شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۵۴
ايستاده كنار دو چكمه سياه
003819.jpg
عليرضا از 5 سال پيش در كاخ سعدآباد نقاشي مي كشد تا بتواند مخارج خود و مادربزرگش را تامين كند
عكس:هادي مختاريان

محمد باريكاني
ايستاده است؛  كمي آن سوتر از يك مجسمه سياه رنگ دو متري كه حالا نماد سيستم سياسي گذشته ايران است. سمبل نظام ديكتاتوري درست پايين پله هاي كاخ سلطنتي پادشاه و ملكه فراري ايران قرار گرفته است.
پوتين هاي سياه رنگ در بوم هاي نقاشي عليرضا پسر جواني كه از معلوليت جسمي رنج مي برد جايي ندارند.
عليرضا نقاشي هاي تكميل شده را در محوطه كاخ سعدآباد به سختي از روي پايه نقاشي بر مي دارد و روي درختچه هاي باغ قرار مي دهد تا بازديدكنندگان از كاخ سلطنتي -كه ديگر تبديل به موزه اي براي تاريخ شده است- چند دقيقه اي كنارش بايستند و نگاه كنند به حركت سخت قلم هاي نقاشي بر صفحه سپيد.
مرد و دو بانوي جوان همراهش از پله هاي كاخ موزه كه زماني دفتر كار مردان سياسي ديروز بوده است پايين مي آيند و مي روند به سوي پسر جواني كه حركت دستهايش غيرمعمولي است و لحن و كلامش نارسا، آنها لحظه اي درنگ مي كنند تا درختچه تزيين شده با بوم هاي نقاشي را نظاره كنند.
مرد اشاره مي كند به چند تابلوي نقاشي كوچك تا قيمت آنها را بداند عليرضا مي خواهد پاسخ مشتري را بدهد ولي زبان او گويا نيست.
ايـ ... ايـ .... ي ... ي... ي... هف ... هف ... تو... تو... توتو...من.
مرد پشيمان مي شود كه چرا ايستاده است و قيمت تابلوها را از جوان نقاش پرسيده است. راه مي افتد و مي رود و دو بانوي جوان هم به دنبالش.
عليرضا اين بار فرياد مي زند: اين... ي ي يكي... هفت... هز... هزار ... تو تو تومن.
مرد بازمي گردد تا جوان آزرده نشود.
نقاش جوان با پنجه هاي تا شده اش به سختي قلم نقاشي را به دست مي گيرد و آن را به رنگ سبز گوشه تخته شاسي دست چپ اش مي مالد و شروع مي كند به نوشتن قيمت ها.
منظره ها 7 هزار تومان آن بالايي ها 5 هزار تومان و ...
... و باز هم مرد مي رود و دو بانوي جوان به دنبالش.
حالا گروهي از توريست هاي كشورهاي حاشيه خليج فارس آمده اند تا پس از بازديد از كاخ موزه هاي سعدآباد درختچه تزيين شده با بوم هاي نقاشي كمي آن سوتر از پوتين هاي سياه رنگ فلزي توجه شان را جلب كند.عليرضا حالا تلاش بيشتري مي كند تا شايد بتواند تابلويي  را به يك مرد عرب بفروشد.به سختي پاهايش را قدم به قدم جلو مي گذارد و مي رود آن بالا و اشاره مي كند به تابلوهاي تكميل شده.
انگشت سبابه اش را به سختي از پنجه هاي تا شده اش جدا مي كند و تابلوها را يكي يكي نشان مي دهد.
منظره ها 7 هزار تومان، اون بالايي ها 5 هزار تومن و ...
... و مرد عرب كويتي به دوستانش مي گويد كه تنها تابلويي كه عليرضا از يك خانه چوبي كشيده است سبك معماري انگليسي دارد. او حتي از نقاش جوان كه از معلوليت جسمي رنج مي برد مي پرسد كه خانه چوبي را كجا ديده است و عليرضا پنجه هاي تا شده اش را به جمجمه اش مي چسباند و مي گويد: تو تو تو... توي ... ذ ذ ذ ... ذهنم... دي... دي دي ديدم.
مرد عرب به او پيشنهاد مي دهد كه به جاي كشيدن منظره هاي طبيعي تصاويري از ساختمانهاي كاخ بكشد تا آنها بخرند و بعد به همراه دوستان ديگرش از كنار پسر جوان مي گذرند و مي روند تا عليرضا بوم ديگري را روي پايه فلزي قرار دهد و شروع كند به كشيدن يك منظره تازه.
* * *
عليرضا دو سال پيش از رفتن صاحبان چكمه هاي سياه از ايران متولد شد. پنج ساله كه بود پدر و مادرش متاركه كردند، مادرش رفت و ازدواج كرد و پدرش هم 7 سال بعد ازدواج ديگري را تجربه كرد تا به امروز كه پسر جوان خانواده با مادربزرگ هفتاد ساله اش زندگي مي  كند.
مي گويد كه 13 سال است نقاشي را انتخاب كرده است. كمي از پايه نقاشي دور مي شود، سرش را كج مي كند و زيرچشمي به رنگ ها و هارموني تابلو نگاه مي كند و مي گويد كه از دو سال پيش تا حالا تصاوير ذهني اش را روي بوم مي آورد و به مشتريان مي فروشد.
ده سال پيش فهميدم كه بايد روي پاي خودم بايستم. معمولاً  توي خيابونها نقاشي مي كردم و پول در مي آوردم ولي از سال 78 آمدم اينجا تو كاخ سعدآباد و همين جا شروع كردم به نقاشي كردن. زمستونها تابلوهايم را مي گذارم زير سايه بان بوفه روبه روي كاخ و تابستانها دوباره برمي گردم اينجا كنار درخت و توي سبزه ها.
عليرضا، جواني كه از معلوليت جسمي رنج مي برد تلاش كرد روي پاي خودش بايستد. پس به يك مركز بهزيستي رفت و خودش را معرفي كرد تا هزينه ثبت نام در كلاس نقاشي را از اين طريق پرداخت كند. شش ماهي هم در يك كارگاه منبت كاري مشغول به كار شد ولي چون كار چوب از توان او خارج بود ترجيح داد كه نقاشي را ادامه دهد. آنقدر كار كرد كه حالا هم پدرش به او بدهكار است و هم اجاره خانه و مخارج تأمين سلامت مادربزرگش را مي پردازد.
حالا يادش مي آيد كه چند باري با مادرش تلفني صبحت كرد و خواست از حال او بداند و مادرش لحن سردي از پشت يك گوشي تلفن به او هديه داد. مادربزرگ هفتاد ساله اش را عاشقانه دوست دارد چون مي گويد او بيشترين زحمت را برايش كشيده است.
به اين نتيجه رسيدم كه اگه خودم تنها باشم خيلي بهتر از پدر مادره. حالا فقط مي خوام براي مادربزرگم يه خونه رهن كنم و با هم زندگي كنيم ولي اگه پدرم چند ميليون پولي را كه از من گرفته است بازگرداند آن وقت با مادربزرگم زندگي راحت تري دارم چون هم مخارج دارو و درمان او را مي توانم بپردازم و هم مبلغ رهن خانه را مي پردازم.
* * *
عليرضا دوباره به سوي پايه نقاشي اش مي رود تا طرح ديگري به رنگ طبيعت بزند و فيليپ 29 ساله كارمند هواپيمايي آلمان با دو دوست ديگرش روي پله هاي كاخ نزديك چكمه هاي نظامي سياه رنگ نشسته است و حركت پنجه هاي عليرضا را مي نگرد.
دولت در آلمان بودجه خاصي براي معلولان جسمي يا آنها كه دچار عقب ماندگي ذهني هستند در نظر گرفته است و كليه خدمات به اين افراد به صورت رايگان ارائه مي شود. از سوي ديگر سازمانهاي غيردولتي و NGOهايي هم هستند كه بخش هاي حمايتي خود از معلولان را داير كرده اند.
فيليپ سرش را به سوي عليرضا مي گرداند و به تابلوهاي نقاشي او اشاره مي كند كه پايه نقاشي اش را با پول خودش خريداري كرده و تمام رنگ ها و بوم ها را هم با فروش يكي دو تا تابلوي نقاشي تهيه كرده است.
فروشگاههايي در آلمان داير شده اند كه كارشان تنها به فروش رساندن صنايع دستي است كه معلولين و نابينايان آنها را آفريده اند. البته در كشور من معلولين بر اساس درصد معلوليت و توانايي جسمي خود وسايل و صنايعي كه درست مي كنند متفاوت است.
عليرضا، جواني كه از معلوليت جسمي رنج مي برد و مي داند كه بايد روي پاي خود بايستد ماهيانه 60 هزار تومان بابت كرايه خانه مي دهد و اين جداي از مبالغي است كه او بايد صرف هزينه داروهاي مادربزرگ و خريد رنگ و وسايل نقاشي كند. با اين وجود فيليپ جوان آلماني كه يك سال از عليرضا كوچكتر است مي گويد: در آلمان معلولين و ناتوانهاي ذهني و جسمي هر ماه به طور قانوني حقوق ثابتي از سوي دولت دريافت مي كنند كه مبلغي معادل 200 تا 300 يورو است. علاوه بر اين همه آنها در شهرهاي مختلف و در كل كشور شناخته شده اند و كارت هاي مخصوص به خود دارند و با يكديگر زندگي مي كنند.
عليرضا، جواني كه از معلوليت جسمي رنج مي برد حالا مشغول تكميل تابلوي ناقص نقاشي روي بوم كوچك سپيد است و بايد با مشتري هايش بر سر قيمت تابلوها چانه بزند. او هيچ چيزي از سازمانهاي غيردولتي در ايران نمي داند و تنها كاري كه كرده است تشكيل يك پرونده در بهزيستي بوده تا هزينه كلاس نقاشي را تهيه كند.
فيليپ مي گويد: در آلمان كمك هاي دولتي به معلولين جسمي كافي است و دولت آنها را از طريق ماليات هاي مردمي ساپورت مي كند. البته قضيه براي عقب مانده هاي ذهني كمي سخت تر مي شود چون آنها نمي توانند به توليد صنايع كوچك اقدام كنند و هر كاري را هم نمي توانند انجام دهند.
عليرضا پسر جوان ايراني كه توانسته است طرح هاي شبيه به هم را در تصاوير طبيعت روي بوم هاي نقاشي كنار هم بچيند و با تلاش فراوان توانسته است به نقاشي يكي از سرستون هاي تخت جمشيد ميراث تمدن باستاني ايرانيان و سمبل بركت و باروري بپردازد حالا بالاترين قيمت  را براي همان تابلوي كوچك گذاشته است. چون آن چند ميليوني را كه او به پدرش داده است هنوز نتوانسته است بگيرد و با آن خانه اي رهن كند پس بايد هر ماه 60 هزار تومان به صاحبخانه  خود و مادربزرگش بپردازد تا اجازه زندگي را به آنها بدهد.حالا فيليپ اطلاعات بيشتري به من مي دهد. آنجا همه افراد معلول شناسايي شده اند و بدون استثناء  بيمه شده اند و هيچ هزينه اي براي دريافت خدمات پرداخت نمي كنند حتي آنها مي توانند در صورت تمايل به مراكزي كه دولت براي زندگي گروهي آنها فراهم ساخته است مراجعه كنند و با دوستانشان زندگي كنند و تحت آموزش هاي مختلف و تحصيل قرار بگيرند.
* * *
هوا گرگ و ميش است كه عليرضا به من مي گويد دوست دارد ازدواج كند با دختري مانند خودش. با دختري كه نقاشي بداند و بتواند با او كار كند و زندگي كند همين!  او از جاي خالي محبت مادرش به من گفت. از جاي خالي پدرش، جاي خالي عشق.

جدول كاكورو
003822.jpg
كاكورو مانند سودوكو، يك بازي جهاني است.
اين بازي در سال 2005 مطرح شد و مدت كوتاهي طول كشيد تا توجه عامه مردم را به خود جلب كند.
اين جدول، قبل از اينكه در روزنامه هاي ديگر مطرح شود، اولين بار در روزنامه گاردين به چاپ رسيد.
ساختار كاكورو خيلي شبيه جدول كلمات است و مي توان آن را در هر سايزي طرح كرد و تنها تفاوت آن، اين است كه اعداد مورد نظر مرجع ندارند و با جمع اعداد احتمالي در هر ستون و سطر مي توان اعداد مورد نظر را پيدا كرد.
اين جدول در بسياري از نقاط دنيا شناخته شده است و علاقه مندان آن معتقدند به زودي زود- مانند سودوكو- در همه جاي دنيا فراگير خواهد شد.
روش حل جدول كاكورو
راه حل هاي زيادي براي حل اين جدول موجود است و همچنين تكنيك هايي كه به شما كمك مي كنند تا بتوانيد به راه حل دست پيدا كنيد.
در اينجا مي خواهيم يك نمونه از حل جدول كاكورو را به شما نشان داده و نكته هايي را به شما گوشزد كنيم.
نكته اول: تركيب حداقلي اعداد
اين جدول اعدادي را در انتها و ابتداي هر سطر و ستون مشخص كرده است كه بايد با جمع اعداد احتمالي از 1 تا۹ بدون تكرار به عدد مورد نظر رسيد. بهترين روش براي حل جدول، جست وجوي خانه هايي است كه حداقل از جمع دو عدد حاصل مي شوند. معمولاً اين اعداد از دو خانه در جدول تشكيل شده است.
به اعداد۳و 4 در جدول زير دقت كنيد. به طور مثال براي عدد 3، دو احتمال وجود دارد(2و۱) و(1و۲) (در ضمن مانند جدول سودوكو، از عدد صفر نمي توانيم استفاده كنيم)و براي عدد 4 سه احتمال(1و۳)، (3و۱)و(2و۲) وجود دارد كه احتمال(2و۲) پذيرفته نيست چون در حل جدول از عدد تكراري نمي توانيم استفاده كنيم.
به جدول زير دقت كنيد: احتمالات عدد۳ و احتمالات عدد۴ به شما كمك مي كند تا جدول را حل كنيد و احتمالات جدول، شما را محدودتر مي كند. براي عدد 7 در جدول پايين به طور نرمال مي توان احتمالات:
(5و۲) و (6و۱)يا(2و۵)و (1و۶) را در نظر گرفت. از طرفي مي دانيم كه جمع عدد 3 (2و۱) يا (1و۲) است؛ پس قراردادن جمع اعداد(3و۴) و(4و۳) منتفي است.
نكته دوم: اعداد مشترك
متوجه شديم براي جمع اعداد۳ و۴ احتمالات(2و۱) و(1و۲) براي عدد۳ و احتمالات(1و۳) و(3و۱) براي عدد۴وجود دارد.عددي كه بين اين احتمالات مشترك است، عدد يك است.نكته: اعداد بالاي مربع، نشان دهنده مجموع اعداد ستون افقي و اعداد پايين مربع نشان دهنده مجموع اعداد ستون عمودي است.
تهيه و تنظيم: همشهري محله

003825.jpg


يادداشت
به تماشاي جان رويد
ميثم قاسمي- به خاطر دارم هنگامي كه وزير جهانگردي سنگال- اوايل سال گذشته- به دعوت رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري وقت به تهران آمد، پيش از مصاحبه مطبوعاتي كه در يكي از ساختمان هاي مجموعه سعدآباد ترتيب داده بودند با تعجب از مساحت اين باغ پرسيد و عدد 110 هكتار، چشمان او را گرد كرد. سعدآباد با آن باغ ها و ساختمان هاي ديدني اش چندين و چند پادشاه و جان نثار به خود ديده است. خادمان و مخدومان زيادي آمده اند و رفته اند كه تاريخ، حداكثر نام چندتايشان را به ياد دارد و مابقي حتي در حد نامي نيز باقي نمانده اند.اين ميان، تنها نام هنرمندان سازنده اين باغ ها و عمارات و تنديس ها باقي مانده است؛ كساني همچون لرزاده و علي اكبر صنعتي چهره هاي ماندگار اين سرزمين اند. نه از آن جهت كه پادشاه ملك بوده اند و بر رعيت فرمانده، بلكه چون پادشاه هنر بوده اند و آثار چشم نوازشان جان ها را تازه مي كند.
اينها را گفتم تا مقدمه اي باشد براي داستان جوانكي كه در سايه ديوار سعدآباد هنرمندي مي كند؛ هم او كه معلولش مي خوانند ولي از همه شاهان و امرايي كه در كاخ سعدآباد زندگي مي كردند تواناتر است.
برخلاف آنچه تصور مي كنيد، مسئله اصلي براي ما معلوليت است، اما معلوليتي كه مي تواند به دو نوع تقسيم شود؛ اولين نوع معلوليت هماني است كه جوان نقاش بدان دچار است و همه با چشم سر آن را مي بينيم؛ كسي پايش مي لنگد، ديگري نابينا است و آن يكي نمي شنود و... . همه اينها معلول هستند. به سادگي و در اولين برخورد، مي توان اين را فهميد.
اما نوع دوم معلوليت به اين راحتي ها قابل تشخيص نيست و با چشم سر ديده نمي شود. كسي كه به ديگران توهين مي كند، حق آنها را زايل مي كند، انسان ها را از دم تيغ مي گذرانند و آن كس كه استبداد و خودرأيي مي كند نيز معلول است؛ منتها از جسم نه كه از جان. جان او عليل است. به قول مولوي اصل جسم او ز زهر قاتل افتاده ست . مشكل اينجاست كه ما معلوليت جسمي را به سادگي مي بينيم و واكنش نشان مي دهيم، اما معلوليت جان ها را نمي بينيم. بر پسري كه نقاشي مي كند ترحم مي كنيم ولي به شاهي كه قاتل است احترام مي گذاريم. البته تنها شاه نيست كه چنين با او برخورد مي كنيم؛ انسان هاي زيادي هستند در اطراف ما كه جانشان عليل است ولي مورد احترام ما هستند. رشوه مي گيرند، ربا مي خورند، زور مي گويند و باز قدر مي بينند و بر صدر مي نشينند. اينچنين است كه معيارها جابه جا مي شوند و آدم ها سر جاي خود قرار نمي گيرند. هنرمندان بايد با انواع مشكلات روبه رو شوند و غارتگران، در رفاه زندگي مي كنند. در اين ميان تنها نكته دلگرم كننده، آينده است؛ آينده اي كه از آن هنرمندان است و از هيچ فرد و گروهي به اندازه آنها تقدير نمي كند.
اي بستگان تن به تماشاي جان رويد
كاخر رسول گفت تماشا مبارك است

گزارش
آرمانشهر
شهر تماشا
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |