نشدم، روزي يكي مي آمد و فردا ديگري مي رفت شهر همان بود كه بود، هر روز شلوغ تر و بي سامان تر.
به مرز بحران رسيدن وضعيت تهران و پايان جنگ لزوم بازنگري در نحوه اداره شهر را دو چندان مي كرد. از همين رو و به دستور رئيس جمهوري وقت استاندار آن زمان اصفهان ساختمان استانداري را به مقصد شهرداري تهران ترك كرد.
غلامحسين كرباسچي از بهمن ماه سال 1368 به طور رسمي رياست شهرداري تهران را بر عهده گرفت تا اين كه پس از 8 سال و به حكم دادگاه از اين سمت
بر كنار و روانه زندان شد.
دوره كرباسچي به عنوان سومين دوره مديريت شهري در تهران محسوب مي شود و به اعتقاد بسياري دوره مديريت اين شهردار عبوس و پرماجرا دوره اي قابل تأ مل است.كمي از ظهر گذشته، حسن آقا خسته است، از كرباسچي مي گويد: عادت داشت(كرباسچي) هميشه از آسانسور ويژه كه در سمت شرقي ساختمان شهرداري قرار دارد، استفاده كند، من او را هر وقت مي آمد مي ديدم، روزي من را ديد لبخندي زد و رفت؛ كمي عجيب بود، چون هميشه خيلي جدي بود، چند دقيقه  بعد كفش هايش را آوردند كه من واكس بزنم و اين شد اولين و آخرين شهرداري كه من تا امروز كفش هايش را واكس زده ام.
پس از كرباسچي، در خلال استقرار نخستين شوراي شهر و روستا، مرتضي الويري مشاور رئيس جمهوري و رئيس سازمان مناطق آزاد كشور عهده دار مديريت شهر تهران شد و پس از حدود 2 سال با نظر نمايندگان همين شورا از اين سمت بركنار شد. محمدحسين ملك مدني هم شهردار بعدي تهران بود كه در اواسط سال 1380 اين مسئوليت را پذيرفت. ابلاغ دستور توقف فروش تراكم در شهر تهران از سوي او به چنان بحراني در شهر تهران مبدل شد كه خاطره او تا امروز نيز در اذهان باقي مانده است. اما بدون شك خوش شانس ترين شهردار تهران محمود احمدي نژاد استاندار سابق اردبيل است كه توانست از ساختمان بهشت روانه رياست جمهوري شود. با برگزاري دومين دوره انتخابات شوراي شهر تهران، محمود احمدي نژاد به رياست شهرداري رسيد و پس از حدود دو سال ساختمان شهرداري را به سمت نهاد رياست جمهوري ترك كرد. او تنها شهرداري بود كه از اين سمت به رياست جمهوري رسيد. امروز هم محمدباقر قاليباف با تكيه بر صندلي مشكي و گران قيمت ساختمان بهشت سكان هدايت كلان شهر تهران و پايتخت پرهياهوي ايران را در دست دارد.
* * *
حسن آقا كه ديگر خيلي خسته شده، مي رود. بايد كفش هايي را كه صبح براي تعمير گرفته به صاحبانشان باز گرداند. اينجا گوشه اي در بهشت است، او هر روز به اينجا مي آيد و روزها تلخ و شيرين شهرداراني را مي بيند كه هر يك روزي مي آيند و روزي مي روند. اما او هنوز هست با هزار ناگفته اي كه در سينه دارد.

رسانه شيعه -13
گونه شناسي هيأت هاي مذهبي در ايران 1384-1357
محسن حسام مظاهري
با ظهور هيأت هاي پاپ و متأثر از تغييرات فرهنگي- اجتماعي ساليان اخير، مجدداً بهره گيري از واژه هاي سلطنتي شكسته شده و به طرز چشمگيري اين واژگان در ادبيات اين هيأت ها رايج و شايع شده است.
۳ - بهره گيري از واژه ها و ادبيات عرفاني
خصلت ديگر ادبيات هيأت هاي پاپ، بهره گيري گسترده از تعابير و الفاظ ادبيات عرفاني و صوفيانه است؛ كه اگر در مقام خود مورد استفاده قرار گيرد، مي تواند بسيار باارزش و ارزنده باشد؛ اما لااقل به دو دليل، به نظر مي رسد كه اين هيأت ها، نمي توانند شايسته مقام ادبيات عرفاني باشند:
دليل اول، كه به طرز بهره گيري اين هيأت ها برمي گردد، آن است كه هر كدام اين الفاظ، نظير: عشق و باده و ساقي و بتكده و ميخانه و.... در وراي ظاهر لفظ خود، دريايي از معناي غني و ناب نهفته دارند و همين امر، گاه فهم يكي از اين واژگان را مستلزم چندي ممارست و تتبع و غور در آثار عرفاني مي كند. هيأت هاي پاپ، اما بي توجه به اين نكته، اين ادبيات را قالب بيان محاوره اي، شكسته و امروزي ريخته و به مخاطبان و اعضاي خود عرضه مي كنند.
دليل دوم به سطح فكري و بينش معرفتي كساني كه با اين هيأت سر و كار دارند(مداحان، اعضا و مخاطبان جوان)،  برمي گردد؛ كه غالباً فاقد زمينه هاي بينشي لازم و ضروري براي فهم و درك كنه مفاهيم عرفاني هستند. اين مسئله، خصوصاً آن جا مشكل زا مي شود، كه در نظر داشته باشيم، وضع و استخدام اين گونه الفاظ، جنبه استعاري و كنايي دارد و بي شك همين معناي متداول و مرسوم و اغلب غلط انداز ظاهر الفاظ منظور نيست.
۴ - بهره گيري از ادبيات پهلواني
پديده رايج ديگر در ادبيات هيأت هاي پاپ، استفاده از واژه ها و لحن بيان حماسي و پهلواني است. از جمله توصيفات بسياري از قدرت جسماني و نيروي پهلواني ائمه اطهار خصوصاً حضرت امير المؤمنين علي(ع) و حضرت اباالفضل(ع) صورت مي گيرد و البته تأكيد اصلي بر زور بازو و قدرت ظاهري آن بزرگواران است. اين مسأله با در نظر گرفتن جنسيت گروه سني اعضا و مخاطبان اين هيأت ها (پسران جوان و نوجوان) و علايق و ذائقه اقتضاي اين سنين امري طبيعي جلوه مي كند.
۵ - بهره گيري از واژه ها و ادبيات شكسته و محاوره اي
قالب شكني اي كه از هيأت هاي انقلابي دوران جنگ، با ورود واژه هاي خاص امروزي و غيررسمي به ادبيات مذهبي، آغاز شده بود، در هيأت هاي پاپ به اوج خود رسيد و انواع واژه هاي متعلق به ادبيات و نوع گويش محاوره اي، عاميانه، شكسته و به اصطلاح كوچه بازاري وارد اشعار و نوحه هاي هيأت ها شد. گو اين كه جوانان و نوجوانان، به عنوان مخاطبان كليدي اين هيأت ها، ادبيات خود را هم به هيأت هاي محبوبشان منتقل يا تحميل كرده باشند.
قالب شعري
در هيأت هاي پاپ، ديگر قالب هاي شعري كلاسيك نظير: غزل، مثنوي و قصيده چندان كاربردي ندارند و قالب نوپديد ترانه جايگزين آنها شده است؛ كه اولاً سهل الوصول تر است؛ ثانياً راحت تر با مخاطب جوان و نوجوان امروزي رابطه برقرار مي كند؛ چون مطابق با زبان و لحن و ادبيات روزمره خود اوست؛ و ثالثاً در برابر ورود مفاهيم و بيان هاي جديد و امروزي منعطف تر است.
ب- درون مايه
۱ - بهره گيري از ادبيات منسوب به غاليان
يكي از جريان هاي زيان آوري كه در تاريخ اسلام پديد آمد و آثارش هنوز باقي است، جريان غاليان است. غاليان يا غلات يعني كساني كه درباره مقام و شخصيت ائمه اطهار غلو مي كنند و پا از دايره شرع و عقل بيرون نهاده، به آنان الوهيت (و يا ديگر صفات خاص خداي متعال) را نسبت مي دهند. در ساليان اخير و در هيأت هاي پاپ، بهره گيري از ادبيات مشابه غلات، آغاز و رايج شده است. البته به نظر مي رسد اين مسأله در اين افراد، عمدتاً به غلو در كلام (ناشي از سوء تعبير يا بد سليقگي) محدود شده و دامنه آن به غلو در عقيده و تفكر نمي رسد. به عبارت ديگر مي توان براي اين ادبيات هيأت هاي مذكور، يك منشاء رواني- عاطفي قايل شد كه در طول تاريخ، در بسياري از شيعيان ساده دل و كم اطلاع وجود داشته و دارد. با اين همه نبايد از كنار ميل به اباحه گري كه از مشتركات غاليان و برخي از مروجان و اعضاي هيأت هاي پاپ است، بي اعتنا عبور كرد.
۲ - تأكيد بر جنون مندي و بي اعتباري عقلانيت
در ادبيات فارسي، امر سابقه داري است كه اوج علاقه و عشق عاشق به معشوق، او را به مرزهاي جنون هم بكشاند و در راه عشق، دست به كارهايي بزند كه از منظر انسان عاقل و عاقبت انديش، صحيح و به مصلحت نيست و در اين راه از طعنه و سرزنش ديگران هم نترسد. در ادبيات عاشقانه و غنايي فارسي نمونه هاي اين جنون مندي كم نيستند. در ادبيات آئيني و مذهبي هم در مقام توصيف شيدايي محبان اهل بيت(ع)، استفاده از اين تعبير مسبوق سابقه است و چه در ادبيات هيأت هاي سنتي و چه هيأت هاي انقلابي كمابيش به مصاديقي برمي خوريم. منتها بهره گيري آن هيأت ها، با هيأت هاي پاپ قابل قياس نيست. چه در كميت و ميزان بهره گيري؛ كه در هيأت هاي پاپ آنقدر اين امر شايع و رايج است كه واژه ديوانه و نظاير آن به يك مفهوم محوري و كليدي تبديل شده و مي توان گفت در هيأت هاي پاپ هيچ واژه ديگري به اندازه آن مورد استقبال واقع نمي شود.
۳ - بهره گيري و تأكيد بر مفهوم عشق براي توصيف محبت به اهل بيت
يكي از مسايلي كه قبح آن در هيأت هاي انقلابي دوران صلح شكسته شد، تعبير كردن محبت اهل بيت به عشق بود. اين امر در هيأت هاي پاپ آن قدر به افراط كشيده شده است كه علاوه بر بهره گيري از همه واژه ها و ادبيات غنايي و عاشقانه، خواسته و ناخواسته گاه نوع بيان، شكل حرمت شكنانه و دور از شأن و مشكوك به وهن ائمه طاهرين هم به خود مي گيرد. خصوصاً كه عشق در ادبيات هيأت هاي مذكور، ديگر آن عشق افلاطوني و آسماني و مقدس نيست؛ بلكه عشقي است كاملاً زميني و در دسترس. لذاست كه تن و ظواهر مرتبط آن (وجه بيروني فرد)، اهميت مي يابد؛ در مقابل وجه دروني. در نتيجه، به جاي مقامات و فضايل شخصيتي و رفتاري اهل بيت، صرفاً به شوكت و جلال و قدرت جسماني و نيز جمال و زيبايي چهره ظاهري ايشان پرداخته مي شود و به تبع، جنبه هاي انتزاعي، آسماني و قداستي تحت الشعاع قرار مي گيرند. همين مسأله را مي توان يكي از دلايل احياي مجدد و شتابنده استعمال شمايل و تمثال هاي گوناگون منسوب به اهل بيت در اين سال ها دانست.
۴ - تأكيد بر شخصي كردن دين و رواج نوعي لاابالي گري و بي خيالي
رد پاي بعد فراگيرانه و غيراجتماعي گرايش ديني رايج در هيأتهاي پاپ، گاه در اشعار و نوحه هاي اين هيأتها هم نمود پيدا مي كند. گرايشي كه در عمل، نوعي بي خيالي و فقط هواي خود را داشتن و بي اعتنايي به حرف و كار ديگران را تبليغ مي كند.
۵ - بهره گيري از واژه ها و ادبيات دور از شأن در مقام توصيف شيعيان ائمه
مرسوم است كه وقتي مي خواهند نهايت كوچكي و حقارت خود را در برابر عظمت و بزرگي كسي نشان دهند، از تعابير و توصيفاتي استفاده مي كنند كه شأن شان را در برابر آن مقام بزرگ پايين آورد. در ادبيات آييني و مذهبي هم اين قبيل توصيفات نمادين رايج است: عبد ، بنده ، غلام و نظاير اينها. با اين همه، در گذشته كما بيش شعرا و خطبا اهتمام شان بر اين بود كه در بيان كوچكي شخص محب نسبت به بزرگي ائمه طاهرين، حتي الامكان جنبه انساني او هم مراعات شود. لذا كمتر از واژه  هاي دور از شأن يك انسان استفاده مي شد. اگر هم تعابيري مانند كلب آستان بودن يا سگ درگاه بودن گهگاه به كار مي رفت، اولاً ميزان بهره گيري از آن نسبتاًً محدود بود؛ و ثانياً در ادبيات عرف جامعه سنتي به اندازه امروز، امر قبيحي شمرده نمي شد. در هيأت هاي پاپ، ما بدون لحاظ كردن تفاوتهاي مذكور، از اين قبيل تعابير و توصيفات به وفور ديده مي شود و به طور كلي پس از واژه ديوانه ، تعبير سگ (و نظاير آن: قلاده) بيشترين آمار استفاده را دارد.
يك گونه فرعي: شبه هيأت ها
مردمي بودن و عدم سازماندهي واحد هيأت هاي مذهبي، اگرچه در طول تاريخ، منشاء خيرات و بركات زيادي بوده و از جمله تا حد زيادي از حكومتي شدن آنها و به دست دولت ها و حكومت هاي مختلف افتادن و ملعبه دست شان شدن جلوگيري كرده، اما درعين حال، زمينه مناسبي هم براي عمل كساني بوده است، كه گهگاه توانسته اند، كار اين هيأت ها را از بي سازماني و نابساماني بكشانند. اين مسأله، خصوصاً در سال هاي اخير، شكل  بارزتري يافته و به ظهور پديده نويني انجاميده، كه من از آن تحت عنوان: شبه هيأت ها نام مي برم.شبه هيأت ها را مي توان به مثابه يك هيجان جمعي و نمودي از جنبش جوانان درسال هاي اخير و نيز در آينده ارزيابي كرد؛ كه با بهره گيري از بي سازماني مذكور، جمعي را تحت عنوان و با ظاهر يك هيأت مذهبي، اما با اهدافي غيرمنطبق با اهداف ديني يك هيأت، تشكيل مي دهند و به عبارت ديگر، تحت پوشش نام هيأت، به كارهاي ديگر مي پردازند! شبه هيأت ها، در مناطق مرفه نشين برخي شهرهاي بزرگ و صنعتي (خصوصاً: تهران و بعد: اصفهان و مشهد)، و به صورت موقت (اغلب روزهاي تاسوعا و عاشورا و شام غريبان)، ظاهر مي شوند و اعضاي آنها را دختران و پسران جوان (به صورت مختلط) تشكيل مي دهند.
ادامه دارد...

يادداشت
اهميت داستان
ميثم قاسمي
۱ - تاريخ گويان را شايد بتوان راويان قصه هاي رفته از ياد ناميد. قصه هايي كه ديگر شاهد زنده اي ندارند. كسي نيست كه به خاطر داشته باشد وقتي مشروطه خواهان تهران را فتح كردند، چه شد. بردياي دروغين كه بود و سربداران چرا قيام كردند. تاريخ از همه اينها مي گويد. تاريخي كه ديگر زنده نيست. معلم تاريخ مان مي گفت: ما تاريخ گويان متولي زنده  نداريم. و راست هم مي گفت. آدم هاي غيرزنده و روزهاي گذشته نمي توانند به چيزي اعتراض كنند. تاريخ گويان مي مانند و وجدانشان.چه بسيار آدم هايي كه تاريخ را روايت نمي كنند، تاريخ مي نويسند. آن طور كه دوست دارند حذف مي كنند و مي افزايند بدون آن كه اندكي نگراني به خود راه دهند. آن وقت سال ها بعد آنچه بدست آيندگان مي رسد، داستاني است بيشتر افسانه كه كمتر قرابتي با واقعيت دارد. براي همين است كه تاريخ را دوست ندارم.
۲ - تاريخ را دوست ندارم، چون همه سرگذشت شاهان و اميران است. اين دبير گيج و گول و كور دل، تاريخ هيچ گاه از داستان آدم هاي عادي چيزي نمي گويد. هر چه هست داستان حرمسراي شاهان است و الطاف ملوكانه شان. صداي اميد عادلي!! است كه مي گويد:
ماه نو را دوش ما، با چاكران، در نيمه شب ديديم.
ماديان سرخ  يال ما سه كرت تا سحر زائيد.
۳ - با اين وجود به سراغ مردي رفتيم كه شايد تنها مزيتش نسبت به همكارانش محل كار اوست. مردي كه چندين دهه است مقابل ساختمان شهرداري تهران بساط كفاشي دارد. داستان اين مرد عبرت هاي فراواني دارد و اين تنها وجه مثبت تاريخ است. البته لازم نيست حتماً ايوان مدائن را ببينيم تا عبرت بگيريم. اگر به كسي برنخورد بايد بگويم يكي از عبرت هايي كه از داستان حسن آقا مي توان گرفت، ماندن ملت است و رفتن حاكم.
كفاش پير شهر تاكنون پانزده مرد را ديده است كه براي مدتي، چه كوتاه و چه بلند به ساختمان شهرداري رفته اند. همه آنها رفته اند. هر كدام با عاقبتي، ولي حسن اصغرزاده هنوز مانده است. عبرت دوم هم مربوط به مديران است. اگر مديري گمان كند كه براي هميشه مسندي را به دست آورده، سخت در اشتباه است. اگر قرار بود منصبي مادام العمر باشد كه به مدير فعلي نمي رسيد.عبرت سوم براي همه ما است. مايي كه خواه ناخواه پس از مدتي مي رويم و تنها نامي را به جا مي گذاريم. اگر امروز مردم از فردي بخاطر مقام و قدرتش بترسند، آيندگان نخواهند ترسيد. اگر امروز كسي بخاطر دوستي و علاقه ايرادات ما را نبيند، نسل هاي بعدي بدون هيچ  ترس و حب و بغضي درباره همه ما قضاوت خواهند كرد. آن وقت است كه
نام نيكي گر بماند زآدمي
به كزو ماند سراي زرنگار

ايرانشهر
آرمانشهر
جهانشهر
خبرسازان
عكاس خانه
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |