به اشتراك سينما
|
|
حكم به ته خط اكران رسيد اما در تمام مدت نمايش فيلم حتي يك نقد به معناي كلاسيك آن درباره اين فيلم تازه مسعود كيميايي نوشته نشد
عكس: بابك برزويه
خسرو نقيبي
حدود يك سال قبل درست در روزهايي كه مسعود كيميايي مشغول فيلمبرداري حكم بود، با يكي از دوستان منتقد كه در زمان نمايش سربازهاي جمعه ، كيميايي را فيلمسازي به ته خط رسيده ارزيابي كرده بود، صحبت مي كردم. او از همان زمان مخالف خواني هايش را آغاز كرده بود و مي گفت امكان ندارد كيميايي بتواند حتي يك فيلم متوسط ديگر بسازد. آن روز گفتم كه پس از تماشاي حكم با هم حرف مي زنيم و مطمئنم نظرت عوض خواهد شد. حالا حكم بيش از دو ماه است كه روي پرده رفته و آن دوست منتقد،ستايش نامه هايي بر فيلم نوشته كه طرفداران سرسخت سينماي كيميايي هم نظيرش را ننوشته اند. موج نوشته هاي مثبت درباره فيلم به يك نفر هم محدود نمي شود و جدا از منتقدان جدي سينماي كيميايي كه از فيلم حمايت كردند، كار به آنجا رسيد كه ماهنامه فيلم به عنوان مخالف خوان سنتي سينماي كيميايي هم بخش عمده اي از يك شماره اش را به گفت وگو با كيميايي و عواملش اختصاص داد. همه اين اتفاقات يك سؤال كليدي را طرح مي كند؛ مگر حكم چه تفاوتي با ساخته هاي اخير- و حتي فيلم هاي قديمي تر- اين سينماگر سينماي اجتماعي ايران دارد؟
پاسخ به اين سؤال- به عنوان نويسند ه اي كه در چند سال اخير متهم به حمايت از سينماي كيميايي بوده ام- قدري سخت است، چون به شدت معتقدم حكم در امتداد فيلم هاي اخير فيلم ساز و در همان مسير مشخص حركت مي كند و آنچه كه دوستان را سر ذوق آورده- يا بهتر بگويم ذوق زده كرده- نه تفاوت هاي بنيادين، كه يك تغيير لايه رويي است؛ تغييري كه اتفاقاً براي ستايش كنندگان كنوني فيلم بايد قابل تشخيص باشد اما چنين نبوده و اين ميزان جملات بي سروته در ستايش حكم كه نشان مي دهد نويسندگانش تنها در پي توجيه خوش آمدنشان از فيلم هستند، حاصل همين اتفاق است. حكم كيميايي، فيلم وسواس و عكس هاي جذاب است و تكنيك- گاه متظاهرانه- به كار رفته در ساخت اثر كه فيلم را به معناي مطلق كلمه بدل به سينما كرده، سبب ساز اين مسئله هم شده كه مخالفان قديمي، بدل به ستايشگران امروزي شوند. آيا تا همين امروز، يك نقد- با توجه به تعاريف يك نقد كلاسيك- درباره حكم خوانده ايد؟ و آيا غير از اين بوده كه منتقد امروز- چه موافق و چه مخالف- در مواجهه با اثر، عملاً تنها احساسش را در قبال آنچه كه روي پرده ديده، بر كاغذ آورده است؟
* * *
سينماي سال هاي اخير مسعود كيميايي در شكل قصه گويي، سينماي پراكنده اي است؛ آدم هاي متعدد با خط هاي قصه پراكنده، معمولاً مسير فيلم را هدايت مي كنند. اين مسير از فيلم اعتراض شكل پررنگي به خود مي گيرد و در سربازهاي جمعه و حكم هم دنبال مي شود.
اتفاقي كه حاصل علاقه كيميايي به شكل داستان نويسي نويسندگان آمريكاي لاتين و در درجه بعد، نوشتن نخستين رمان بلندش جسدهاي شيشه اي است. حكم هم فيلمي است با خط هاي متعدد داستاني اما نكته مهم درباره فيلم اين است كه بر خلاف دو اثر قبلي، اينجا يك خط قصه پررنگ وجود دارد كه مي توان آن را از ميان ديگر قصه ها پيگيري كرد. يكي از دلايل اقبال بيشتر نسبت به حكم شايد همين مسئله باشد اما به هر حال در ميان خيل ستايش ها هيچ يك از دوستان، اين خط قصه اصلي را نيافته اند و براي همين هم حكم را اثري مدرن ناميده اند كه مي شود به معناي درونش راه يافت بي آنكه قصه اصلي را فهميد. به واقع اما چنين نيست.
قصه دو خطي فيلم تازه مسعود كيميايي- چيزي كه در روزهاي اكران فيلم خيلي ها دنبالش مي گشتند اما موفق به يافتنش نشدند- چنين چيزي است: آدم كش قديمي به ته خط رسيده، وارد داستاني تازه مي شود اما اين بار حكم خودش خوانده شده و يك آدم كش جوان جايگزين او شده است . با اين داستان، دو آدم محوري فيلم مي شوند رضا معروفي(عز ت الله انتظامي) و محسن (پولاد كيميايي) كه رابطه شان با آن خلاصه قصه تا حدي يادآور داستان فيلم آدم كش ها ساخته ريچارد دانر هم هست و اصلاً دلسوزي معروفي براي محسن، تا حدي از رابطه استالون و باندراس در همان فيلم مي آيد. نقطه اشتراك اين دو آدم هم براي پيگيري ماجرا، كاراكتر فروزنده(ليلا حاتمي) است كه در مقاطع مختلف قصه در كنار اين دو كاراكتر قرار مي گيرد. نكته مهم درباره حكم اين است كه كيميايي همه تلاشش را كرده تا در عين اجراي بي زمان و مكان داستانش، تا حدي روايتش و انگيزه آدم هايش را ايراني كند. از اينجاست كه سهند(بهرام رادان) به عنوان كاراكتر منطقي قصه، اتفاقات را هدايت مي كند و در قصه، حضوري همراه گونه دارد. جدا از اين خط هاي قصه، حكم فيلمي در اداي دين به ذات سينماست- چنان كه از تيتراژ نخست هم اين نكته برمي آيد- و آب و رنگي كه كيميايي در اين اداي دين به تصويرهايش داده و فيلم را به فضاي نوآرهاي سينماي كلاسيك نزديك كرده، به همخواني تصوير و روايت كمك كرده است. چيزي كه از آن به سينماي مدرن تعبير شده، در واقع چنين اتفاقي است كه در حكم رخ داده. ارجاع ندادن كيميايي به جامعه امروز- چيزي كه منتقدان اين سال هايش را معمولاً شاكي مي كرد- و فضاي استريليزه حكم- با آنكه خود كيميايي اين تعبير را خيلي نمي پسندد- ديگر دلايلي است كه براي گروهي، حكم را از كارنامه كيميايي اين سال ها متمايز مي كند؛ كه باز معتقدم اين نگاه اشتباه است.
* * *
حكم فيلم اجراست. فيلم كارگرداني و فيلم كيميايي كارگردان؛ كه در اين سال ها معمولاً چند پله از كيميايي فيلم نامه نويس جلوتر بوده. فيلم فصل هاي پيچيده در اجرا كه در پيوند با فيلمبرداري عليرضا زرين دست، كيفيتي يگانه به اين اثر فيلمساز بخشيده اين اما از حكم آغاز نمي شود. كيميايي تاحدي بي حوصله فيلم سربازهاي جمعه هم، در فصل هايي مثل خانه پدري رضا در خاك سفيد يا دعواي رضا و آصف در پادگان، نشان داد كه دوربينش را در دل روايت حركت مي دهد و از سينماي روز دنيا و شيوه هاي كارگرداني امروز چندان دور نيست. در حكم - اگر فضاي فيلم را نزديك به سرب بدانيم- نسبت به سرب تغيير لحن فيلمساز در گذر پانزده ساله از آن مقطع، كاملاً به چشم مي آيد. سينماي قطع و عكس دهه هاي پنجاه و شصت، اگر در دهه هفتاد تا حدي در لانگ شات مي گذشت، حالا در حكم به سكانس- پلان هايي رسيده كه قطع هاي ميانش نفس گير و تماشايي ست؛ هر چند دوگانگي نگاه كيميايي و تدوين گرش جعفر پناهي در حكم تا حدي متر و معيار دقيق را از دست مخاطب مي گيرد؛ چنان كه نسخه نخست فيلم- كه نسخه بهتري است از آنچه كه حالا روي پرده رفته- از سليقه پناهي مي آمد و نسخه فعلي، كاملاً منطبق با نظرات كيميايي است و شگفت اينكه پناهي ذات اين فيلم تازه را بهتر از خود خالق اثر درك كرده بود.
حكم در امتداد مسير سينماي كيميايي است و دلايلي كه برشمردم تا حدي به كار روشن شدن اين مسئله مي آيد. براي همين معتقدم ستايش از حكم نمي تواند بدون درك اعتراض يا سربازهاي جمعه حاصل شود و اگر سليقه اي آن فيلم را برنتابيده، قاعدتاً بايد در برابر حكم هم چنان موضعي داشته باشد؛ مگر اينكه سينما ي جاري در حكم منتقد را فريب داده باشد و اين براي كسي كه نبايد در برابر فرآورده هاي تصويري مرعوب شود، اصلاً اتفاق خوبي نيست.
|